گنجور

شمارهٔ ۲۵

برفت آن مه بی مهر از کنار امشب
کنم ز جان و تن و عمر خود کنار امشب
بدین امید که گیرم عنان مرکب او
پیاده رفتم و آن ماهرو سوار امشب
برفت یار و من اندر قفاش رخت حیوة
برون کشیدم از این دارو این دیار امشب
چون گرد باد دویدم که گیرمش دامن
بغمزه گفت بمان خوش در انتظار امشب
قرار نیست مرا در دل و توان در تن
که رفت از کفم آن زلف بیقرار امشب
ستاره می شمرم تا که سرزند خورشید
که رفت ماه من از چشم اشبکار امشب
بغیر پیرمغان کس نگشت عقده گشا
که لطف او شکند بازوی خمار امشب
بریز ساقی از آن آب آتشین که مرا
فتد به خرمن صبر و سکون شرار امشب
فراق یار، به «حاجب » نصیب و قسمت نیست
که واصل است بدان یار گلعذار امشب

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

برفت آن مه بی مهر از کنار امشب
کنم ز جان و تن و عمر خود کنار امشب
هوش مصنوعی: آن معشوق زیبای بی‌وفا از کنارم رفت. امشب تصمیم دارم از جان و تن و زندگی‌ام فاصله بگیرم.
بدین امید که گیرم عنان مرکب او
پیاده رفتم و آن ماهرو سوار امشب
هوش مصنوعی: با این آرزو که بتوانم کنترل اسب او را به دست بگیرم، پیاده به سمت او رفتم، در حالی که آن زیبای ماهرو سوار بر اسب است.
برفت یار و من اندر قفاش رخت حیوة
برون کشیدم از این دارو این دیار امشب
هوش مصنوعی: یارم رفت و من در قفس خود، زندگی را از این دارو این دیار امشب بیرون کشیدم.
چون گرد باد دویدم که گیرمش دامن
بغمزه گفت بمان خوش در انتظار امشب
هوش مصنوعی: مانند بادی تند به دویدم تا دامنم را بگیرم، اما کسی که خوش‌چهره است به من گفت که صبر کن، امشب را با انتظار بگذران.
قرار نیست مرا در دل و توان در تن
که رفت از کفم آن زلف بیقرار امشب
هوش مصنوعی: من دیگر انتظار ندارم که در دل خود جایی داشته باشم و توانایی در جسم خود حس کنم، زیرا آن زلف زیبا و بی‌قراری که همیشه در اختیارم بود، امشب از دستم رفته است.
ستاره می شمرم تا که سرزند خورشید
که رفت ماه من از چشم اشبکار امشب
هوش مصنوعی: من ستاره‌ها را می‌شمارم تا وقتی که خورشید طلوع کند، چرا که امشب ماه من از نظر دور شده است.
بغیر پیرمغان کس نگشت عقده گشا
که لطف او شکند بازوی خمار امشب
هوش مصنوعی: تنها کسی که می‌تواند گره‌های دل را باز کند، همین پیر مغان است، زیرا محبت او به اندازه‌ای است که می‌تواند غم و اندوه شب را از بین ببرد.
بریز ساقی از آن آب آتشین که مرا
فتد به خرمن صبر و سکون شرار امشب
هوش مصنوعی: ساقی، از آن نوشیدنی داغ و تند بریز که باعث شود صبر و آرامشم به آتش کشیده شود و امشب این شعله درونم شعله‌ور گردد.
فراق یار، به «حاجب » نصیب و قسمت نیست
که واصل است بدان یار گلعذار امشب
هوش مصنوعی: دوری از یار، نصیب و تقدیر نیست چون امشب او به یار زیبا روی خود رسیدند.