غزل شمارهٔ ۱۳۰
اطلاعات
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
خوانش ها
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش فریدون فرحاندوز
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش سهیل قاسمی
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش فاطمه زندی
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش محسن لیلهکوهی
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش پری ساتکنی عندلیب
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش محمدرضا مومن نژاد
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش سارنگ صیرفیان
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش مریم فقیهی کیا
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش احسان حلاج
غزل شمارهٔ ۱۳۰ به خوانش افسر آریا
آهنگ ها
این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟
حاشیه ها
با تشکر از زحمات شما عزیزان گرانمایه در گرد آوری فرهنگ و ادب.از شما خواهشمندم به قولی که دادید وفا کنید.شما که میگویید از درج مطالب غیر مرتبط خودداری کنید،حاشیه ها باز بینی خواهد شد و مطالب غیر مرتبط حذف خواهد شد.چرا به 3حاشیه درج شده در اول این بخش توجهی ندارید تا چنین اشخاص بی سواد و بی ادبی به راحتی ادبیات پر بار ما را به تمسخر نگیرند .و تصویری زشت و نا پسند از خود بجای بگذارند.موفق باشید.
دوستان و یاران عزیز و فرهیخته،
در صورتی که در حاشیهها مطالب توهینآمیز، هرز نوشته یا -به هر صورتی نیازمند حذف- را مشاهده کردند لطفاً به ایمیل ganjoor@ganjoor.net اطلاع بدهند. دلایل زیادی وجود دارد که حاشیهها تک تک توسط اداره کنندۀ گنجور خوانده نشوند، غیر از فرصتی که ممکن است پیش نیاید گاهی عدم دقت کافی نیز ممکن است علت این امر باشد، چنان که متن حاشیه ممکن است توهین آمیز باشد اما اداره کننده در نگاه اول متوجه نشود. البته در این باب، لطفاً بابت مخالفت با سلیقۀ خاصی درخواست حذف حاشیه نشود، چنان که طرح بعضی سلایق هر چند کاملاً غلط یا گمراهانه باعث میشود دوستان دیگر پاسخگویی کنند و حذف آن حاشیهها شأن نزول نظرات سایر دوستان را مبهم میکند و فحوای کلامشان را بیربط جلوه میدهد.
در هر شکل هرزه نگاریهای صورت گرفته پای این غزل پاک شدند، از دوستان و همراهان گنجور بابت این بیدقتی عذرخواهی میکنم.
انقدر تلاش شما ما را به ذوق اورد که پس از سالها هر شب به مجموعه شما سری میزنیم و فیض فراوان میبریم درود به شما عزیزان
زبان حال انسان رانده شده از بهشت.
باسلام وشب بخیربه دوستان
فالی دررابطه بااین غزل:
ای صاحب فال،مژده بادشماراکه تصمیم
درستی گرفته ایدوازتجربیات خودو،،،،،،
دیگران استفاده می کنیددرتصمیم خود
مصمم باشیدوبه همت وتلاش خود،،،،،،،،
ادامه دهید،هرچندازجانب بعضی از،،،،،،،،
افراددچارصدمه شوید،درهرحال،،،،،،،،،،،،،
موءفقیت به کامتان بادونگران نباشید.
بدرود
کاش یک بخش برگردان انگلیسی هم به سایت اضافه بشه که اگر کسی خواست برای شخصی از کشورهای دیگه هم بفرسته این گوهرهای گرانبها رو بتونه
ایول به این غزل،بنده دراینشب ،عزیز
(یلدا)نیتی کردم واین نیت دراین فال،
نهان گشت،ودرست باحال وروزبندهدمخور
آست،روحش شاد.
شب یلداتون خوش
خانم نیاز نبوی هم در آلبوم "حافظ"، در ترانه "حکایت" این شعر رو خوندن و به نظرم آهنگ بسیار زیبایی هم هست.(چون اصولا این ترانه تو بیپ تونز وجود نداره،نتونستم تو قسمت "این شعر را چه کسی در کدام آهنگ خوانده است؟" بذارم معرفیش رو ). مرسی
علی عزیز می تونم یه پیج بهتون معرفی کنم در تلگرام که اشعار حافظ به انگلیسی و فرانسوی ارائه داده شده اند.
و همینطور اشعار عمر خیام به آلمانی
پیوند به وبگاه بیرونی
امیدوارم لذت ببرید
این آهنگ توسط استاد سراج در آلبوم باغ ارغوان خوانده شده که بسیار خاطره انگیز است
پیوند به وبگاه بیرونی
غنی و قزوینی:
بشارت بر بکوی مِی فروشان
که حافظ توبه از زُهد و ریا کرد
همچنین بیت نقاب گُل کشید و زُلف سُنبل/گرهبند قبای غنچه وا کرد به عنوان بیت دوم در این نسخه آمده است که به نظر دلیل ای برای بیت از آن رنگ رُخم خون در دل افتاد/وز آن گلشن به خارم مبتلا کرد به عنوان بیت سوم است.
گه چون نسیم با گل (رازِ نهفته) گفتن
گه سرِ عشقبازی از بلبلان شنیدن
سحر (بلبل) ح(کا)یت (با) ص(با) کرد
که عشق روی گل (با) (ما) چ (ها) کرد
حافظ
چ ها چ ها چ ها چ ها چ ها چ ها
(چهچه=صدای بلبل)
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشق روی گل با ما چهها کرد
به استناد بیت پایانی، حضرت حافظ این غزل را در مدح کمال الدین ابوالوفا سروده است. ابوالوفا از مردان سرشناس وهم روزگار حافظ، وظاهراً آدم خیّروخوشنامی بوده که شاعرعزیزما غزلی رابنام اوسروده است.
صبح گاهان بلبلی با باد صبا درد دل می کرد وازماجرای عشقِ گل می گفت که براوازاین دلدادگی چهاگذشته است. ازسوزاشتیاق خویش تعریف می کرد وازبی توجّهی گل گلایه می نمود.
فکربلبل همه آن بود که گل شدیارش
گل دراندیشه که چون عشوه کند درکارش
از آن رنگِ رخم خون در دل افتاد
وزآن گلشن به خارم مبتلا کرد
معنی بیت: بلبل در ادامه ی سخنان خویش می گفت : ازرنگ وروی دلکش ِ گل، دلم خون شد وبیتاب وبی قرارشدم لیکن ازآن همه گلهای خوش رنگ وبو، بیش ازخارناکامی ونامرادی چیزی نصیبم نشد!
بلبل، ازبادخزان درچمن دهرمرنج
فکرمعقول بفرما گل بی خارکجاست؟
غلام همّتِ آن نازنینم
که کارخیر بی روی وریا کرد
شاعرپس ازآنکه دردوبیت آغازین غزل، سخنان ِ شِکوه آمیزبلبل با بادصبا را که زبانحال دلِ عاشق پیشه ی خودش نیزهست بازگومی کند،دراینجابه بیان ویژگیهای خوبِ شخصیّتِ مخاطبِ غزل یعنی کمال الدّین ابوالوفا می پردازد ویادی ازکارنیک اومی کند که بی ادّعا ومخلصانه کارخیری انجام داده است. چنین گویند که ابوالوفا فردی نیکوکاربوده وقناتی جهت استفاده ی عموم درشیراز احداث نموده بود. ظاهراً اشاره به همین موضوع است.
معنی بیت: من ارادتمند ودوستار همّت واراده ی آن کس هستم که کارخیررافقط برای رضای خداو بدون تبلیغ و خودنمایی انجام داد وازخود باقیات وصالحاتی به یادگارگذاشت.
پنهان زحاسدان به خودم خوان که مُنعمان
خیرنهان برای رضای خداکنند
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
دراینجا شاعر روی سخن رابه جانب معشوق بی وفای خود( احتمالاً شاه شجاع باتوجّه به بیتِ بعدی) گرفته وزبان به شِکوه وگلایه می گشاید.
معنی بیت: شِکوه وناله ی من هرگزازبیگانان نیست چراکه هرچه بدرفتاری وکم توجّهی وجوروجفا بود آن آشنا (معشوق بی وفا)برمن روا داشت.
آشنایی نه غریب است که دلسوز من است
چون من ازخویش برفتم دل بیگانه بسوخت
گرازسلطان طمع کردم خطا بود
وَراز دلبر وفا جستم جفا کرد
معنی بیت: من ازهمان ابتدا اشتباه کردم که ازپادشاه(شاه شجاع) توقّع ِمحبّت ودلجویی داشتم، پادشاهان ودلبران مستِ باده ی غرورهستند وجفاکاری رابروفاداری ترجیح می دهند.
مرنج حافظ وازدلبران حفاظ مجوی
گناهِ باغ چه باشدچواین گیاه نرست
خوشش باد آن نسیم صبحگاهی
که دردِ شب نشینان را دوا کرد
خوشش باد: الهی که خوب وخوش باشد.
معنی بیت: الهی که حال آن نسیم سحرگاهی بیش ازپیش خوش باد که باوزش ِ خود، دمیدنِ صبح رانوید داد وغم واندوهِ شبِ عاشقان راباخود بُرد.
همه شب دراین امیدم که نسیم صبحگاهی
به پیام آشنایی بنوازدآشنارا
نقابِ گل کشید و زلفِ سنبل
گره بندِ قبای غنچه وا کرد
درادامه ی بیت قبلی
معنی بیت:نسیم سحرگاهی که حجاب ازسرگل بازکرد وزلف سنبل را نوازش نمود وباپیچیدن درلابلای ورق های تودرتوی غنچه، باسرانگشت لطافت، گره ِ بندِ قبای آن راگشود وغنچه راشکوفا ساخت الهی که بیش ازپیش خوب وخوش بادا.
زکارما ودلِ غنچه صدگره بگشود
نسیم گل چودل اندرهوای توبست
به هرسوبلبلِ عاشق درافغان
تنعّم از میان باد صبا کرد
تنعّم: درنازونعمت بسربردن
معنی بیت: درحالی که بلبل ازجورو جفای گل نعره زنان به هرسومی دوید بادصبا ازهرراه رسید وبانوازش گلها به عیش وعشرت پرداخت.
خودرابکُش ای بلبل ازاین رشک که گل را
بابادصبا وقت سحرجلوه گری بود
بشارت بَر به کوی می فروشان
که حافظ توبه از زهدِ ریا کرد
معنی بیت: به میگساران وباده پرستان نوید دهید که حافظ اززُهد ریاکارانه وتقوای دروغین توبه کرد، صف خودرااز متشرّعین متعصّب جداکرده وبه سوی شما می آید.
اگربه باده ی مُشکین کشد دلم شاید
که بوی خیرززهدِ ریا نمی آید
وفا از خواجگانِ شهر با من
کمال دولت و دین بوالوفا کرد
خواجگان: بزرگان شهر
بوالوفا:خواجه کمال الدین سید ابوالوفا شیرازی دوست حافظ
معنی بیت: ازمیانِ بزرگان شهر،تنهاخواجه کمال الدین ابوالوفابود که با من صمیمانه وفاداری نمود وراه ورسم وفا رابه انجام رسانید.
سروزرودل وجانم فدای آن یاری
که حقّ صحبت ومهرووفا نگهدارد
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
فکر کنم این بیت اینطور باشد
من از بیگانگان هرگز ننالم
که با من هر چه کرد آن آشنا کرد
با سلام و ادب و احترام
این وزن شعر بسیار بسیار در گوشه دیلمان از آواز دشتی می نشیند . به اهالی موسیقی پیشنهاد می کنم این اشعار را در آواز دیلکان همیشه با خود زمزمه کنند تا گوشه ی زیبای دیلمان در عمق وجود آنها بنشیند و سالهای سال از محسنات آن صفای خاطر به دست آورند .
با احترام حامد امجدیان دوستدار ساز نی
این شعر با آواز استاد محمدرضا شجریان و دوتار نوازی استاد عثمان محمدپرست در یک مجلس خصوصی که تصویر آن به راحتی با چند جستجوی ساده قابل دستیابی است نیز اجرا شده است که عدم ذکر نام آن اثر در بخش اجراها فقط بخاطر اینکه سایت بیپ تیونز آن اثر را شامل نمیشود اشکالی است که به مجموعه گنجور وارد است.
پیشنهاد میکنم از این پس قابلیت لینک دهی مجالس خصوصی که مترتب قانون کپیرایت نیستند را از soundcloud فراهم کنید
و یا حداقل امکان ذکر اثر ، بدون لینک فراهم شود تا مخاطب خود با جستجو به نتیجه برسد.
خسته نباشید.
بلبل عاشق سحرگاه بیداری با باد صبا، از درد عشق و بلاهایی که چهره گل با او کرده است، حکایت کرد.
۲- دلم پرخون شد و به شوق دیدار هم نشین خار شدم.
۳-آفرین بر همت آن دلبر زیبا که بیطمع آسودگی جان را فراهم آورد.( با دیدار یا گفتار و نوازشهای شیرین)
۳- دیگر از بیگانگان شکایتی ندارم که درد و رنجم از همین آشناست( ایهام: معشوق با غم عشق-نفس انسان با خودخواهی و زیاده خواهی- پس از وفای خالصانه آن نازنین، دیگران بیگانهاند)
۴-پس انتظارم از پادشاه و امیدم به وفای معشوق ستم پیشه خطا بود.
۵-نسیم صبحگاه گوارای عاشق! که درد شب بیداران عشق را مداوا میکند.
۶- با وزشش، نقاب از گل برمیدارد و دستی به زلف سنبل میکشد( کشیدن به دو معنا به کار رفته است)و بند لباس غنچه را باز میکند( شکوفایی)
۷- آری همین باد صباست که پیوسته در عشرت است، ولی بلبل پیوسته در واگویی و فریاد از درد عشق است.
۸- به محله باده فروشان خبر خوش ببر، که حافظ از زهد ریایی توبه کرده است( غزالی:به حق تعالی پناهید از جب الحزن یعنی غار اندوه گفتند یا رسول الله چیست آن؟ گفت: وادیی است در دوزخ ساخته برای قراآن و مرائیان.چون بنده ریا کند، خدای گوید به فریشتگان: بنگرید بنده چون استهزاء میکند به من کیمیای سعادت ص۲۱۲)
۱۰- از میان بزرگان شهر، تنها خواجه بوالوفای شیرازی به من وفا کرد.
دکتر مهدی صحافیان
آرامش و پرواز روح
این غزل حافظ واجرای حسامالدین سراج باغ ارغوان اجرایی خصوصی ازخسرو آواز شجریان،
والبته اجرایی زیبا در گلهای رنگارنگ 562 ب
واجرای بانو عهدیه بانوی خوش صدا که حق بسزایی در تکمیل ومکمل فیلمها داشتند ودارند
سحر بلبل حکایت با صبا کرد
که عشقِ رویِ گُل با ما چه ها کرد
سحر یعنی هنگامه دمیدنِ صبحِ دولت و چیرگیِ نور بر ظلمت و تاریکی، بلبل کنایه ای ست از شاعر یا حافظِ نغمه سرا و گُل استعاره ای از نوعِ انسان که بطورِ ذاتی لطیف و از جنسّ عشق است، پس حافظ در سحرگاهِ بیداری انسانی که از خوابِ ذهن بیدار شده و به اصلِ زندگی زنده شده است با بادِ صبا به دردِ دل پرداخته، حکایتِ عشقِ خود به گُلهایِ لطیفِ این چمن و سعی و کوشش و خونِ دلی را که در این راه خورده است تا شاهدِ شکوفاییِ حتی یک گُل در چمنِ این جهان شود را به بادِ صبا یادآوری می کند و اینکه عشقِ رویِ گلهای نو شکفته و بویژه جوانان انگیزه همت او در سرودنِ ابیات و غزلهایِ زندگی بخشِ بوده است و در این راه چه ها که نکشیده و چه ملامت و سرزنشها که نشنیده است تا جایی که معانی و مفهوم های عارفانه را مَجاز تصور نموده، حتی حکمِ فسق و فجور برای او صادر کردند.
از آن رنگِ رُخم خون در دل افتاد
وز آن گُلشن به خارم مبتلا کرد
حافظ ادامه میدهد تا پیش از همت گماشتن به این کارِ معنوی عاشق بود و رنگِ رخساره اش به رنگِ گُل، اما از آن وقتی که با غزل سرایی قصدِ انتقالِ مفاهیمِ عاشقانه و عارفانه به گُلهایِ زیبایِ زندگی را در سر پرورانید، آن سرخی رخسار در دل افتاده، تبدیل به خونِ دلهایی شد که در این راه خورده است، همچنین تا پیش از شروعِ این کار همه ابعادِ وجودِ عاشقش به گلشنی مانند بود که این گلشن را به خار مبدل کرد به نحوی که بیگانگانِ با عشق به او نزدیک نمی شوند تا مبادا دردی بر آنان وارد شود .
غلامِ همتِ آن نازنینم
که کارِ خیر بی روی و ریا کرد
پسحافظ این همتِ والا در انتقالِ عشق به دیگران را کار خیری توصیف می کند که از رویِ ریاکاری نبوده است، او بدونِ روی و ظاهر سازی به چنین کاری روی آورده است تا شاید چراغِ راهی برای گم شدگانِ راهِ عاشقی باشد.
من از بیگانگان دیگر ننالم
که با من هرچه کرد آن آشنا کرد
حافظ میفرماید گلایه ای از بیگانگان با عشق ندارد، زیرا آنان درکی از عشق و مفاهیمِ عارفانه ندارند ، شراب و ساغر و ساقی و شاهد را مَجاز پنداشته و با طعنه هایِ نیشدارِ خود خون به دلِ حافظ می کنند، اما او ناله ای سر نمی دهد ، بلکه از آشنایانِ راهِ عاشقی عجیب است و آنها را چه می شود که پیغامهایِ به این روشنی را باز نشر نمی دهند تا این گُلهایِ رعنایِ زندگی پژمرده نشوند و در عنفوان جوانی احساسِ پیری نکنند، شاید حتی برخی اوقات حافظ را ملامت هم می کنند که چرا چنین شیوه ای را برای بیداریِ گلهای زندگی برگزیده است، پس اینگونه عمل و واکنشِ آشنایانِ عشق است که حافظ از آن دلگیر شده و می نالد.
گر از سلطان طمع کردم خطا بود
ور از دلبر وفا جُستم جفا کرد
حافظ که در ابتدای غزل دلیلِ این همتِ فوقالعاده را عشقِ رویِ انسان و بویژه جوانان اعلام و آن را عاری از هرگونه رنگ و ریا توصیف نموده است در اینجا نیز می فرماید برای این همت و کوشش خود اگر از آن یگانه سلطانِ عشق طمعِ پاداش و اجرِ اخروی کرده باشد خطا بوده است و لابد طلب عفو می کند و با شکسته نفسی ادامه می دهد اگر می خواسته است با سرودنِ این ابیات دلبر یا خویش و اصلِ خدایی خود را ترغیب به وفای عهد کرده و بازگشت کند، او نیز جفا پیشه نموده و همچنان از حافظ دوری می کند و فراق را به وصال ترجیح میدهد.
خوشش باد آن نسیمِ صبحگاهی
که دردِ شب نشینان را دوا کرد
نسیمِ صبحگاهی همان دمِ زنده کننده ایزدی ست که در اینجا گلها را شکوفا و به عشق زنده می کند، شب نشینان گُلبهایی هستند که با بهره جستن از پیغامها و غزلهای حافظ و دیگر بلبلان از شبِ ذهن بیدار شده و این بیداری را تا دمیدنِ صبحِ دولتشان استمرار می بخشند، حافظ پس از بیانِ حکایتِ خون دل خوردنها و رنجی که در بیداریِ شب زدگانِ ذهن کشیده است به بادِ صبحگاهی یا نسیم و دمِ زندگی بخشِ ایزدی شادباش و تبریک میگوید که درواقع کار را تمام کرده و دردِ شب نشینان را دوا و آنان را از درد رهایی بخشیده است.
نقابِ گُل کشید و زلفِ سُنبل
گره بندِ قبایِ غنچه وا کرد
حافظ ادامه میدهد سرانجام نسیمِ دل انگیزِ عشق نقابی را که خویشتنِ توهمی و کاذبِ انسان بر رخسارِ گُل کشیده بود برکشیده و برداشت تا خویشِ اصلی و زیبایِ او دیده شود ، زلفِ سُنبل کنایه ای ست از زیبایی و جذابیت هایِ جهانِ مادی که از آغاز نوجوانی و در حالیکه هنوز غنچه ای ست نشکفته، بند و زنجیری می شود بر قبایِ او، اما اکنون پساز بیداری از شبِ ذهن و نشستن تا صبح است که نسیمِ صبحگاهی و نفخه الهی گرهِ دلبستگی ها از بندِ قبای او می گشاید تا شکفته گردد.
به هر سو بلبلِ عاشق در افغان
تنعُم از میان بادِ صبا کرد
حافظ بار دیگر عشقِ خود را به گُل یا انسانها که جلوه ای از خداوند هستند در روی زمین اظهار می کند و پیوسته به هر سمت و سویی و با هر شیوه ای با فریاد و افغان نغمه سرایی می کند و در این میان بادِ نفخه الهی یا باد صبا ست که نعمت را بر شب نشینان تمام کرده، با شفا بخشی و دمِ مسیحایی خود آنان را به عشق زنده می کند، از میان علاوه بر معنیِ در این بین، معنی از بطن و ذاتِ زندگی را نیز به ذهن متبادر می کند، یعنی نفخه ای که از میان و بطنِ زندگی بر گل می دمد، در نگاهِ اول بنظر میرسد رقابتی بینِ بلبل و بادِ صبا در جریان است اما درواقع اینچنین نیست، بلکه تعاون و همکاری در جریان است زیرا بادِ صبا از جنسِ معناست و بلبل تلفیقی از جسم و جان که این امکان را دارد پیغامها را از عالمِ معنا دریافت و برایِ گلهایِ چمنِ زندگی در هر وضعیتی که باشند نغمه هایِ عاشقی سر داده، آنان را از خوابِ ذهن بیدار نموده و شب نشین کند.
بشارت بَر به کویِ می فروشان
که حافظ توبه از زهدِ ریا کرد
پسحافظ که از زنده شدن حتی یک گُل به عشق و زندگی شادمانی خود را پنهان نمی کند به درستیِ راهِ می فروشی و عشق ورزی اطمینانِ خاطرِ بیشتری یافته، بر کویِ می فروشان بشارت می دهد که حافظ بطورِ کلی از زُهدِ ریایی توبه کرده و زین پس در طریقِ عاشقی و می نوشی و می فروشی قدم بر می دارد و تمامِ هم و غمِ خود را بکار می بندد زیرا این تنها راهی ست که کار کرده و جواب می دهد.
وفا از خواجگانِ شهر با من
کمالِ دولت و دین بوالوفا کرد
این غزل را محمدرضا شجریان در کنسرت بزرگداشت حافظ در سال ۶۷ در تالار رودکی همراه با سه تار زیبای جلال ذوالفنون خواندهاند. نام این اجرا کیمیای مهر است.
قابل گوش دادن در وبگاه خصوصی
خار هم تیغه های سوزنی میتواند باشد و هم شاخه های خشک درختان و در این بیت اولویت با شاخه های خشک است (دکتر محقق نیشابوری)
بشارت بَر به کویِ می فروشان
که حافظ توبه از زهد و ریا کرد
حضرت حافظ با "زهد" و "ریاضت" و "ترکِ دنیا" مخالف است و موافق عیش و نوش است. این خوب است.