گنجور

شمارهٔ ۴

زهی خواجه صدر انجام غلامت
خهی خسرو چرخ دراهتمامت
تو دستور شرقی و مغرب به حکمت
تو مشهور غربی و مشرق مقامت
کشیده به حد جنوب است خیلت
رسیده به قطب شمالی خیامت
ازین سقف نیلی لقب باش صاحب
زر افشانده بر گیتی از جود عامت
ده و دو بروج است یک حد اسمت
فلک حلقه در گوش دو میم نامت
بر آفاق و انفس نشان بزرگیت
بر افلاک و انجم عطای عظامت
امینی شهان را امامی جهان را
ندانم چه خوانم امین یا امامت
دلت کان و گوهر بنات ضمیرت
کفت بحرو لولو خط با نظامت
بهاری بود خلد عدن از رضایت
شراری بود دوزخ از انتقامت
ز تعظیم لبیک گوید جوابت
اگر بشنود چرخ اعظم پیامت
بر اطراف عالم همه سیم بارد
اگر ابر طوفی زند گرد بامت
به عمر از پی آب حیوان نپوید
اگر خضر یک جرعه نوشد ز جامت
ز خسف و ز کسف ایمن آید مه و خور
گر آیند در سایه اعتصامت
زمین گویی از پهنه کبریایت
فلک برجی از قلعه احتشامت
به قدر کرم گردهی نان دو نان
که گوید که این آس نه در تمامت
از آن کام جاروب عطلت برآید
که این آسیاها نگردد به کامت
صبا واله اشهب باد پایت
قضا عاشق ادهم تیز گامت
به قصد عدو گر نمائی قیامی
قیامت شود آشکار از قیامت
اگر کمترین پایه جوئی زدوران
سر چرخ اعظم بود زیر گامت
وگر کمترین بنده خواهی ز عالم
شه اختران گوید ای من غلامت
پس از لفظ اشهد که گفتی ان الله
دگر با الف در نپیچیده لامت
میانجی کلام قدیم آمد ار نی
حدیث قدم رفتی اندر کلامت
گر از روم و هند آری اندیشه در دل
شود بی گمان قیصر روم رامت
وگر نیت و رای بیت الله آری
حرم پیشواز آید از احترامت
بزرگا کریما روفا رحیما
به ذات کریمی که کرد از کرامت
که وقت سحر می گذارم به خلوت
دعائی که آن هست بر بنده و امت
دل و جان من بر دعای تو وقف است
روان می فرستم به هر صبح و شامت
به پیک سحر می سپارم دعایت
به دست صبا می فرستم سلامت
نگر تا نگردی گرانبار ازین حال
اگر نظم و نژی فرستد غلامت
از او شعر شیرین طلب طبع خرم
اگر چه دهد دردسر چون مدامت
الا تا بود بام و شام جهان باد
چراغ جهان وقف بر بام و شامت
گه با میان وجه نان با میانت
گه شام دخل شبان خرج شامت
حیات تو بادا که تا حشر باشد
حیات جهان از کف چون عمامت
فلک طالع حشمت مستقیمت
جهان تابع دولت مستدامت
دوام است فرجام کردار نیکو
دلیل است کردار تو بر دوامت

اطلاعات

وزن: فعولن فعولن فعولن فعولن (متقارب مثمن سالم)
قالب شعری: قصیده
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

زهی خواجه صدر انجام غلامت
خهی خسرو چرخ دراهتمامت
هوش مصنوعی: آفرین بر تو، ای بزرگوار و آقایی که به عنوان سرآمد و برتر در کنار من هستی و برای تو ارزشی خاص قائل هستم. تو مانند شاهی هستی که در اوج خود قرار داری و من به عنوان خدمتگزارت به تو افتخار می‌کنم.
تو دستور شرقی و مغرب به حکمت
تو مشهور غربی و مشرق مقامت
هوش مصنوعی: تو در علم و حکمت سرآمدی و شهرتت در شرق و غرب زبانزد است.
کشیده به حد جنوب است خیلت
رسیده به قطب شمالی خیامت
هوش مصنوعی: خود را به ناحیه‌ای دور افتاده می‌کشی، در حالی که افکارت به نقطه‌ای دور و سرد هدایت شده‌اند.
ازین سقف نیلی لقب باش صاحب
زر افشانده بر گیتی از جود عامت
هوش مصنوعی: از این آسمان آبی، تو صاحب ثروتی هستی که در دنیا به خاطر بخشندگیت معروف شده‌ای.
ده و دو بروج است یک حد اسمت
فلک حلقه در گوش دو میم نامت
هوش مصنوعی: در آسمان، دوازده بخش یا برج وجود دارد که به نوعی نشان‌دهنده ویژگی‌های مختلف است. در اینجا به نام تو، که با دو حرف «م» آغاز می‌شود، اشاره می‌شود و انگار که این نام به‌طور خاص به یکی از این برج‌ها مرتبط است. به این ترتیب، آسمان مثل حلقه‌ای در گوش است که نام تو را به خود می‌گیرد.
بر آفاق و انفس نشان بزرگیت
بر افلاک و انجم عطای عظامت
هوش مصنوعی: در دل آسمان‌ها و در کره‌ی زمین، آثار بزرگواریت نمایان است و بخشش‌های بزرگ تو در آسمان‌ها و ستارگان آشکار است.
امینی شهان را امامی جهان را
ندانم چه خوانم امین یا امامت
هوش مصنوعی: من نمی‌دانم که باید چگونه خطاب کنم: آیا باید «امین» بنامم یا «امام»، در حالی که تو را نگهبان شهان و رهبری برای جهانیان می‌دانم.
دلت کان و گوهر بنات ضمیرت
کفت بحرو لولو خط با نظامت
هوش مصنوعی: در دل تو مانند دریا و مروارید، رازهای عمیق و ارزشمندی وجود دارد که هماهنگ و مرتب‌اند.
بهاری بود خلد عدن از رضایت
شراری بود دوزخ از انتقامت
هوش مصنوعی: بهار بهشت را می‌توان به خاطر رضایت و خوشحالی تو وصف کرد، و جهنم می‌تواند به خاطر انتقام تو، آتشین و پر از درد و رنج باشد.
ز تعظیم لبیک گوید جوابت
اگر بشنود چرخ اعظم پیامت
هوش مصنوعی: اگر خورشید آسمان صدای تو را بشنود، به احترام تو پاسخ خواهد داد.
بر اطراف عالم همه سیم بارد
اگر ابر طوفی زند گرد بامت
هوش مصنوعی: اگر همه جا را نقره بپوشاند، حتی اگر طوفان و باران بر فراز خانه‌ات ببارد، نگران نباش.
به عمر از پی آب حیوان نپوید
اگر خضر یک جرعه نوشد ز جامت
هوش مصنوعی: اگر خضر هم یک جرعه از جام تو بنوشد، دیگر نیاز نیست که عمرش را صرف جستجوی آب حیات کند.
ز خسف و ز کسف ایمن آید مه و خور
گر آیند در سایه اعتصامت
هوش مصنوعی: از آسیب‌ها و مشکلات، ماه و خورشید در امان خواهند بود اگر در سایه حمایت تو قرار بگیرند.
زمین گویی از پهنه کبریایت
فلک برجی از قلعه احتشامت
هوش مصنوعی: زمین مانند این است که از عظمت تو، آسمان برج بلندی از قلعه شکوه ساخته است.
به قدر کرم گردهی نان دو نان
که گوید که این آس نه در تمامت
هوش مصنوعی: به اندازه‌ای که بزرگوار و بخشنده‌ای وجود دارد، دو قرص نان هم ارزش دارند؛ زیرا کسی نمی‌تواند بگوید که این نان برای کل زندگی‌اش کافی است.
از آن کام جاروب عطلت برآید
که این آسیاها نگردد به کامت
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که اگر در زندگی به دنبال آرامش و سروسامان نباشیم، هیچ چیز نمی‌تواند به ما آرامش بدهد. حتماً باید تلاش کنیم و فکری به حال خودمان بکنیم تا به نتیجه دلخواه برسیم؛ در غیر این صورت، مشکلات و سختی‌ها بر ما چیره خواهند شد.
صبا واله اشهب باد پایت
قضا عاشق ادهم تیز گامت
هوش مصنوعی: باد خنکی که از سمت صبا می‌وزد، به شتاب و تندی می‌دود، و دل داده‌ام به کسی که مانند اسب ادهم، سریع و چابک است.
به قصد عدو گر نمائی قیامی
قیامت شود آشکار از قیامت
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به خاطر دشمنی خود حرکتی انجام دهی، عظمت و پیامدهای آن به وضوح آشکار می‌شود.
اگر کمترین پایه جوئی زدوران
سر چرخ اعظم بود زیر گامت
هوش مصنوعی: اگر بخواهی کمترین پایه‌ای از حکمت و دانش را جستجو کنی، باید بدانی که زیر پای تو در دوران بزرگ و عظمت هستی.
وگر کمترین بنده خواهی ز عالم
شه اختران گوید ای من غلامت
هوش مصنوعی: اگر کمترین بنده‌ای را در عالم بخواهی، او به تو می‌گوید که من غلام تو هستم.
پس از لفظ اشهد که گفتی ان الله
دگر با الف در نپیچیده لامت
هوش مصنوعی: بعد از این که گفتی "اشهد" که خداوند یکی است، دیگر با الف به حروف دیگر نپیچیده و از آن خارج نشده است.
میانجی کلام قدیم آمد ار نی
حدیث قدم رفتی اندر کلامت
هوش مصنوعی: در کلام قدیمی، واژه‌ای جدید و نو به میان آمده است. اگرچه تو در جاهای قدیمی تر صحبت کردی، به روش‌های جدید و نوین هم روی آورده‌ای.
گر از روم و هند آری اندیشه در دل
شود بی گمان قیصر روم رامت
هوش مصنوعی: اگر از روم و هند اندیشه‌ای در دل داشته باشی، بدون شک قیصر روم تو را خواهد پذیرفت.
وگر نیت و رای بیت الله آری
حرم پیشواز آید از احترامت
هوش مصنوعی: اگر نیت و هدف تو خدمت به خانۀ خدا باشد، حرم و مکان مقدس با احترام از تو استقبال خواهد کرد.
بزرگا کریما روفا رحیما
به ذات کریمی که کرد از کرامت
هوش مصنوعی: ای بزرگوار مهربان و بخشنده، تو به ذات پاک و بزرگ خویش، کارهایی انجام دادی که نشان از کرامت و بزرگواری‌ات دارد.
که وقت سحر می گذارم به خلوت
دعائی که آن هست بر بنده و امت
هوش مصنوعی: در هنگام سحر، زمانی را به تنهایی و دعا اختصاص می‌دهم؛ دعایی که به خاطر بندگان و امت‌هاست.
دل و جان من بر دعای تو وقف است
روان می فرستم به هر صبح و شامت
هوش مصنوعی: دل و جان من به دعا و بخشش تو اختصاص دارد و من هر صبح و شام برای تو احساسی از زندگی و محبت می‌فرستم.
به پیک سحر می سپارم دعایت
به دست صبا می فرستم سلامت
هوش مصنوعی: در صبح زود، دعای تو را به پیام‌رسان صبح می‌سپارم و به نسیم صبح سلامتم را ارسال می‌کنم.
نگر تا نگردی گرانبار ازین حال
اگر نظم و نژی فرستد غلامت
هوش مصنوعی: ببین که اگر از این وضعیت سنگین و دشوار خارج نشوی، ممکن است که در رفتار و کردار تو تغییراتی ایجاد شود، حتی ممکن است پیام‌های نامناسبی از طرف دیگران به تو برسد.
از او شعر شیرین طلب طبع خرم
اگر چه دهد دردسر چون مدامت
هوش مصنوعی: از او خواسته‌شده است که شعر لذتبخش و زیبایی بگوید، حتی اگر این کار برای روح او دردسرساز شود و او را دچار مشکلات کند.
الا تا بود بام و شام جهان باد
چراغ جهان وقف بر بام و شامت
هوش مصنوعی: تا زمانی که روز و شب وجود دارد، این دنیا مانند چراغی است که به بام و شب تو متوقف شده است.
گه با میان وجه نان با میانت
گه شام دخل شبان خرج شامت
هوش مصنوعی: گاهی در وقت صرف نان با هم هستیم و گاهی در زمان شام، خرج شبان را برای تهیه شام می‌دهیم.
حیات تو بادا که تا حشر باشد
حیات جهان از کف چون عمامت
هوش مصنوعی: زندگی تو به درازا باد، زیرا زندگی جهان به وجود تو وابسته است و از نبود تو دلسرد می‌شود.
فلک طالع حشمت مستقیمت
جهان تابع دولت مستدامت
هوش مصنوعی: سرنوشت تو و موقعیت بزرگ و با شکوهت در دنیا به گونه‌ای است که همه چیز به حکومت پایدار تو وابسته است.
دوام است فرجام کردار نیکو
دلیل است کردار تو بر دوامت
هوش مصنوعی: پایداری و ماندگاری نتیجه اعمال نیکوست، و نشانه‌اش این است که کردار تو باعث ادامه و دوام زندگی‌ات می‌شود.