گنجور

شمارهٔ ۹

دیدم چو باغ دل را، بی عارضت صفا نیست
گل گفتمت ولیکن گل چون تو بیوفا نیست
بنشین ببزم اغیار چون گل که در بر خار
زیرا که از تو ای یار، این شیوه خوشنما نیست
من نیستم چو بلبل، کز غم کنم تحمل
زیرا که موسم گل، گلچین یکی دو تا نیست
شد هرکه بر تو مایل، کی گردد از تو غافل؟
چون در قلمرو دل، غیر از تو دلربا نیست
فیض دمت نهانی بر تن دمیده جانی
چون نکهتی که آنی از برگ گل جدا نیست
من آنچه از غم عشق دیدم بعالم عشق
جز نزد محرم عشق، اظهار آن بجا نیست
گیرم ز بی‌حضوری سر زد ز من قصوری
دوری مکن، که دوری، دیگر به ما روا نیست
(صابر) وصال یاران حیف است مغتنم دان
همواره در گلستان، گل زیردست و پا نیست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

دیدم چو باغ دل را، بی عارضت صفا نیست
گل گفتمت ولیکن گل چون تو بیوفا نیست
هوش مصنوعی: دیدم که باغ دل من بدون زیبایی تو، یا به عبارت دیگر، بدون وجود تو، هیچ جمال و صفایی ندارد. به تو گفتم که هیچ گلی به زیبایی و وفاداری تو وجود ندارد.
بنشین ببزم اغیار چون گل که در بر خار
زیرا که از تو ای یار، این شیوه خوشنما نیست
هوش مصنوعی: در کنار دیگران مانند گلی بنشین که در میان تیغ و خار است، زیرا این رفتار زیبا و دل‌نواز از تو، ای دوست، مناسب نیست.
من نیستم چو بلبل، کز غم کنم تحمل
زیرا که موسم گل، گلچین یکی دو تا نیست
هوش مصنوعی: من مثل بلبل نیستم که به خاطر غم‌هایم تحمل کنم، زیرا فصل گل فقط به یک یا دو گل محدود نمی‌شود.
شد هرکه بر تو مایل، کی گردد از تو غافل؟
چون در قلمرو دل، غیر از تو دلربا نیست
هوش مصنوعی: هر کسی که به تو علاقه‌مند شود، چگونه می‌تواند از تو غافل شود؟ چون در دنیای دل، جز تو هیچ زیبایی وجود ندارد.
فیض دمت نهانی بر تن دمیده جانی
چون نکهتی که آنی از برگ گل جدا نیست
هوش مصنوعی: عطای پنهانی تو بر جان ما دمیده شده است، مانند نکهتی که هر لحظه از گل جدا نمی‌شود.
من آنچه از غم عشق دیدم بعالم عشق
جز نزد محرم عشق، اظهار آن بجا نیست
هوش مصنوعی: من تمام درد و رنج‌هایی که از عشق کشیدم را تنها باید با کسی که خود در عشق تجربه دارد، در میان بگذارم و نمی‌توانم این احساسات را به دیگران بگویم.
گیرم ز بی‌حضوری سر زد ز من قصوری
دوری مکن، که دوری، دیگر به ما روا نیست
هوش مصنوعی: حتی اگر به خاطر غیبت من خطایی از من سر زده باشد، خواهش می‌کنم دوری نکن. زیرا دوری دیگر برای ما قابل تحمل نیست.
(صابر) وصال یاران حیف است مغتنم دان
همواره در گلستان، گل زیردست و پا نیست
هوش مصنوعی: دوستی با یاران و نزدیکی به آنها ارزشمند و مغتنم است. اما همیشه باید بدانیم که گل‌ها در گلستان همیشه زیر پا و در دسترس نیستند.