شمارهٔ ۹۵
ای در گله جهان ز عدلت
گرگ آمده پاسبان لاشه
درظل همای رایتت شد
گنجشک هم آشیان باشه
ماراست یکی حدیث باقی
چون در تن ماجری حشاشه
من بنده نیم از آن صحابه
کز من ببرد سبق عکاشه
خون دل خود چکیده وانگاه
محبوس بمانده در رشاشه
در باغ به جای گل نشسته
در فصل بهار خار و خاشه
لیکن نسزد مکاس گرد کردن
در وقت کسادی قماشه
اطلاعات
وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
ای در گله جهان ز عدلت
گرگ آمده پاسبان لاشه
هوش مصنوعی: ای محافظ گله، تو که به خاطر عدالت همچون گرگ در دنیا آمدهای، از لاشهها نگهبانی میکنی.
درظل همای رایتت شد
گنجشک هم آشیان باشه
هوش مصنوعی: در سایه و حمایت تو، حتی یک گنجشک هم میتواند خانهاش را بسازد.
ماراست یکی حدیث باقی
چون در تن ماجری حشاشه
هوش مصنوعی: داستانی که در زندگی افراد باقی میماند، مشابه حادثهای است که در وجود ما رخ میدهد و تأثیرگذار است.
من بنده نیم از آن صحابه
کز من ببرد سبق عکاشه
هوش مصنوعی: من بندهای نیستم از آن کسانی که عکاشه بر آنها پیشی گرفت.
خون دل خود چکیده وانگاه
محبوس بمانده در رشاشه
هوش مصنوعی: درد و رنج عاطفی خود را احساس کرده و همچنان در احساسات تلخ و ناگوار ماندهام.
در باغ به جای گل نشسته
در فصل بهار خار و خاشه
هوش مصنوعی: در فصل بهار که زمان شکفتن گلهاست، به جای زیبایی و طراوت، فقط خار و اضافات وجود دارد.
لیکن نسزد مکاس گرد کردن
در وقت کسادی قماشه
هوش مصنوعی: اما مناسب نیست که در زمان رکود و کمبود، کارهای غیرضروری انجام دهیم.

مجد همگر