غزل شمارهٔ ۱۴۲
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش احسان حلاج
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش افسر آریا
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش محمدرضاکاکائی
غزل شمارهٔ ۱۴۲ به خوانش محمدرضاکاکائی
حاشیه ها
ببخشید معنی 'رز' چیه؟
رز یعنی درخت انگور، مو.
در ضمن با دو بار کلیک کردن روی هر کلمه ای در گنجور یک علامت سوال پیدا می شود و از آن جا می توانید به لغت نامه ی دهخدا وصل شوید و معنی کلام را در دهخدا بخوانید
گل سور یعنی گل سرخ در حال حاضر به لری هنوز سرخ را سور میگویند و rose که گلیست هم همین لغت است به مناسبت سرخ بودن وفقط مقلوب شده است جای حرف اول با اخر عوض شده همین اتفاق برای نور افتاده و ان در اصل رون بوده و در حال حاضر به کردی رون و روناک همین معنی نور را میدهد
دختر رز ... در این بیت کلمه کار به معنای تن فروشی به کار رفته وجای دیگر حافظ از گناه با نام آن کار دیگر یاد کرده است
در بیت اول دختر رز در اینجا همان شراب است که تا قبل از اینکه به مجلس بزم بیاید در ظرفی مستور بوده(یعنی پوشیده بوده) و با کنار زدن حجاب خود یعنی توبه از مستوری و پوشیدگی در داخل پیاله ها ریخته شده و در اختیار همه قرار میگیرد و برای اینکه محتسب اجازه شراب خواری بدهد به خود او هم مقداری از آن شراب می دادند و دستوری (به معنی مجوز) می گیرند
پرسشی از آقای کیخای نازنین دارم
با سلام
استاد، این چهارشنبه سوری که میگیم، و سوری اگه اشتباه نکنم اینجا بمعنی جشن و شادی هست، آیا هیچ ارتباطی به این سوری که شما فرمودین داره؟
یعنی چهارشنبۀ سرخ بعنوان مثال
ممنون ^_^
آمیز مهربانم .البته من خودم را شایسته برنام استاد نمی دانم . اما سوری به معنای جشن و سور می تواند باشد ولی باید پروا و توجه کرد که شعر شناخته شده ی چهارشنبه سوری یعنی سرخی تو از من و .....واژه ی سرخ را هم دارد و باید بیشتر اندیشید و سپستر نظر داد .
با سلام خدمت همه ی دوستان مخصوصا دوستانی که صاحب نظر هستند
از خودم کلامی نمیگم که خاطر گنجوریان مکدر شود
از مولایم علامه حسن زاده -جانم به فدایش- میگویم که حساب کار دست همه ی به اصطلاح حافظ شناسان و استادان ، بیاید….
ایشان در بیان عظمت دیوان حافظ فرمودند که :
یک دوره اسفار ملا صدرا، یک دوره اشارات ابن سینا، یک دوره از تفاسیر شریف قرآن مجید ، همه اینها را که خواندید وفهمیدید تازه دیوان حافظ را خواهید فهمید.
پس لطفا نظرات شخصی و سبک را برای تفسیر از نظر شخص خودتون نگه دارید و نگویید حافظ شناس هستید
واقعاً انسان نمی داندکدامیک از اشعار حافظ از دیگری بهتر است ؟ امّا این غزل یکی از بهترین آنها است در بیت نخست نهایت ظرافت ایهام بکار رفته :
دوستان ( مخاطبان ) دختر رز ( شراب ) توبه زمستوری کرد . دختری که از حجاب توبه کرده و یا شرابی که می خواهد از مستوری یعنی پوشیدگی خمره بیرون بیاید
شد سوی محتسب .. دختره رفت پیش محتسب و دستوری ( مجازات ) گرفت معنای دوّم همان است که رضای عزیز و دانا گفته اند : مجوز نوشیدن شراب گرفته شد
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید معنی نخست معنی ظاهری : از خلوت به مجلس آمد و از شرم عرق کرد شما عرقش پاک کنید
معنی دوّم شرابی که تازه باشد و در اینجا که حافظ آن را به دختر تشبیه کرده یعنی موجود جوان که حتماً تازه است ، وقتی از خم بیرون ریخته می شود کف می کند شما آن عرقش آن کفش را کنار بزنید
مصرع دوّم تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
حریفان منظور شکاکان و بد دلان یا حسودان نگویند چرا دوری کرد خوب یک دختر با تربیت اصیل شرقی که به ناگهان وارد مجلسی می شود شرم کرده خیس عرق شده و به ناگهان پس می رود و بجای اولش بر می گردد ( دوری می کند )
امّا جان کلام این شعر بیت سوّم است مژدگانی بده ای دل یعنی مژدگانی بده ای ضمیر من ای ذهن من که دگر مطرب عشق ( که دیگه خداوند) مطرب عشق یعنی کسی که باعث و بانی عشق است و مهر و محبت را خلق کرده راه مستانه زد و مستانه یعنی از خود بیخود شدن و چاره کار ما را در مخموری نشان داد
ببخشید تا یادم نرفته باید بگویم بعد از مرغ خوشخوان مکث دارد و شما باید یک کاما ( ، ) بگذارید مرغ خوشخوان ، طرب از برگ گل سوری کرد یعنی از آن برگ گل سوری شاداب شد
*******************************
*******************************
مد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید!
تا ........................... که چرا دوری کرد
بگوید به حریفان: 22 نسخه (801، 813، 819، 821، 823، 824، 825 و 15 نسخه متأخر یا بیتاریخ) خانلری، عیوضی، نیساری، جلالی نائینی- نورانی وصال
نگویند حریفان: 12 نسخه (803، 843 و 10 نسخه متأخر یا بیتاریخ) قزوینی- غنی، سایه، خرمشاهی- جاوید
ﯨﮔویند حریفان: 2 نسخه (822، 827: حرف نخست بدون نقطه)
بگویند حریفان: 1 نسخۀ متأخر (864)
37 نسخه غزل 135 و بیت فوق را دارند. نسخۀ مورخ 818 غزل را ندارد.
کوزۀ را از سرداب یا جای خنک دیگری که در آنجا نگهداری میشد به مجلس میآوردند، نمِ هوا را میگرفت و عرق میکرد.
****************************************
****************************************
سلام .میشه بفرمایید معنی تحت الفظی و دقیق مصراع اخرو
با سلام. این غزل یک بیت دیگه هم داره:
جای آن است که در عقد وصالش گیرید
دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد
با سلام این غزل یه بیت دیگه هم داره:
جای آن است که در عقد وصالش گیرید
دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد
نمیدونم چرا در بیت آخر حافظا به جای حافظ به گوش من موزون تر میاد.البته سواد عروض بالایی ندارم و فقط از جهت ذوق ادبی میگم
ببخشید ولی مشخصه نتنها چیزی از عروض نمیدونید بلکه با گوشتون هم نمیتونید آهنگ کلام رو تشخیص بدید. اگر یک حجای کشیده یعنی همون " آ " رو به آخر کلمه حافظ اضافه کنیم، وزن شعر بشکل کامل بهم میریزه و اصلا نمیشه خوندش.
یکم راجع بخ وزن مطالعه کنید بد نیست .
با سلام
در مصرع دوم از بیت ششم، بنظر اگر کاما بعد از طرب قرارگیرد معنی بهتری دریافت می شود.
گلِ طبعِ حافظ از نسیمی که با خود بوی یار را دارد شکفته شده است، همچنان که مرغ طرب و شادی همراه با خوشخوانی، با دیدن برگ گل، به جشن و پایکوبی میپردازد.
در این حالت برای " سوری " هم میتوان معنی جشن را اراده کرد که به واقعیت هم نزدیکتر است.
تا نظر بزرگان چه باشد.
سلام و عرض ادب
در پاسخ آقا محمد عزیز باب اینکه حافظا بیشتر موزون میاد، اولا جسارت بنده رو اساتید ببخشایند زیرا که که به زبان یک آماتور سخن گفته می شود! دوم، دلیلش آقا محمد، احتمالا ذهنیت شما نسبت به کلمه حافظا است اما از نظر وزنی، در مصراع اول به خاطر اینکه کلمه حسود مقداری کشیده ادا می شود، مصراع دوم یک نیم ضرب آهنگ هم کم دارد که البته اختلاف یک ضرب آهنگ(اصطلاح ادبی اش ؟؟) در بین دو مصراع، وزن را به هم نمی زند اما دوتا یا بیشتر باعث از بین رفتن سبک شعری سنتی می گردد.
و اگر حافظ به حافظا تبدیل شود علاوه بر اینکه تعداد هجاهای مصراع اول بیشتر از دوم میشه، وزن ادبی شعر هم کلا در اون قسمت خراب و مکث نادرست ایجاد مشه:
حافظا..، افتادگی از دست..
به صورت خیلی ساده اگر موقع خواندن مصراع های قبلی، سرتون رو موزون با خواندن، به حرکت دربیارید(به صورت عدد 8 انگلیسی خوابیده)، متوجه میشید که اگر "حافظا" باشه، با اجرای کلمه ی افتادگی، سر از حالت حرکت در ریل قبلی خارج میشه..
جناب آقای جلال که به فرموده ی خودتان جانتان فدای مولایتان جوادی آملی باد : ببخشیدوبسیارببخشیدکه متاسفانه اشتباه می فرمائید، برای درک حافظ عزیز نه یک دوره اسفار ملا صدرا لازم است نه یک دوره اشارات ابن سینا، ونه یک دوره از تفاسیر شریف قرآن مجید، برای درک حافظ سرسوزن ذوقی کافیست تا ازاشعارشیرین ونغزاین نادره گفتارلذت ببرید وسرمست شوید. خواهشاً به استادگرامیتان بفرمائید لطف فرمایندحافظ ِ مردمی را در جایی دوردستها قرارندهند تادستمان به سهولت به این گوهرگرانبهابرسد! حافظ درقلب همین مردم کوچه بازاراست که قرنهاست بازمزمه ی اشعارش پندها می گیرند وشادمان می شوند وچه بسیاربیسوادانی که ناگه به یک ترانه به منزل نیزمی رسند. آری عشق طریقی شگفت انگیزاست برای کسانی مثل شما که سختکوش هستید وسخت می گیرید طریقی پرپیچ وخم وخطرناک است ولازمست همانگونه که فرموده ایدبرای درک یک بیت شعر،یک دوره اسفار ملا صدرا، یک دوره اشارات ابن سینا، یک دوره از تفاسیر شریف قرآن مجید بگذرانید وازبرکنید وبخوانید. امابرای کسانی که سرسوزن شوقی دردل پاک خود دارند وامورات راساده وسهل می گیرند طریقی بسیارنزدیک وفرحبخش وخیال انگیزاست وناگه به یک ترانه به منزل می رسندبدون آنکه اسفارملاصدرا وغیره راخوانده باشند چنانکه مولای عاشقان وعارفان همه روزگاران حضرت حافظ جنت مکان علیه الرحمه می فرماید:
گفت آسان گیربرخودکارها کزروی طبع
سخت می گیرد جهان برمردمان سخت کوش
حضرت استاد شهریارنیز که شاگرد آن سلطان عارفان هست دراین باره بسیارزیبا می فرمایند:
غُرّه مشو که مرکبِ مردان مرد را
درسنگلاخ ِ بادیه پی ها بُریده اند
نومید نیزمباش که رندان باده نوش
ناگه به یک ترانه به منزل رسیده اند.
درود بر همه و هزاران سپاس از آقای رضای گرامی
هرکس میتواند نظر خود را داشته باشد، لطفا شما پرچمداران عرفان و اسلام، بیتوهین و کنایه علمتان را برافراشته نگه دارید.
این خشم و تعصب شما نه تنها مبلغ نیست و به دل نمینشیند بلکه بسیار تمسخرآمیز و تصنعیست...
برای درک حافظ باید اول فهم داشت
چطور میتوان بدون ادب و با زورگویی ادعا کرد که از اشارات ابن سینا و غزلیات خواجه و ... به جا و درکی رسیدهاید که دیگران را از ثبت شرحشان بازمیدارید
به امید همدیگرپذیری هر چه بیشتر در سرزمینم که در آن عدهای مجالی برای تنفس انسانها نمیدهند...
واقعا همین، قشنگ، گفتید اقا رضا، کافی فقط یه گوش چشم لطفی به دل کسی بشه، یه شب ره صد ساله رو میره، همین که لطف خدا باعث شه دست از تعصب و بر داره کار برش اسون و اسون میشه، ممکنه با یه بیت به هبدیت وصل شه، شکر و سپاس خدای را بخاطر ادبیات جهان، و علم خواندون و نوشتن
دوستان دختررَزتوبه زمستوری کرد
شد سوی مُحتسب و کار به دستوری کرد
این غزل زیبا ونغز ازآن دست غزلهائیست که عرصه رابرعرفان زدگانِ خودشیفته تنگ ترکرده وزبانشان رابه بندکشیده است. چراکه حافظ دراین غزل به صراحت ازمی انگوری سخن به میان آورده تا هیچ مغرض خودپسندی نتواند برداشت هایی به میل وپسندشخصی داشته باشد. گرچه دورازانتظارنیست وهستند آسمان به ریسمان بافانِ ماهری که دیگران رانیزبه کیش خودپنداشته وجاهلانه هنوزپای اصراربراین نکته می فشارندکه منظورحافظ از"دختررَز"همان فیوضات الهی! ومقصود از"می انگوری" همانا مستی حاصله ازعشق به معشوق ازلی وابدیست!! جل الخالق!
دختر رَز: بنت العنب، شرابی که از انگور حاصل گردد، دانه ی انگور.
شدسوی محتسب: رفت به سراغ ماموراجرای احکام شریعت
مستوری: درپرده بودن پوشیده ماندن ، بعضی پوشیده ماندن را درخمره بودن معنی کرده اند که درست بنظرنمی رسد. پوشیده ماندن دراینجا اشاره به ممنوعه بودن ودوراز دسترس بودن شراب برای میگساران می باشد.
مُحتسب: مأمور امربه معروف ونهی ازمنکر وناظر بر اجرای احکام شریعت.
دستوری : حکم دولتی، درآن روزگاران گاهاً شرایطی رقم می خورد که مطابق دستور دستگاههای مذهبی- دولتی، مراکزی مثل میکده وفاحشه خانه درچارچوب قوانینی مشخصّ، مجوّزفعالیّت گرفته ومشغول بکارمی شدند. اشاره به همین مطلب است چنین مجوّزهایی به عنوان "دستوری" معروف بودند. این غزل نیزدرچنین شرایطی سروده شده وبعدازمدّتها، متشرّعین متعصّب که در دستگاههای دولتی نفوذ داشتند بنابه دلایلی که متاثّرازشرایط آن روزگاران بوده به ناچارمجوّزفروش شراب صادرکرده وحافظ آن رابه فال نیک گرفته وشادمانی خودرابدینوسیله ابرازنموده است.
معنی بیت: ای دوستان،ای هم پیاله ها، دختر رَز(شراب انگوری) که تااین زمان درپرده وپوشیده مانده بود ازمستور ماندن توبه کرد وطبق مجوّزقانونی آشکارا فعالیّت خودرا از سر گرفت.
عروسی بس خوشی ای دختررَز
ولی گه گه سزاوار طلاقی
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا بگویدبه حریفان که چرا دوری کرد
دربعضی نسخه ها "نگویند" حریفان آمده است.
حریفان: هم پیاله ها
معنی بیت: دختررَز ازپوشیده وپنهان ماندن خارج شده وواردمحفل میگساران گردید اورا درآغوش بگیرید نوازش اَش کنید عرق شرم وخجالت اوراپاک کنید ومشغول میگساری باشید تااونیزفرصتی پیداکند وتوضیح دهد که دراین مدّت کجا بوده وچرا ازما دوری می نمود.
به نیم شب اگرت آفتاب می باید
زروی دخترگلچهررَزنقاب انداز
جای آن است که در عقد وصالش گیرید
دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد
عقد وصالش گیرید: دراختیارش بگیرید، بنوشید
معنی بیت: ای دوستان شایسته است که این دخترسرمست راعقد کنید ودراختیاربگیرید، ازنعمت وصالش بهرمند گردید دختر سرمستی که به ناگزیر وبافشار متشرّعین ،مدتها دوراز انظاربسربرده وپوشیده مانده بود.
جمال دختررَزنورچشم ماست مگر
که درنقاب زُجاجیّ وپرده ی عنبیست
مژدگانی بده ای دل که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره ی مَخموری کرد
راه مستانه زد: آهنگ متناسب بابساط عیش وعشرت زد، نغمه ی مستانه سرداد.
راه: آهنگ
مستانه: مستی وار، سرخوشانه
مَخموری : خماری
معنی بیت: مژده بده ای دل که مطرب سازخودرا کوک کرده و آهنگ شادی ومستی می نوازد ومستان رابه عیش ونوش دعوت می کند این آهنگ دوای درد خماران است پیداست که دیگرخماری مرتفع خواهدشد.
دلم زپرده برون شدکجایی ای مطرب
بنال هان که ازاین پرده کارما به نواست
نه به هفت آب که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه ی زاهد می انگوری کرد
باآزادشدن شرابخواری وباز شدن میکده ها، ظاهراً زاهدپرهیزگارنیز هوس کرده تالبی ترکند وگلویی تازه سازد! او چنین گمان کرده که می تواندگناه شرابخواری رانیزهمانندِهرگناهی با توبه و پرهیزگاری از کارنامه ی خویش بزداید! حافظ دراینجابا آگاهی ازترفندِ زاهد، اورابه بادطنزو طعنه گرفته است.
معنی بیت: ای زاهد فریبکار،به زیرخرقه ی زهدوتقوا شراب حمل می کنی ومی پنداری که بااندکی اضافه کاری درعبادت، گناه این کار راخنثی خواهی نمود امّا لازم است بدانی که چنین نیست ونه تنها باهفت بارشستن خرقه، حتّابا صدهابارآتش زدن آن نیز، این لکّه را نخواهی توانست پاک کرد.
امّاچراحافظ خودخرقه رابه می لعل می شوید وازآلودگی پاک می کند ولی معتقداست که خرقه ی زاهد باصد آتش نیزپاک نمی شود؟
درپاسخ بایدگفت که زاهد، ریاکاراست وتکلیفش باخودش روشن نیست. اوخودرا پرهیزگاروباتقوانشان می دهد وبه ظاهراز شرابخواری پرهیزمی کند لیکن هرگاه که هوس شراب می کند پنهانی ودرپوشش خرقه ی زهد،اقدام به شرابخواری می کند بنابراین، این لکّه ی ننگ هرگزازخرقه ی اوزدوده نخواهدشد نه باهفت آب نه باصدآتش.
خدای رابه می اَم شستشوی خرقه کنید
که من نمی شنوم بوی خیرازاین اوضاع
نه شگفت اَرگل طبع اَم زنسیم اَش بشکفت
مرغ خوشخوان طَرب از برگِ گل سوری کرد
دربعضی نسخه ها "غنچه ی گلبُن وصلم ز نسیمش بشکفت" ثبت است.
گل ِ طبع اَم: طبع به گل تشبیه شده است.
معنی بیت: تعجّبی ندارداگرگل طبع من ازنسیم شراب بشکفت وشکوفاشدهمانگونه که بلبل ازنسیم گل سرخ شادمان وخرسند می گردد.
دراینجا یک تشبیه پنهانی نیزاتّفاق افتاده وآن اینکه مرغ خوشخوان می تواند استعاره ازخودشاعر وگل سوری(سرخ) استعاره ازشراب لعل فام بوده باشد.
سرم خوشست وبه بانگ بلندمی گویم
که من نسیم حیات ازپیاله می جویم
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرْض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد
عِرْض : آبرو، ناموس
معنی بیت: ای حافظ تواضع وفروتنی راحفظ کن وازدست مده که حسودان وکینه ورزان، به سبب آنکه به جای تواضع، غروررا انتخاب کردند، آبرو، حیثیّت،مال ومنال، ودل ودین راباختند وبربادِ غرورسپردند.
باده دردِه چندازاین بادِ غرور
خاک برسرنفس نافرجام را
سپاس واقعا لذت میبرم از توضیحات عالی شما
متاسفانه این غزل از لسان الغیب هم در اینجا یک بیت کامل را کم دارد.
جای آن است که در عقد وصالش گیرند
دختر رز که به خم این همه مستوری کرد
گذشته از اشکالات تایپی که در برخی سروده ها در این سایت وجود دارد، برخی اشعار هم دچار کاستی ها و تحریف های جدی هستند. ای کاش عزیزانی که سایت چنین ارزشمند را ایجاد کرده و مدیریت میکنند، توجه بیشتری به اصالت و درستی سروده ها و نوشتارها داشته باشند.
رضای عزیر
جان سخن از زبان ما میگویی
فرمایش جناب جلال و استاد معظم ایشان محترم، کلام شما درد دل دردمند من بود.
زنده یاد احمد شامل، روایتی تحقیقی از دیوان حافظ به سال 1354 توسط انتشارات مروارید بچاپ رساند. در آن آنجا این غزل بدینگونه نگاشته شده:
دوستان! دختر رز توبه به مستوری کرد،
شد بر محتسب و کار به دستوری کرد،
آمد از پرده به مجلس ( عرقش پاک کنید!)
تا بگوید به حریفان که چرا دوری کرد.
جای ان است که در عقد وصالش گیرند
دختر مست چنان، کاین همه مستوری کرد!
مژدگانی بده ای دل، که دگر مطرب عشق
راه مستانه زد و چاره مخموری کرد.
بشکفت ار گل طبعم ز نسیمش، نه شگفت:
مرغ خوشخوان، طرب از برگ گل سوری کرد.
نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آنچه با خرقه زاهد می انگوری کرد!
حافظ، افتادگی از دست مده، زانکه حسود
عرض و مال و دل و دین در سر مغروری کرد.
دوستان دخترِ رَز توبه ز مستوری کرد
شد سویِ محتسب و کار به دستوری کرد
معلوم نیست وجه تسمیه دخترِ رَز چیست واز کجا و اولین بار توسطِ کدام شاعری به شعر و ادبیاتِ عارفانه راه یافته است اما آنچه مسلم است این عبارت توسطِ شعرایِ بزرگِ دیگری نیز بکار رفته و بنظر میرسد شاعر قصدِ آن داشته تا قرمزیِ شراب را به لبِ لعل گونِ دختران تشبیه کرده و لذتِ نوشیدنِ آنشراب را به بوسیدنِ لبِ زیبا رویان، پسحافظ خطاب به دوستانی که در حلقه عاشقانِ می پرست هستند مژده می دهد شرابی که تا کنون در پرده و لفافه بوده است اکنون از مستور و پوشیده بودنِ خود توبه کرده، قصدِ آشکار نمودنِ خود را دارد، در مصراع دوم محتسب علاوه بر معنی مسؤلِ امر به معروف و نهیِ از منکر که توسطِ داروغه گماشته می شد، در لغت به معنیِ حسابرس آمده است و در اینجا منظور از آن، بزرگ حسابرسِ جهان یعنی زندگی یا خداوند است، پس حافظ میفرماید دخترِ رَز یا شرابِ لعل گون و حیات بخش برای بیرون آمدن از مستوری، کارِ آشکار شدنِ خود را به دستور و فرمانِ زندگی یا خداوند آغاز نمود.
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
حریفان در ادبیاتِ عارفانه به معنی عاشقان آمده است و پساز حضورِ بی پرده شرابِ عشق در مجلسِ عشاق است که این عاشقان با دیدنِ عرقِ رویِ دخترِ رَز گمان می بردند عرقِ شرمی ست که بدلیلِ احساسِ غربت و دوری از عاشقانِ میگسار بر جبینش نقش بسته است ، حافظ می فرماید عرقش را پاک کنید تا چنین گمان و تصوری حاصل نشود ، عرق کردن را شعرا برای خستگی بکار می بردند و در اینجا نیز میتواند مصداق یافته و مُراد خستگی ِ دخترِ رز باشد برای انتظارِ طولانی که کشیده است تا مگر عاشقی او را از پسِ پرده تشخیص داده، بیرون آورده و بنوشد، اما دریغ که این اتفاق نیفتاد و به همین سبب دخترِ رَز یا شرابِ عشق از محتسبِ کُل رخصت می یابد تا بوسیله آثارِ بزرگانی چون حافظ و عطار و مولانا از مستوری توبه کرده و آشکارا خود را در معرضِ دیدِ عاشقان قرار دهد .
مژدگانی بده ای دل که دگر مطربِ عشق
راه مستانه زد و چارهَ مخموری کرد
مطربِ عشق رمزِ خداوند یا زندگی ست که هرچه بنوازد خوش و شادی بخش است و حافظ میفرماید پساز چنین تدبیری از جانبِ زندگی برای بیرون آمدن از مستوری و پرده نشینیِ شراب است که اهلِ دل و عاشقان باید مژدگانی بدهند زیرا خداوند راهِ عاشقان را مستانه می زند، تا پیش از رونمایی از دخترِ رَز پویندگانِ راهِ عاشقی یا حریفان، سرگشتگانِ این وادی بودند، برخی در راهِ زهد افتاده و با باورهایِ خود درآمیخته شده از ناکجا آبادها سر بر می آوردند و برخی دیگر که در دامِ ریا و نفاق افتاده بکلی گمراه می شدند ، اما بزرگان و عارفان با دستورِ خداوند شرابِ عشق را از پرده بیرون آورده و به تشنگانِ مخمور معرفی می کنند و تنها راهِ چاره نیز همین است .
نه به هفت آب، که رنگش به صد آتش نرود
آن چه با خرقه زاهد ، می انگوری کرد
در شرع گفته اند هر آن چیزی که بسیار نجس است را باید هفت مرتبه با آب شستشو دهند یا اصطلاحن آب کشند، زاهدی که از دخترِ رَز و خاصیتِ شرابِ عشق نا آگاه و بی بهره است و به چاره کار که مخموری ست و عاشقی ایمان ندارد لاجرم در بیراهه افتاده، تنها از معنیِ دین و زُهد محرمات یا به زعمِ خود نجس بودنِ شراب را فهمیده است و این کاری ست که میِ انگوری با خرقه زهدِ آن زاهد کرده است، یعنی هم هویتی با اعتقاداتِ خُشکِ خویشتن که بسیار مُخرب است و نه تنها با هفت آب از ذهنِ خُشکِ زاهد پاک نمی شود ، بلکه با صدها بار سوزانیدنِ چنین خرقه ای ، افکارِ پوسیده او که دین را در صرفآ در ترکِ مُحرماتی مانندِ شراب میبینند از سرِ او بیرون نرفته و خرقه دینداریِ او پاک و بی آلایش نمی شود و زاهد هرگز در نمی یابد که این زندگی یا مطربِ عشق است که چاره کار که مخموری و نوشیدنِ باده الست است را از طریقِ بزرگان و عارفان به عشاق معرفی می نماید ، پس همچنان نسبت به باده نوشانِ میِ انگوری کینه و بغض داشته، تا ابد ذهنش درگیرِِ همین مطلب خواهد بود.
غنچه گُلبُنِ وصلم ز نسیمش بشکفت
مرغِ خوشخوان طرب از برگِ گُلِ سوری کرد
حافظ خود را مثال زده می فرماید ببینید حافظ را که عاشقی و مخموری را پیشه خود ساخت چگونه نسیمِ روحبخشِ زندگی بر او دمید و غنچه گُلبنِ وصلش را باز و شکفته کرد، سپس او مبدل به مرغِ خوش الحانی شد که چنین نغمه هایِ زیبا و جاودانه ای را می سُراید ، و این نغمه سرایی را از لطافتِ گُلبرگِ گُل قرمز که نمادِ عاشقی ست بدست آورده است، پس هیچکس از میگساری و عاشقی ضرر نمی کند.
حافظ افتادگی از دست مده زان که حسود
عِرض و مال و دل و دین در سرِ مغروری داد
حسود در اینجا یعنی بدخواه و کینه توز یا همان زاهدی که نسبت به شراب حساسیتِ ویژه ای داشته و کینه باده نوشان را در دل دارد، او نسبت به عباداتِ سطحیِ خود مغرور بوده و نگاهش نسبت به دیگران از بالا به پایین است، حافظ که در بیتِ قبل خود را مثال می آورد که از باده نوشی و عاشقی به چنین مراتبی از معرفت دست یافته است به خود هُشدار می دهد که مبادا غرور بر او چیره شود و باید از سرنوشتِ زاهدِ حسود درسِ عبرت گرفت که او نه تنها عرض و آبرو، بلکه مال و برکتِ زندگی و حتی دل و دینِ خود را بر سرِ مغرور شدن به زُهدِ خود از دست داد . اگرچه به زاهدِ حسود تفهیم شود که منظور از می همان میِ الست و شرابِ عشق است بازهم بدلیلِ بُغض و حساسیتش نسبت به واژه می و شراب چنین استعاره ای را به استنادِ شبهه در ترویجِ فسق نپذیرفته ، خود را از پیغامهایِ زندگی بخشِ عارفان و بزرگان محروم می کند و همین غرورِ بیجا موجب از دست رفتن هرآنچه دارد و از جمله همین اندک دین و ایمانِ او خواهد شد .
سپاس واقعا لذت میبرم از توضیحات جناب عالی
درود بر شما، لذتِ شعر و شرابِ حافظ است که گوارایِ شما و همه ما باد
سلام . دوستان عزیز کلمه فارسی تنوین عربی نمیگیرد پس بجای خواهشا" (خواهش میکنم ) و بجای گاها" (گاهی ) بکار ببرید . ممنون .
رضا استاد گرامی سلام . خواستم بگم ممنون هستیم که با تفسیر های زیبا و ساده ای که مینویسی ما رو با اعجاز حافظ آشنا میکنی .
دوستان عزیزی که انگوری بودن می را دلیل بر عرفانی نبودن آن می کنند بد نیست توجه داسته باشند که می انگوری رنگ نجاستش إز لباس با آب زائل می شود و رنگ گناهش نیز با آب توبه محو می گردد. عزیزان شعر حافظ را ساده نگیرید - هزار نکته در این کار و بار دلداریست . بنده شما را تنها به مشگل بودن معنی شعر توجه می دهم و سعی نمی کنم که نا آشنا را با معنی واقعی شعر آشنا کنم . خود باید آشنا شوی و آشنا نمی شوی تا ارادتی ننمایی. و تا آشنا نشوی نه حافظ با تو سخن می گوید نه أهل نظر زیرا که: أهل نظر معامله با آشنا کنند. حافظ نیز این حروف را چنان نوشته که غیر نداند. با عرض ارادت : مرتضی قمشه ای
درست فرمودید، دوستانی هستند که شعر حافظ را به گونه ای ماده گرایانه معنا میکنند، و با این تفاسیر دنیوی از این اشعار، حافظ را عجیب به پایین میکشند!!
با سلام
دلا دلالت خیرت کنم به راه نجات
نکن به فسق مباهات زهد هم مفروش
حافظ اینجوری دوس داره!
سلام
شاید در بیت اول «کار» به معنای فحشا باشد. انوری هم دارد:
جز بنده رفیق و عاشق و یار مگیر/ غمخوار توام عمر مرا خوار مگیر/ در کار تو کارم ار به جان یابد دست/ تو پای به کار برمنه کار مگیر
میگن تنها لذتی که در اسلام بی حد و حصر حلال هست و تنها چیزی که هرچقدر بهش عشق بورزی باز هم جایی برای عشق ورزی داری حب امام حسین هست
و کی میتونه یقینا بگه که منظور از می و شراب در گفته های حافظ همون حب امام حسین و باقی ائمه نیست؟
با سلام بر دوستان گرامی
از حاشیه دوست عزیز ابوسعید گرامی این سوال برای بنده پیش آمده که ارتباط این شعر با حب آقا امام حسین(ع) کجا مطرح شده ، نمیدونم چرا دوستان اصرار به مطرح کردن این مباحث دارن وبنظر میرسه که با طرح این دست موضوعات میخواهند به حافظ یا سایر شعرا مشروعیت بدهند یا در صدد افزایش شان ومنزلت ایمه اطهارند واقعا نمیدونم من که از حاشیه ونظر حضرتعالی و خصوصا این شعر متوجه منظور شمانشدم از شما خواهش دارم دقیقا بیت مورد نظر را باز کنید تا شاید بنده حقیر هم متوجه بشم یاد آوری میکنم که این یک سایت تخصصی شعر وادب فارسی است واصراری به درج حاشیه نیست وبه قول قدیمیا بعضی جاها اگه حرف نزنی نمیگن گنگی خصوصا نوشتن حواشی که کاملا بی ربط به نظر میرسه وخدا شاهده که اصلا دوست ندارم وارد این مباحث بشم ولی بعضی وقتها واقعا نمیشه وبه نوعی به شعور آدم توهین میشه والله .
ضمنا نظر آقا رضا کاملا محترمه .
شاد وخرم باشید.
سلام عزیز دل
نه، منظور من فقط به این غزل از حافظ نبود؛ فقط گفتم چه کسی میتونه به طور قطع عنوان بکنه منظور از می و شراب در فرهنگ لغت خواجه کنایه از حب حسین نیست؟
در واقع بر اساس یک جمع بندی کلی از تمام دیوان حافظ میشه به این نتیجه حداقل رسید که شراب استعاره از چیزی هست اما استعاره از چی؟ دقیق مشخص نیست. من فقط حدسم بر این هست که منظور از شراب حب امام حسین هست، میتونه نباشه.
تمام صحبتم دلی بوده و قصدی برای مشروعیت بخشیدن به اشعار حافظ ندارم خواجه هم نیازی به مشروعیت داشتن نداره. نمیدونم شاید زاهد ظاهرپرست از حال ما آگاه نیست؟؟
سلام بر ابوسعید گرامی
متشکرم از توجه شما ، بنده قصد جسارت نداشتم به بزرگواری عفو بفرمایید.
بنده پیر خراتم که لطفش دایم است
ورنه لطف شیخ وزاهد گاه هست وگاه نیست.
شاد وخرم باشید
سلامت باشی عزیز جان، خدا ببخشه
این غزل را "در سکوت" بشنوید
در نویدی آرزو بخش: ای دوستان! دختر زیبا و هوس انگیز تاک- شراب- از پرده نشینی( ایهام: پنهان بودن یا در خم ماندن برای رسبدن)توبه کرده و با اجازه محتسب- پلیس شرعی- به میانمان آمده است. * زن بد مجاز از شحنه( دهخدا)
آمد از پرده به مجلس عرقش پاک کنید
تا نگویند حریفان که چرا دوری کرد
راه درازی( از خم تا محفل) را برای حضور مشتاق و شوق آفرین در مجلسمان طی کرده است، عرقش را پاک کنید تا نفسی تازه کند و دلیل دوری و مستوری را بازگوید.
( بیت اضافه در خانلری:جای آن است که در عقد وصالش گیرند/ دختری مست چنین کاین همه مستوری کرد)
۳- و بالاتر از آن، این که نوازنده عشق* نیز به محفل اضافه شده و با نواختن در پرده مستانه، درد خماریمان را چاره کرده است.
* همان که " عجب ساز و نوایی دارد" و هر نغمهاش " راه به جایی دارد.
۴- -این مستی شور آفرین عاشفان است ولی- ننگ آلوده شدن خرفه ریایی زاهد به شراب، نه با هفت بار شستن- برای تطهیر ظرف سگ - و نه با صد آتش پاک نمیشود.
۵-نهال نوپای وصال با نسیمش شکوفا شد، آری بلبل خوش آواز با برگ گل سوری( گل سرخ دمشقی برای گلاب)به نشاط رسید.( خانلری: نه شگفت ار گل طبعم...مرغ شبخوان...).
۶- ای حافظ! افتادگی و خاکساری را - که از عشق به دست میآید- از دست نده چه آنکه بر ما رشک میبرد( ابلیس و یا زاهد و مدعی) دین و دنیایش را به سبب این غرور از دست داد.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح