گنجور

شمارهٔ ۱۰۳

خدایگان وزیران شرق عزالدین
یگانه دو جهان قطب عالم معنی
کمال گیتی طاهر که در وجود چو نام
بریست از همه نقصی چو علت اولی
نظام کشور چارم که صدر چرخ ششم
ز عطف دامن جاهش برد طراز روی
دعا و بندگی و آفرین ز من چاکر
بخواند و کند از نفس پاکش استفتی
چگوید از قبل چاکری به جان مشتاق
که سالها بود از صدق عاشق مولی
گهی ز یاد خراسان روان کند تازه
گهی به یاد خراسان دهد ز جان بشری
گهی به نامش مشکین کند سر خامه
گهی به نامه درش آفرین کند املی
شنیده باشدکآن خواجه از سر لطف
به بنده میل کند همچو مشتری به شری
چو در ولایت او نیست منصب آصف
چو از ممالک او رفت رونق کسری
ز شغل آصف در کف نیافت جز بادی
ز نسل کسری در دل ندید جز کسری
پس از تبدل احوال و روزگار دراز
از اتفاق جدا ماند آنکس از ماوی
به روزه با تن نافه به روزگار تموز
چو ناقه راه بیابان برد به رنج و اذی
به مقصد آید و مایوس گردد از مقصود
به جنت آید و محروم گردد از طوبی
به تربت آید و گریان زکربت غربت
به سوی تو به گرایان به تو به چون ویلی
نکرده عزم فرو می ز قلت قوت
نکرده دست فرا می ز غایت تقوی
به تاختن ز قهستان و تون بتازد تیر
که عید فطر رسد سوی حضرت اعلی
ز عید فطر چهل روز رفت و از ره دور
به بارگاهت سی اسبه می رسد اضحی
اگر به ملک سلیمان گذر کند موری
سزد که یاد کند در زمان از آن انهی
اگر چه آصف ثانی به ملک مشتغل است
بود تفقد هدهد به هر طریق اولی
ز خانه رفتن و نادیده روی خانه خدای
حدیث کعبه و حاجی ست در صفا و منی
مراد وی ز خراسان توئی وگرنه خدای
به لطف دادش از هفت کشور استغنی
ز شهر توس کسی پرسشی نکرد ورا
نه در زمان سقام و نه در اوان شفی
به جز مولف شهنامه کز دریچه روح
ورا جواب رسانید مژده بشری
ز حال صاحب احیا حیا همی دارد
کز اهل توس شکایت کند در این معنی
غریب نیست عجایب ز هر غریب ولیک
رهی غریب بصیر است و اهل شهر اعمی
کنون چه چاره کند همت قبله مشتبه است
در این چه حکم کند رای خواجه دینی
مقام توس کند اختیار یا مشهد
گذر کند به نشابور یا سفر به هری
به دین و دانش مفتی شرع مکرمت اوست
جواب بنده چه فرماید اندرین فتوی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: قطعه
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

خدایگان وزیران شرق عزالدین
یگانه دو جهان قطب عالم معنی
هوش مصنوعی: خداوند بزرگ وزیران شرق که عزالدین است، تنها کسی است که در این دنیا باغیرت و شرافت می‌درخشد و در معنای جهان نقطه مرکزی به شمار می‌آید.
کمال گیتی طاهر که در وجود چو نام
بریست از همه نقصی چو علت اولی
هوش مصنوعی: کمال هستی، پاک و بی‌نقص است، همان‌طور که نامی که بر آن نهاده شده، عاری از هر عیب و نواقص است و به‌عنوان دلیل و علت اولیه شناخته می‌شود.
نظام کشور چارم که صدر چرخ ششم
ز عطف دامن جاهش برد طراز روی
هوش مصنوعی: نظام کشور به عنوان چهارمین بخش از دنیا، به شدت تحت تاثیر ستاره‌ای قرار دارد که در موقعیت ششم از چرخ زمان، دامن خود را بر روی ما می‌گستراند.
دعا و بندگی و آفرین ز من چاکر
بخواند و کند از نفس پاکش استفتی
هوش مصنوعی: دعای من و بندگی‌ام و ستایش‌هایی که از سوی من به او می‌شود، همه به خاطر پاکی نفس و وجود اوست و از این رو از او مشورت می‌طلبم.
چگوید از قبل چاکری به جان مشتاق
که سالها بود از صدق عاشق مولی
هوش مصنوعی: یک خدمتکار عاشق چگونه می‌تواند بگوید که سال‌هاست با دل و جان به عشق آقا مشغول است.
گهی ز یاد خراسان روان کند تازه
گهی به یاد خراسان دهد ز جان بشری
هوش مصنوعی: گاه به یاد خراسان، روح را تازه می‌کند و گاه به یاد آن دیار، جان بشری را به حرکت درمی‌آورد.
گهی به نامش مشکین کند سر خامه
گهی به نامه درش آفرین کند املی
هوش مصنوعی: گاه قلم با نام او زیبا و مشکین می‌شود و گاه به نامه‌اش مدح و ستایش می‌سراید.
شنیده باشدکآن خواجه از سر لطف
به بنده میل کند همچو مشتری به شری
هوش مصنوعی: به نظر می‌رسد که خواجه با محبت و لطف خود به بنده توجه می‌کند، مانند اینکه مشتری (سیاره) به شیر و مواد غذایی روی می‌آورد.
چو در ولایت او نیست منصب آصف
چو از ممالک او رفت رونق کسری
هوش مصنوعی: وقتی در سرزمین او مقامی برای آصف وجود ندارد، با رفتن از سرزمین‌های او، رونق و شکوه کسری هم از بین می‌رود.
ز شغل آصف در کف نیافت جز بادی
ز نسل کسری در دل ندید جز کسری
هوش مصنوعی: از کار آصف چیزی در دست نیافت، جز یک وزش باد و از نسل کسری در دل چیزی جز کسری ندید.
پس از تبدل احوال و روزگار دراز
از اتفاق جدا ماند آنکس از ماوی
هوش مصنوعی: پس از تغییر شرایط و گذشت زمان طولانی، آن فرد که از ما دور شده بود، از ما جدا ماند.
به روزه با تن نافه به روزگار تموز
چو ناقه راه بیابان برد به رنج و اذی
هوش مصنوعی: در گرمای تابستان، مانند شتر که به سختی در بیابان حرکت می‌کند، بدن فردی در روزه‌داری تحمل سختی و رنج می‌کند.
به مقصد آید و مایوس گردد از مقصود
به جنت آید و محروم گردد از طوبی
هوش مصنوعی: به مقصد برسد اما از هدف واقعی خود ناامید شود؛ به بهشت ورود کند اما از بهترین نعمت‌ها بی‌بهره بماند.
به تربت آید و گریان زکربت غربت
به سوی تو به گرایان به تو به چون ویلی
هوش مصنوعی: به آرامگاه می‌آید و با گریه از یاد غربت به سمت تو می‌شتابد، مثل بادی که به تو می‌وزد.
نکرده عزم فرو می ز قلت قوت
نکرده دست فرا می ز غایت تقوی
هوش مصنوعی: کسی که به خاطر نداشتن اراده، از سر ضعف نتوانسته دستش را به سوی بلندی‌ها دراز کند، هرگز به مقام و مرتبه‌ی تقوی دست نخواهد یافت.
به تاختن ز قهستان و تون بتازد تیر
که عید فطر رسد سوی حضرت اعلی
هوش مصنوعی: به سرعت از قهستان و تون تیرها به پرواز درآیند، زیرا عید فطر به سوی مقام بلند می‌آید.
ز عید فطر چهل روز رفت و از ره دور
به بارگاهت سی اسبه می رسد اضحی
هوش مصنوعی: چهل روز از عید فطر گذشت و در روز عید قربانی، سی اسب از راه دور به پیشگاه تو می‌رسند.
اگر به ملک سلیمان گذر کند موری
سزد که یاد کند در زمان از آن انهی
هوش مصنوعی: اگر یک مورچه از سرزمین سليمان بگذرد، مناسب است که در این سفر به یاد او باشد و در زمان‌های گذشته فکر کند.
اگر چه آصف ثانی به ملک مشتغل است
بود تفقد هدهد به هر طریق اولی
هوش مصنوعی: اگرچه آصف ثانی در امور مملکت مشغول است، اما توجه و مراقبت هدهد در هر شرایطی از اهمیت بیشتری برخوردار است.
ز خانه رفتن و نادیده روی خانه خدای
حدیث کعبه و حاجی ست در صفا و منی
هوش مصنوعی: این بیت به معنای این است که وقتی از خانه خارج می‌شویم و روی خانه خدا، یعنی کعبه را نمی‌بینیم، نشان‌دهنده این است که ما در حال تجربه همان احساساتی هستیم که زائران کعبه در مکان‌های مقدس مانند صفا و مروه دارند. در واقع، اشاره به اهمیت و معنای سفر به مکان‌های مقدس و پیوند روحی انسان با خدا دارد.
مراد وی ز خراسان توئی وگرنه خدای
به لطف دادش از هفت کشور استغنی
هوش مصنوعی: آنچه او می‌خواهد از خراسان تو هستی و اگر نه، خداوند به برکت لطفش از هفت کشور هم نیازمند نیست.
ز شهر توس کسی پرسشی نکرد ورا
نه در زمان سقام و نه در اوان شفی
هوش مصنوعی: هیچ‌کس از شهر توس درباره او سوالی نکرد، نه در زمان بیماری‌اش و نه در زمان بهبودی‌اش.
به جز مولف شهنامه کز دریچه روح
ورا جواب رسانید مژده بشری
هوش مصنوعی: جز نویسنده شاهنامه، کسی نیست که بتواند از عمق روح او خبر ارسال کند و بشارت دهد.
ز حال صاحب احیا حیا همی دارد
کز اهل توس شکایت کند در این معنی
هوش مصنوعی: او از حال کسی که به زندگی و احیا پرداخته است، شرم دارد که از اهل توس شکایت کند.
غریب نیست عجایب ز هر غریب ولیک
رهی غریب بصیر است و اهل شهر اعمی
هوش مصنوعی: عجایب و شگفتی‌ها در هر جایی وجود دارد و برای هر غریبی طبیعی به نظر می‌رسد. اما راهی که یک شخص غریب می‌پیماید، روشن و آگاهانه است، در حالی که بعضی از ساکنان شهر نمی‌توانند آن را ببینند و درک کنند.
کنون چه چاره کند همت قبله مشتبه است
در این چه حکم کند رای خواجه دینی
هوش مصنوعی: حالا چه تدبیری باید اندیشید وقتی که هدف و مقصود روشن نیست؟ در این وضعیت، نظر و فکر رئیس یا ارباب دین چه باید باشد؟
مقام توس کند اختیار یا مشهد
گذر کند به نشابور یا سفر به هری
هوش مصنوعی: شخصی می‌تواند انتخاب کند که به توس برود و در آنجا مقام و جایگاهش را بیابد، یا اینکه از مشهد گذر کند و به نشابور برود، یا به هری سفر کند.
به دین و دانش مفتی شرع مکرمت اوست
جواب بنده چه فرماید اندرین فتوی
هوش مصنوعی: این بیت به این مفهوم اشاره دارد که احکام شرعی و دانش‌های دینی نمایانگر شخصیت و کرامت فردی هستند. در این وضعیت، بنده (شخصی که سوال می‌کند) به دنبال پاسخ و راهنمایی از این مقامات است و در کمال تواضع می‌خواهد بداند که چه نظری در مورد این موضوع دارد.