گنجور

شمارهٔ ۵۷

ای بر فلک رسیده خروش از سماع تو
پر در شده خزانه گوش از سماع تو
در خرمی درآمده جان از جمال تو
وز دائره برون شده هوش از سماع تو
بی گفت و گوی و زحمت ساقی شنیده بود
جان صد هزار نعره نوش از سماع تو
گردون هزار دیده به یک گوش می بداد
درخرمی چنان شده دوش از سماع تو
آنی که خرقه ضرب کند هر سپیده دم
این گنبد مرقع پوش از سماع تو

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای بر فلک رسیده خروش از سماع تو
پر در شده خزانه گوش از سماع تو
هوش مصنوعی: ای کسی که صدایت به آسمان می‌رسد، شنوایی همه از لذت صدای تو پر شده است.
در خرمی درآمده جان از جمال تو
وز دائره برون شده هوش از سماع تو
هوش مصنوعی: روح من با زیبایی تو شاداب شده و عقل و هوش من از شنیدن صدای تو خارج شده است.
بی گفت و گوی و زحمت ساقی شنیده بود
جان صد هزار نعره نوش از سماع تو
هوش مصنوعی: ساقی بی‌نیاز از هرگونه گفت‌و‌گو و دردسر، جان هزاران نفر را به خاطر نوشیدن از لذت سماع تو می‌شناخت.
گردون هزار دیده به یک گوش می بداد
درخرمی چنان شده دوش از سماع تو
هوش مصنوعی: آسمان هزار چشم داشت و همه را به یک گوش می‌سپرد. شب گذشته در شادی و سرور تو، چنان شاداب و خرم بودم.
آنی که خرقه ضرب کند هر سپیده دم
این گنبد مرقع پوش از سماع تو
هوش مصنوعی: کسی که در هر صبح زود، لباس پرچین و خاصی را بر تن می‌کند، از شور و شوق تو تحت تأثیر قرار دارد.