گنجور

شمارهٔ ۳۳

چنان لشکرکشی سلطان ندارد
چنان حوراوشی رضوان ندارد
بدان چستی و چالاکی سواری
به چین و کاشغر خاقان ندارد
فلک دارد مهی چون روی او لیک
ز لعل و در لب و دندان ندارد
چمن دارد چنان سروی ولیکن
رخ خوب و لب خندان ندارد
به مهر و مه رسیدن دارد امکان
ولی در وی رسید امکان ندارد
دلم دارد بتی دلدار و دمساز
ولی بی وصل جانان جان ندارد
تنم دارد دلی در غم شکیبا
ولی با درد او درمان ندارد
من سرگشته را شب نیست کز هجر
چو زلف خویش سرگردان ندارد
به وصف روی آن دلبند دوران
هنرمندی چو من دوران ندارد
در این ایام یک صاحب هنر نیست
که جاه از صاحب دیوان ندارد

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چنان لشکرکشی سلطان ندارد
چنان حوراوشی رضوان ندارد
هوش مصنوعی: هیچ لشکری مانند لشکرکشی سلطان وجود ندارد و هیچ موجودی مانند حوریان بهشتی رضوان نیست.
بدان چستی و چالاکی سواری
به چین و کاشغر خاقان ندارد
هوش مصنوعی: بدان که چالاکی و تندبازی، ارزشی بیش از سفر به سرزمین‌های دور و پادشاهی‌های بزرگ دارد.
فلک دارد مهی چون روی او لیک
ز لعل و در لب و دندان ندارد
هوش مصنوعی: آسمان هم ماهی مانند صورت او دارد، اما مثل لب و دندانش ز لعل و زیبایی ندارد.
چمن دارد چنان سروی ولیکن
رخ خوب و لب خندان ندارد
هوش مصنوعی: چمن زیبا و سرسبز است و درخت سراپای زیبایی دارد، اما آنچه که زیبایی واقعی را می‌سازد، چهره زیبا و لبخند دلنشین نیست.
به مهر و مه رسیدن دارد امکان
ولی در وی رسید امکان ندارد
هوش مصنوعی: رای رسیدن به عشق و دوستی ممکن است، اما در عشق واقعی نمی‌توان به آن رسید.
دلم دارد بتی دلدار و دمساز
ولی بی وصل جانان جان ندارد
هوش مصنوعی: دل من عاشق کسی است که با او هماهنگ و هم‌نوا هستم، اما بدون وصل او، جانم بی‌معنا و بی‌روح شده است.
تنم دارد دلی در غم شکیبا
ولی با درد او درمان ندارد
هوش مصنوعی: بدن من تحمل درد و رنج را دارد، اما دلایل غم و اندوهی که در دل دارم، هیچ درمانی برای آن وجود ندارد.
من سرگشته را شب نیست کز هجر
چو زلف خویش سرگردان ندارد
هوش مصنوعی: من که دچار سردرگمی هستم، در شب‌هایی نیستم که از تنهایی و دوری محبوب خودم به حالت سرگشتگی بیفتم، چرا که او هم مانند زلف‌هایش مرا رها کرده و در عذاب هجران است.
به وصف روی آن دلبند دوران
هنرمندی چو من دوران ندارد
هوش مصنوعی: به توصیف چهره آن محبوب، هیچ دوره هنری به زیبایی من نمی‌رسد.
در این ایام یک صاحب هنر نیست
که جاه از صاحب دیوان ندارد
هوش مصنوعی: در این زمان، کسی نیست که هنری داشته باشد و به مقام و جایگاهی نرسیده باشد.