گنجور

غزل شمارهٔ ۵۴

ز گریه مَردُمِ چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حالِ مَردُمان چون است
به یادِ لعلِ تو و چشمِ مستِ میگونت
ز جامِ غم، می لعلی که می‌خورم خون است
ز مشرقِ سرِ کو آفتابِ طلعتِ تو
اگر طلوع کند، طالعم همایون است
حکایتِ لبِ شیرین، کلام فرهاد است
شِکَنجِ طُرِّهٔ لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دورِ باده به جان، راحتی رسان ساقی
که رنجِ خاطرم از جورِ دورِ گردون است
از آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیز
کنارِ دامنِ من همچو رودِ جیحون است
چگونه شاد شود اندرونِ غمگینم؟
به اختیار، که از اختیار بیرون است
ز بیخودی طلبِ یار می‌کند حافظ
چو مفلسی که طلبکارِ گنجِ قارون است

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش ارژنگ آقاجری
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش زهرا شیبانی
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش هادی روحانی
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش احسان حلاج
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۵۴ به خوانش محمدرضا ضیاء

حاشیه ها

1390/11/31 20:01
دانیال

همایون شجریان ابیات اول تا هفتم این غزل رو در سوگ پرویز مشکاتیان اجرا کرده توصیه میکنم اونایی که نشنیدن حتما گوش کنن چون فوق العادست

1391/01/17 14:04
عمر

اتفاقا منم بعد از شنیدن اون ساز و اواز همایون چون خیلی خوشم اومد اومدم سرچ کنم ببینم مال کیه.واقعا خیلی محشره.اونای که شجریان گوش میدن اگه گوش کنن یاد خود استاد میافتن.همین الانم دارم گوش میدن...

1391/02/14 12:05
ناشناس

حتما این شعر رو با صدای همایون شجریان گوش کنید

1392/03/11 12:06
شکوه

مردم چشم در معنی مردمک چشم است و در تشبیه چشم به انسانی مانند شده که از درد و رنج در خون نشسته است .جگر تفته خون را بخار کرده و در ریخت مه و بخار فرا رفته و چون باراندرگنبد سر از دیدگان فرو ریخته است البته برابر باور پیشینیان...

1392/03/11 12:06
شکوه

رود اول به معنی دلبند آمده چنان که امروزه هم کاربرد دارد و به فرزندانمان رود میگوییم ولی رود دوم به معنای خود رود آمده خیلی زیباست

1392/03/11 12:06
شکوه

بیخودی اینجا معنی آسیمگی دارد و شاید ناخوداکاه

1393/01/04 19:04
امیر

میشه لطفا لینک اجرای اواز همایون شجریان رو اینجا بزارید؟

1393/02/01 12:05
سروش

بابا به خدا این آهنگی که شما تعریفشو می کنید اول به خاطر سنتور سیامک آقایی شنیدنیه بعدش به خاطر صدای همایون

1393/04/04 01:07
zed

این لینک آواز همایون شجریان با سنتور سیامک آقایی
پیوند به وبگاه بیرونی

1393/04/05 07:07
شبرو

شبیه غزل های سعدی شده است.

1393/07/19 01:10
سخن

از آن زمان که ز چشمم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحونست
علاوه بر ایهامی که در رود و کنار هست، به نوعی ایهام تبادر لطیفی هم در دامن نهفته شده است. مقصود چیست؟
حافظ می گوید بعد از رفتن آن عزیز و ناپدید شدنش- به ظن قوی این غزل را در سوگ فرزندش دانسته اند- من چون کوهی شدم که دامنه اش را رودی از اشک احاطه کرده است.
با این مفهوم، حافظ علاوه بر تشبیه اغراق آمیزش به کوه، گریه ی مرد را نیز توجیه می کند.
--------------
حاکم بغداد حکمی کرد و می باید شنید
تا که او باشد، نباید کرد لعنت بر یزید
صائب

1393/09/22 02:11
یاسر توبه بالادهی

سلام
منم توصیه می کنم این شعر را با صدای استاد مختاباد گوش کنید و تفاوت را احساس کنید.باور کنید محشره.

1394/03/01 13:06
ناشناس

این غزل بسیار زیبا را همایون شجریان به زیبایی هر چه تمام برای یادبود استاد پرویز مشکاتیان به آواز خوانده است و هم چنین سیامک آقایی بسیار دلنواز سنتور نواخته است
پیوند به وبگاه بیرونی

1394/04/02 21:07
زهرا

با سلام
زمشرق سَرِ کوی آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون است
لطفاً اصلاح بفرمایید این بین نباید بصورت سوالی خوانده شود.به شرح جلالی رجوع کنید

>>>>>>>>>>>>>>>>>>>
********************************
********************************
از آن ......................... برفت رودِ عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
زمان که ز چنگم: 18 نسخه (807، 813، 818، 821، 822، 823، 824، 825 و 10 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
دَمی که ز چشمم: 2 نسخه (827، 874؟) قزوینی- غنی، سایه، خُرّمشاهی- جاوید
نفَس که ز چنگم: 7 نسخه (843 و 6 نسخۀ متأخّر یا بی تاریخ)
زمان که ز چشمم: 8 (803 و 7 نسخۀ متأخر یا بی تاریخ)
غزل 55 در 37 نسخه آمده است. نسخه های مورخ 819 و 875 بیت فوق و نسخۀ مورخ 801 خودِ غزل را ندارند.
*****************************************
*****************************************

1395/02/20 21:04
شهریار شهر سنگستان

بله با آگاهی جمعی می شود تمام زور و ثروت را به زیر کشید و سپس عده ای دیگر را به رو کشید. در طول تاریخ کلا کار ملت شریف ما زیر و رو کشی بوده و هست و خواهد بود.

1396/02/13 01:05
سعید ا...ی

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو، بی چشم مست میگونت ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است
ز مشرق سر کوی ی آفتاب طلعت تو اگر طلوع کند طالعم همایون است
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است شکنج طره لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی که رنج خاطرم از جور دور گردون است
از آن زمان که ز چنگم برفت رود عزیز کنار دامن من همچو رود جیحون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم به اختیار که از اختیار بیرون است
ز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است
این تصحیح دکتر ناتل خانلری ست تمام توضیحاتی که دوستان در بالا دادند همه صحیح بود ولی شما هیچ در نظر نگرفتید
بنده در حال نوشتن نقدی هستم که باید شعر صحیح رو پیدا کنم اما زیاد در گنجور غلط پیدا کردم ..
دوست عزیز شما از کتاب علامه قزوینی این اشعار خواجه رو آوردید که به تأیید خیلی از حافظ شناسان زیاد غلط وارد کتابش شده چون اصل بر قدیمی ترین نسخه بوده ملاک کار غنی و قزوینی اینه که زیاد غلط وارد کتاب شده تصحیح انتقادی اقای خانلری رو میشه مرجع قرار داد
همچینن دیشب برای یک گروه در تلگرام از گنجور شما داستان رستم و اسفندیار رو کپی کردم مجبور شدم چند تا از ابیات الحاقی رو حذف کنم و پست رو ادیت کنم لطفا ملاک کار برای شاهنامه رو هم تصحیح انتقادی استاد خالقی مطلق رو قرار بدید اگر وقت کردم زیر همون شعر بیت های الحاقی و کلمه های غلط رو براتون ذکر می کنم

1396/02/13 01:05
سعید ا...ی

############
#######
سعید.الف
ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
به یاد لعل تو، بی چشم مست میگونت
ز جام غم می لعلی که می‌خورم خون است
ز مشرق سر کوی آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طره لیلی مقام مجنون است
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
از آن زمان که ز چنگم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است
ز بیخودی طلب یار می‌کند حافظ
چو مفلسی که طلبکار گنج قارون است
این تصحیح دکتر ناتل خانلری ست تمام توضیحاتی که دوستان در بالا دادند همه صحیح بود ولی شما هیچ در نظر نگرفتید
بنده در حال نوشتن نقدی هستم که باید شعر صحیح رو پیدا کنم اما زیاد در گنجور غلط پیدا کردم ..
دوست عزیز شما از کتاب علامه قزوینی این اشعار خواجه رو آوردید که به تأیید خیلی از حافظ شناسان زیاد غلط وارد کتابش شده چون اصل بر قدیمی ترین نسخه بوده ملاک کار غنی و قزوینی اینه که زیاد غلط وارد کتاب شده تصحیح انتقادی اقای خانلری رو میشه مرجع قرار داد
همچینن دیشب برای یک گروه در تلگرام از گنجور شما داستان رستم و اسفندیار رو کپی کردم مجبور شدم چند تا از ابیات الحاقی رو حذف کنم و پست رو ادیت کنم لطفا ملاک کار برای شاهنامه هم تصحیح انتقادی استاد خالقی مطلق رو قرار بدید اگر وقت کردم زیر همون شعر بیت های الحاقی و کلمه های غلط رو براتون ذکر می کنم
پایدار برقرار و مانا باشید

1396/06/11 16:09
نادر..

حکایت لب "شیرین" کلام فرهاد است
شکنج طره "لیلی" مقام مجنون است..
طرفه شاهکاریست!!..

1396/06/11 16:09
نادر..

ز بی خودی طلب یار می‌کند حافظ....

1396/10/03 09:01
امید

لطفا معنی بیت 3 و مصرع اول بیت 6 رو توضیح بدید

1396/10/03 16:01
nabavar

امید جان
ز مشرق سر کو آفتاب طلعت تو
اگر طلوع کند طالعم همایون است
می گوید : آن زمانی خوشبخت و سعادتمند هستم که آفتاب روی زیبای تو بر سر کوی من طلوع کند ، { گذری به کوچه ی ما کنی }
ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم از جور دور گردون است
ای ساق مجلس ، دوری دیگر بیا ، جامی لبریز کن ، تا جانم از جور گردون خلاص شود
زنده باشی

1396/10/11 04:01

ز گریه مردم چشمم نشسته در خون است
ببین که در طلبت حال مردمان چون است
مردم چشمم: مردمکِ چشمانم، ضمن آنکه چشم ها به مردمی تشبیه شده که درفراق معشوق ازاندوه وغم درخون دل نشسته وبه اصطلاح خونین دل اَند.
معنی بیت: ازبس که درفقدان وفراق توگریه وزاری کرده ام مردمک چشمانم سرخ وخونین شده است. ببین که ازاشتیاق تو حال وروز چشمان من چگونه هست. ویامردمی که عاشق توهستندچه حال وروز غم انگیزی دارند.
مردم ِچشمم به خون آغشته شد
درکجا این ظلم برانسان کنند؟
به یادِ لَعلِ تو و چشم مست میگونت
زجام غم می لعلی که می‌خورم خون است
لعل تو: لبِ سرخ رنگِ چون گوهر
مست ِ میگون: چشم خمارین وسرخ شده ازشدّت مستی
می‌لعل: شراب قرمزهمانندِ گوهر
معنی بیت: به یاد لبهای سرخ رنگِ چون گوهرنابِ تو وبه یادچشم های خمارین وسرخ شده ازشدّتِ مستی ات خونین دلم. ازجام ِغم واندوه، شرابی که دراین حسرتِ آزارنده،می نوشم مثل خون است.
"مثل خون است" هم اشاره به رنگِ سرخ شراب(خون انگور) است وهم رساننده ی این نکته هست که شرابی که شاعرمی خورد باعث نشاط وشادمانی نمی شود بلکه به اندوه وملالت وحسرت او افزوده می شود.
من که ازآتش دل چون خُم می درجوشم
مُهربرلب زده خون می خورم وخاموشم
ز مشرق ِ سر کو آفتابِ طَلعت تو
اگرطلوع کند طالعم همایون است
سرکو: سرکوی
طَلعت: چهره، ، دیدار ،برآمدن، دمیدن، طلوع کردن ، دیدن،
طالع همایون: اقبال نیک ومبارک، بختِ خجسته ومیمون
معنی بیت: اگرروزی فرارسد که من شاهدِ تابش ِ آفتابِ رخسارتو ازسمتِ شرق کوی، همانجاکه خورشید می تابد باشم آن روزمی توانم ادّعاکنم که سعادتمندم وصاحب خجسته ترین طالع اَم.
کوپیک صبح تاگِله های شب فراق
باآن خجسته طالع فرخنده پی کنم
حکایت لب شیرین کلام فرهاد است
شکنج طُرّه ی لیلی مَقام مجنون است
شکنج: چین و شکن، پیچ و خم.
طُرّه: زلف،آن بخش اززلف که برپیشانی ریزند.
مَقام یامُقام هردوصحیح است امّابهتراست مَقام خوانده شود تا درکنارمَجنون آهنگی خوش تولید گردد. به معنی جا ومکانِ اقامت
مضمون پردازی درمورد فرهاد وشیرین ویالیلی ومجنون، که اغلب شاعران اززوایای مختلف بدان پرداخته وهمه ی گفتنیها راگفته اند بسیارسخت است. ضمن آنکه ظرفیّت وفضای کمتر ازیک بیت نیز کارراسخت تر وعرصه رابرشاعرتنگ ترمی نماید. امّا می بینیم که حضرت حافظ چگونه به مددِ نبوغ اعجاب انگیز خود، درهرمصرع ازیک بیت، مضمون به این زیبایی درمورد شیرین وفرهاد ولیلی ومجنون خَلق کرده است.
این بیت بسیارپرمایه ونغزاست ومعنای فراگیردارد. یعنی روایتی ازاشتیاق وحال وروز همه ی عاشقانست. می خواهد بگوید همه ی عاشقان درهمه ی دوره ها،عملکردشان وجهِ مشترک مشخصّی داشته ودارند. خوروخواب عاشقان، سخنان عاشقان، فکروخیال عاشقان درهمه حال فقط درارتباط بامعشوقشان رقم می خورد وبه چیزدیگری غیرازاو نمی اندیشند،همه ی عاشقان دراین خصیصه مشترکند.
معنی بیت: سخنان فرهاد رااگرگوش کنی همه اش درباره ی لبِ معشوق(شیرین) است ومجنون را اگرمی خواهی پیداکنی درمیان پیچاپیچ گیسوی لیلی بجوی، اقامتگاهِ دایمی اودرآنجاست.
زحسرت لب شیرین هنوزمی بینم
که لاله می دمد ازخون دیده ی فرهاد
دلم بجو که قدت همچو سرو دلجوی است
سخن بگو که کلامت لطیف و موزون است
دلم به جو: جویای حال دلم باش،به دل من توجّه وعنایت کن
سرودلجوی: سرودلخواه، سروی که انگیزاننده ی دل است.
کلام ِموزون : صحبت هایی که دارای موسیقی وآهنگ است.شعر، سخنان ِ احساس انگیز، پرمایه ی وآهنگ دار
معنی بیت: ای محبوب که قدوقامت تو همانندِ سروِ دلکش ودل انگیزاست، عنایتی کن وازسرمِهرجویای حال دلم باش. بامن سخن بگوکه سخنانت لطیف و احساس انگیزوروح نوازاست.
کنون که چشمه ی قنداست لَعلِ نوشینت
سخن بگوی وزطوطی شکر دریغ مَدار
ز دورباده به جان راحتی رسان ساقی
که رنج خاطرم ازجوردورگردون است
دور باده: چرخش ِ جام باده درمحفل میگساری
به جان راحتی رسان: به جانم آرامش ببخش
دورگردون: گردش روزگار
معنی بیت: ای ساقی وای گرداننده ی جام باده، جامی آرامبخش برای من برسان که ناراحتی ورنجش خاطرمن ازبیدادِ روزگار وچرخ گردون است. حافظ خوش ذوق می خواهد رنجی که ازگردش روزگار پدیدآمده را با گردش ِ جام باده خنثی نماید!
زچشم من بپرس اوضاع گردون
که شب تا روزاخترمی شمارم
از آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
رود عزیز: فرزند عزیز، پسر دلبند. باتوجّه به این بیت احتمالاً حافظ این غزل را درسوگ فرزند ازدست رفته سروده است.
معنی بیت: ازآن هنگامی که فرزند دلبندم ازپیش چشمم نهان گردید(دارفانی راواع گفت) ازبس که گریه می کنم واشگ می ریزم کنارم همچون رودخروشان جیحون است.
حافظ دراینجا خودراهمانندِ کوهی درمقابل بیداد چرخ فلک تصوّرنموده است. کوهی که ازفشار رنج وناراحتی آب شده ورودخانه ای به عظمتِ جیحون دردامنه ی آن شکل گرفته است.
ای نسیم منزل لیلی خداراتابه کی
رَبع رابرهم زنم اَطلال راجیحون کنم
چگونه شاد شود اندرون غمگینم
به اختیار که از اختیار بیرون است
معنی بیت: کنترل حالم ازدست من خارج شده ونمی توانم آرام بگیرم. بااین دردِ داغ فرزند که بردل دارم چگونه می توانم شادی کنم وبخندم.
حافظ زغم ازگریه نپرداخت به خنده
ماتم زده را داعیه ی سور نمانده است.
ز بیخودی طلبِ یار می‌کند حافظ
چو مُفلسی که طلبکارگنج قارون است
بی‌خودی: ازشدّتِ اشتیاق وعلاقه متوهّم وازخودبیخودشدن، ناهشیاری وآشفته حالی.
مُفلس: بی چیزو تهی دست،فقیر و وَرشکسته که همه چیزازدست داده باشد.
معنی بیت: حافظ ازشدّتِ شیفتگی وشیدایی،هذیان می گوید وبااین وضع نامساعدی که دارد طالبِ وصال یاراست! مثل این است که فقیرتهیدستی درآرزوی گنج قارون بوده باشد! درخواستی که در اثرتوهّم وهذیان است وشدنی نیست.
من گدا وتمنّای وصل اوهیهات
مگربه خواب ببینم خیال منظردوست

1397/04/16 00:07
مهدیکو

در گویش بختیاری که از ریشه پهلوی است هم امروزه کلمه رود به معنی دلبند کاربرد دارد و معمولا خطاب به کسی که خیلی عزیز است میگویند رودم (یعنی دلبند من)
در بیت مذکور رود دوم هم به معنای رودخانه به کار برده شده.

1398/06/30 00:08
سعید s.b.afshar۳۴۶@gmail.com

از آن زمان که ز چنگم برفت رود عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
بنظر من این درست تراست.چون چنگ و رود نام دوساز ایرانی ایست.
واز چنگ رفتن رود ترکیب بسیار زیبایی ایست.
دور باده و دور گردون هم ترکیب معنایی فوق العاده ای درست کرده که انگار دور باده، رنجهای دور گردون را از وجود شاعر می شوید.
پاینده باشید

1398/08/23 00:10
pedram

دوست عزیز آقا سروش،اولا ک شعر های حافظ اصلا قابل قیاس با شعرای شاعرای دیگه نیست...دوما اینکه شجریان خیلی شعر از شاعرای دیگم حونده پس چرا قشنگ نیستن؟؟؟سوما اینکه تا ب امروز هیچ احدالناسی نفهمیده بود ک حافظ در حقیقت باده پرست بود و منظورش از می،اون می هایی ک خیلی از اساتید بنام مربوط ب می عرفانی میدونن نبوده و بخاطر همینم ک مسلمان نبود بعد از مرگش اجازه ندادن دک تو قبرستان مسلمونا دفن بشه و بخاطر همین جسدش رو در جایی میندازن ک روی زمین تجزیه میشه و محلی ک امروزه مقبره حافظ میدونن در حقیقت مکان دقیق مرگش و دفن شدنش نیست...سوما شعرای حافظ تقریبا نصفش راجب دروغای اسلام و مربوط ب بعضی امامانه و نیمی دیگر هم مربوط ب عشق و پند و نصیحت و راه و روش زندگانی...و لازمه ک بگم خیلی از شعرهاشو همین مسلمونای خرافاتی افراطی نابود کردن و ریشه اصلی نگارش شعر های حافظ بر پایه ایهام های بسیار بسیار سخت و نامفهومه ک ب سادگی و شاید هیچوقت نتونن معنی واقعیشو بفهمن و ب این خاطر با همچین ایهام هایی نوشته ک بعد از مرگش اقایون مسلمون مث اون مقدار شعری ک نابود کردن معنیشونو نفهمن و نابود نکنن...از خودم تعریف نمیکنم ولی ب جرات و با اطمینان اینو میگم ک اولین نفر تو کل دنیا هستم ک ب حقیقت شعرهاش پی برده و معنی واقعی خیلی از اشعارشو میدونه...بخاطر همینم 5 ساله ک دارم بر روی کتابی با نام اسرار و حقیقت اشعار حافظ بزرگ کار میکنم و هروقت این کتاب تموم شد،تا وقتی ک همچین نظامی وجود داره موفق ب چاپش نمیشم چون خیلی از دروغا و کلک هاشون رو میشه و مردم ب چهره کثیفشون پی میبرن ولی هروقت ک تموم شد در اینترنت حتما پخش میکنم تا همه دنیا بفهمن معنی واقعی اشعار حافظ چیه...سه بیت شعر میگم هرکس ک معنیش کرد ب جان عزیزترینام 500 هزار تومن نقدا بعد ازینکه معنی اصلیشو گفت براش کارت ب کارت میکنم و اگر نکردم بی ناموس عالمم...حافظ : گر ز مسجد ب خرابات شدم خرده مگیر ♤ مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد / ایدل ار عشرت امروز ب فردا فکنی ♤ مایه ی نقد بقا را ک ضمان خواهد شد / ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید ♤ از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد...هرکس معنی درستشو فهمید ب این ایدی تو اینستا دایرکت پی ام بده و معنیشو بگه و ر درست گفت بی ناموس عالمم اگر تا 10 دقیقه بعدش 500هزارتومن براش کارت ب کارت نکنم ولی اگر اشتباه گفت و من معنی اصلیشو بهش گفتم،قل بده ک بدون تعصب و چشم باز معنی ک میگم رو با بیت ها و تحلیل هاش ببینه و درک کنه...ایدی اینستا:pedram.61175

1398/10/01 17:01

درود بر آقا پدرام---هر شعر از جنبه های مختلفی در نظر گرفته میشود و معنی میشود
اول قصد و نیت شاعر----که ما به آن دسترسی نداریم
دوم-معنی کلماتی که در شعر وجود دارد و ارتباط آنها با یکدیگر
سوم--معنی پنهان شعر که میتوان از فحوای کلام شاعر و سابقه لغات و ترکیبات و تاریخ ادبیات و نوع ترکیب لغات و گزینه ها به آن دست یافت--البته ممکن است یک ترکیب به دو واقعه معروف مرتبط باشد که باز هم میشود هر طرف را بگیریم مدعی بگوید نه منظور آنطرف بوده
چهارم نظر شخصی خواننده شعر که با توجه به ذخیره ئعلمی و ادبی او میتواند هزاران گزینه را در اختیار ما بگذارد
پنجم نظر شخصی جنابعالی که اینهم در مرور اشعار میتواند هر لحظه بشکلی در آید و بطرف تکامل برود
من از حریف طلبی شما در زمینه شعر بسیار لذت بردم و انرژی شما در اینباره را می ستایم...
حالا شما اجازه بفرمائید هر شخص خودش از اشعار حافظ استفاده کند
و مطلب زیبای دیگری که عنوان فرمودید اعتقادات حافظ است که من با نظر شما موافق نیستم و کلا اعتقادات را در مسائل دخیل نمی دانم
موفق باشید

1398/10/12 14:01
کامیاب

درود
ضمن تشکر از استاد رضای بزرگوار
در این بیت :
از آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیز
کنار دامن من همچو رود جیحون است
رود بجز فرزند به معنای جگرپاره و دلبند نیز هست.سوگ فرزند ازدست رفته شاید خیلی مناسب نباشد و عاشق در هجران معشوقه جیحون به دامن می ریزد.

1398/12/09 09:03

از گریه شوقت مردمک چشم در خون نشسته، نظری کن که در شوق دائمی تو حال آدمیان غریب در تاریکی چگونه است؟!
ایهام مردمان؛ آدمیان- مردمکهای چشم مشتاقان- دو مردمک چشم شاعر. تنها در صورت آخر می تواند مربوط به مرثیه برای فرزند باشد.
به یاد لعل تو و ("بی" نسخه خانلری) چشم مست میگونت
ز جام غم، می لعلی که میخورم خونست
در خیال لب و چشم زیبایت، شرابی ارغوانی خون آلود از جام غم می خورم.
3- اگر از مشرق کوی تو ، آفتاب چهره بی همتایت بر اقبال من بتابد( تو را دوباره ببینم) خوش وقت و سعادتمندم.
4-زمزمه فرهاد بیان زیبایی لب شیرین و دل دیوانه فرهاد در زلف لیلی جای دارد( شوق من در راستای پهنه عشق آدمی به زیبایی و جلوه خداوند است )
5-با قد چون سرو، دل مشتاقم را جویا شو و سخن بگو، که هر سخنی از تو موسیقی جان است.
6-اکنون که از ستم چرخ آزرده خاطرم، ساقی شراب را به دور بیاور که راحتی جان است( کار جهان تاریک رنج آوری است و در برابر آن دور باده حال خوش است)
7- از لحظه ای که دلبندم از پیش چشمم رفته ( نسخه خانلری: از چنگم)از اشک در کنارم رود جیحون جاری است.
8-درون غمگینم با اختیار خود به حال خوش نخواهد رسید. این موهبتی است که فراتر از اختیار و هدیه ماوراء است.
8- از بیخودی و مستی( که از ماورا هدیه گرفتم) مانند فقیری که درخواست گنج قارون می کند، در جستجوی یار هستم( اذعان به بی چیزی خویشتن و عظمت معشوق)
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح

 پیوند به وبگاه بیرونی

اینستاگرام:drsahafian

1399/08/01 05:11
مهدی

این شعر را به «حیدر بقال شیرازی» نیز منسوب کرده‌اند.
پیوند به وبگاه بیرونی

1400/09/01 12:12
شیدا

اجرای همایون جان بی نظیره حتما از این صدای بهشتی لذت ببرید 

1400/10/06 23:01
غلامرضا انصاری

این غزل در غزلیات حیدر شیرازی به شماره ۴۷ که قرن ۸ و ساکن شیراز بوده آمده فقط تخلص حیدر دارد.

غزلیات او در گنجور موجود است

البته غزل المنه لله که در میکده باز است نیز چنین است.

1400/12/17 23:03
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید

1401/05/02 11:08
اشکان به وندی نژاد

خانم سحر محمدی نیز در کنسرت افسانه بخشی از این غزل را بی نظیر اجرا کردند

1401/11/09 08:02
رضا تبار

معنی ابیات

۱-( ای محبوب ازلی) از فراق تو و از فرط گریه مردمک چشمم در خون نشسته است،

- ببین حال مردمی که در شوق تو( در سوز و گداز هستند) چگونه است.

 

۲- به یاد ندایی که از لب سرخ تو بر گوش من رسید و بیاد چشمان مست تو که همچون می انسان را به شوق می آورد،

- از جام دل( به جهت سوز و گداز) شور و شوق من به غم تبدیل شده و فراق تو دلم را خون کرده است.

 

۳- اگر رخسار خورشید گون تو از مشرق سر کوی تو طلوع کند،

- بخت و اقبالم فرخنده و مبارک است.

 

۴- ( قصه عشق و عاشقی تا آنجا است که) کلام و سخن فرهاد ،پیوسته حکایت از لب زیبای شیرین است،

همچنانکه دل مجنون  در چین و شکن زلف لیلی است.

 

۵- دلم را بدست بیاور که قد سرو گون تو دلربا و زیباست،

- با من حرف بزن که سخن تو لطیف و گوش نواز است.

 

۶- ای ساقی( خداوند) با به گردش در آوردن جام شراب( عشق و محبت) به جان ما راحتی ببخش،

- زیرا از چرخش روزگار جز رنجش خاطر چیزی نصیبم نشد.

( تنها با فضا گشایی و حضور است که انسان به آرامش می رسد.تعلق به چیزهای دنیوی جز رنجش خاطر چیزی بدنبال نخواهد داشت)

 

۷- از آن روزی که محبوب از مقابل دیدگانم رفت،

- سیل اشک از چشمانم روان شد و دامنم همچون رود جیحون ( رودخانه ای پر آب )شد.

 

۸- چگونه این دل غمزده را به میل خود شاد کنم،

با اراده و انتخاب خود، که اینکار خارج از توان و انتخاب آزاد من است.

1402/10/16 11:01
nabavar

غزلی از کتاب ” عشق و مستی“

نیاز

اگر که چهره ی ما لاله وار پر خونست 
ز بی وفایی دهرست و جور گردونست
من این شرار رخ از می نکرده ام پیدا     
بساغرم همه زهرست و دیده جیحونست
نه ، این حکایت من نیست قصه دلهاست    
گناه ِ عاشقی و دیده گان مفتونست
چو یاوری ننماید فرشته ی اقبال 
قدح نگون و شکسته ست و جام وارونست
به جز تجارت دلدادگی و دلداری 
هر آنکه داد و ستد پیشه کرد مغبونست
حدیث عشق چه داند فریب خورده ی آز    
 که جذب سیم و زر و محو گنج قارونست
اگر ز مزرعه ی عشق خوشه بر چینی    
به لشگر طرب و عشرت ات شبیخونست
درون سینه ی هر عاشقی فرشته ی مهر
 نگاهبان دو صد طالع همایونست
جفای دلبر و نازش ” نیا “ به جان ارزد
که هر چه ناز کند او ، نیاز افزونست

1402/10/18 00:01
nabavar

غزلی دیگر از کتاب ” هلهله “ اثر  ” نیا “

بدر منیر
اگر دلت ز بد روزگار محزون ست
اگر ز گردش ایام بر جگر خون ست
اگر که پنبه شود آنچه رشته ای ناگاه    گمان بری که ز ادبار وبخت وارون است
به جد و جهد نهالی درخت گشته ولی   سپاه و لشگر آفت بسر شبیخون است 
گمان مبر که به تقدیر بر نوشته چنین     که دست چرخ ازین نا نوشته بیرونست
به چشم جان اگر این شاخسار در نگری    هزار چهره ببینی ز خشم میگون ست
هر آنچه از سر تدبیر عقل نیست فنا ست     هر آنکه کار نسنجیده کرد مغبون ست
 چو باغبان به پرستاری گلستان باش     به کوشش تو قد ِ سرو ناز موزون ست
سمن بر آمده از خواب صبح مستانه     ز عطر سنبل و گلهای باغ افسون ست
در این سرا مده از دست شادمانی را     که غم بجان تو امروز ظلم بی چون ست
دگر ز خاطر خود زنگ نا امیدی را      به صیقلی بزدا ، طالع ات همایون ست
”نیا“ و طلعت اقبال  نیک  و بدر منیر 
گواهم آینه ، رخساره ام چه گلگون است 

1402/11/04 18:02
محمد رضا قاضی

نکته بسیار بسیار مهم جایگاه اشتباه بیت دوم در این غزل است

جایگاه اصلی این بیت بعد از بیت از آن دمی که زوچشمم برفت رود عزیز

است

دلیل روشن آن هم تناقض بیت دوم با با بیت 

ز دور باده به جان راحتی رسان ساقی است 

 

1403/02/27 10:04
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳

آن‌چه از مفهوم این غزل برداشت می‌شود؛ حافظ آن را در سوگ فرزند سروده است؛ چون علاوه بر روند کلیِ غزل، اشاره به از دست رفتن رودِ عزیز می‌کند. رود به معنی رودخانه، یک ساز در موسیقی (عود یا بربط) و نیز به معنی فرزند و جگرگوشه است.
هرچند حافظ است و پیچیدگی‌های سخنش و هر لحظه نظرت را نقض می‌کند و نشانه دیگری از چیزی دیگر به دست می‌دهد.


بیت اول:
«مردم» در مصرع اول  بیت اول به معنی مردمک چشم است که از گریه غرق در خون است. اما در مصرع دوم ایهام دارد. هم مردم به معنی مردمک چشم و هم مردم به همان معنی که روزمره به کار می‌بریم (بخشی از انسان‌ها)

بیت سوم:
اگر از مشرق کوی من آفتاب رخسارۀ تو طلوع کند بخت و اقبال من فرخنده و همایون خواهد بود.

بیت چهارم: این قدر زیباست که هر شرحی آن را از زیبایی می اندازد. باید حسش کرد.

بیت ششم
ز دورِ باده به جان، راحتی رسان ساقی
که رنجِ خاطرم از جورِ دورِ گردون است
در این بیت، «دور باده» و «دور گردون» را در برابر هم قرار داده است. یکی باعث راحتی و آرامش و دیگری مایۀ رنج و جور و ستم

بیت هفتم:
از آن دمی که ز چشمم برفت رودِ عزیز
کنارِ دامنِ من همچو رودِ جیحون است
گویا حافظ در این بیت، قلمِ نوشتن را به زمین گذاشته و قلمِ نقاشی را برداشته است. از آن لحظه که رود عزیزم (فرزندم) از چشمم برفت در کنارِ دامنِ من رود جیحون روان است. 
رفتن رود از چشم علاوه بر معنی اولیه که رفتن فرزند است یک نکته لطیف هم دارد که جاری شدن رودِ اشک است. حافظ بدون این‌که از کلمه‌ای برای تشبیه استفاده کند به صورت مخفیانه و پوشیده، خود را در شکیبایی به کوه تشبیه می‌کند. که در دامنه این کوه از چشمه‌ها و شکافِ کوه چنان اشکی روان است که به رود جیحون می‌ماند.

بیت نهم:
ز بیخودی طلبِ یار می‌کند حافظ
چو مفلسی که طلبکارِ گنجِ قارون است
امروزه بی‌خود کردن به معنی غلط کردن به کار می‌رود ولی بعید است در زمان حافظ دامنه لغاتِ توهینی حتی در شیراز این همه پیشرفت کرده بوده. بی‌خود به معنای غفلت و بی‌خبری و مستی است. حافظ از روی غفلت و مستی، بی دلیل، یار را طلب می‌کند مانند شخص ورشکسته که به دنبال به دست آوردن گنج قارون است. خود را مفلس و بی‌مایه و یار را گنج دست نیافتنی می‌داند.

البته این غزل به نام حیدر بقال شیرازی نیز ثبت شده است. ممکن است در نسخه‌برداری این اشتباه پیش آمده باشد و به نام حافظ ثبت شده باشد؛ اما می‌توان نشانه‌هایی را یافت که انتسابش به حافظ درست باشد. از جملۀ این نشانه‌ها همین که شاعران بزرگی مثل جامی و کمال خجندی و سلمان ساوجی اشعاری با همین وزن و تقریبا همین مضمون دارند. یقینا حیدر بقال شیرازی آن‌قدر مشهور نبوده است که شعرش به دور دست‌ها برسد و دیگر بزرگان، از آن مضمون بگیرند مگر اینکه بگوییم حیدر شیرازی از مضمون آن بزرگان استفاده کرده و سپس در ثبت به نام حافظ ثبت شده باشد که کمی بعید می‌نماید یا اینکه بگوییم حافظ شعر حیدر شیرازی را به نام خودش ثبت کرده باشد و برای آن بزرگان ارسال کرده باشد و آنها از آن سرمشق گرفته باشند که چنین چیزی بسیار بعید و غیر ممکن است.