گنجور

غزل شمارهٔ ۴۹۵

مِی خواه و گُل‌اَفشان کن، از دَهر چه می‌جویی؟
این گفت سَحرگَه گُل، بلبل! تو چه می‌گویی؟
مَسْنَد به گُلستان بَر، تا شاهد و ساقی را
لَب گیری و رُخ بوسی، مِی نوشی و گُل بویی
شمشاد، خُرامان کُن وآهنگِ گُلِسْتان کُن
تا سَرو بیآموزد از قَدِّ تو، دل‌جویی
تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد
ای شاخِ گُلِ رعنا، از بهرِ که می‌رویی؟
امروز که بازارت، پرجوش خریدار است
دریاب و بِنِه گنجی از مایهٔ نیکویی
چون شمعِ نکورویی، در رهگذرِ باد است
طرْفِ هنری بَربَند از شمعِ نکورویی
آن طُرِّه که هر جَعْدَش، صد نافهٔ چین اَرْزَد
خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش‌خویی
هر مُرغ به دستانی در گلشنِ شاه آمد
بلبل به نواسازی، حافظ به غزل‌گویی

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیلن مفعول مفاعیلن (هزج مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

مِی خواه و گُل‌اَفشان کن، از دَهر چه می‌جویی؟
این گفت سَحرگَه گُل، بلبل! تو چه می‌گویی؟
شراب بنوش و گل بپاش (شاد باش). از زندگی به دنبال چه می‌گردی؟ این را گل در صبح زود به بلبل گفت، «تو چه نظری داری؟»
مَسْنَد به گُلستان بَر، تا شاهد و ساقی را
لَب گیری و رُخ بوسی، مِی نوشی و گُل بویی
هوش مصنوعی: بنشین و در فضای زیبا و دلنشین گلستان، از زیبایی شاهد و ساقی لذت ببر. با آنها صحبت کن، می‌نوشی و عطر گل‌ها را استشمام می‌کنی.
شمشاد، خُرامان کُن وآهنگِ گُلِسْتان کُن
تا سَرو بیآموزد از قَدِّ تو، دل‌جویی
شمشاد، با ناز قدم بردار و بسوی گلستان بیا. تا سرو، از قامت زیبای تو دل‌ربایی را یاد بگیرد.
تا غنچهٔ خندانت، دولت به که خواهد داد
ای شاخِ گُلِ رعنا، از بهرِ که می‌رویی؟
 تو که مثل غنچه‌ای خندان و شکفته‌ای، این زیبایی رو به چه کسی خواهی بخشید؟ای شاخهٔ زیبای گل، برای چه کسی در حال شکفتنی؟
امروز که بازارت، پرجوش خریدار است
دریاب و بِنِه گنجی از مایهٔ نیکویی
هوش مصنوعی: امروز که بازار شلوغ و پر از خریدار است، از این فرصت استفاده کن و چیزی باارزش و خوب به دیگران بده.
چون شمعِ نکورویی، در رهگذرِ باد است
طرْفِ هنری بَربَند از شمعِ نکورویی
هوش مصنوعی: انسانی که دارای زیبایی و هنری است، مثل شمعی در معرض باد قرار دارد. بنابراین، از او و هنر او بهره‌مند شو و استفاده کن.
آن طُرِّه که هر جَعْدَش، صد نافهٔ چین اَرْزَد
خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش‌خویی
آن موی زیبا که هر حلقه‌اش به اندازه‌ صد نافه‌ی (عطر) چین خوش‌بو هست، اگر بوی خوش‌اخلاقی را از آن احساس می‌کردیم، بسیار زیباتر می‌بود.
هر مُرغ به دستانی در گلشنِ شاه آمد
بلبل به نواسازی، حافظ به غزل‌گویی
در باغِ پادشاه، هر پرنده ای با هنر (نغمه‌ی) خاصی آمده است؛ بلبل با نوای دل‌انگیزش و حافظ با غزل سرایی اش.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش حسین محبی
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش آذر پژوهش
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۴۹۵ به خوانش افسر آریا

حاشیه ها

1389/11/30 06:01

سلام
ممنون از ابتکار بسیارخوب وارزشمندتون

1390/10/16 08:01
علیرضا

سلام
تبریک میگم بهتون به خاطر تلاشی که برای زنده نگاه داشتن فرهنگ ایران زمین انجام میدید.در این آشفته بازار اگه همچون فردوسی کسانی نباشند که با زنده نگاه داشتن هویت فرهنگی بقای فرهنگی این مرز و بوم رو تضمین کنند معلوم نیست در صد سال آینده اثری از این فرهنگ باقی بمونه.
مجددا" سپاسگزارم

1391/05/02 11:08
محسن شهبازی

مرسی از سایت بسیار خوبتون

1391/07/10 16:10
حسین - م

سلام دمتون گرم خیلی جالبه
متشکرم

1391/08/19 07:11
امین کیخا

هر مرغ به دستانی در گلشن شاه امد دستان بمعنی حیله است اما با هزار دستان هم نظری دارد .شاه هم به دلیل ملک یوم دین منظورش پروردگار بوده است.

1391/09/30 13:11
سعید گودینی

بسیارممنون ازتلاش و نوآوری که دارید .همیشه پاینده و پیروز باشید .

1391/09/07 20:12
سید جواد بهور

لطفا تعبیر غزل می خواه و گل افشان کن ... را برام بنویسید ممنون میشم

1392/02/10 09:05
امین کیخا

سید معنی اشکار است دلیری باز گفت می خواهد .

1392/02/10 09:05
امین کیخا

دلجویی را حافظ به معنی مهر بانی و نوازش به کار برده است مثلا
سایه طوبی دلجویی حور و لب حوض که این طور ترجمه می شود مهربانی حور . اما دلجویی را فردوسی برای تسلی به کار برده است ،

1392/02/10 09:05
امین کیخا

خویشتن را مرغ انگاشتن در میان رازوران و عرفا خیلی شایع است عطار کتاب منطق طیری نوشته که یعنی زبان مرغان و ابن سینا نیز کتابی با عنوان رساله طیر دارد و کتابی به نام هرمس و زبان مرغان و جود دارد و هرمس شاید همان الیاس باشد که زنده به بهشت رفت

1392/02/10 10:05
رهام

شراب بخواه از روزگار چه توقعی داری گل در وقت سحر گفت از این معنی چه میجویی
2بساط عیش را ببر به باغ تا لب شاهدرابگزی!ورویش را ببوسی شراب و گل و...
3شمشادخرامان کن یعنی قامت مثل شمشادت را با ناز ببر آهنگ گلستان کن هم که یعنی به قصد باغ برو تاسرو ازقامت تو یاد بگیرد
سید جان ببخشید سخت تر از اونیه که در نگاه اول تصور میشه تا اینجا داشته باش فعلا

1392/02/10 10:05
رهام

4تاسعادت بوسیدنت نصیب که میشود پس ای شاخه گل زیبا برای چه کسی میرویی
5مثل شمع زیباییت رو به نابودی و زوال است از نور شمع خود بهره ای ببر
6امروز که بازار گرمی داری متوجه باش که از کارهای خوب بهره ای فراهم کنی برای خودت

1392/02/10 10:05
رهام

7همینطور که از موی پیچ در پیچ پیشانی که هر تاب آن به صدتا نافه چین می ارزد بهرمندی کاش از خوش خلقی هم سهمی داشتی به به زیبا بود ممنون سید خودم تا حالا این بیتو خوب ندیده بودم 8و اما دست آخر میفرماید هر مرغی با حیلع ای به باغ شاه راه پیدا میکند بلبل از راه آواز و حافظ با غزل سراییش
با پوزش از همه بزرگان و البته حضرت حافظ

1392/02/10 10:05
رهام

حیله

1392/09/24 09:11
neda

واقعا مرسی من همه کارای دانشجوییمو از این سایت انجام میدم

1392/12/01 23:03
عمرانی

مر30بابت سایتتون خیلی ازش برای تحقیقاتم استفاده میکنم.

1393/04/24 23:06
فرهاد

از آن‌ غزل‌های نابِ حافظ است که هیچ تعبیر عرفانی ندارد، بلکه زمینی‌ست و بسیار زیبا و لطیف و آموزنده می‌باشد.
بیت بسیار زیباییست:
آن طره که هر جعدش صد نافه چین ارزد
خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش خویی

1393/07/14 09:10
ناشناس

اشعار حافظ

1394/06/31 10:08
محمد

از دوستانی که می گن این شعر یا اشعار دیگر حافظ زمینی هست و عرفانی نیست خواهش می کنم وقتی با ترمینولوژی و ادبیات و سمبلیزم عرفانی آشنا نیستنداظهار نظر نکنند
برای درک همین غزل فعلی کافیه به دو غزل قبل تر که با مطلع "ای پادشه خوبان" اغاز میشه و شکی در عرفانی بودنش نیست رو ببینید تا معنی اصطلاحاتی مانند بلبل و گل و شمشاد خرامان کردن و گلستان و غیره را بهتر متوجه بشید
در تفسیر اثر یک شاعر باید به این نکته بسیار مهم توجه داشت که سخنان هر کسی محکم و متشابه داره
باید متشابهات رو با محکمات تفسیر کرد و نه طبق میل خودمون

1394/11/24 08:01
کنجکاو

با سلام به همه دوستان
دوستان عزیز و گرامی کلمه دستان یکی به معنی حیله و نیرنگ است که خیام آن را در این رباعی به کار برده است
" گر می نخوری طعنه مزن مستان را ، بنیاد مکن تو حیله و دستان را ، تو غره بدان مشو که می می نخوری ، صد لقمه خوری که می غلام است آن را . و معنی دوم دستان ، داستان است که خواجه بزرگوار شیراز و پیامبر عشق آن را در تخلص خود در غزل 495 بکار برده است
با سپاس از توجهتان

1394/11/24 14:01
س ، م

دستان در ادبیات فارسی تا آنجا که من اطلاع دارم به مانای
1، دودست
2، حیله و نیرنگ
3 ، لقب زال نریمان ، پدر رستم ، آنهم به خاطر ارتباط با سیمرغ و سحر و جادویی که در میان بود که زال دوبار ازین سحر سود برد.
4 ، نغمه و آهنگ ،که به بلبل لقب هِزاردستان داده اند چون گفته اند هر نغمه ی بلبل با نغمه ی دیگرش متفاوت است
ولی هرگز به مانای داستان ندیده ام و در بیت تخلص این غزل نیز همان حیله و نیرنگ معنا میدهد

1394/11/24 14:01
س ، م

هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی
گویی سفارش می کند :
در دل دوست به هر حیله رهی باید کرد

1394/11/24 19:01
کنجکاو

دوست عزیز اگر هر مرغ با حیله ای وارد گلشن شاه شود با توجه به اینکه تمام شعرا میهمان و دعوت شدگان دربار بوده اند آیا خواجه حافظ اسبثنائن قاچاقی و با کلک وارد میهمانی میشده است ؟!!!!!!! و یا هر کدام با داستانی متفاوت و دل انگیز ؟

1394/11/24 21:01
س ، م

کدام شعرا میهمان و دعوت شدگان دربار بوده اند ؟
،،،
عزیزم راست میگویی حق با شماست
اگر به زعم شما دستانی را که من معنا کردم به مانای” قاچاقی و با کلک“ بگیریم حتماً درست میگویید
ولی من که دستان را قاچاق و کلک معنا نمی کنم بلکه بهانه ای برای نزدیک شدن به دوست میدانم ،
انطور برداشت کردم که نوشتم ، چون در هیچ کجا دستان را به مانای ” داستان “ ندیده ام
اگر شما دیده اید لطف کنید مرا آگاه بفرمایید
زنده باشید

1394/11/24 21:01
روفیا

جالب بود س م جان
به گمانم در این بیت هر دو معنای حیله و آهنگ را میتواند در بر داشته باشد،
مازندرانی ها نیز از واژه دستک برای بیان مفهوم حقه و داستان دروغ استفاده میکنند.

1394/11/24 22:01
س ، م

روفیا جان
یادآوری خوبی بود ، لغت ” دستک“
این دستک هم از آن گربه های مرتضی علی ست ها {مرتاض علی}
همه جا کاربرد دارد
دفتر و دستک ، دستک و تمبک و حتی به جای بامبول ،،،،،،،
bamboule لفظ فرانسه باید باشد ولی در فارسی لغت بسیار زیبایی ست که گاهی سوارش می کنند
درود

1394/11/25 02:01
مجتبی خراسانی

بسم الله الرحمن الرحیم
بگیرم آن سر زلف و به دست خواجه دهم/که سوخت حافظ بیدل ز مکر و دستانش

1395/02/14 02:05

سلام 1پیشنهاددارم براتون ؛ لطفن اشعارروبه نستعلیق بنویسید.

1395/03/08 01:06
امیر

لطفا به این بیت توجه کنید که میفرماید:
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد - ای شاخه گل رعنا، از بهر که میرویی؟
با چه افسوسی حافظ به این شاخه گل رعنا (انسان) نگاه میکند که قدر خود را نمیداند و ای بسا مصروف بازیچه دنیایی میشود.

1396/02/06 06:05
سهیل

سلام دوستان اینجا نزدیک ترین معنی دستان نغمه و سرود است نه داستان و حیله اگرچه معانی فوق نیز ممکن است در نظر بیاید

1396/06/07 20:09
فرخ مردان

درود بر شما و درود بر همه حاشیه نویسان شما، ازجمله مفصل نویسان و پراکنده گویانِ دل گوی!
خدمتی کرده اید شایسته. اگر دوستان در فرنگ باشند میدانند که یک وب سایت برای اداره خودش باید:
1- آگهیِ زیاد بگیرد. یا:
2- اسپانسر دولتی ، دانشگاهی ، شرکتی و غیره داشته باشد. یا:
3- حق اشتراک بگیرد. یا:
4- کمک های داوطلبانه مردمی را هر از چند گاهی اعلان و درخواست کند.
امیدوارم اسپانسرهایی فرهنگی( چه خصوصی و چه دولتی) همت نشان دهند و بیاری شما بیایند، مخصوصا فرهنگستان و یا دانشکده های ادبیات ، که تبلیغ خوبی برای پرستیژ آنها هم هست.
بهر حال...
تا بعد بدرود!

1397/07/11 15:10
نیکومنش

درود بی کران بر همراهان
تا غنچه خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخه گل رعنا از بهر که می رویی
دل بستن به دنیا همانند در اغوش پناهندن غنچه بر روی شاخه گل می باشد که در نزدیکترین زمانی به دست شخص نا معلومی چیده شده و برایش خوشی به همراه خواهد داشن و برای شاخه گل جز حسرت چیز دیگری باقی نخواهد ماند پس ای انسان به جای دل سپردن به دنیا دل به عشق بسپار که ارمغانی است جاودانه...
می خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی...

1397/07/11 16:10
نیکومنش

می خواه و گل افشان کن از دهر چه می جویی
این گفت سحر گه گل بلبل تو چه می گویی
حافظ که سحرگاه با اقبال عشق به وصال معشوق رسیده و همچون بلبلی زبان گلایه از شدائد روزگار بر معشوق باز کرده است معشوق از
گلایه مندی حافظ خروشیده وبه او متذکر می شود که در زندگی فقط به معشوق و سر مستی از او مشغول شده و اوقات را به شادمانی گذراند واز دل مشغولی به دنیا بپرهیزد که خوشایند معشوق نبوده و باعث بر اشفتن معشوق می شود ...

1397/10/06 09:01
محمدرضا

با سلام سپاس از دست اندرکاران و حامیان مجموعه
مدتی است که روزانه به اقتضاء وقت سرکی میکشم و میخوانم و هکچنان متوجه تعصب برخی عزیزان به ضرورتا عرفانی بودن همه اشعار و ابیات لسان الغیب شدم..شکی به این نیست که به واسطه حافظ بودن شاعر شیرازی بسیاری از اشعار برگرفته و الهام گرفته از آن کتاب آسمانی است اما لزوما به انسانی خاکی سرو کار داریم که برای امرار معاش شاگردی نانوایی میکرده و بعضا مداحی حاکمان و پس اینکه وی را از لذات دنیوی پیامبر گونه مبرا بدانیم بی انصافی کردیم..
لب گرفتن از دلبر شیرین سخن را میتوان معنوی و دنیوی معنا کرد ...
هر چند همشهری بنده مانند هر شیرازی دیگری به استفاده از زمان عمر به تفریح و تفرج و شادی و در جمع بودن دو روز عمر معتقد بوده پس بعید نمی پندارم که لذتهای مادی زمان خود را برای خود حرام نمیدانسته..
هرکسی از ظن خود شد یار من....

1397/11/28 23:01

می خواه وگل افشان کن ازدَهرچه می‌جویی
این گفت سحرگه گل بلبل تو چه می‌گویی
مِی خواه: مِی بخواه
گل افشان کن: گل به پاش ،گل نثار کن،کنایه از خوشباشی وخوشحالی
دَهر: روزگار
معنی بیت: ای دل درجستجوی چه هستی ازروزگارچه می جویی؟ می بخواه وگل وبه پاش وشادخواری کن سحرگاهان پیام گل همین بود ای بلبل که درفغانی وناله می کنی توچه می گویی نظرتوچیست؟
ای بلبل دیگرازفراق گل منال، ببین که چگونه گل پرده ی غنچه دریده،شکفته شده و تورابه عیش وشادخواری دعوت می کند؟
رونق عهدشباب است دگربُستان را
می رسدمژده ی گل بلبل خوش الحان را
مَسند به گلستان بَر تا شاهد و ساقی را
لب گیری ورخ بوسی می نوشی وگل بویی
مَسْنَد: تکیه گاه، فرش، نوعی بالش بزرگ، بساط عیش
شاهد: معشوق،مغبچه، جوان زیبا ودلربا
معنی بیت: بساط عیش به گلستان0 ببرکه وقت عشرت است ساکت منشین باعطروبوی گل مشام جان رامعطّرساز، بررخ زیبای ساقی بوسه بزن وازلب سرخ وآبدارشاهد،شراب لعل وروح افزا بنوش.
به دورگل منشین بی شراب وشاهدوچنگ
که همچو روزبقا هفته ای بود معدود
شمشاد خرامان کن وآهنگ گلستان کن
تا سرو بیاموزد از قد تو دلجویی
"شمشاد" کنایه ازقامت والای یاراست
شمشادخرامان کن: باناز وادا راه برو
معنی بیت: ای حبیب، بانازواَدا واِفاده قامت والای خودرابه حرکت درآر وبطرف گلستان بیا تا سرو ازقامت والای توشیوه ی نازوعطوفت ونوازش کردن بیاموزد.
ساقی چمن گل رابی روی تورنگی نیست
شمشاد خرامان کن تا باغ بیارایی
تاغنچه ی خندانت دولت به که خواهد داد
ای شاخ گل رعنا از بهر که می‌رویی
غنچه ی خندان: کنایه ازلب معشوق
دولت: بخت واقبال،مال وثروت، کنایه ازنعمت وسعادت، دراینجاکنایه ازبوسه وکام
"شاخ گل رعنا" کنایه ازنوجوان بودن معشوق است.
معنی بیت: به انتظارمی نشینیم تا ببینیم که توفیق چیدن گل بوسه ی تونصیب چه کسی خواهدبود واین نعمت کامرانی ازآنِ که خواهدبود ای نوجوانِ خوش قامت وای گل خوشگل ودلپذیربه چه کسی تعلّق داری وبرای چه کسی اینچنین زیباقدمی کشی؟
چشمت ازنازبه حافظ نکندمیل آری
سرگرانی صفت نرگس رعنا باشد
امروز که بازارت پرجوش خریداراست
دریاب و بنه گنجی از مایه ی نیکویی
معنی بیت: ای حبیب امروز که بازارعشق وعشوه فروشی توپررونق وپرخریداراست فرصت راغنیمت بشمار وباسرمایه ی رفتارنیک وبالطف ومهربانی باعاشقان،گنجی ذخیره کن که این رونق واین گرمی دایم پایدارنخواهد ماند.
امتحان کن که بسی گنج مرادت بدهند
گرخرابی چو مرا لطف تو آباد کند
چون شمع نکورویی دررهگذرباداست
طَرفِ هنری بربند از شمع نکورویی
طرف هنری بربند: سعی کن هنرمندانه بهره برداری کنی،بهره ی اخلاقی وفضیلتی ببری
معنی بیت: خوب رویی وزیبایی ِ رخسارهمانند شمعیست که درمسیرباد روشن است وهرلحظه بیم خاموشی آن می رود سعی کن باهنرمندی ازسعادتِ نیکورویی بهره ی اخلاقی ودانش وفضلیتی ببری. هش دار که مهلت روشنایی این شمع پنج روزی بیش نیست.
پنج روزی که دراین مرحله مهلت داری
خوش بیاسای زمانی که زمان این همه نیست
آن طرّه که هر جَعدش صد نافه ی چین ارزد
خوش بودی اگر بودی بوییش ز خوش خویی
طرّه: آن قسمت اززلف که به قصد دلبری برپیشانی ریزند. دراینجا به معنای کلّی زلف یاگیسو آمده است
هرجَعدش: هرچین و شکنش
نافه ی چین: کیسه ای معطّروگرانبها که در زیر شکم بعضی ازآهوان نرِسرزمین ختن یاچین قراردارد وبه نافه معروف است.
بوئیش زخوش خویی : بویی ازخوش اخلاقی
معنی بیت: آن گیسوان معطّرکه عطر وبوی هریک ازچین وشکنش به صدنافه ی چینی ارجحیّت وبرتری دارد خیلی بهترمی بود اگردرکنارخوشبویی ،بویی ازخوش خویی ومکارم اخلاقی نیزبرده بود.
درآن زمین که نسیمی وزد زطرّه ی دوست
چه جای دم زدن ازنافه های تاتاریست
هر مرغ به دستانی در گلشن شاه آمد
بلبل به نواسازی حافظ به غزل گویی
دستان: آهنگ و نوا،نغمه و سرود، گوشه ای در موسیقی، حیله و نیرنگ
"گلشن" کنایه ازبارگاه پادشاه، باتوجّه به نحوه ی ابرازلطف ورعایت ادب واحترام وبیان ارادت عاشقانه، بی تردیدپادشاه دراین غزل نیز کسی نیست جزشاه شجاع خوش سیما وشیرین سخن.
نواسازی : آهنگ وترنّم، دستان، دستگاه، سرود، ملودی، نغمه
هرمرغی با حیلتی ومنظورخاصّی به گلستان شاه (بارگاه شاه شجاع) راه پیدامی کند وترانه وسرود خودرا می خواند بلبل آهنگ وملودی خاص خود رامی نوازد وحافظ غزلخوانی می کند.
نه من برآن گل عارض غزل سرایم وبس
که عندلیب توازهرطرف هزارانند

1397/12/28 09:02

هوالعزیز
در این غزل له خوبی به داشته های هر خواننده شعر اشاره کردخ که از فرصت و نعمت های خدا دادی استفاده کن و از خود اثری ماندگار و مفید بجای بگذار

1398/03/25 14:05
عبدالله جهانسری

حضرت استاد لطفی این شعر را در آلبوم خموشانه به نحو فوق العاده ای اجرا نمودند...روحشان شاد

1398/03/08 20:06
یاسان

جناب س.م
طبق درخواستتان لازم است بگویم یکی از معانی که همواره برای دستان برشمرده اند مخفف داستان است کافی است تنها به لغتنامه دهخدا نگاهی بیاندازید:
دستان . [ دَ ] (اِ) مخفف داستان . (از ناظم الاطباء). حکایت و افسانه . (برهان ) (از غیاث ). حکایت و اخبار. (جهانگیری ). تاریخ و افسانه و قصه و حکایت . (ناظم الاطباء). مثل و داستان . حکایت . قصه . (یادداشت مرحوم دهخدا)
اما در بیتی که مورد اختلاف بود به باور من حافظ میان حیله و نیرنگ از سویی و نغمه و پرده از سوی دیگر ایهام نظر دارد و داستان دورترین و کم تناسب ترین معنایی است که میتوان در این بیت برای دستان به گمان گرفت.

1398/09/30 00:11
محمد بهمنی

درود بر شما
در روزگار که بیشترین مردم سر بر جیب فرو برده و به روزمرگی افتاده اند.
خدا را سپاس که فرهیختگانی چون شما از مرزهای ادب و فرهنگ ایران زمین پاسداری می کنید.
پاینده باشید و شادکام.

1399/01/13 17:04
افسانه

سلام برهمگی بسیارممنونم درایام قرنطینه باحافظ خوانی روزهای خوبی روگذروندم واقعا ازاین سایت متشکرم که قدمی درجهت فهم عالی مبانی ادبیات ارزشمند کشورمان برداشته واساتید گرانقدر به ویژه استادمحترم رضا
ایام به کام

1399/07/24 22:09
محمد

این غزل در گلهای رنگارنگ 440 نیز با صدای حسین قوامی و اهنگی از مهدی خالدی در همایون اجرا شده است.

در بیت آخر دستان معنی اهنگ و نغمه میدهد

1399/12/13 12:03
سجاد

علی حصوری در کتابش به اندازه ی کافی دلیل بر رد عارف بودن حافظ آورده ، اگرچه در برنامه ی پرگار هم نتونستن خدشه ای به دلایلش وارد کنند ، ولی باز در حالت معتدلتر بصورت قاطع میشه گفت : حافظ عارف به معنای رایج نبوده قطعا و قطعا بسیاری اشعارش کاملا زمینی ست . زبان عرفانی در مقابل اون همه شاهد و دلیل نمیتونه ثابت کنه که حافظ عارف بوده. حصوری به همه شبهه ها جواب داده ، از اشعار خود حافظ و قرائن تاربخی ، محکمات و متشابهات هم مغلطه ی زبانیه و در این جا مصادره به مطلوب چون از استدلال و تعریف درون‌اسلامی ، برا اثبات عارف ِِ اسلامی بودن حافظ استفاده میشه ، حصوری گفته حافظ مذهبی بود چون نمیتونست نباشه . تا دویست سال بعد حافظ کسی نگفته عارف بوده

1400/02/24 22:04
مهدی

ممنون از همه عزیزان چو گل که برخی از حاشیه نویسی ها دریایی از آموزهای گوهرمند داشتند
از گنجور نیز ممنون بابت این امکان
از آقای فرح اندوز با این صوت کبریایی
بسیار اوقات خوشی بود با حافظ گرم و جام جمی در این دوران کرونایی

1401/05/31 19:07
حسین یوسف زاده

شمع نکورویی تشبیه است و  نکورویی اسمی و حاصل مصدر است باید در هنگام خواندن در هر دو موردبه صورت مصدری خوانده شود نه نکره ... ضمنا شعر حالت تصدیر دارد .

1401/10/16 02:01
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید:

پیوند به وبگاه بیرونی

1402/06/15 09:09
مریم موسوی

من هم دوست داشتم برداشتم رو از این غزل بیان کنم.

بنظرم این شعر در فضایی گفته شده که شاه معاصر در بدخلقی و شاید نگرانی و التهاب به سر میبرده...حافظ با این توصیه از بلبل شروع میکنه که به شاه (همون گل) میگه گل افشان کن...از دهر چه میجویی....مسند به گلستان بر....آهنگ گلستان کن....
بعد هم با اشاره به اینکه اینهمه غصه خوردن برای چی هست وقتی نمیدونی فرزندت (غنچه گل) فردا حکومتت رو چطور یا چکار خواهد کرد....برای چی این همه خودت رو درگیر میکنی و حرص میخوری؟

امروز که قدرت دست خودت هست....کارهای نیکو کن تا برات گنجی باشه...یه اثر نیکو بذار ...

اونوقت هم با توصیفی از شاه و طره گیسوی اون....دعوتش به خوش خویی کرده. 

آخر هم اشاره میکنه که من اینجام تا این ها رو با غزل برای شاه بگم.

1402/08/17 12:11
فرهود

تلفظ خِرامان با (کسره خ) درست است (لغت نامه دهخدا)