گنجور

شمارهٔ ۳۸

برآن زلف و لب و خال و بنا گوش
سوی بازار عشقش برده ام دوش
رخش روز است و ابرو گوشه روز
نهاده است از برای فتنه شب پوش
دهانش چشمه نوش و زبر جد
رمیده است از کران چشمه نوش
همه ساله ز سودای فراقش
دلی دارم چو دیگ تفته پرجوش
ز عشقش تا بر آرم من یکی دم
سه بار از من ز رنج دل رود هوش
ز تو چون روی آزادی نبینم
مرا خسرو خریدار است بفروش

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برآن زلف و لب و خال و بنا گوش
سوی بازار عشقش برده ام دوش
هوش مصنوعی: من دیشب به خاطر زلف و لب و خال و گوش دلربایش، به بازار عشق او رفتم.
رخش روز است و ابرو گوشه روز
نهاده است از برای فتنه شب پوش
هوش مصنوعی: چهره روز مانند اسب درخشان است و ابروها به شکل گوشه‌ای از روز، به منظور ایجاد جاذبه و رمز و راز شب قرار داده شده‌اند.
دهانش چشمه نوش و زبر جد
رمیده است از کران چشمه نوش
هوش مصنوعی: دهان او مانند چشمه‌ای است که نوشیدنی دلپذیری را ارائه می‌دهد و نرمی و لطافت آن به گونه‌ای است که هر کسی را به خود جذب می‌کند.
همه ساله ز سودای فراقش
دلی دارم چو دیگ تفته پرجوش
هوش مصنوعی: هر سال از درد جدایی او دلی دارم که مانند دیگ جوشیده و پر از التهاب و هیجان است.
ز عشقش تا بر آرم من یکی دم
سه بار از من ز رنج دل رود هوش
هوش مصنوعی: از عشق او چنان بی‌تابم که در یک لحظه، سه بار از درد دل بی‌هوش می‌شوم.
ز تو چون روی آزادی نبینم
مرا خسرو خریدار است بفروش
هوش مصنوعی: اگر من نتوانم آزادی را در چهره تو ببینم، بدان که خریدار من خسرو است و می‌توانم خود را بفروشم.