گنجور

شمارهٔ ۶۰

نه وصل تو می دهد پناهم
نه برخیزد غمت ز راهم
هر روز تو در جفا فزائی
هر لحظه من از غمت بکاهم
گرماه بدم کنون چو مورم
ور کوه بدم کنون چو کاهم
از آتش سینه در گدازم
وز آب دو دیده در شنا هم
آئینه چرخ زنگ گیرد
هر نیم شبی ز دود آهم
گه شعله آه اتشینم
روشن دارد شب سیاهم
گه روز سپید تیره گردد
از دود و نفیر صبحگاهم
کام از تو نجویم از که جویم
داد از تو نخواهم از که خواهم
جز دعوی دوستی چه کردم
خود نیست مگر جز این گناهم

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعلن فعولن (هزج مسدس اخرب مقبوض محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

نه وصل تو می دهد پناهم
نه برخیزد غمت ز راهم
هوش مصنوعی: نه عشق تو به من آرامش می‌دهد و نه غم تو از مسیر زندگی‌ام کنار می‌رود.
هر روز تو در جفا فزائی
هر لحظه من از غمت بکاهم
هوش مصنوعی: هر روز تو به من بی‌مهری می‌کنی و هر لحظه من به خاطر غمت می‌گریم.
گرماه بدم کنون چو مورم
ور کوه بدم کنون چو کاهم
هوش مصنوعی: اگر اکنون مانند مور باشد، بگذارید کوچک و بی‌اهمیت باشم. و اگر مانند کوه هستم، اجازه دهید بزرگ و استوار باشم.
از آتش سینه در گدازم
وز آب دو دیده در شنا هم
هوش مصنوعی: از آتش درونم می‌سوزم و از اشک‌هایی که از چشمانم می‌ریزد، شنا می‌کنم.
آئینه چرخ زنگ گیرد
هر نیم شبی ز دود آهم
هوش مصنوعی: هر شب نیمه شب، آینه آسمان به خاطر درد و غم من سیاه و تیره می‌شود.
گه شعله آه اتشینم
روشن دارد شب سیاهم
هوش مصنوعی: گاهی اوقات، اشک و داغ دل من مانند شعله‌ای درخشان، شب تیره و تار من را روشن می‌کند.
گه روز سپید تیره گردد
از دود و نفیر صبحگاهم
هوش مصنوعی: گاهی روز روشن به خاطر دود و صدای هشدار صبحگاهی، تاریک و گرفته می‌شود.
کام از تو نجویم از که جویم
داد از تو نخواهم از که خواهم
هوش مصنوعی: از تو هیچ خواسته‌ای ندارم و از هیچ کس دیگری نیز نمی‌خواهم که به من چیزی بدهد یا خواسته‌ام را برآورده کند.
جز دعوی دوستی چه کردم
خود نیست مگر جز این گناهم
هوش مصنوعی: جز ادعای دوستی کار دیگری نکردم، و خودم را جز این گناه نمی‌بینم.