شمارهٔ ۵۷
مدتی شد کآتش سودای تو در جان ماست
زآن تمنایی که دایم در دل ویران ماست
مردم چشمم به خوناب جگر غرقند از آن
چشمهٔ مهر رخش در سینهٔ نالان ماست
آب حیوان قطرهای زآن لعل همچون شکر است
قرص خور عکسی ز روی آن مه تابان ماست
تا نفحت فیه من روحی شنیدم شد یقین
بر من این معنی که ما زآن وی و او زان ماست
حافظا تا روز آخر شکر این نعمت گزار
کآن صنم از روز اول مونس و مهمان ماست
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: حمیدرضا محمدی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.