گنجور

مقدمة الکتاب

بسم الله الرحمن الرحیم

الحمدالله الذی شرفنا بالعلم الراسخ و عرفنا بالدین الناسخ و علمنا حقایق الاحکام و حملنا دقائق الحلال و الحرام، میزنا من الانعام و خصنا بمزایا الانعام، الذی انشاء فی الهواء من السحب امواجا و ابدع فی السماء من الشهب افواجا و انزل من المعصرات ماء ثجاجا دارت الافلاک بتدویره و سارت الاملاک بتقدیره؛

له الفضل و الافضال و القدرة و الکمال، لا اله الا هو الکبیرالمتعال نشهد به لا عن ارتیاب و نؤمن به لا عن اختلاب و نتوکل علیه فیه جیئة و ذهاب، ایمان من اعترف بذنوبه و ایقان من اغترف بعیوبه و نشهد ان محمدا خیر عباده و سید البشر فی بلاده صاحب القضیت و السنان الخضیب و راکب البراق الی المعراج السباق؛

الذی انقذنا من تیه الحیرة بمصابیح جبینه و فتح لنا ابواب المناجح بمفاتیح یمینه و علمنا دقایق شرعه و دینه، صلی الله علیه و علی الذاهبین فی سبیل الله و المهاجرین و الانصار و سلم کثیرا.

سپاس خداوندی را که بیاراست ارواح ما را به وجود اصل و بپیراست اشباح ما را به سجود وصل و در ما پوشید حِله زندگی و بر ما کشید رقم بندگی، کسوت جان بر نهاد ما نهاد بی ضَنَّتی و خلعت ایمان در سر ما افکند بی منتی؛

سواد دل ما را با شمع نور معرفت آشنایی داد و در اطباق احداق ما به کمال قدرت روشنایی نهاد، خاتم انبیاء و سید اصفیاء را دلیل راه و شفیع گناه ما کرد تا شرع شریعت ما نمود و زنگ ضلالت از آئینه طبیعت ما بزدود، و درود و تحیت نامحدود بر وی و اصحاب وی باد و رضوان و مغفرت بر احباب وی، بمنه و جوده.

فصل ترکیب این اصول را علتی ظاهر بود و ترتیب این فصول را برهانی باهر و جلوه این عروس را شهرتی در پایان و تجرع این کئوس را نعمتی در میان، خنده این برق بی طربی و فرحی نبود و خروش این رعد بی تعبی و ترحی نبود.

مرد باید که باب مقصد خویش
می‌گشاید به عقل و می‌بندد 
رفتن بی مراد، نستاید
گفتن بر گزاف نپسندد
ابر باشد که یافه می گیرید
برق باشد که خیره می خندد

سخن از عبر کنعانی و حکم لقمانی باید تا بر حاشیه اوراق روزگار بپاید و ارواح متفکر ازو بیاساید و اشباح متحیر بدو بیاراید.

در سخن عندلیب باید بود
در فصاحت خطیب باید بود
به سخن های دلربای غریب
در زمانه غریب باید بود
به نصابی که از هنر باشد
عالمی را نصیب باید بود
بهر دلخستگان گوشهٔ خاک
همچو عیسی طبیب باید بود

تهیج و تموج این بحر زاخر در اواخر جمادی آخر بود به وقتی که جرم آفتاب روز افزون از چرم بزغاله گردون می‌تافت و صورت ماه تابان بر چرخ گردان از گوشه قبضه کمال نظاره می‌کرد و سحاب سنجاب گون عقد مروارید بر بساط زمین می‌بارید و گام چمن در عشق وصال سمن می‌خارید.

وزش نسیم عنبر بیز در باغ سپید گلیم اثری نداشت و عندلیبِ خوشگوی از گل خوشبوی خبری نداشت، حوض‌ها چون صرح مُمَّرد و جوشن مُزرد بود و بساط نوبت بهمن چون دولت بهمن مُمَهد؛

در چنین وقتی این اتفاق افتاد که آئینه طبع بیکار از تطاول روزگار زنگار داشت و چرخ منقلب و دهر متغلب سر جنگ و پیکار، شب آبستن هنوز بر فراش حبل بود و نفس با حوادث در مصاف حمل، نفس را در نامرادی دمی به لب می‌رسید و در مطالعه کتب روزی به شب می‌کشید و از کتب نفیس جلیس وحشت و انیس وحدت ساخته می‌شد و با فلک شطرنج محابا و نرد مدارا باخته می‌آمد.

تا وقتی به حُسن اتفاق در نشر و طی آن اوراق، به مقامات بدیع همدانی و ابوالقاسم حریری رسیدم و آن دو درج غرر و درر بدیدم، با خود گفتم: صد هزار رحمت بر نفسی باد که از انفاس او چنین نفایس یادگار بماند و چندین عرایس در کنار روزگار ماند.

فقلت سقی الله ارواحهم
کانی الی شخصهم ناظر
فما مات من خیره واصل
و ماغاب من ذکره حاضر

در اثنای این اجتناء و اقتناء بفرمود مرا آنکه امتثال امر او بر جان فرض عین بود و انقیاد حکم او قرض دین بود، که این هر دو مقاله سابق و لاحق که به عبارت تازی و لغت حجازی ساخته و پرداخته شده است اگرچه بر هر دو مزید نیست، اما عوام عجم را مفید نیست.

اگر مشک و عود این بخور معنبر شدی دماغ عقل از ابن مثلث معطر شدی و اگر این کاس مثنی سه گانه گشتی، عقد او ناسخ گوهر کانی شدی، چه اگر هر یک در فصاحت کانیست و در ملاحت جانی، امنا هر دو را ترکیب و ترتیب از حروف تازیست و ابا و حلوا در ظروف حجازی است اهل عجم از آن نکات غریب بی نصیبند و پارسیان از آن لغات عجیب بی نصاب، فسانه بلخیان به لغت کرخیان خوش نیاید و سمر رازیان به عبارت تازیان دلکش ننماید.

با یار نو از غم کهن باید گفت
لابد بزبان او سخن باید گفت
لا نفعل و افعل نکند چندین سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت

پس به ضرورت این اقتراح صورت این الواح پیش بایست نهاد و این قفل عقیل را بدین مفتاح ببایست گشاد و معول از این تلفیق روحانی بر توفیق یزدانی است و عدت و آلت در ترتیب این مقالت بر مدد آسمانی امید می‌دارد که سورت تیسر ناسخ سورت تعسر آید و حکم تقدیر بر وفق اندیشه و تدبیر زاید ان شاء الله تعالی.

به حل و عقد سخن هم به کدخدایی عقل
هر آنچه کلک تکلف بدو رسد بکنم
به عون ایزد و تأیید بخت و مایه فضل
هر آنچه دست تصرف بدو رسد بکنم

که دنیا خانه عیب جویان است و آشیانهٔ غیب گویان، عیب نابوده بجویند و غیب ناشنوده بگویند، همه عالم ناقد اخفش و صراف اعمش اند که آنچه در شهر خود گم کرده اند در برزن دیگران می‌جویند و جو خود نایافته ارزن دیگران می طلبند. به شب تاریک ،خس باریک در دیده یاران دیده و به روز روشن، کوه معایب خود نادیده.

در شب چه روی در ره باریک‌تر از موی
چون روز همی بر در خود راه نبینی؟
چون بر در خود چشم تو بر کوه نیفتد
در چشم کسان چه بود اگر کاه ببینی؟

و نیز شرط اوفق و رکن اوثق آن است که در میدان این تسوید اسب خود تازم و بر بساط این تمهید نرد خود بازم و در جمله این تصنیف با سرمایهٔ خود سازم، الا مصراعی چند بر سبیل شهادت، نه بر وجه افادت .

و در جمله آن ابیات که رفیق ره باشد به عدد کم از ده باشد، که عروس را به پیرایهٔ همسایه، یک شب بیش نتوان پیراست و از آرایش دو روزه به سؤال دریوزه نتوان آراست:

با مایه خود بساز و چون بی هنران
سرمایه به عاریت مخواه از دگران

و در این اصل فصل تازی با پارسی بیامیختم و غرر عربی و درر دری از گوشوار سخن درآویختم، تا خوانندگان بدانند در آلت قصوری نیست و در حالت فتوری نه، و من الله العون و اتوفیق فی هذا الجمع و التفریق انه حسبنا و نعم الرفیق.

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الحمدالله الذی شرفنا بالعلم الراسخ و عرفنا بالدین الناسخ و علمنا حقایق الاحکام و حملنا دقائق الحلال و الحرام، میزنا من الانعام و خصنا بمزایا الانعام، الذی انشاء فی الهواء من السحب امواجا و ابدع فی السماء من الشهب افواجا و انزل من المعصرات ماء ثجاجا دارت الافلاک بتدویره و سارت الاملاک بتقدیره؛
هوش مصنوعی: سپاس می‌گویم پروردگاری را که ما را به علم عمیق و دائمی شرف بخشید و ما را با دین کامل آشنا کرد و حقایق قوانین را به ما آموزش داد و جزئیات حلال و حرام را به ما آموخت. ما را از حیوانات متمایز کرد و ویژگی‌هایی خاص را به ما عطا نمود. او در آسمان از ابرها امواجی به وجود آورد و در آسمان ستارگانی را به طور شگفت‌انگیز خلق کرد و از ابرهای باران‌زا آبی فراوان نازل کرد. کائنات به دور خود می‌چرخد و نظام آفرینش به تقدیر او پیش می‌رود.
له الفضل و الافضال و القدرة و الکمال، لا اله الا هو الکبیرالمتعال نشهد به لا عن ارتیاب و نؤمن به لا عن اختلاب و نتوکل علیه فیه جیئة و ذهاب، ایمان من اعترف بذنوبه و ایقان من اغترف بعیوبه و نشهد ان محمدا خیر عباده و سید البشر فی بلاده صاحب القضیت و السنان الخضیب و راکب البراق الی المعراج السباق؛
هوش مصنوعی: او با تمامی خوبی‌ها، برتری‌ها، قدرت و کمال، جز او خدایی نیست، خدای بزرگ و بلندمرتبه. ما به او شهادت می‌دهیم بدون شک و تردید، و به او ایمان داریم بدون فریب و نیرنگ، و در رفت و آمدهایمان به او توکل می‌کنیم. ایمانی از آنِ کسی است که به گناهان خود اعتراف می‌کند و یقین از آنِ کسی است که به عیوب خود آگاه است. ما شهادت می‌دهیم که محمد، بهترین بندگان و آقا و سرور مردم است، کسی که صاحب حق و درخشش خریدرانه است و بر مرکب معراج با شتاب حرکت می‌کند.
الذی انقذنا من تیه الحیرة بمصابیح جبینه و فتح لنا ابواب المناجح بمفاتیح یمینه و علمنا دقایق شرعه و دینه، صلی الله علیه و علی الذاهبین فی سبیل الله و المهاجرین و الانصار و سلم کثیرا.
هوش مصنوعی: آن کسانی که ما را از گمراهی نجات دادند، با چراغ‌های یاری خود و به ما درهای موفقیت را با کلیدهای دست راست خود باز کردند. به ما زوایای دقیق شریعت و دین را آموختند. درود و سلام بر او و بر کسانی که در راه خدا گام برداشتند، مهاجرین و انصار و بسیار دیگر.
سپاس خداوندی را که بیاراست ارواح ما را به وجود اصل و بپیراست اشباح ما را به سجود وصل و در ما پوشید حِله زندگی و بر ما کشید رقم بندگی، کسوت جان بر نهاد ما نهاد بی ضَنَّتی و خلعت ایمان در سر ما افکند بی منتی؛
هوش مصنوعی: سپاسگزار خداوندی هستیم که روح‌های ما را با وجود الهی زینت بخشید و جسم‌های ما را با تواضع و سجده در برابر او آراسته است. او زندگی را در وجود ما پوشانده و به ما نشان بندگی عطا کرده است. بدون هیچ توقعی، لباس جان را بر تن ما گذاشته و با صداقت و لطف، بیانگر ایمان را در دل ما قرار داده است.
سواد دل ما را با شمع نور معرفت آشنایی داد و در اطباق احداق ما به کمال قدرت روشنایی نهاد، خاتم انبیاء و سید اصفیاء را دلیل راه و شفیع گناه ما کرد تا شرع شریعت ما نمود و زنگ ضلالت از آئینه طبیعت ما بزدود، و درود و تحیت نامحدود بر وی و اصحاب وی باد و رضوان و مغفرت بر احباب وی، بمنه و جوده.
هوش مصنوعی: نور معرفت دل ما را روشن کرد و به ما آگاهی داد. همچنین قدرت روشنایی را در جنبه‌های وجود ما به کمال رساند. پیامبر آخرالزمان و بهترین بندگان خدا را راهنما و شفیع ما قرار داد تا دین ما را مشخص کند و تاریکی‌های جهل را از وجود ما بزداید. برای او و یارانش درود و تحیت بی‌پایان می‌فرستیم و برای دوستانش رحمت و مغفرت طلب می‌کنیم.
فصل ترکیب این اصول را علتی ظاهر بود و ترتیب این فصول را برهانی باهر و جلوه این عروس را شهرتی در پایان و تجرع این کئوس را نعمتی در میان، خنده این برق بی طربی و فرحی نبود و خروش این رعد بی تعبی و ترحی نبود.
هوش مصنوعی: فصل ترکیب این اصول به چشم نمی‌آمد و ترتیب این بخش‌ها به شکلی روشن ارائه شده بود. جلوه این اثر مانند عروسی مشهور در پایان کار بود و تجربه این آشفتگی، سرمایه‌ای در میانه به حساب می‌آمد. خنده این روشنایی بدون شادی و خوشحالی نبود و صدای این رعد نیز بدون تفسیر و تأثیر نبود.
مرد باید که باب مقصد خویش
می‌گشاید به عقل و می‌بندد 
هوش مصنوعی: مرد باید با استفاده از عقل و عقلانیت راهی به سوی هدف خود پیدا کند و در این مسیر، درها را به روی خودش باز کند.
رفتن بی مراد، نستاید
گفتن بر گزاف نپسندد
هوش مصنوعی: رفتن بدون دستیابی به هدف، خوب نیست و سخن گفتن بی‌دلیل نیز پسندیده نمی‌باشد.
ابر باشد که یافه می گیرید
برق باشد که خیره می خندد
هوش مصنوعی: باران ابرزده می‌آید و روشنایی خیره‌کننده‌ای با شادی خاصی می‌درخشد.
سخن از عبر کنعانی و حکم لقمانی باید تا بر حاشیه اوراق روزگار بپاید و ارواح متفکر ازو بیاساید و اشباح متحیر بدو بیاراید.
هوش مصنوعی: باید درباره عبرت‌هایی که از قصه‌های کنعانی و حکمت‌های لقمان به دست آمده، صحبت کنیم تا این مطالب در صفحه‌های تاریخ باقی بمانند و روح‌های اندیشمند از آن بهره‌مند شوند و موجودات حیرت‌زده به آن گرایش پیدا کنند.
در سخن عندلیب باید بود
در فصاحت خطیب باید بود
هوش مصنوعی: برای اینکه در کلام خود به زیبایی و فصاحت برسیم، باید مانند بلبل با طراوت و دلنشین باشیم و همچنین در بیان خود مانند یک سخنران ماهر و شیوا عمل کنیم.
به سخن های دلربای غریب
در زمانه غریب باید بود
هوش مصنوعی: برای درک جذابیت‌های زندگی در دنیای عجیب و ناآشنا، باید به حرف‌های دلنشین و دلربای آن توجه کنیم.
به نصابی که از هنر باشد
عالمی را نصیب باید بود
هوش مصنوعی: برای دستیابی به موفقیت در یک حوزه، باید استعداد و هنری در آن زمینه داشته باشیم و از آن بهره‌مند شویم.
بهر دلخستگان گوشهٔ خاک
همچو عیسی طبیب باید بود
هوش مصنوعی: برای کسانی که دل‌شکسته‌اند و در گوشه‌ی زمین به آرامش نیاز دارند، باید مانند عیسی، که طبیب و شافی بود، وجودی تسکین‌دهنده و درمانگر داشته باشیم.
تهیج و تموج این بحر زاخر در اواخر جمادی آخر بود به وقتی که جرم آفتاب روز افزون از چرم بزغاله گردون می‌تافت و صورت ماه تابان بر چرخ گردان از گوشه قبضه کمال نظاره می‌کرد و سحاب سنجاب گون عقد مروارید بر بساط زمین می‌بارید و گام چمن در عشق وصال سمن می‌خارید.
هوش مصنوعی: در اواخر ماه جمادی آخر، هنگامی که نور خورشید با شدت بیشتری از آسمان می‌تابید و ماه روشن از آسمان در حال نظاره بود، باران‌های لطیفی شبیه سنجاقک بر روی زمین می‌بارید. در این زمان، طبیعت در عشق و زیبایی چمن و گل‌ها مشغول بود و سعی داشت به تماشای زیبایی‌ها بپردازد.
وزش نسیم عنبر بیز در باغ سپید گلیم اثری نداشت و عندلیبِ خوشگوی از گل خوشبوی خبری نداشت، حوض‌ها چون صرح مُمَّرد و جوشن مُزرد بود و بساط نوبت بهمن چون دولت بهمن مُمَهد؛
هوش مصنوعی: نسیم خوشبو در باغ سپید گلیم تأثیری نداشت و بلبل خوش‌صدا از گل‌های خوشبو خبری نداشت. حوض‌ها مانند بناهای بی‌جان و نیمکت‌ها به رنگ سبز بودند، و وضعیت نوبت بهمن مانند حکومت بهمن در حال نابودی بود.
در چنین وقتی این اتفاق افتاد که آئینه طبع بیکار از تطاول روزگار زنگار داشت و چرخ منقلب و دهر متغلب سر جنگ و پیکار، شب آبستن هنوز بر فراش حبل بود و نفس با حوادث در مصاف حمل، نفس را در نامرادی دمی به لب می‌رسید و در مطالعه کتب روزی به شب می‌کشید و از کتب نفیس جلیس وحشت و انیس وحدت ساخته می‌شد و با فلک شطرنج محابا و نرد مدارا باخته می‌آمد.
هوش مصنوعی: در آن زمان، آئینه‌ای که نشانه‌ای از روحی بیکار بود و از زخم‌های دنیای سخت آسیب دیده بود، داستانی غم‌انگیز را روایت می‌کرد. زمانه پرآشوب و پر از جنگ و نزاع بود و شب هنوز در حال انتظار بود. نفس انسان در مقابل حوادث دچار درگیری بود و به تازگی به مرز ناامیدی رسیده بود. در حین مطالعه کتاب‌ها، روزهایی به شب تبدیل می‌شد و از متون گران‌بهایی که منبع آرامش و همراهمان بودند، احساس تنهایی و انزوا می‌کرد. در این میان، با دنیای اطراف خود به مانند یک بازی شطرنج یا نرد، در حال نبرد و امتحان بود.
تا وقتی به حُسن اتفاق در نشر و طی آن اوراق، به مقامات بدیع همدانی و ابوالقاسم حریری رسیدم و آن دو درج غرر و درر بدیدم، با خود گفتم: صد هزار رحمت بر نفسی باد که از انفاس او چنین نفایس یادگار بماند و چندین عرایس در کنار روزگار ماند.
هوش مصنوعی: زمانی که به زیبایی و جذابیت آثار بدیع همدانی و ابوالقاسم حریری پی بردم و نوشته‌های ارزشمند آنها را مطالعه کردم، به خودم گفتم: صد هزار بار رحمت بر نفسی که این چنین آثار گرانبها از او به جا مانده و چندین اثر زیبا در کنار زمان باقی مانده است.
فقلت سقی الله ارواحهم
کانی الی شخصهم ناظر
هوش مصنوعی: گفتم، کاش خدا بر ارواحشان آب و زندگی بدهد، گویی که به چهره‌هایشان نگاه می‌کنم.
فما مات من خیره واصل
و ماغاب من ذکره حاضر
هوش مصنوعی: پس کسی که از خوبی‌هایش فراموش نشده، نمی‌میرد و کسی که یادش در دل‌ها زنده است، غایب نخواهد بود.
در اثنای این اجتناء و اقتناء بفرمود مرا آنکه امتثال امر او بر جان فرض عین بود و انقیاد حکم او قرض دین بود، که این هر دو مقاله سابق و لاحق که به عبارت تازی و لغت حجازی ساخته و پرداخته شده است اگرچه بر هر دو مزید نیست، اما عوام عجم را مفید نیست.
هوش مصنوعی: در حین این جمع‌آوری و کسب علم، بر من لازم شد که فرمان او را کاملاً اجرا کنم و تبعیت از حکم او را به عنوان یک حق بر عهده بگیرم. هر دو این مسائل که به زبان عربی و با اصطلاحات حجاز نگارش شده، اگرچه برای هر دو مفید نیست، اما برای مردم عجم فاقد فایده است.
اگر مشک و عود این بخور معنبر شدی دماغ عقل از ابن مثلث معطر شدی و اگر این کاس مثنی سه گانه گشتی، عقد او ناسخ گوهر کانی شدی، چه اگر هر یک در فصاحت کانیست و در ملاحت جانی، امنا هر دو را ترکیب و ترتیب از حروف تازیست و ابا و حلوا در ظروف حجازی است اهل عجم از آن نکات غریب بی نصیبند و پارسیان از آن لغات عجیب بی نصاب، فسانه بلخیان به لغت کرخیان خوش نیاید و سمر رازیان به عبارت تازیان دلکش ننماید.
هوش مصنوعی: اگر مشک و عود، عطر دلپذیری داشته باشند، عقل مانند مثلثی خوشبو نخواهد شد و اگر این کاسه دوتایی به سه قسمت تقسیم شود، پسوند آن، ویژگی گرانبهای جدیدی خواهد بود. چه اینکه هر کدام در بلاغت ویژگی خاص خود را دارند و در لطافت نیز شایستگی دارند. این دو با هم ترکیبی از حروف عربی به شمار می‌آیند، اما اهل غیرعرب از این نکات جذاب بی‌بهره‌اند و پارسی‌زبانان نیز از این واژه‌های عجیب محرومند. حکایت بلخیان به زبان کرخیان جالب نخواهد بود و شعر سمر رازیان به زبان عربی نیز جذابیت لازم را نخواهد داشت.
با یار نو از غم کهن باید گفت
لابد بزبان او سخن باید گفت
هوش مصنوعی: برای برقراری ارتباط با معشوق جدید، باید از غم‌های قدیمی فاصله گرفت و با او به زبان خود او صحبت کرد.
لا نفعل و افعل نکند چندین سود
چون با عجمی کن و مکن باید گفت
هوش مصنوعی: اگر کاری انجام ندهیم و دیگران هم عمل نکنند، هیچ سودی حاصل نمی‌شود. بنابراین باید با احتیاط عمل کرد و در کارها دقت بیشتری به خرج داد.
پس به ضرورت این اقتراح صورت این الواح پیش بایست نهاد و این قفل عقیل را بدین مفتاح ببایست گشاد و معول از این تلفیق روحانی بر توفیق یزدانی است و عدت و آلت در ترتیب این مقالت بر مدد آسمانی امید می‌دارد که سورت تیسر ناسخ سورت تعسر آید و حکم تقدیر بر وفق اندیشه و تدبیر زاید ان شاء الله تعالی.
هوش مصنوعی: پس به نیاز این پیشنهاد، باید شکل این الواح را مشخص کرد و قفل عقیل را با این کلید باز کرد. ترکیب روحانی می‌تواند به موفقیت الهی منجر شود و ابزار و وسیله برای تنظیم این موضوع به کمک آسمانی امید دارد که شرایط آسان‌تر بر شرایط سخت‌تر غلبه کند و تقدیر بر اساس اندیشه و تدبیر شکل بگیرد، ان شاء الله تعالی.
به حل و عقد سخن هم به کدخدایی عقل
هر آنچه کلک تکلف بدو رسد بکنم
هوش مصنوعی: من هر کاری را که عقل و شناخت به من اجازه دهد و لازم باشد، انجام می‌دهم و در هر موضوعی با دقت و احتیاط به گفتگو می‌پردازم.
به عون ایزد و تأیید بخت و مایه فضل
هر آنچه دست تصرف بدو رسد بکنم
هوش مصنوعی: با کمک خدا و حمایت بخت و به خاطر فضیلتی که دارم، هر چیزی که در دسترس من باشد را انجام می‌دهم.
که دنیا خانه عیب جویان است و آشیانهٔ غیب گویان، عیب نابوده بجویند و غیب ناشنوده بگویند، همه عالم ناقد اخفش و صراف اعمش اند که آنچه در شهر خود گم کرده اند در برزن دیگران می‌جویند و جو خود نایافته ارزن دیگران می طلبند. به شب تاریک ،خس باریک در دیده یاران دیده و به روز روشن، کوه معایب خود نادیده.
هوش مصنوعی: دنیا پر از افراد عیب‌جو است که به دنبال نقص‌ها می‌گردند و همچنین جاهایی برای افراد غیب‌گوی که حقایق ناگفته را بیان می‌کنند. آن‌ها به دنبال عیوبی هستند که وجود ندارد و مسائلی را مطرح می‌کنند که دیگران نمی‌دانند. همه ما مثل نقدکنندگان و صرافانی هستیم که چیزی را در شهر خود گم کرده و در جاهای دیگر به دنبالش می‌گردیم. به همین دلیل به دنبال چیزهای کوچکی هستیم که مربوط به دیگران است، در حالی که خودمان مشکلات بزرگی داریم که آن‌ها را نمی‌بینیم. در شب تاریک، فقط نقص‌های کوچک یاران در نظر ما می‌آید و در روز روشن، کوه مشکلات خودمان را نمی‌بینیم.
در شب چه روی در ره باریک‌تر از موی
چون روز همی بر در خود راه نبینی؟
هوش مصنوعی: در شب، وقتی که راه باریک‌تر از موی است، چرا در روز هم نمی‌توانی در خانه‌ات راهی پیدا کنی؟
چون بر در خود چشم تو بر کوه نیفتد
در چشم کسان چه بود اگر کاه ببینی؟
هوش مصنوعی: اگر نگاه تو به کوه بیفتد و به چشم دیگران نرسد، پس چه اهمیتی دارد اگر تو کاه را ببینی؟
و نیز شرط اوفق و رکن اوثق آن است که در میدان این تسوید اسب خود تازم و بر بساط این تمهید نرد خود بازم و در جمله این تصنیف با سرمایهٔ خود سازم، الا مصراعی چند بر سبیل شهادت، نه بر وجه افادت .
هوش مصنوعی: شرط اساسی و بنیادی این است که در میدان این نوشتار، اسب خود را به جلو برانم و در زمینه این تدبیر، بازی خود را ادامه دهم و در کل این ترکیب، با سرمایه خود هماهنگ باشم، جز چند مصرع به عنوان شهادت، نه به منظور نفع شخصی.
و در جمله آن ابیات که رفیق ره باشد به عدد کم از ده باشد، که عروس را به پیرایهٔ همسایه، یک شب بیش نتوان پیراست و از آرایش دو روزه به سؤال دریوزه نتوان آراست:
هوش مصنوعی: در شعری که درباره رفیق راه صحبت می‌کند، اشاره شده که اگر تعداد رفقا کمتر از ده نفر باشد، زیبایی عروس با زینت همسایه فقط یک شب دوام خواهد داشت و نمی‌توان با آرایشی که دو روزه است، از کسی که در خواست کمک می‌کند، زیبایی زیادی به دست آورد.
با مایه خود بساز و چون بی هنران
سرمایه به عاریت مخواه از دگران
هوش مصنوعی: با آنچه که خود داری کار کن و مانند بی‌هنران، از دیگران کمک و سرمایه نطلب.
و در این اصل فصل تازی با پارسی بیامیختم و غرر عربی و درر دری از گوشوار سخن درآویختم، تا خوانندگان بدانند در آلت قصوری نیست و در حالت فتوری نه، و من الله العون و اتوفیق فی هذا الجمع و التفریق انه حسبنا و نعم الرفیق.
هوش مصنوعی: در این بخش، من تلاش کردم تا زبان عربی و فارسی را با یکدیگر ترکیب کنم و از زیبایی‌های ادبی هر دو زبان استفاده کنم تا خوانندگان متوجه شوند که در کارم نقصی وجود ندارد و همچنین از پشتیبانی و موفقیت الهی در این زمینه بهره‌مند شوم.

حاشیه ها

1401/07/17 10:10
نردشیر

بسیار زیبا

1401/11/18 17:02
فرحناز یوسفی

در شعر غریب اول به معنی شگفت

غریب دوم به معنی منفرد و یگانه

1401/11/18 17:02
فرحناز یوسفی

چرم بزغاله=اشاره به برج جدی

قبضه کمان=اشاره به برج قوس

1401/11/18 18:02
فرحناز یوسفی

اَخفَش=خردچشم، کسی که شب بهتر از روز می‌بیند

اَعمَش=کسی که از چشمش آب بریزد

1402/07/03 15:10
علی حسن نژاد

با توجه به اینکه موازنه و ترصیع یکی از ویژگی های بارز و اساسی دیباچه ی این کتاب است، لذا عبارت« ایمان من اعترف بذنوبه و ایقان من اغترف بذنوبه» و تکرار مجدد عبارات در جمله ی قرینه، بعید به نظر می رسد و ذوق سلیم آن را بر نمی تابد لیکن صورت صحیح آن که در تصحیح دکتر انزابی نژاد ضبط شده، چنین است:«...  ایمان من اعترف بذنوبه و ایقان من اقر بعیوبه».

1402/07/03 15:10
علی حسن نژاد

در ابتدای بند چهارم، «السباق» متعلق به بند بالایی بوده که جدا افتاده است؛ بدین صورت که: «...راکب البراق الی المعراج السباق» و «السباق» صفت براق است.

1403/04/16 00:07
امیر رحیمی

فوق العاده ست ...