گنجور

غزل شمارهٔ ۳۰

زلفت هزار دل به یکی تاره مو ببست
راه هزار چاره‌گر از چار سو ببست
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ایُّ و دَرِ آرزو ببست
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرو نمود و جلوه‌گری کرد و رو ببست
ساقی به چند رنگ، می اندر پیاله ریخت
این نقش‌ها نگر که چه خوش در کدو ببست
یا رب چه غمزه کرد صُراحی که خون خُم
با نعره‌های قُلقُلش اندر گلو ببست
مطرب چه پرده ساخت که در پردهٔ سماع
بر اهل وجد و حال، درِ های و هو ببست
حافظ! هر آن که عشق نَورزید و وصل خواست
احرامِ طوفِ کعبهٔ دل بی وضو ببست

اطلاعات

وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

خوانش ها

غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش فریدون فرح‌اندوز
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش محسن لیله‌کوهی
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش عبدالحمید ضیایی
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش هادی روحانی
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش اهورا هورخش
غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش احسان حلاج
شرح صوتی غزل شمارهٔ ۳۰ به خوانش محمدرضا ضیاء

حاشیه ها

1389/11/27 18:01
شادان کیوان

این غزل مشحون است از تعبیرات و اشارات ناب عاشقانه و عارفانه که در حد وسع به برخی اشاره.میکنم.
در بیت اول، شاعر هر تار موی معشوق را قادر به بستن هزار دل و بستن راه گریز هزار دانا و دانشمند دانسته و دیگر تکلیف زلف یار که خود هزاران تار موست، مشخص میشود.
در بیت دوم اشاره و گلایهُ خواجه از این است که معشوق گهگاه نسیمی و رایحه ای از خود بر جان عاشقان میگشاید اما باز در آرزوی دیدار و وصل را بر روی آنان بسته نگاه میدارد. در بیت سوم هم همین معنا را در بیانی بسیار زیبا به ماه نو تشبیه میکند که بصورت هلالی باریک (وجه تشابه ابرو) برای مدتی کوتاه ظاهر میشود و بسرعت غروب کرده و از نظر ها پنهان میگردد.
درتوضیح بیت پنجم باید گفت اولا شراب در حین تخمیر در خم میجوشد و قلقل میکند (که خواجه این را نعره خم نامیده) اما بعد از پایان عمل تخمیر که می را در صراحی میریزند دیگر از جوش افتاده و آرام و ساکن شده است. این معنا را ببینید خواجه با چه تعبیرات زیبایی بیان میفرماید. میپرسد صراحی چه غمزه ای نمود، چه نیرنگی بکار برد که خون خم (شراب در حال تخمیر و جوشش درون خم ) که نعره میزد و در جوش و خروش بود، فریادش در گلو بسته شد و آرام و ساکن در صراحی آرمیده است. همین معنا باز در بیت بعد با بیانی زیبا تر و شیوا تر تکرار شده. در این بیت دو بار کلمهُ پرده بکار رفته است. پردهُ اول میتواند هم پرده یا دستگاه موسیقی باشد و هم پردهُ ستر، ولی پردهُ دوم تنها پردهُ ستر است. در این بیت خواجه متحیر است که مطرب (یار، معشوق) چه موسیقی مرموزی نواخت یا در نهان چه کرد که این اهالی وجد و شور و حال، دیگر های و هو نمیکنند، قیل و قال نمیکنند و تنها به رقص و سماع بسنده کرده اند. گویی این سماع همچون پردهُ ستری بین آنان و های و هوی ( اشاره ای برتکاپو و جستجوی یار) قرار گرفته است. در بیت قبل هم خواجه نعره های قلقل خون خم را تکاپو و پویش خم می در امید وصل یار میدانست که با غمزهُ صراحی به سکون و سکوت می انجامیده بود.
در بیت تخلص اشارهُ خواجه باز بر اینستکه اگر وصل میخواهی باید عشق بورزی. همان عشقی که " آسان نمود اول ولی افتاد مشکلها" ، وگرنه کار تو مثل کار کسی خواهد بود که بی وضو قصد طواف کعبه داشته باشد که مسلما مقبول نخواهد افتاد

1392/08/04 17:11
علی

در بیت اول و با توجه به سوم شخص بودن معشوق در همه ابیات دیگر قاعدتا باید داشته باشیم «زلفش» و نه ««زلفت»

1393/02/12 00:05

درود بر روان حافظ با این اشعار زیبا. در اشعار حافظ اصطلاحات نجومی بسیار به چشم می خوره و این نشون می ده که حافظ در زمینه نجومی هم اطلاعات بسیار خوبی داشته. در بیت سوم این غزل:
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو // ابرو نمود و جلوه گری کر د و رو ببست
اشاره ای بسیار زیبا به موضوع رصد هلال های ماه شده. به نظرم عظمت این بیت و تشبیه بسیار زیبای اون (تشبیه ابروی یار به ماه نو) رو منجمانی که تجربه رصد هلال های جوان ماه - در ابتدا یا انتهای ماه های قمری- دارند خیلی بهتر درک می کنند.

1393/03/02 11:06

به نظر در بیت .مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع . بر اهل وجد و حال در های و هو ببست .و با توجه به معنی اقای کیوان.نکات ذیل میتواند قابل توجه باشد .پرده سماع به معنی پرده گوش و قوه شنوایی و گوش نیز میباشد .در های و هو ببست نیز معنی هایو هو نمیکنند. نمیدهد به زعم اقای کیوان .بلکه به معنی اینست که به های و هویی گوش نمیکنند.پس معنی بیت .مطرب (یار و معشوق)چه اهنگی ساخت که ا هالی وجد و حال به هیچ های و هوی دیگری (حتی صدای بلندتر از موسیقی مطرب )گوش نمیدهند و حواسشان فقط به مطرب است ضمن اینک اهالی وجد و حال اهل رقص و پایکوبی ظاهری نیستند بلکه محو موسیقی میشوند .در کل شاعر میگوید .او چه کرد کرد که عاشقان حواسشان جز به او به جای دیگرینیست .با عرض پوزش

1393/11/07 19:02
روفیا

در تایید فرمایشات دوستان این شعر نظامی را ضمیمه میکنم .
در خم این خم که کبودی خوشست
قصه دل گو که سرودی خوشست
دور شو از راهزنان حواس
راه تو دل داند دل را شناس
انها بر این باور بودند که حواس پنج گانه راهزن هستند و قطع طریق می کنند .
و دل راهنمای راستین توست .
در بیت :
مطرب چه پرده ...
حافظ می گوید مطرب که کارش شادی افرینی در دل هاست چه پرده ای نواخت که گوشها را از هیاهوی دنیای ماده پر کرد ؟
یعنی از راه دل وارد شد و گوش ها را بست .

1394/04/23 10:06
احمد

به نظر بنده، در بیت مطرب ... حافظ به پختگی سالک اشاره میکند. چون تا زمانی که سالک در راه است، های و هوی و فریاد و فغان دارد. اما زمانیکه به کمال و وصال رسید حیرت و خاموشی و هیبت و حضور معشوق مجالی برای های و هوی برایش نمیگذارد. عارفی دیگر میگوید: سیل را نعره از آنست که از بحر جداست... وانکه با بحر در آمیخته خاموش آمد

1394/04/07 21:07
کسرا

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست...
یعنی قربونت برم حافظ.. همین بیت اول این شعرتو که خوندم .. نتونستم ازش بگذرم انقدر که پر معنی و پر مفهوم و خوش آهنگ بود... بارها خوندمش و باز هم بی قرار و مشتاق... روحش شاد ♥♥

1394/10/26 11:12
جاوید مدرس اول رافض

تا ......................... دهند جان
بگشود نافه‌ای و درِ آرزو ببست
هرکسی به بوی نسیمی : 24 نسخه (801، 813، 814-813، 818، 819، 821، 822، 823، 824، 825 و 14 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ، از این 14 نسخه، 893: {هرکسی برای نسیمی}) خانلری، عیوضی
عاشقان به بوی نسیمش : 8 نسخه (827 و 7 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) قزوینی، سایه، خرمشاهی
عاشقان به بوی نسیمی : 5 نسخه (843 و 4 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) نیساری
37 نسخه غزل 32 و بیت دوم آن را دارند. از نسخه‌های کاملِ کهنِ مورّخ، نسخۀ 803 غزل را ندارد.
----------------------------------
.............................................................

1394/10/26 19:12
جاوید مدرس اول رافض

..... هزار دل به یکی .... ببست
راه هزار چاره‌گر از چارسو ببست
زلفت ... تاره‌مو : 8 نسخه (801، 813، 814-813، 818، 825، 827 و 2 نسخۀ متأخّر: 864، 874) قزوینی، خانلری، عیوضی، سایه، خُرّمشاهی
زلفت ... تار مو : 15 نسخه (819، 824 و 13 نسخۀ متأخر یا بی‌تاریخ)
زلفش ... تاره‌مو : 3 نسخه (821 و 2 نسخۀ دیگر یکی متأخر: 866 و دیگری بی‌تاریخ)
زلفش ... تار مو : 11 نسخه (822، 823، 843 و 8 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) نیساری
---------------------------------------
در جزئیات:
*
زلفت : 23 نسخه (801، 813، 814-813، 818، 819، 824، 825، 827 و 15 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) قزوینی، خانلری، عیوضی، سایه، خُرّمشاهی
زلفش : 14 نسخه (821، 822، 823 و 11 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) نیساری
**
تاره‌مو : 11 نسخه (801، 813، 814-813، 818، 821، 825، 827 و 3 نسخۀ متأخّر: 864، 866، 874) قزوینی، خانلری، عیوضی، سایه، خُرّمشاهی
تار مو: 26 نسخه (821، 819، 822، 823، 824، 843 و 20 نسخۀ متأخّر یا بی‌تاریخ) نیساری
37 نسخه غزل 32 و بیت مطلع آن را دارند. از نسخه‌های کهنِ کاملِ مورّخ، نسخۀ 803 غزل را ندارد.
*************************************
*************************************

1395/07/28 02:09
مسعود

سلام به همه ی گرامیان
تشکر از چنگیز گهرویی عزیز که به نکته ی بسیار زیبایی اشاره کردند.

1395/10/06 02:01

هم در این غزل و هم در غزل ِ پیشین، عبارت های «رو بستن» و «نقاب بستن» و «در حجاب بودن» به صراحت بیان شده است.
من هرگزا در تاریخ ایران برای پسران و مردان مستوری و حجاب و نقاب نشنیده ام و ندیده ام. مشخص است که نگار در غزل ها یک زن است.

1396/07/17 04:10
ذکرالله "مجددی"

هوالله
درود بر شما جناب شادان کیوان گرامی ؛

1396/09/10 17:12
شمس الحق

بانو آشکده ی گرامی با نظری که در مورد مولانا در اینجا نوشتی بر این باورم که
هزار ساله ره است از تو تا مسلمانی
هزار سال دیگر تا به حد انسانی
این علم ؛ علم ذوق و حال است نه قیل و قال که در حوزه آموختی و ترا بدان راهی نیست.
یا حق

1396/09/10 19:12
۷

آتشکده نه آشکده و یا ...
نظر به شره نمودن خشم و تندی نوشته که نشان انباشت و آزادسازی ناگهانی گدازه های آتشین تستسترون است ایشان از راسته مادینه ها نبوده و نروک میباشد و بین 28 تا 31 سال که تا کنون با روزگار کنار آمده است.

1396/09/10 19:12

7 گرامی،
نخست ایننکه آتشکده می تواند نام خانوادگی مردان یا زنان باشد .اگر وام نام نباشد
دو دیگر به گمانم نروک نیست و نرینه است در برابر مادینه،
( ار چه زنینه و مردینه نیزگفته اند)
سدیگر با ابزرواسیونی که شما آورده اید میباید بر روزگار سوار بوده باشد
و سر انجام این شمس نه آن شمس است که پستانک در دهان مثنوی میخوانده است

1396/09/11 16:12

زلفت هزار دل به یکی تار مو ببست
راه هزار چاره گر از چار سو ببست
این غزل زیبا وبسی عاشقانه، درراستای نگرش حافظ به جهان هستی ونشان دادن ِبرتری عشق درتقابل باعقل چاره گراست‌. حافظ درتمام طول عمر پُربارخویش، براین عقیده استوار وپابرجاماند که عشق تنها راهِ رستگاریست. اوبه راستی که پیامبرعشق ومحبّت است وهمه رابه عشق ورزی دعوت می کند. عبادت وبندگی او ،اندیشه های ناب او،قوانین زندگانی او، خوروخوابِ اوهمه وهمه تحت تاثیرعشق بود.
خطاب به معشوق است. هرکس می تواند به فراخورِ ذوق وسلیقه ودانش وآگاهی خویش، معشوق را زمینی یا آسمانی درنظربگیرد. آنها که از خدا نمی ترسند واورا مثل دوستی مهربان ومعشوقی زیبا تصوّرمی کنند می توانند اورا دلبری شوخ وطنّاز درنظرگرفته ودرخطاب به او این بیتِ زیبا را زمزمه کرده وگلشن درون را صفای عاشقی بخشند.
"هزار"درهردوبیت نشانه ی کثرت وفراوانیست.
چاره گر: مدیر ومدّبر، کسانی که عقل وخرد داشته وبرای هردردی چاره ای می اندیشند.
معنی بیت: قدرت وجاذبه ی یک تار موی زلفِ دلکش توآنقدرزیاداست که هزاران دل رابه بندِ اسارت بسته واسیرخودکرده است. افسونگری وجادوی گیسوی تو همه رامفتون خودکرده وراه هزاران عاقلِ ومدیر ومدّبر راازچهارسو سد نموده است. آنها که برای هرمشکلی راهکاری وبرای هر دردی دوایی تجویزمی کردند خوددراین حلقه گرفتارشده وازتدبیر درمانده اند.
دَوای دردِ عاشق راکسی کوسهل پندارد.
زفکرآنان که درتدبیر درمانند دَرمانند
تا عاشقان به بوی نسیمش دهند جان
بگشود نافه‌ایّ و در آرزو ببست
"به بوی" ایهام دارد هم به معنی به امیدِ وهم به معنای به بو ورایحه ی، درهردومعنی بکاررفته است.
اودلبری شهرآشوب وعاشق کش وسنگین دل ونامهربان است! البته ازنظرعاشقان. زیرا عاشقان درآتش اشتیاق می سوزند ودوست دارند معشوق لطف وعنایتِ بیشتری نسبت به آنان داشته باشد. به همین دلیل چون به خواسته ی خویش نمی رسند وعطش درونشان فرونمی نشیند اورا عاشق وسنگین دل می نامند. امّا معشوق نیزحق دارد اوسرش شلوغ است وعاشقان زیادی دارد. اواختیارداراست وهرگونه که دلش بخواهدرفتارمی کند ! هرکس تشنه تر باشد بیشترکامیاب خواهد بود.این گوی واین میدان.
نافه: کیسه ی کوچکی که درشکم بعضی ازآهوان قرار دارد. گویند هرگاه نوع آهوی نر،ازنوعی سنبل مخصوص تناول کند خونی درنافه اش شکل می گیرد، وپس ازمدتی آن خون به عطری خوشبو تبدیل می گردد. درقدیم نافه کشی مهارت ظریف ولطیفی بوده وافراد بخصوص وماهرازعهده ی اینکاربرمی آمدند.
هنگامی که این ماده ی خوشبو درشکم آهو می رسد، قسمتی ازشکم او شروع به خارش می کند. آهو شکم خودرا به سنگ نوک تیزی می ساید تادردِ خارش رافرونشاند. کیسه پاره می شود وماده ای معطّر وخوشبو خارج می گردد. ازاین ماده درقدیم، عطرمی ساختند. حافظ ِ خوش فکر همیشه بوی زلف یارراچون نافه می پندارد وازرایحه ی آن مشام جان رامی نوازد.
درآرزو ببست: راه را برای محققّ شدن ِ آرزوی عاشقان بست ومانع ازاین شد که عاشقان بیشتر کامیاب وکامران گردند.
معنی بیت: معشوق به منظور اینکه عاشقان خودرا امتحان کند، اززلفِ خویش،گِرهی بازکرد( نافه ای بگشود) ورایحه ی جان پرور آن درهمه جاپیچید امّا دوباره به بست تا عطش ِ عاشقان خویش رافزونی بخشد، تاعاشقان جان به شمیم دلپذیر اوبسپارند. اوبا اینکارخود، آتش ِاشتیاقِ عاشقان راشعله ورترکرد. چه خونهایی که ازاین حسرت دردل عاشقان به راه افتاد.
به بوی نافه ای کآخرصبازان طُرّه بگشاید
زتابِ جَعدِمُشکین اَش چه خون افتاد دردلها
شیدا از آن شدم که نگارم چو ماه نو
ابرونمودوجلوه گری کرد وروببست
شیدا: عاشق،تفاوت شیدایی باعاشقی دراین است که شیدایی به مرحله ی جنون رسیدن است امّا عاشقی یک گام ازجنون عقب تراست. اگرعاشق درعشق افراط کند کارش به شیدایی می کشد وباید که به زنجیرگیسویی به بندکشیده شود تادرمان گردد. حافظ ازآنجهت دراینجا شیدایی رابکاربرده تا مضمونی که با ماه خَلق می کند کامل ترگردد. ازقدیم درفرهنگ های مختلف اغلبِ کشورها، عقیده ای وجود دارد که به آن ماه زدگی(دیوانگی) گویند. قدیمیان براین باور بودند که ماه جادویی درذاتِ خود دارد و این جادو بیشتر در عاشقان موثّرمی افتد وآنها راشیداترمی کند.
ازاین روست که مضمون سازی وچیدمان کلماتِ حافظ بی نظیر وبی بدیل است. اوازانتخابِ هر واژه ای منظور خاص خودرا دارد ونبایست به سادگی ازکنارواژه های اوگذشت.
ابرو نمود: ابرونشان داد
جلوه گری: باعشوه گری خودنمایی کردن
دراوّل ماههای قمری، ماه به قدری باریک وهلالی ظاهرمی گردد که باچشم غیرمسلّح بندرت می توان مشاهده کرد.ضمن آنکه پس از طلوع موقّت دوباره ازنظرها ناپدید می گردد ودرعُمق ظلمت فرو می رود. همانگونه که دلبران شوخ طبع، ازشکافِ حجاب ابرویی نشان داده ودلسِتانی کرده ودوباده حجاب برمی بندند.
این هلال نازک را حافظ خوش ذوق وباریک بین ،به ابروی یارتشبیه کرده است. ویا برعکس ابروی خوش ِ یار رابه قوس ِماهِ نو وناپدیدشدنش تشبیه کرده است.
درادامه ی بیتِ قبلی، همان مضمون رابا بیانی زیباتر می فرماید:
معنی بیت: بدان سبب عاشق شدم که معشوق، نافه ای ازگیسوان خویش بگشود ودرآرزوببست وهمچون هلال ِ ماهِ نو، جلوه ای تماشایی ازکمانِ ابرو نشان داد وبی درنگ روی ماهِ خویش را نهان کرد وعاشقان را درخُماری ِ جانکاهی فرو بُرد.
شکسته گشت چون هلال پشت قامت من
کمان ابروی ِ یارم چو وَسمه باز کشید
ساقی به چند رنگ مِی اَندر پیاله ریخت
این نقشها نگرکه چه خوش درکدو ببست
این بیت هم برداشت عارفانه دارد وهم غیرعرفانی.
برداشت اوّل (غیرعرفانی) :
ساقی : شراب دهنده
کدو: نوعی کدو که شکل ظاهری آن همانندِ صُراحی وتُنگِ شراب است. درقدیم آنها راخشک کرده وظروفی برای قلیان کشیدن ویا شرابخوری می ساختند. ضمن آنکه روی کدوها راطرّاحی کرده وبه اشکال مختلف درمی آوردند.چنانکه امروزه نیز نقشهایی برروی هندوانه وسایرمیوه ها حکّاکی کرده وهنرنمایی می کنند.
معنی بیت: ساقی چه ذوقی به کاربرده وچه شراب های رنگارنگی تهیّه نموده است. دست مریزاد،هنرنمایی کرده وچه نقشهایی وچه تصاویری باخلّاقیّت برروی کدوهایی که به شکل صُراحی درست کرده،رقم زده است.!
برداشت دوّم (عارفانه):
ساقی: معشوق ازلی ازآن سبب که همه را مست ومفتون خویش ساخته است.
کدو: کاسه ی سر
معنی بیت: خالق زیبائیها وساقی ازلی وابدی، چقدر بامهارت وتوانمندیِ خارق العاده، شرابهای رنگین( شامل ِافکار واندیشه های گوناگون، محبت،عشق، انسانیّت،و .....‌( درکاسه ی سر آدمیان (درپیاله ی دل انسانها) ریخته وچه اشکال حیرت آور وخیال انگیزی (زیبائیها به ویژه جذابیّت های چهره ها ی دل رُبایان ودل سِتانان شامل زلف و چشم وخال وخط وابرو ولعل لب و....) آفریده است. مرحبا وتبارک الله...
آه ازآن نرگس ساقی که چه بازی انگیخت
آه ازآن مست که با مردم هشیارچه کرد؟
یا رب چه غمزه کردصُراحی که خونِ خُم
با نعره‌های قُلقلش اندر گلو ببست؟!
غمزه، عشوه وکرشمه، افسون، اشاراتِ دلبرانه با ابروچشم
صُراحی: ظرفِ شراب،ظرف شیشه‌ای یا بلوریِ شکم‌دار و دهانِ تَنگ که در آن شراب می‌ ریزند وسپس ازآن به پیاله هاتقسیم می کنند. این ظرف را گاهی به شکل حیوانات از جمله مرغابی می¬سا¬زند و شراب از چشم و دهان آن می ریزد تاخیال انگیزترنماید.
به سببِ قوسی که درگلوی این ظرف تعبیه شده،هنگام ریختن شراب قُلقل دل انگیزی به گوش می نشیند وبرمستی می افزاید. حافظ این قلقل صُراحی را دستمایه ی خویش قرارداده ومضمونی اینچنین خیال انگیز خلق کرده است.
خون خُم: همان شراب سرخ رنگیست که درداخل صُراحی هست.
امّا صراحی چگونه می تواند غمزه کرده وعشوه گری نماید؟
خُم شراب معمولاً ازنظرها پنهان ودرپستو وجایی دورازچشم مشتریان گذاشته می شود. امّاصُراحی دراشکال زیبا وقابل تامّل، برروی میز مشتریان ودرمقابل ِ انظارعمومی بوده، وبه رهگذران چشمک زده ووسوسه ی شرابخواری را دردل آنها می انداخته است. بنابراین صراحی عشوه گری کرده ومستان را به باده خواری تحریک می کند وباتمام شدن ِ شراب ِ خُم، درحقیقت خم می میرد وخاموش می گردد.به عبارتی قاتل ِ خُم صراحیست. ازهمین رو خونِ خُم درگلوی صراحی گیرکرده است.(اشاره ی ظریف به این باورقدیمی که سرانجام دیریازود خون مقتول درگلوی قاتل گیر کرده وقاتل مجازات می شود.) ازهمین رو حافظ دراینجا،قُلقُل خیال انگیز صراحی را نعره ی صُراحی گفته است. نعره برای قاتل واژه ای مناسب ودرخوراست.
معنی بیت: خدایا صُراحی چگونه غمزه ای کرده بود که بلای جان خُم شد واورابه کشتن داد؟ سرانجام دیدیم که خون برزمین نمی ماند! خون خُم درگلوی صراحی که درعشوه گری زیاده روی کرده بود گیرکرد واو ازاینکه اینگونه رسوا وغافلگیرشده نعره می کشد.
این بیت برگشتی نیزبه بیتِ دوّم این غزل دارد.حافظ بازبان کنایه والبته غیرمستقیم به گوش معشوق ِ عشوه گرمی رساند که مبادا عشوه های توهم مثل عشوه ها ی صُراحی باعثِ ریخته شدن ِخون ِ عاشقانت گردد ودامنت رابیالاید!
به مصداق اینکه دست بالای دست زیاد است، صُراحی نیزعاقبت به دست پیاله کشته می شود وهمینطوردراغلب ِ مجالس عیش ، پیاله ها نیز پس ازپایان میخواری شکسته می شوند وناپایداری همه چیزبه اثبات می رسد.
آن دَم که به یک خنده دهم جان چوصُراحی
مستان ِ توخواهم که گزارند نمازم
مُطرب چه پرده ساخت که در پرده ی سَماع
بر اهل وَجد و حال در ِ های و هو ببست
مُطرب: نوازنده
پرده (اوّل): رشته¬هایی که بر دسته ی سازهایی مانند تار وسه تار بسته می شود. لَحن و آهنگ
چه پرده ساخت: چه آهنگی ساخت و زد.
سماع: شرکت درآواز ورقص دسته جمعی،پایکوبی وهیاهوکردن با شعر وآواز
پرده ی (دوّم) : ازنوع پرده ی سینما،میان پرده،پیش پرده
بعضی ها معتقدند که حافظ می فرماید مطرب پشت پرده دورازدید اهل مجلس می نواخته است.! درحالی که بنظر،این برداشت حافظانه نمی آید. زیرا ازقدیم الایّام مطرب درمجالس عروسی ،شادی وبه ویژه عیش ونوش و.... درجمع حاضرین می نواخته واغلب همراه بانواختن شعرنیز می خوانده اند. لطفِ موسیقی وآواز دراین است که شنونده حرکات دست وحالاتِ مطرب راببیند. اینکه مطرب درپشت پرده بنوازد ازاختراعات وکشفیّاتِ غرورانگیز رسانه ی صدا وسیمای زمانه ی ماست! چنانکه هنوز پس ازگذشت چهل سال، تصاویر ِ نوازنده ی تار وتنبور پشت تصاویرخرمگس وزنبور پنهان می ماند!
اهل وَجد وحال: اهل دل واهل عیش وعشرت
معنی بیت: مطرب چه آهنگی ساخته وپرداخته که اینچنین ذهن وحواس همه ی اهالی دل واهالی مجلس ِ عیش وعشرت را به خود وآهنگی که می زندمشغول کرده است. پیش ازاین درمیان پرده ی سماع هیاهو وغریو شادی برپابود وموسیقی نیز بخشی ازاین هیاهو بوده، امّا اینبارتفاوت دارد! مطرب زمام امورمجلس رابدست گرفته،کسی آوازنمی خواند،کسی نمی رقصد کسی پایکوبی نمی کند حتّا هوهوکردن نیزکه بخشی ازسماع می باشد تعطیل شده،کسی هوهو نمی کند! همه حیرت زده محو تماشای حرکاتِ مطرب وآهنگی که می زند شده اند.!
مطرب ازدردِ محبّت عملی می پرداخت
که حکیمان جهان رامُژه خون پالا بود!
حافظ هر آن که عشق نورزید و وصل خواست
احرام طوف کعبه ی دل بی وضو ببست
همان مطلبی که درابتدای غزل گفته شد دوباره درپایان غزل،مدِّ نظرشاعر قرارگرفته است: راهِ رستگاری ورسیدن به سرمنزل مقصود یکیست وآن راه همانا عشق ورزیست.
معنی بیت: ای حافظ به راستی که کسی که بدون عشق ورزی می خواهد به وصال برسد زهی خیال باطل است. همانندِ کسیست که احرام ِ طوافِ کعبه ی دل رابی آنکه به طهارت برسد به تن می کند. یعنی ژستِ طواف کردن می گیرد. طوافِ کعبه ی دل نیزمقدّماتی دارد، پیشنیاز احرام بستن، شستشو کردن است. پاکی وطهارت ازحسد وبغض وکینه ودروغ است. شُستن ِ دل ازآلودگیها دراین طریق ازواجبات است.
شستشویی کن و آنگه به خرابات خرام
تانگردد زتو این دیر خراب آلوده

1396/10/30 10:12
نیکومنش

با سلام و درود خدمت دوستان
مطرب چه پرده ساخت که در پرده سماع
بر اهل وجد وحال در های و هو ببست
نوازنده در چه دستگاهی نوازندگی کرد که به هنگام پایکوبان ودست افشان و چرخان اهل وجدو حال دیگر های و های و هو هوزنان سر نمی دهند
سماع دست افشانی و پایگوبی و چرخان بودن از سمت دل همانند طواف کردن بوده (چرخش در خلاف حرکت عقربه های ساعت )که به دلیل این همسو سازی ذرات وجود با نظام هستی که در چرخش می باشد و صدای هو هو زنان که ندا قرار دادن ذات احدیت می باشد اسرار افرینش و ندای معشوق در گوش دل عشاق و اهل وجد حال طنین افکن شود حافظ موسیقی و نوازندگی در دستگاه خاص را بالاتر از هو هو زنان و های و هوی کنان به هنگام سماع می داند که می تواند گوش دل را شنواتر سازد
درود بر جویندگان و پویندگان راستی

1396/10/30 14:12
نیکومنش

درود فراوان بر دوستان
پیرو متن اتشکده می خواستم این نوشته رو درج کنم که اگر داستانی در خصوص در اختیار گذاشتن فرزند و همسراز سوی مولانا به شمس شنیده باشن به این مفهوم می باشد که شمس تاجر عشق بوده و در مقابل من یزید(مزایده عشق)می بایست جان و مال و ناموس و اعتبار مولانا را به عنوان بهای عشق از او طلب کند همان چیزی که در قران (ان الله یشتری من المومنین ...) امده است و شمس که واصل واقعی است مولانا رو امتحان می کند که صداقت مولانا را مشخص سازد لذا از او ناموسش را طلب می کند و زمانیکه می بیند مولانا در راه عشق از هیچ معامله ای حتی ناموس ابایی ندارد و همچنین از او شراب در خواست می کند و می بیند که مولانا جانبازانه از اعتبار و اسم و رسم خویش می گذرد مولانا را لایق اسرار درون خویش می بیند او که پرده دار حقایق و جمال خداوند هست کلیه مکنونات قلبی خویش را در اختیار مولانا قرار می دهد و مولانا غزلیات عاشقانه و عارفانه شمس را می سراید
و اینکه شنیده باشند و یا خوانده باشند مدحیات مولانا در خصوص عثمان ویا ابوبکر را صرفا از جهت ایجاد اتحاد بین مسلمین شیعه و سنی بوده که منافقین به دنبال تفرقه انگیزی بین مسلمانان همه دوره تاریخی بوده اند
از ایزد یکتا ارزومندم که چراغ روشن جهت درک و فهم رویدادهای تاریخی که ماهیت امر ان به دلیل لاموجود بودن کنونی در خفا می باشد پیش رویمان فراهم سازد
درود بر جویندگان و پویندگان راستی

1398/06/26 12:08

زلفت هزار دل بیکی تاره مو ببست
راه هزار چاره گر از چارسو ببست
حافظ در ادامه حال خوش عشق، هزار دل را آونگ یک تار موی معشوق می بیند که هیچ راهی هم جز دل باختن ندارند.
بیت2: موهایش را باز کرد- ظاهرا دلهای بسته شده آزاد شدند اما- از بوی مشکین آن جان دادند و به آرزوی وصال نرسیدند(وصال با ذات خداوند ناممکن است و تنها می توان مشاهده تجلیات صفات کرد)
بیت3: به یک جلوه گری معشوق که مانند ماه نو ابرو نشان داد آشفته عشق شدم.پس از این جلوه گری پنهان شد( اشاره به قبض و بسط عارفانه)
بیت4:ساقی در پیاله چند شراب ریخت و بر روی ظرف شراب ( کدو) نقشهای گوناگون کشید.( نقشها ظاهر دنیا و شراب هدیه حال خوش است که از تجلیات گوناگون خدا می رسد)
بیت5:صراحی شراب چه راز پنهانی را آشکار کرد که خون خم شراب گلوگیرش شد- بر گردنش افتاد، خم جانش را در صراحی می ریزد و صراحی واسطه بین خم و پیاله است-
بیت6: مطرب - در این کشش معشوق و می- چه آهنگی نواخت که همگان در سماع محو او شدند- از ابراز وجد به مقام تحیر رسیدند
بیت 7:-با این اوصاف معشوق- هر که بدون عشق، دیدار ( حال خوش) بخواهد گویا به احرام کعبه بی وضو رفته است.
دکتر مهدی صحافیان
شرح کامل غزلیات و ظرح کامل 6 دفتر مثنوی در وبلاگ و کانال تلگرامی
آرامش و پرواز روح
arameshsahafian@

1399/06/26 14:08
مهدی مجتهدپور

حافظ در این غزل اشاره ای به حجاب و روگیری ندارد که بتوان از آن، مونت بودن معشوق را نتیجه گرفت. اشارۀ حافظ به حضور کوتاه اوست که لحظه ای رخ می نماید و باز غایب می شود.
بدون شک میخانه در آن زمان جای زنان نبوده و این معشوق هم از جنس همان مغبچه های خوش سیمایی بوده که در محیط میخانه ها اغلب حضور داشتند و به سبب آنکه خواهان زیاد داشته اند، فرصت کافی برای تک تک میخواران باقی نمی مانده است.

1399/08/29 10:10
ناصر

دوستان عزیزگنجوردمتون گرم لبتون خندون دلتون شادشاد زندگیتون توام باآرامش عشقتون افزون
چقدراین روزهایی که ویروس کرونابرهمه جاسایه افکنده که بایدآن راهم باصبوری پذیرفت وباتوکل به معشوق پشت سرگذاشت وازاودرس گرفت به من کمک می کنیدتاازلحظه به لحظه درخانه ماندن نهایت استفاده راببرم
دوستان عزیزی که بدون هیچ چشمداشتی اینگونه خالصانه نظراتتون رادراختیاردیگران قرارمیدهیدعمرتان به شادی وعشق
برپیشانی تک تک شما عزیزان بوسه میزنم به امیدروزگاری که همه همدیگرراصمیمانه دوست بداریم بدورازهرگونه مرزبندی
مستدام باشید

1400/11/23 21:01
رضا تبار

معنی ابیات:

1- قدرت یک تار موی تو(تجلی یکی از اسماء الهی)از زلف تو(تجلی اسما و صفات الهی)هزار دل را در بند خود گرفتار کرد.

و راه هزارعاقل و و تدبیر گر را از چهار طرف بست.(از تدبیر برای آن بازماندند.)

2-برای اینکه عاشقان  به بوی نسیم محبوب جان دهند,

گرهی از زلف خود را باز کرد , رایحه ای از عطر ان در همه جا پیچید , (عالم طبیعت را بوجود آورد), و دوباره گیسوی خود را بست.

3-به این دلیل در عشق افراط کردم که معشوق همچون هلال ماه نو (در اول ماههای قمری هلال ماه بقدری باریک و هلالی است که بزحمت دیده میشود و پس از طلوعی موقت دوباره از دیده پنهان می گردد.)

جلوه ای از کمان ابرونشان داد و سپس پنهان شد.

4-ساقی(در اینجا خداوند)شرابهای رنگین خود را(افکار و اندیشه های گوناگون/عشق/محبت/انسانیت...)را در پیاله(دل/وجود انسانها)ریخت.

و ببین که جلوه محبت او به شکل خیال انگیز و حیرت آوری در انواع مختلف درکدو(کاسه سر/پیاله وجود /دل )نقش بسته است.

5-خدایا این چه غمزه (اشاره با چشم و ابرو)است که صراحی(جام می/شیشه شراب)کرد که خون خم(شراب)بجوش امد و راه گلوی شیشه را بست

.(آنچنان از شراب عشق لبریز شدم که بدلیل سرریز شدن آن راه گلوی من بسته شده و امکان سخن گفتن از من گرفته شده است.)

6-مطرب(نوازنده و خواننده /در اینجا استعاره از خداوند)چه نغمه و آهنگی از زندگی را در پرده سماع(پرده شنوایی/رقص و پایکوبی دسته جمعی همراه با شعر و آواز) نواخت

که ما را از خود بیخود کرد(حیرت زده کرد)  بطوریکه  دیگر صدایی از ما در نمی آید.

7-حافظ هر کسی که بخواهد بدون عشق ورزی به  وصال حق(خداوند)برسد(زهی خیال باطل است)

زیرا احرام (لباس) طواف کعبه دل را بدون طهارت(پاک کردن دل) به تن کرده است.

(بدون پاک کردن دل از آلودگیهای نفسانی و بدون عشق ورزی نمی توان به وصال محبوب رسید.)

 

1400/12/17 23:03
در سکوت

این غزل را "در سکوت" بشنوید

1402/11/15 09:02
محمد قلیزاده

عرض سلام و ادب دارم خدمت استاد عزیز «رضا» که به نغزترین،دقیقترین و کاملترین شکل ممکن غزلهای حضرت حافظ رو معنی،تفسیر و تشریح میکنند،ان شاالله که خداوند به شما عمر پر برکت عطا بفرماید،امین

m.g.gharib@

 

 

1403/02/10 08:05
حمیدرضا

متن تصحیح قزوینی، «تاره مو» ثبت کرده است. طبق توضیحات دکتر محمدرضا ضیاء در شرح این غزل عموم نسخ معتبر این کلمه را «تاره» و تعداد کمتری «تار» ثبت کرده‌اند.