گنجور

شمارهٔ ۴۲

الامان الامار جان جهان
در دل خاک تیره شد پنهان
گشت امن و امان نهان از چشم
تا نهان گشت شخص امن و امان
کاخ و یوان کنید پر آتش
تا برآرد زبانه تا کیهان
روی کیوان سیه کنید امروز
که سیاه است روز اهل جهان
چون به تابوت تنگ کرد مقام
نه شبستان نه کاخ و نه ایوان
خاک بر فرق سرو با شمشاد
چون شد از باغ ملک سرو جوان
پیش و دنبال تازیان ببرید
زین نگون و سیاه کرده بران
مرکب نوبتی ز درگه باز
سوی آخر برید زار ونوان
که نمانده ست شهسوارش را
هیچ پای رکاب و دست عنان
به تماشا نمی رود نه شکار
که شکار اجل شدش دل و جان
به تفرج نمی رود سوی باغ
که به داغ فراق شد بریان
ناله و نوحه بر کشید از دل
که ندارد دل عنا و الحان
چرخ بشکست بر بط و زهره
خورنگون کرد غرفه کیوان
ماه بگسست زیور جوزا
تیر ببرید گیسوی رضوان
ماه شعبان چو روز عاشوراست
کربلا شد محله کران
از کران تا کران جهان پر شد
زین غم بی کران درد گران
دل دردانگانش خونین شد
سوک این بحر ژرف بی پایان
زین مصیبت هزار باره بتر
که پدر شد به مرگ او گریان
چون دل لعل خون گرفت از درد
دل در یتیم در عمان
یاربش شربتی فرست از صبر
تا شکیبا شود دراین هجران
مرهمی نه ز لطف بر جانش
مگر این درد را شود درمان
گر درر ریخت باد باقی بحر
ورگهر رفت باد دایم کان
وان جوان عزیز را که شده ست
به جوار جناب قدس رسان
در گناهی که تو بر او راندی
هیچ بر وی مگیرو در گذر آن
گر بخود کرد بی تو حکم تو راست
ور تو کردی مخواه ازو تاوان
چون چشانیدیش مرارت مرگ
بچشانش حلاوت غفران

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

الامان الامار جان جهان
در دل خاک تیره شد پنهان
هوش مصنوعی: ای وای، جان جهان در دل زمین تاریک پنهان شد.
گشت امن و امان نهان از چشم
تا نهان گشت شخص امن و امان
هوش مصنوعی: در پناه از چشمان دیگران، فردی به آرامش و امنیت دست می‌یابد.
کاخ و یوان کنید پر آتش
تا برآرد زبانه تا کیهان
هوش مصنوعی: کاخ و باغ‌های خود را با آتش پر کنید تا شعله‌ها بلند شده و به آسمان برسند.
روی کیوان سیه کنید امروز
که سیاه است روز اهل جهان
هوش مصنوعی: امروز بر روی سیاره کیوان (زحل) بنگرید که روز سیاه و تاریکی برای مردم دنیا است.
چون به تابوت تنگ کرد مقام
نه شبستان نه کاخ و نه ایوان
هوش مصنوعی: وقتی که در تابوت قرار گیرد، دیگر نه شبستانی است، نه کاخی و نه ایوانی.
خاک بر فرق سرو با شمشاد
چون شد از باغ ملک سرو جوان
هوش مصنوعی: وقتی که سرو جوان از باغ ملک به زمین افتاد، درخت شمشاد دیگر چه ارزشی دارد که بخواهد با سرو مقایسه شود؟
پیش و دنبال تازیان ببرید
زین نگون و سیاه کرده بران
هوش مصنوعی: در برابر تازیان، زین را بر دوش بگذار و از این موقعیت تلخ و سیاه عبور کن.
مرکب نوبتی ز درگه باز
سوی آخر برید زار ونوان
هوش مصنوعی: اسب تازه نفس از درگاه بیرون آمده و به سوی مقصد نهایی خود حرکت می‌کند، در حالی که با تمام قدرت و استقامت، در تلاش است تا به پایان مسیر برسد.
که نمانده ست شهسوارش را
هیچ پای رکاب و دست عنان
هوش مصنوعی: دیگر هیچ سواری در دسترس نیست که بر آن سوار شود یا افسار را در دست بگیرد.
به تماشا نمی رود نه شکار
که شکار اجل شدش دل و جان
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که هیچ کس برای تماشا نمی‌رود، چرا که مرگ به او جان و دلش را گرفته و او دیگر نمی‌تواند از زندگی لذت ببرد.
به تفرج نمی رود سوی باغ
که به داغ فراق شد بریان
هوش مصنوعی: به خاطر درد جدایی، کسی به گردش و خوش‌گذرانی در باغ نمی‌رود.
ناله و نوحه بر کشید از دل
که ندارد دل عنا و الحان
هوش مصنوعی: دل از درد و غم می‌نالد و به نوحه و ناله مشغول است، زیرا دیگر دلش حال نیکوی ندارد و از نغمه‌های خوش بی‌بهره است.
چرخ بشکست بر بط و زهره
خورنگون کرد غرفه کیوان
هوش مصنوعی: چرخ (فلک) به هم ریخت و ستاره زهره در آسمان به تپش درآمد و به طرز زیبا و درخشان درخشید.
ماه بگسست زیور جوزا
تیر ببرید گیسوی رضوان
هوش مصنوعی: ماه درخشندگی جوزا را از دست داد و تیر عشق، گیسوان رضوان را برید.
ماه شعبان چو روز عاشوراست
کربلا شد محله کران
هوش مصنوعی: ماه شعبان مانند روز عاشورا است و کربلا به محله‌ای تبدیل شده که در آن ستم و ظلم دیده می‌شود.
از کران تا کران جهان پر شد
زین غم بی کران درد گران
هوش مصنوعی: تمام جهان از این درد بی‌پایان و غم سنگین پر شده است.
دل دردانگانش خونین شد
سوک این بحر ژرف بی پایان
هوش مصنوعی: دل افرادی که در درد هستند به شدت آزار دیده و زخم‌خورده است، همان‌طور که این دریا بی‌پایان و عمیق، غیرقابل دسترس و پر از غم می‌باشد.
زین مصیبت هزار باره بتر
که پدر شد به مرگ او گریان
هوش مصنوعی: از این مصیبت هزار بار بدتر است که پدر به خاطر مرگ او گریه کند.
چون دل لعل خون گرفت از درد
دل در یتیم در عمان
هوش مصنوعی: چون دل مانند لعل (سنگ قیمتی) از غم و درد، خونین و زخم‌خورده شده است، در حالی که مانند یتیمان در عمان تنها و بی‌کس به سر می‌برد.
یاربش شربتی فرست از صبر
تا شکیبا شود دراین هجران
هوش مصنوعی: ای خدا، لطفی کن و نوشیدنی از صبر برایم بفرست تا بتوانم در این جدایی تحمل کنم.
مرهمی نه ز لطف بر جانش
مگر این درد را شود درمان
هوش مصنوعی: تنها زمانی می‌توان به او کمک کرد که این دردش درمان شود، نه با لطف و مهربانی.
گر درر ریخت باد باقی بحر
ورگهر رفت باد دایم کان
هوش مصنوعی: اگر بادی در دریا بیفتد، آن‌گاه دریا باقی می‌ماند و اگر دریا طوفانی شود، این طوفان موقتی است و گذراست.
وان جوان عزیز را که شده ست
به جوار جناب قدس رسان
هوش مصنوعی: این جوان ارزشمند که به نزد مقام مقدس راه یافته است.
در گناهی که تو بر او راندی
هیچ بر وی مگیرو در گذر آن
هوش مصنوعی: در خطایی که تو بر او ارتکاب کرده‌ای، هیچ‌یک از عواقب آن را بر او تحمیل نکن و از آن بگذر.
گر بخود کرد بی تو حکم تو راست
ور تو کردی مخواه ازو تاوان
هوش مصنوعی: اگر خودت بدون تو فرمان داده‌ای، درست است؛ و اگر تو چنین نکردی، از او نخواه تاوان.
چون چشانیدیش مرارت مرگ
بچشانش حلاوت غفران
هوش مصنوعی: زمانی که طعم تلخ مرگ را به او بچشانی، او را به چشیدن لذت آمرزش هم وا می‌داری.