گنجور

شمارهٔ ۱۸ - مخمس در تضمین قصیدهٔ منوچهری

ایدون که جهان تیره تر از پر غراب است
وقت من از اندوه وز تیمار خراب است
چشم من از اندیشه این رنج پر آب است
«کامد شب و از خواب مرا رنج و عذاب است
ایدوست بیار آنچه مرا داروی خواب است»
هشدار که چون صورت دیوار نباشی
نقشی عبث از پرده پندار نباشی
نه زنده و نه مرده چو بیمار نباشی
«چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی
این را چه دلیل آری و آن را چه جواب است»
من نیستم آنکس که کند خواب اسیرم
وز خواب رود سوی فلک بانگ نفیرم
من از قدح می نفس خواب بگیرم
«من جهد کنم بی اجل خویش نمیرم
در مردن بیهوده چه مزد و چه ثواب است»
من اشک غم از دل بمی ناب زدایم
من با قدح باده رگ خواب گشایم
کی دیده دو چشم تو که من خواب نمایم
«من خواب ز دیده بمی ناب ربایم
آری عدوی خواب جوانان می ناب است»
طرف چمن و باغ و لب کشت و لب آب
وقت سحر و فصل بهار و شب مهتاب
با ناله مرغ سحر و زمزمه آب
«سختم عجب آید که چگونه بردش خواب
آنرا که بکاخ اندر یک شیشه شراب است.»
دارم عجب از مرد که با دانش و فرهنگ
بیگانه زید یکنفس از باده گلرنگ
روزی بشب آرد که بساغر نزند چنگ
»وین نیز عجبت تر که خورد باده بی چنگ
بی نغمه چنگش بمی ناب شتاب است.»
بی مشغله کودک نبرد ره بسوی خواب
بی زمزمه دانا نکند رو بمی ناب
کی مرد، قدح نوش کند بی دف و مضراب
«اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب
نه مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است.»
دیوانه بود مرد که بیهوده کشد درد
بیهوده بود کار که جز باده کند مرد
در میکده جز باده گساری نتوان کرد
« نه نقل بود ما را نه دفتر و نی نرد
کین هر سه در این مجلس ما دور صواب است.»
ما بیخردان بیخود و سرمست و خرابیم
نز دفتر دانش نه ز دیوان حسابیم
پیش آر کتابی که نه ما مرد کتابیم
« ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم
خوشا که شراب است و کباب است و رباب است»
امروز بتا موسم دلخواه ربیع است
روز می و وقت چمن و گاه ربیع است
هم فصل ربیع آمد و هم ماه ربیع است
بخ بخ زربیعی که بهمراه ربیع است
بی باده چنین روز نشستن نه صواب است
ایدون که دل دوست ز دشمن شده ایمن
بر خیز و بزن ساغری از کله دشمن
بنشین و بده باده ای از خون هریمن
کامروز سلیمانراست بر تخت نشیمن
کامروز هریمن را زی تخته شتاب است

اطلاعات

وزن: مفعول مفاعیل مفاعیل فعولن (هزج مثمن اخرب مکفوف محذوف)
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

ایدون که جهان تیره تر از پر غراب است
وقت من از اندوه وز تیمار خراب است
هوش مصنوعی: زمانی که دنیا به اندازه پر غمناک یک کلاغ تاریک است، حال من از اندوه و پریشانی خراب و ویران است.
چشم من از اندیشه این رنج پر آب است
«کامد شب و از خواب مرا رنج و عذاب است
هوش مصنوعی: چشم من از فکر و تأمل در این مشکلات پر از اشک است؛ شب که می‌شود، خواب از من می‌گریزد و تنها رنج و عذاب به همراه دارد.
ایدوست بیار آنچه مرا داروی خواب است»
هوش مصنوعی: دوست عزیز، آن چیزی را که مرا به خواب می‌برد، بیاور.
هشدار که چون صورت دیوار نباشی
نقشی عبث از پرده پندار نباشی
هوش مصنوعی: هشدار که اگر مانند دیوار بی‌تحرک و بی‌جان باشی، در واقع، وجودت بدون معنا و بی‌فایده خواهد بود، مانند تصاویری که در ذهن ساخته می‌شوند و حقیقت ندارند.
نه زنده و نه مرده چو بیمار نباشی
«چه مرده و چه خفته که بیدار نباشی
هوش مصنوعی: اگر بیمار نباشی، نه به حال زنده‌ها هستی و نه به حال مرده‌ها. مثل کسی که نه در آرامش است و نه در خواب، فقط در بی‌حالی و بی‌تحرکی به سر می‌برد.
این را چه دلیل آری و آن را چه جواب است»
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که برای یک موضوع خاص دلیلی وجود دارد و برای موضوع دیگر پاسخی وجود دارد. به عبارت دیگر، به نظر می‌رسد که برای هر سوال یا مسئله‌ای باید دلیل و پاسخ مناسب خود را پیدا کرد.
من نیستم آنکس که کند خواب اسیرم
وز خواب رود سوی فلک بانگ نفیرم
هوش مصنوعی: من آن فردی نیستم که خواب بر من غلبه کند و در خواب، فریادهای ناله‌ام به آسمان برود.
من از قدح می نفس خواب بگیرم
«من جهد کنم بی اجل خویش نمیرم
هوش مصنوعی: من از جام می نوشیدنی می‌گیرم که خوابم ببرد، اما تلاش می‌کنم تا بی‌مرگ از دنیا نروم.
در مردن بیهوده چه مزد و چه ثواب است»
هوش مصنوعی: در مرگ بیهوده، نه پاداشی وجود دارد و نه عذابی.
من اشک غم از دل بمی ناب زدایم
من با قدح باده رگ خواب گشایم
هوش مصنوعی: من از دل غم‌هایم اشک می‌ریزم و به همین دلیل می‌خواهم با شراب، نشاط و آرامش را به زندگی‌ام بازگردانم.
کی دیده دو چشم تو که من خواب نمایم
«من خواب ز دیده بمی ناب ربایم
هوش مصنوعی: هیچ‌کس نیافته است که دو چشم تو را ببیند و من بخواهم خواب را به تو نشان دهم. من خواب را از چشمان خود به سرقت می‌برم.
آری عدوی خواب جوانان می ناب است»
هوش مصنوعی: بله، دشمن خواب جوانان، شراب خالص است.
طرف چمن و باغ و لب کشت و لب آب
وقت سحر و فصل بهار و شب مهتاب
هوش مصنوعی: در زمان صبحگاهی و فصل بهار، در کنار چمن، باغ، نهرها و آب‌ها، مناظر زیبایی وجود دارد که دل را شاد می‌کند.
با ناله مرغ سحر و زمزمه آب
«سختم عجب آید که چگونه بردش خواب
هوش مصنوعی: با صدای زنگ مرغ سحر و صدای آرام آب، برایم عجیب است چطور خواب از چشمانم دور شده است.
آنرا که بکاخ اندر یک شیشه شراب است.»
هوش مصنوعی: کسی که در قصر خود، یک شیشه شراب دارد، چه چیزی برایش اهمیت دارد؟
دارم عجب از مرد که با دانش و فرهنگ
بیگانه زید یکنفس از باده گلرنگ
هوش مصنوعی: من تعجب می‌کنم از مردی که با دانش و فرهنگ فاصله دارد و تنها به یک نفس از باده‌ی رنگین روی می‌آورد.
روزی بشب آرد که بساغر نزند چنگ
»وین نیز عجبت تر که خورد باده بی چنگ
هوش مصنوعی: روزی خواهد رسید که کسی با ساز و آوازی نمی‌نوازد و جالب‌تر اینکه، او با وجود نداشتن ساز، باز هم شراب می‌نوشد.
بی نغمه چنگش بمی ناب شتاب است.»
هوش مصنوعی: بی صدای ساز او، زندگی بدون لذت و شادابی است.
بی مشغله کودک نبرد ره بسوی خواب
بی زمزمه دانا نکند رو بمی ناب
هوش مصنوعی: کودک بدون دغدغه و نگرانی به سمت خواب می‌رود و در سکوت و بی‌صدا، هیچ کسی نمی‌تواند او را از این مسیر منحرف کند.
کی مرد، قدح نوش کند بی دف و مضراب
«اسبی که صفیرش نزنی مینخورد آب
هوش مصنوعی: کیست که بدون ساز و آواز، یعنی بدون شور و هیجان، بتواند خوشی و لذت را بچشد؟ مانند اسبی که بدون نغمه و صدا، نمی‌تواند به خوبی آب بنوشد و از زندگی بهره‌مند شود.
نه مرد کم از اسب و نه می کمتر از آب است.»
هوش مصنوعی: نه مرد از اسب کمتر است و نه می از آب کم‌تر.
دیوانه بود مرد که بیهوده کشد درد
بیهوده بود کار که جز باده کند مرد
هوش مصنوعی: مردی که بیهوده خود را به درد می‌اندازد، دیوانه است. و کاری که او انجام می‌دهد، جز نوشیدن شراب نیست و هیچ فایده‌ای ندارد.
در میکده جز باده گساری نتوان کرد
« نه نقل بود ما را نه دفتر و نی نرد
هوش مصنوعی: در میکده تنها چیزی که می‌توان انجام داد نوشیدن شراب است؛ زیرا نه داستانی داریم برای گفتن و نه دفاتری برای نوشتن و نه بازی‌ای برای سرگرمی.
کین هر سه در این مجلس ما دور صواب است.»
هوش مصنوعی: این سه چیز که در این جمع ما وجود دارد، بر پایه حقیقت و درستی نیست.
ما بیخردان بیخود و سرمست و خرابیم
نز دفتر دانش نه ز دیوان حسابیم
هوش مصنوعی: ما نادان‌ها بی‌خبر و سرمست و پریشان هستیم، نه از کتاب‌های علم و دانش چیزی می‌دانیم و نه از حساب و کتاب زندگی چیزی در دست داریم.
پیش آر کتابی که نه ما مرد کتابیم
« ما مرد شرابیم و کبابیم و ربابیم
هوش مصنوعی: این بیت به این معناست که ما به دنبال علم و دانش نیستیم و بیشتر به لذت‌های زندگی، مانند شراب، کباب و موسیقی اهمیت می‌دهیم. به عبارتی، روحیه‌ی ما بیشتر از توجه به کتاب و علم به زندگی و لذت‌های آن متمایل است.
خوشا که شراب است و کباب است و رباب است»
هوش مصنوعی: خوشا به حال کسی که در کنار شراب و کباب، موسیقی و نواهای دل‌انگیز نیز دارد.
امروز بتا موسم دلخواه ربیع است
روز می و وقت چمن و گاه ربیع است
هوش مصنوعی: امروز زمان مناسب و دلپذیری است؛ زمان نوشیدن شراب و وقت لذت بردن از طبیعت و بهار است.
هم فصل ربیع آمد و هم ماه ربیع است
بخ بخ زربیعی که بهمراه ربیع است
هوش مصنوعی: فصل بهار و ماه بهار فرارسیده‌اند. شادباش به بهار زیبا که با خود زیبایی و سرسبزی به همراه آورده است.
بی باده چنین روز نشستن نه صواب است
هوش مصنوعی: نشستن و گذراندن روز بدون شراب و شادی، نادرست و ناپسند است.
ایدون که دل دوست ز دشمن شده ایمن
بر خیز و بزن ساغری از کله دشمن
هوش مصنوعی: وقتی که دل دوست از دشمن آسوده و بی‌خیال شده، برخیز و کمی از روحیه دشمن بزن و غفلت او را در هم بشکن.
بنشین و بده باده ای از خون هریمن
کامروز سلیمانراست بر تخت نشیمن
هوش مصنوعی: بنشین و به من جامی از شراب بده که امروز سلیمان بر تخت سلطنت نشسته است.
کامروز هریمن را زی تخته شتاب است
هوش مصنوعی: امروز هریمن در حال حرکت سریع از روی تخته است.