شمارهٔ ۲۶
چون ترک جنک جوی من از در در آیدا
با شور جنگ و مشغله در محضر آیدا
خنجر بدست مست در آید ببزم من
چون است حال مست که با خنجر آیدا
مست است و حال مست نباشد بیکروش
هر ساعتی بمشغله دیگر آیدا
گاهی به لطف و ناز و بناگاه در بکین
با ساغر شراب مرا در بر آیدا
خوشا دمیکه در بر من با هزار ناز
چون صد هزار خرمن سیسمبر آیدا
ما را نیازمندی و او را توانگری است
شاید اگر بخانه ما کمتر آیدا
زابرو گرفته تیغ و مژه بر کشیده صف
شاه است و شاه با حشم و لشگر آیدا
جان می سپارمش بقدم خاصه کز نشاط
مخمور و مست با قدح و ساغر آیدا
زلفش هزار تاب و بهر یک هزار چین
هی چین و حلقه در پس یکدیگر آیدا
صد حلقه تا بدوش و دو صد حلقه کرد گوش
صد حلقه اش چه طوق بگردن در آیدا
افتد باتفاق ولی نادر اوفتد
درویش را که پای به گنج زر آیدا
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
چون ترک جنک جوی من از در در آیدا
با شور جنگ و مشغله در محضر آیدا
هوش مصنوعی: وقتی که من از در وارد میشوم، با وجود تمام هیاهو و شلوغیهای جنگ و مشغلهها، همچنان با شور و شوق در محل حاضر خواهم بود.
خنجر بدست مست در آید ببزم من
چون است حال مست که با خنجر آیدا
هوش مصنوعی: مست با خنجر به میخانه میآید و حال او را نشان میدهد که چگونه است وقتی با چنین سلاحی وارد میشود.
مست است و حال مست نباشد بیکروش
هر ساعتی بمشغله دیگر آیدا
هوش مصنوعی: این شخص در حال مستی است و هر لحظه به یک موضوع دیگر مشغول میشود و از حال و هوای مستی خارج نمیشود.
گاهی به لطف و ناز و بناگاه در بکین
با ساغر شراب مرا در بر آیدا
هوش مصنوعی: گاهی به شیوهای محبتآمیز و ناگهانی، با جام شراب به سراغم میآید.
خوشا دمیکه در بر من با هزار ناز
چون صد هزار خرمن سیسمبر آیدا
هوش مصنوعی: خوشا لحظهای که تو با هزار ناز و محبت در کنار من باشی، مانند اینکه صدها خرمن خوشه گندم در میان ما باشد.
ما را نیازمندی و او را توانگری است
شاید اگر بخانه ما کمتر آیدا
هوش مصنوعی: ما به چیزی نیاز داریم و او از نعمتهای فراوان برخوردار است، شاید به همین خاطر کمتر به خانه ما سر میزند.
زابرو گرفته تیغ و مژه بر کشیده صف
شاه است و شاه با حشم و لشگر آیدا
هوش مصنوعی: شمشیر کشیده و مژهها افراشته، صفی از شاه ایجاد شده است و شاه به همراه یاران و سپاهش میآید.
جان می سپارمش بقدم خاصه کز نشاط
مخمور و مست با قدح و ساغر آیدا
هوش مصنوعی: من جانم را به پای تو میدهم، چرا که از حالت شاداب و سرمستیات با جام و لیوان طلایی به سراغم خواهی آمد.
زلفش هزار تاب و بهر یک هزار چین
هی چین و حلقه در پس یکدیگر آیدا
هوش مصنوعی: زلف او هزار تاب و پیچ دارد و هر کدام از این پیچها به هزار چین و حلقه مسیر مییابد.
صد حلقه تا بدوش و دو صد حلقه کرد گوش
صد حلقه اش چه طوق بگردن در آیدا
هوش مصنوعی: پیچشهای بیشماری بر گردن و گوشها دارد، اما این همه زینت و زیور به چه کار میآید اگر بر گردن کسی نیفتد؟
افتد باتفاق ولی نادر اوفتد
درویش را که پای به گنج زر آیدا
هوش مصنوعی: برخی مواقع، موقعیتی خاص و نادر پیش میآید که یک درویش (فرد زاهد و سادهزیست) به طور غیرمنتظرهای به گنج و ثروت عظیمی دست مییابد. این موضوع در واقع به کمیابی و خاص بودن این اتفاق اشاره دارد.

میرزا حبیب خراسانی