گنجور

غزل شمارهٔ ۳۸۹

چو گل هر دم به بویت جامه در تن
کنم چاک از گریبان تا به دامن
تنت را دید گل گویی که در باغ
چو مستان جامه را بدرید بر تن
من از دست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من
به قول دشمنان برگشتی از دوست
نگردد هیچ کس با دوست دشمن
تنت در جامه چون در جام باده
دلت در سینه چون در سیم آهن
ببار ای شمع اشک از چشم خونین
که شد سوز دلت بر خلق روشن
مکن کز سینه‌ام آه جگرسوز
برآید همچو دود از راه روزن
دلم را مشکن و در پا مینداز
که دارد در سر زلف تو مسکن
چو دل در زلف تو بسته‌ست حافظ
بدین سان کار او در پا میفکن

اطلاعات

وزن: مفاعیلن مفاعیلن فعولن (هزج مسدس محذوف یا وزن دوبیتی)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۳۸۹ به خوانش محمدرضاکاکائی

حاشیه ها

1389/10/04 16:01

معنی بیت 1: دایما ً به امید تو به شوق دیدارت مانند گل جامه را تاگریبان چاک می زنم .
معنی بیت 2: گویا گل در باغ تن زیبای تورا دیده که مانند افراد مست و بیقرار از رشک و حسد جامه خود را از تن پاره می کند و از غنچه به گل تبدیل می شود.
معنی بیت 5: تن زیبای تو در میان لباس نازک و لطیف مانند شراب در جام لطیف و زیبا نمایان می شود و در سینه سفید و بلورین تو قلبی چون سنگ سیاه و سخت و جود دارد.
معنی بیت 6: ای شمع اشک ببار زیرا داغ دل تو برمردم آشکار می شود پس چون نتوانستی رازعشق را پنهان سازی شایسته گریه خونبار هستی.
معنی بیت 7: ا زدوستان روی بر مگردان وکاری مکن که از روزنه و منفذ سینه ام آه جگر سوز خارج شود.
معنی بیت 9: از آنجاییکه حافظ دل به گیسوی تو بسته است پس این گونه کار او را نادیده مگیر و کوچک نشمار.

1403/01/09 12:04
هما ناظری

درود وقتتون بخیر 

امکانش هست معنی این شعرو بگین🙏🏻😁

 

در چمن تنبک تعلیم غمت غنچه گل

رند باغاتی طنبور نوازت بلبل

1390/11/02 13:02
لطفی

بیت 4: نگردد هیچ کس را

1390/11/02 13:02
لطفی

بیت 4: نگردد هیچکس با

معنی بیت 3 : جان بردن:کنایه از نجات یافتن و رها شدن.
من از دست غم عشق تو به سختی می توانم نجات یابم و رها شوم ولی تو چه آسان دل مرا ربودی و عاشق خود ساختی .

1393/03/31 10:05
سلحشور

با سلام
در مصرع دوم بیت 4 نگردد هیچکس با دوست دشمن کلمه با نوشته نشده است

1394/03/30 22:05
مرد پارسی

بیت چهارم
نگردد هیچ کس با دوست،دشمن

1397/07/13 21:10

چوگل هردَم به بویت جامه درتن
کنم چاک از گریبان تا به دامن
چوگل: مانند گل جامه: لباس
به بویت: 1-به عطروبوی تو، 2- به امید و در انتظارتو.
معنی بیت: همانند غنچه ی گل که درزمان شکفتن پیراهن برتن می دَرد من نیز به امید دسترسی به تو ازشدّتِ اشتیاق، جامه ی خویش ازگریبان تابه دامن پاره می کنم.
اغلب شاعران عنوان "گل" را در وصف زیبایی رخسار معشوق بکارمی گیرند لیکن حافظ چنانکه عادت اوست دست به کار غیرمعمول وحافظانه ای زده و"گل" رادر وصف خویش بکار گرفته است امّا نه برای توصیف زیبایی رخسار خویش بلکه برای برجستگی تصویرمشتاقی ونشان دادن بی قراری برای دیدارمعشوق. "گل وعاشق" هردودرچاک کردن گریبان باشنیدن بوی دوست همانند یکدیگرعمل می کنند.
نفس نفس اگرازبادبشنوم بویش
زمان زمان چوگل ازغم کنم گریبان چاک
تَنت رادید گل گویی که درباغ
چومستان جامه رابدرید برتن
معنی بیت: گُل تا شمایل زیبای تورا درباغ مشاهده کرد همچون مستانِ اختیارازکف داده، ازروی رشگ وبی تابی جامه برتن دردید.
مگرنسیم خطت صبح درچمن بگذشت
که گل به بوی توچون صبح جامه درید
من ازدست غمت مشکل برم جان
ولی دل را تو آسان بردی از من
معنی بیت: مشکل است که من توانسته باشم ازدست غم واندوه توجان سالم ببرم درحالی که توخیلی راحت دل من را ربودی ومراشیدا وشیفته ی خودساختی.
دل ازمن برد وردی ازمن نهان کرد
خداراباکه این بازی تدان کرد
به قول دشمنان برگشتی ازدوست
نگردد هیچ کس با دوست دشمن
به قول: بنابه گفته ی، دراثربدگوییِ
برگشتی: روی برگردانیدی
معنی بیت: ای محبوب دریغا که توتحت تاثیرگفته های کینه توزان قرار گرفتی وازدوست خویش(از عاشق صادق خویش) روی برگردانیدی! آنها بدخواه توبودند وتوندانسته بادشمنان خویش دوست شدی!
زآنجاکه رسم عادت وعاشق کُشیّ توست
بادشمنان قدح کِش وبا ما عتاب کن!
تَنت در جامه چون در جام باده
دلت در سینه چون در سیم آهن
تن سیمین معشوق به باده وشراب، سینه ی بلورینش به قطعه ای نقره وطلا ودلش ازسختی وسنگینی به آهن تشبیه شده است.
معنی بیت: ای معشوقِ سیمبر، تن لطیف وهوس انگیز تو دردرون جامه ی حریری ونازک همچون شراب خوشگوار دردرون جام بلورین است. لیکن دلِ نامهربان وسنگین تو دردرون سینه، گویی که تکّه ای آهن دردرون قطعه ای طلا یا نقره جای گرفته است.
ببُرد ازمن قرار وطاقت وهوش
بُت سنگین دل وسیمین بناگوش
ببارای شمع اشک ازچشم خونین
که شد سوز دلت بر خلق روشن
شمع دراینجا کنایه ازعاشق است.
معنی بیت: ای شمع که درفراق معشوق می سوزی ومی سازی ازچشم خونبارخویش اشکهایت راروان کن که ازسوزوگدازتو اسرارعشق واشتیاق توبرهمگان برملا شده است.
من وشمع صبحگاهی سزد اَربه هم بگرییم
که بسوختیم و ازما بُتِ ما فراغ دارد
مکن کز سینه‌ام آه جگرسوز
برآیدهمچو دود ازراهِ روزن
معنی بیت: ای معشوق، نامهربانی آنقدرمکن که ازسینه ام آه آتشین وجگرسوز برخیزد وهمچون دود که از روزن برآید دودازسر ودهان وچشمانم برآید ورخسارسپیدتو رامکدّرسازد.
تاچه کندبارُخ تو دودِ دل من
آینه دانی که تاب آه ندارد.
دلم را مشکن و در پا مینداز
که دارد درسرزلف تو مسکن
معنی بیت: ای محبوب دلم را به جور وجفامشکن ودرزیرپایت پایمال نکن دلم رامحترم دارد بدان سبب که درچین وشکن زلف توجای گرفته است.
درچین طُرّه ی تودل بی حفاظ ِمن
هرگزنگفت که مسکن مالوف یادباد
چودل درزلف توبسته‌ست حافظ
بدین سان کار او در پا میفکن
معنی بیت: وقتی می بینی که حافظ دل به زلف توبسته انصاف نیست که دل عاشق وشیدای خودرا درزیرپا بیندازی واینچنین خواروخفیف کنی.
آنکه پامال جفاکردچوخاک راهم
عذرمی خواهم وخاک قدمش می بوسم.

1397/08/23 15:10

در آغوشم بیا و گردنم را بگیر اندر میان دستهایت
نگو دارد دهانت بوی انگور که مستم از شراب چشمهایت
نبوده جز می و مستی انیسم طلسم ابن رفاقت را شکستی
تو از صد کوزه ی می صد خم انگور شرابی تر به قلب من نشستی
دویدم تا به کوی تو رسیدم تو خاتون منی همداستانی
اگر سیبی تو من آدم ترینم همین آری همین باشد جوانی
تو تر کردی کویر سینه ام را مفاعیلن مفاعل باز گل کرد
تویادت نیست اما گفته بودم برو اما به قلبم باز برگرد
تو برگشتی پر از شعر شبانه تو را چون حرف حافظ یافتم من
« تنت در جامه چون در جام باده دلت در سینه چون در سیم آهن»

1401/08/06 18:11
کاوه آهنگران

زیباست

1401/05/09 18:08
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید

1401/10/17 22:01
یوسف شیردلپور

اجرای این غزل اثری فاخر و

استادانه  ازخسرو آواز استاد شجریان  درالبوم ساز خاموش فوق العاده است

1402/07/10 19:10
j akbari

اجرای استاد شجریان بسیار زیباست و چنان بعضی از بیت ها را جانسوز می خواند که باعث حیرت می شود . شجریان میراث دار ادبیات و موسیقی وهویت ماست.