گنجور

شمارهٔ ۱۲۶

من در این صحرا نهادم پا که نخجیرم کنند
در خم زلف بتی گردن بزنجیرم کنند
سخت ویرانه شدم، از خویش بیگانه شدم
از کرم هنگام آن آمد که تعمیرم کنند
من که لوح ساده‌ام هر نقش را آماده‌ام
دست نقاشان قدرت تا چه تصویرم کنند
آیه حقم ولی نایل برحمت یا عذاب
خود ندانم تا که دانایان چه تفسیرم کنند
من نحاس تیره و قلب و سیاه خیره‌ام
کیمیا کاران مگر تبدیل و تغییرم کنند
خاک گشتم خاک و دارم چشم از اهل نظر
کز نگاه لطف و رحمت باز اکسیرم کنند
گر ز من خشنود باشد خاطر پیر مغان
نیست باکی شیخ و زاهد هر چه تکفیرم کنند

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

من در این صحرا نهادم پا که نخجیرم کنند
در خم زلف بتی گردن بزنجیرم کنند
هوش مصنوعی: من در این دشت قدم گذاشته‌ام تا مرا به شکار ببرند و در خم زلف یک بت مرا مانند یک حیوان به زنجیر درآورند.
سخت ویرانه شدم، از خویش بیگانه شدم
از کرم هنگام آن آمد که تعمیرم کنند
هوش مصنوعی: من به شدت خراب و ویران شدم و از خودم بیگانه گشته‌ام. زمانی که لطف و رحمت به من برسد، آن وقت است که نیاز به ترمیم و بهبود خود را احساس می‌کنم.
من که لوح ساده‌ام هر نقش را آماده‌ام
دست نقاشان قدرت تا چه تصویرم کنند
هوش مصنوعی: من همچون یک لوح ساده هستم که برای هر نوع تصویری آماده‌ام. به دست هنرمندان قدرتمند، هر شکلی می‌توانم به خود بگیرم و تغییر کنم.
آیه حقم ولی نایل برحمت یا عذاب
خود ندانم تا که دانایان چه تفسیرم کنند
هوش مصنوعی: من حکم الهی هستم، اما نمی‌دانم که جزای من رحمت خواهد بود یا عذاب. تا زمانی که دانشمندان چه تفسیری درباره‌ام ارائه دهند.
من نحاس تیره و قلب و سیاه خیره‌ام
کیمیا کاران مگر تبدیل و تغییرم کنند
هوش مصنوعی: من مانند فلزی بی‌ارزش و تاریک هستم و دل سیاهی دارم. فقط عارفان و کسانی که به آثار خود تغییر می‌دهند، می‌توانند مرا به چیز بهتری تبدیل کنند.
خاک گشتم خاک و دارم چشم از اهل نظر
کز نگاه لطف و رحمت باز اکسیرم کنند
هوش مصنوعی: من به خاک تبدیل شده‌ام و چشمم به اهل بینش و نظر دوخته شده است، زیرا امیدوارم که از نگاه محبت و رحمت آن‌ها دوباره جان بگیرم.
گر ز من خشنود باشد خاطر پیر مغان
نیست باکی شیخ و زاهد هر چه تکفیرم کنند
هوش مصنوعی: اگر دل پیر مغان از من راضی باشد، نگران نیستم که شیخ و زاهد هر چه بخواهند درباره‌ام فتوا دهند و مرا نکوهش کنند.