گنجور

شمارهٔ ۱۶۵

بنقد حال شدم خاک هر چه بادا باد
مگر بکوی تو روزیم در رساند باد
دگر ز عشق تو فریاد و ناله می نکنم
که خاک را نسزد هیچ ناله و فریاد
شویم خاک و شود سنگ خاک ما و هنوز
تو سنگدل نکنی باز از دل ما یاد
بیاد قدو رخ و زلف تو، چو خاک شویم
ز خاک ما بدمد سنبل و گل و شمشاد
هزار مرتبه شیرینتر است قصه ما
به پیش دوست، ز دستان خسرو و فرهاد

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلن (مجتث مثمن مخبون محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بنقد حال شدم خاک هر چه بادا باد
مگر بکوی تو روزیم در رساند باد
هوش مصنوعی: در حال حاضر، هر چیزی را که پیش آید، قبول می‌کنم و به سرنوشت خود رضایت می‌دهم، به جز اینکه روزی به سرای تو برسم و به تو نزدیک شوم.
دگر ز عشق تو فریاد و ناله می نکنم
که خاک را نسزد هیچ ناله و فریاد
هوش مصنوعی: دیگر از عشق تو شکایت یا گله‌ای ندارم، زیرا به خاک و زمین نمی‌شود ارزش داد که به خاطر چیزی ناله و فریاد کند.
شویم خاک و شود سنگ خاک ما و هنوز
تو سنگدل نکنی باز از دل ما یاد
هوش مصنوعی: ما به خاک می‌رویم و سنگ خاک ما باقی می‌ماند و تو همچنان سنگدل باشی و یاد ما را از دل خود نبر.
بیاد قدو رخ و زلف تو، چو خاک شویم
ز خاک ما بدمد سنبل و گل و شمشاد
هوش مصنوعی: به یاد قامت و چهره و موی تو، مثل خاک خواهیم شد تا از خاک ما سنبل، گل و شمشاد بروید.
هزار مرتبه شیرینتر است قصه ما
به پیش دوست، ز دستان خسرو و فرهاد
هوش مصنوعی: قصه ما در برابر دوست هزار بار شیرین‌تر است از داستان‌های خسرو و فرهاد.