گنجور

رباعی شمارهٔ ۳۹

با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی
کنجی و فراغتی و یک شیشهٔ می
چون گرم شود ز باده ما را رگ و پی
منّت نبریم یک جو از حاتم طی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعل (وزن رباعی)
قالب شعری: رباعی
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

با شاهد شوخ شنگ و با بربط و نی
کنجی و فراغتی و یک شیشهٔ می
هوش مصنوعی: با نوجوانی جذاب و بازیگوش، در گوشه‌ای بنشین و با ساز و نی به آهنگ‌سازی بپرداز. وقتی که آرامش و راحتی داری، یک شیشه شراب هم کنارت باشد تا خوش بگذرانید.
چون گرم شود ز باده ما را رگ و پی
منّت نبریم یک جو از حاتم طی
هوش مصنوعی: زمانی که از شراب سرمست می‌شویم، آن‌قدر خوشحال و شاداب می‌شویم که هیچ چیز دیگر نمی‌توانیم از کسی انتظار داشته باشیم؛ حتی کوچک‌ترین کمک یا لطفی از حاتم طائی، که به بزرگ‌منشی‌اش معروف است، نمی‌خواهیم.

خوانش ها

رباعی شمارهٔ ۳۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
رباعی شمارهٔ ۳۹ به خوانش مریم فقیهی کیا

حاشیه ها

1389/10/29 16:12
محسن

من که متوجه نشدم چرا این می حقیقت را در شیشه نگه می دارند و چرا این می حقیقت رگ و پی را گرم میکند:)

1402/03/07 10:06
محمد علی

بله!

فک میکنم چونکه علم بلاغت رو خوب نخوندید:)

1394/06/25 07:08
محمد

چندین رباعی به حافظ نسبت داده شده که هر چند از ارزش ادبی والایی، هم‌سنگ غزل‌های او برخوردار نیستند اما در انتساب برخی از آن‌ها تردید زیادی وجود ندارد. در تصحیح خانلری از دیوان حافظ تعدادی از این رباعیات آورده شده که ده رباعی در چند نسخهٔ مورد مطالعه او بوده‌اند و بقیه فقط در یک نسخه ثبت بوده‌است. دکتر پرویز ناتل خانلری در باره رباعیات حافظ می‌نویسد: «هیچ‌یک از رباعیات منسوب به حافظ چه در لفظ و چه در معنی، ارزش و اعتبار چندانی ندارد و بر قدر و شأن این غزلسرا نمی‌افزاید.»
از صفحه ویکیپدیای حافظ

1394/06/25 07:08
محمد

اکثر رباعیاتی که در گنجور نقل کرده اید متعلق به حافظ نیستند

1404/09/25 09:11
میم ب

ادب دوستان درود و هم بر دوسـتان ادیب 

گر بی سر و پایی چو من بگوید دیوان خواجه که پر از غلط و شبهات است چه گویید،هان 

به به به ادیبان سر افراز 

این رباعی که فریاد میزند خواجه شیراز

بربط و نی؟!

گمان نکنم که با چنین نوای حزن انگیز ی که هر دو (نـی و عود یا بربط که نوایی عمیق و دل برکننده دارند) مناسب سپری کردن قرار عاشقانه با دلبری به اصطلاح امروزی شیطون و پر انرژی برم حالا اگر زنم پسری اینچنین اگر مردم دختری چنین قطعا آن نو گل بپژمرد هنوز دف و نی باری،

پس جریان چیست،همان جسارت چو منی که ای بابا حافظه که همش شبهات و غلط غلوطه یا پندار آن من بی ادب ،هان شاید همه پارادکس حافظ از همین شبهات یا سکته های معنایی— منظور در محور همنشینی زبان است.

القصه خواستم باب نَوّی بنا شود اگر، تا صاحبنظران و با خبران به امداد بیهوشانی چو من همت کنند و...