گنجور

شمارهٔ ۶۹

خدای داند و بس تا چه خرم است جهان
بدین نظام جهان را کسی نداد نشان
ز یمن تست مرفه زمانه شاکی
به آرزو نتوان جست این چنین دوران
رسید کار به جائی که راست پنداری
نه بر زمین قبه است و نه بر سما کیوان
بلای چرخ نگون سار حق بگرداند
از این زمانه که مرغان همی پرند ستان
کجاست بخل و ستم گو بیا و باز ببین
سرای حاتم طایی و عدل نوشروان
ابوالمظفر بهرام شاه بن مسعود
که هست نامش برنامه ظفر عنوان
گذر کن از در گنبد بخشک رود که باز
نگارخانه مانی شده است آبادان
میان هر دو سه گامیت عشرت آبادی
چنانکه گوئی دل را دل است و جان را جان
ز دل گشائی چون باغ لیک روز بهار
ز زرفشانی چون شاخ لیک وقت خزان
ز نور شمسه او شمس کرده دریوزه
در آسمانه او آسمان شده حیران
فلک ز بدر و مه نو نواخته دف و چنگ
جهان چو شام و سحر کرده رنگ و بوی ارزان
بر این نشاط مگر بوده اند چندین گاه
ز حسن صبح و گل لاله و قدح خندان
ز چرخ گردان خندد ستاره ثابت
تو چرخ ثابت بین و ستاره گردان
مشعبدانی چون ابر گشته چادر باز
معاشرانی چون برق کرده زرافشان
ببند بازی چون چشم ساحر معشوق
به پای کوبی چون زلف درهم جانان
هزار گردون پر زهره نشاط انگیز
هزار طوبی پر طوطی شکر دستان
اگر نه غزنین دریاست چون از او برخاست
پر از عجایب دریا هزار فتنه جان
معز دولت و دین و مغیث ملک و ملک
که هست نور دل و چشم سایه یزدان
ابوالملوک خداوند زاده شاهنشه
که شد بدولتش آراسته زمین و زمان
ز نور رایش یکذره قبه خورشید
ز بحر طبعش یک قطره چشمه حیوان
بزرگوارا شاها ز حضرت شاهی
بکوشک رفتی بارای پیرو بخت جوان
چو آب صافی ز ابر و چو باد خوش ز یمن
چو درناب ز بحر و چو زر پاک ز کان
اگر تفاوت مرکز فتاد ذات ترا
ز محض تربیت شاه و حرمت خود دان
اگر چه نور ز خورشید یافت شش سیار
نه هر یکی را بر چرخ دیگر است مکان
هزار سال اگر بر درخت باشد شاخ
خدا نکرده نگردد نهال در بستان
نه دوری به کمال و نه نیز نزدیکی
که هر دو چون به نهایت رسد شود یکسان
نبینی آنکه دو دیده نبیند ابرو را
اگر چه بیند هفت آسمان و چار ارکان
هلال وار چو کردی ز چرخ ملک طلوع
شوی هر آینه بدری مسلم از نقصان
همیشه تا که بود اوج شمس در جوزا
هماره تا که بود خانه قمر سرطان
خدایگان سلاطین چو شمس قاهر باد
تو چون قمر شده از نور رای او تابان
رضای او به همه وقت مر ترا حاصل
که آن به از دو جهان وز هر چه هست در آن

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدای داند و بس تا چه خرم است جهان
بدین نظام جهان را کسی نداد نشان
هوش مصنوعی: فقط خدا می‌داند چقدر این دنیا با این نظم زیبا شاداب و دلپذیر است و هیچ‌کس نمی‌تواند نشانه‌ای از آن را به دیگران نشان دهد.
ز یمن تست مرفه زمانه شاکی
به آرزو نتوان جست این چنین دوران
هوش مصنوعی: از برکت تو، زندگی راحت و آسوده‌ای دارم. اگر کسی به حالش شاکی باشد، نمی‌تواند در آرزوهایش به چنین دورانی دست پیدا کند.
رسید کار به جائی که راست پنداری
نه بر زمین قبه است و نه بر سما کیوان
هوش مصنوعی: به جایی رسیدیم که دیگر نمی‌توان به حقیقت و واقعیت اعتماد کرد، نه نشانه‌ای از زمین وجود دارد و نه دلیلی برای آسمان و زیبایی‌های آن.
بلای چرخ نگون سار حق بگرداند
از این زمانه که مرغان همی پرند ستان
هوش مصنوعی: زندگی پر از فراز و نشیب است و تقدیر ممکن است ما را در موقعیت‌های سختی قرار دهد. در این دنیا، حتی پرندگان هم ممکن است در خطر افتادن از آشیانه‌های خود باشند.
کجاست بخل و ستم گو بیا و باز ببین
سرای حاتم طایی و عدل نوشروان
هوش مصنوعی: بخشش و عدل را در اینجا جستجو کن و به یاد بیاور که چگونه حاتم طایی به خاطر سخاوتش و نوشروان به خاطر عدالتش مشهور هستند. بیایید این فضایل را در دنیای خود زنده کنیم.
ابوالمظفر بهرام شاه بن مسعود
که هست نامش برنامه ظفر عنوان
هوش مصنوعی: ابوالمظفر بهرام شاه که پسر مسعود است، صاحب نام و عنوان پیروزی است.
گذر کن از در گنبد بخشک رود که باز
نگارخانه مانی شده است آبادان
هوش مصنوعی: از در گنبد عبور کن و به یاد ببر که بهشت زیبایی‌ها دوباره زنده و سرسبز شده است.
میان هر دو سه گامیت عشرت آبادی
چنانکه گوئی دل را دل است و جان را جان
هوش مصنوعی: در هر دو یا سه قدمی که برمی‌داری، چنان است که گویا دل و جانت در حال شادی و سرور است.
ز دل گشائی چون باغ لیک روز بهار
ز زرفشانی چون شاخ لیک وقت خزان
هوش مصنوعی: دل را بگشای مانند باغی سرسبز، اما مثل شکوفه‌های بهاری، زودگذر و فانی است، شبیه شاخه‌هایی که در پاییز خشک می‌شوند.
ز نور شمسه او شمس کرده دریوزه
در آسمانه او آسمان شده حیران
هوش مصنوعی: به خاطر تابش نور خورشید او، درهای آسمان به روشنایی درآمده و آسمان به خاطر این زیبایی گیج و حیران شده است.
فلک ز بدر و مه نو نواخته دف و چنگ
جهان چو شام و سحر کرده رنگ و بوی ارزان
هوش مصنوعی: آسمان با نغمه‌های زیبای ماه و ستاره‌ها، دنیای ما را همچون رنگ و بویی دلپذیر و جذاب کرده است، به طوری که شب و روز در هم آمیخته و زیبا به نظر می‌رسند.
بر این نشاط مگر بوده اند چندین گاه
ز حسن صبح و گل لاله و قدح خندان
هوش مصنوعی: آیا در این لذت و شادابی، چند بار به زیبایی صبح، گل لاله و جام شاداب، خوش گذرانده‌ایم؟
ز چرخ گردان خندد ستاره ثابت
تو چرخ ثابت بین و ستاره گردان
هوش مصنوعی: ستاره‌ای که در آسمان ثابت و بدون حرکت است، از چرخش و تغییرات دیگر ستاره‌ها و آسمان خُود می‌خندد. به همین دلیل، باید به ستاره‌های ثابت و پایدار توجه کنیم و آنها را نسبت به ستاره‌های متغیر و در حال چرخش بررسی کنیم.
مشعبدانی چون ابر گشته چادر باز
معاشرانی چون برق کرده زرافشان
هوش مصنوعی: دوستانی مانند ابر، سایه‌بان و پناه‌کننده شده‌اند و مانند برق، درخشان و جذاب هستند.
ببند بازی چون چشم ساحر معشوق
به پای کوبی چون زلف درهم جانان
هوش مصنوعی: چشم معشوق مانند جادوگری است که بازی را می‌بندد و وقتی او پا به سر می‌کوبد، همچون زلف‌های پریشان محبوب است.
هزار گردون پر زهره نشاط انگیز
هزار طوبی پر طوطی شکر دستان
هوش مصنوعی: هزاران دایره که پر از زیبایی و نشاط هستند، و هزار درخت طوبی که پر از طوطی‌های خوش‌صدا و خوش‌عطر است.
اگر نه غزنین دریاست چون از او برخاست
پر از عجایب دریا هزار فتنه جان
هوش مصنوعی: اگر غزنین دریا نیست، پس چگونه است که وقتی از آن برمی‌خیزد، پر از شگفتی‌ها و فتنه‌هاست؟
معز دولت و دین و مغیث ملک و ملک
که هست نور دل و چشم سایه یزدان
هوش مصنوعی: مقام و مرتبه‌ی او نه تنها برای دولت و دین مهم است، بلکه او منبع کمک برای پادشاهی و سلطنت نیز به شمار می‌آید. او همچون نوری است که دل و چشمان مردم را روشن می‌کند و سایه‌ی الهی بر اوست.
ابوالملوک خداوند زاده شاهنشه
که شد بدولتش آراسته زمین و زمان
هوش مصنوعی: ابوالملوک فردی است که از تبار خداوند و پادشاهان است و با حکومت او، زمین و زمان زیبا و آراسته شدند.
ز نور رایش یکذره قبه خورشید
ز بحر طبعش یک قطره چشمه حیوان
هوش مصنوعی: از نور وجود تو، همچون یک ذره از نور خورشید، و از سرشت تو، همانند یک قطره از چشمه حیات است.
بزرگوارا شاها ز حضرت شاهی
بکوشک رفتی بارای پیرو بخت جوان
هوش مصنوعی: ای بزرگوار، ای شاه! تو به قصر سلطنت رفتی و با امید به آینده‌ای روشن و خوشبختی، گام برمی‌داری.
چو آب صافی ز ابر و چو باد خوش ز یمن
چو درناب ز بحر و چو زر پاک ز کان
هوش مصنوعی: همچون آب زلال که از ابر می‌ریزد و مانند باد دل‌انگیز از یمن می‌وزد، همانند عطر خوشی که از دریا برمی‌خیزد و چون طلای خالصی که از معدن استخراج می‌شود.
اگر تفاوت مرکز فتاد ذات ترا
ز محض تربیت شاه و حرمت خود دان
هوش مصنوعی: اگر موقعیت و مقام تو نسبت به دیگران تغییر کند، به این مسأله توجه کن که خودت را بر اساس تربیت و موقعیت شاهانه‌ات محترم بشماری.
اگر چه نور ز خورشید یافت شش سیار
نه هر یکی را بر چرخ دیگر است مکان
هوش مصنوعی: اگرچه نور خورشید به شش سیاره می‌رسد، اما هر یک از آن‌ها در جایگاه خاص خود در آسمان قرار دارد.
هزار سال اگر بر درخت باشد شاخ
خدا نکرده نگردد نهال در بستان
هوش مصنوعی: اگر هزار سال هم یک شاخه از درخت بر روی زمین بماند، هرگز نخواهد توانست به یک نهال در باغ تبدیل شود.
نه دوری به کمال و نه نیز نزدیکی
که هر دو چون به نهایت رسد شود یکسان
هوش مصنوعی: نه فاصله و نه نزدیکی، هر کدام وقتی به اوج خود برسند، به یک وضعیت مشابه می‌رسند.
نبینی آنکه دو دیده نبیند ابرو را
اگر چه بیند هفت آسمان و چار ارکان
هوش مصنوعی: اگر فردی نتواند زیبایی ابرو را ببیند، هرچند که هفت آسمان و چهار رکن را مشاهده کند، به چه دردی می‌خورد؟
هلال وار چو کردی ز چرخ ملک طلوع
شوی هر آینه بدری مسلم از نقصان
هوش مصنوعی: اگر مانند هلال به آسمان بیایی و در سرزمین سلطنت طلوع کنی، هر بار به‌طور مسلم و بدون نقص مانند یک ماه کامل خواهی بود.
همیشه تا که بود اوج شمس در جوزا
هماره تا که بود خانه قمر سرطان
هوش مصنوعی: تا زمانی که خورشید در دوشیزه قرار داشت، همیشه خانه ماه در سرطان بود.
خدایگان سلاطین چو شمس قاهر باد
تو چون قمر شده از نور رای او تابان
هوش مصنوعی: ای سرداران و فرمانروایان، شما مانند خورشید سلطنت می‌کنید و تو به واسطهٔ نور و ارادهٔ او، مانند ماه درخشان و تابنده‌ای.
رضای او به همه وقت مر ترا حاصل
که آن به از دو جهان وز هر چه هست در آن
هوش مصنوعی: اگر شما همیشه تلاش کنید تا رضایت او را به دست آورید، این رضایت به شما می‌رسد و ارزشش بیشتر از تمام دو جهان و هر چیزی که در آن وجود دارد، خواهد بود.