گنجور

شمارهٔ ۱۰۴

به جستجوی کریمی مشاورت کردم
ز روی نسبت و با چرخ و تیر مستوفی
نشان دهمت گفت گفتمش کو گفت
کریم کشور کرمان ظهیر مستوفی
وقتی که داشتم دل و دستی چو دیگران
دایم رعایت دل درویش کردمی
خود بد نکردمی و اگر کردمی به سهو
خود را ز بس ندامت دلریش کردمی
امروز روشنم شد کآنها که کرده‌شد
با کس نکردمی‌، همه با خویش کردمی
چون دیدنی‌ست نیک و بد کرده را جزا
ای کاش نیکی از همه کس بیش کردمی

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به جستجوی کریمی مشاورت کردم
ز روی نسبت و با چرخ و تیر مستوفی
هوش مصنوعی: من به دنبال انسان بزرگواری بودم و از او مشورت گرفته‌ام، به خاطر نسبتی که داریم و با توجه به گردش زمان و تیر تقدیر.
نشان دهمت گفت گفتمش کو گفت
کریم کشور کرمان ظهیر مستوفی
هوش مصنوعی: من به تو نشان می‌دهم که او کجاست، وقتی از او پرسیدم، گفت آنجا که کریم، رئیس مالیات کرمان است.
وقتی که داشتم دل و دستی چو دیگران
دایم رعایت دل درویش کردمی
هوش مصنوعی: وقتی که من مانند دیگران احساسات و توانایی‌هایم را داشتم، همیشه به دل درویش توجه می‌کردم.
خود بد نکردمی و اگر کردمی به سهو
خود را ز بس ندامت دلریش کردمی
هوش مصنوعی: من خودم بدی نکرده‌ام و اگر هم تصادفاً بدی می‌کردم، به خاطر عذرخواهی و پشیمانی زیاد، دلم پر از زخم و غم می‌شد.
امروز روشنم شد کآنها که کرده‌شد
با کس نکردمی‌، همه با خویش کردمی
هوش مصنوعی: امروز فهمیدم که تمام کارهایی که با دیگران کرده‌ام، در واقع برمی‌گردد به خودم و خودم را تحت تأثیر قرار داده است.
چون دیدنی‌ست نیک و بد کرده را جزا
ای کاش نیکی از همه کس بیش کردمی
هوش مصنوعی: وقتی که نیک و بد انسان‌ها مشخص می‌شود و جزای آن‌ها نمایان است، ای کاش من نیز می‌توانستم نیکی‌هایم را بیشتر از همه انجام دهم.