گنجور

شمارهٔ ۷۵ - در مدح احمد عمر گفته از غزنین فرستاد

ای باد سپیده دم سفر کن
یک چند رفیقی قمر کن
با نغمت زهره همنفس باش
درصورت مشتری نظر کن
از خاک بهشت بوی بردار
وز پر همای بال و پر کن
از طایر یمن پای و سرساز
وز آب حیات روی ترکن
از طره مشکبار خوبان
خود را چو بهار بهره ور کن
بر مجمر سینهای عشاق
رو جلوه کنان یکی گذر کن
پیکان زمردین غنچه
از دیده بسدین سپر کن
هر دیده بخت را که بینی
همچون شکفه ز خواب بر کن
آنگه خوش و تازه و همایون
منزل بر احمد عمر کن
آن مسند را که جای تخت است
از عطر چو گلشن دگر کن
خاک قدمش چو بار دادت
خدمت چو قلم همه به سر کن
هر چند که نظم کردم این عقد
نثری که کنی از این گهر کن
نازک طبع و عزیز وقت است
گوئی چو حدیث مختصر کن
از بنده بگو که ای خداوند
کار حسن از کرم چو زر کن
از خوی خوش و حدیث شیرین
بهر دل خلق گل شکر کن
نیکی کردی و نیکت آمد
چون دیدی سود بیشتر کن
یارب تو حسود جاه او را
خسته دل و سوخته جگر کن
چون روی بروی شد به حاجت
چون محتاجانش دربدر کن

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ای باد سپیده دم سفر کن
یک چند رفیقی قمر کن
هوش مصنوعی: ای باد صبحگاهی، مدتی سفر کن و رفیق من را شاد کن.
با نغمت زهره همنفس باش
درصورت مشتری نظر کن
هوش مصنوعی: با آواز زیبایت هم‌صدا شو و به چهره‌ات نگاهی به ستاره مشتری بینداز.
از خاک بهشت بوی بردار
وز پر همای بال و پر کن
هوش مصنوعی: از خاک بهشت عطر و بویی بگیر و مانند پرنده‌ای با بال و پر فراز برو.
از طایر یمن پای و سرساز
وز آب حیات روی ترکن
هوش مصنوعی: پرنده‌ای از یمن با پای و سرآهنگ به سوی تو می‌آید، و از آب حیات،‌ چهره‌ات را زیبا و جوان می‌کند.
از طره مشکبار خوبان
خود را چو بهار بهره ور کن
هوش مصنوعی: از زیبایی و لطافت موهای خوشبو و جذابان استفاده کن و لذت ببر، مانند اینکه در بهار از زیبایی‌های طبیعت بهره‌مند خواهی شد.
بر مجمر سینهای عشاق
رو جلوه کنان یکی گذر کن
هوش مصنوعی: بر آتش دل عاشقان بگذر و با زیبایی خود را نمایان کن.
پیکان زمردین غنچه
از دیده بسدین سپر کن
هوش مصنوعی: تیری سبز از غنچه‌ای به چشم می‌رسد، آن را به عنوان سپری در برابر دشمن قرار بده.
هر دیده بخت را که بینی
همچون شکفه ز خواب بر کن
هوش مصنوعی: هر چشمی که به بخت و و اقبال خوش نگاه کند، مانند شکوفه‌ای که از خواب بیدار می‌شود، باید به زندگی و فرصت‌های جدید بپردازد.
آنگه خوش و تازه و همایون
منزل بر احمد عمر کن
هوش مصنوعی: سپس با شادی و تازگی، خانه احمد را پر از خوشبختی کن.
آن مسند را که جای تخت است
از عطر چو گلشن دگر کن
هوش مصنوعی: آن جایگاهی که تخت سلطنت قرار دارد را با عطر و بوی خوش مانند گلستانی دیگر ساز.
خاک قدمش چو بار دادت
خدمت چو قلم همه به سر کن
هوش مصنوعی: پایگاه وجود او آن‌قدر باارزش است که اگر به تو خدمت کند، باید همه چیزت را فدای او کنی.
هر چند که نظم کردم این عقد
نثری که کنی از این گهر کن
هوش مصنوعی: هرچند که من این کلمات را با دقت چیده‌ام، اما اگر تو این گوهر را بگویی، ارزش آن بسیار بیشتر خواهد بود.
نازک طبع و عزیز وقت است
گوئی چو حدیث مختصر کن
هوش مصنوعی: انگار طبع او بسیار حساس و دلنواز است، به نحوی که وقتی با او سخن می‌گویی، باید مختصر و مفید صحبت کنی.
از بنده بگو که ای خداوند
کار حسن از کرم چو زر کن
هوش مصنوعی: بنده را به خاطر حسن کاری که انجام می‌دهد، به تو بگوید که ای خداوند، این عمل را با لطف و بخشش خود مانند طلا بیارزش کن.
از خوی خوش و حدیث شیرین
بهر دل خلق گل شکر کن
هوش مصنوعی: با مهربانی و گفت‌وگوی دلنشین، دل‌های مردم را شاد کن و مانند شکر، شیرینی را به زندگی آن‌ها اضافه نما.
نیکی کردی و نیکت آمد
چون دیدی سود بیشتر کن
هوش مصنوعی: وقتی که کار خوبی انجام دادی و نتایج مثبت آن را دیدی، بهتر است که تلاش بیشتری بکنی تا سود بیشتری به دست آوری.
یارب تو حسود جاه او را
خسته دل و سوخته جگر کن
هوش مصنوعی: ای خدا، حسادت تو نسبت به او را از دلش بر طرف کن و حالتش را دگرگون کن تا همانند کسی که دلش درد می‌کند و جگرش سوزان است، رنجی را احساس کند.
چون روی بروی شد به حاجت
چون محتاجانش دربدر کن
هوش مصنوعی: زمانی که چهره‌ات را به من نشان می‌دهی، به خاطر نیازمندی‌هایت، مرا نیز در جست‌وجوی خود به سوی درها و مکان‌های مختلف ببر.