شمارهٔ ۱۵ - درد بی حدّ
گفتا کیی توبا ماگفتم کمین غلامت
گفتا مگر تومستی گفتم بلی زجامت
گفتا چه پیشه داری گفتم که عشقبازی
گفتا که حالتت چیست گفتم غم و ملامت
گفتا که چیست حالت گفتم که حال شاکر
گفتا کجا فتادی گفتم میان دامت
گفتا زمن چه خواهی گفتم که درد بی حدّ
گفتا که درد تا کی گفتم تا قیامت
گفتا چه می پرستی گفتم جمال رویت
گفتا چه داری با من گفتم بسی ندامت
گفتا چگونه بی من گفتم که نیم بِسمِل
گفتا چه چیز داری گفتم همه غرامت
گفتا چرا گدازی گفتم زبیم هجرت
گفتا که با که سازی گفتم به یک سلامت
گفتا که کیست محیی گفتم همان که دانی
گفتا نشان چه داری گفتم که صد علامت
شمارهٔ ۱۴ - الله گو: باتو ای عاصی مرا صلح است هرگز جنگ نیستشمارهٔ ۱۶ - آه از آن ساعت: یا رب آن ساعت که خلق از ما نیارد هیچ یاد
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلاتن مفعول فاعلاتن (مضارع مثمن اخرب)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
گفتا کیی توبا ماگفتم کمین غلامت
گفتا مگر تومستی گفتم بلی زجامت
هوش مصنوعی: گفت: تو کیستی؟ من گفتم: غلام تو هستم. او گفت: آیا تو مست نیستی؟ گفتم: بله، مست هستم از شراب تو.
گفتا چه پیشه داری گفتم که عشقبازی
گفتا که حالتت چیست گفتم غم و ملامت
هوش مصنوعی: از من پرسیدند چه کاری انجام میدهم. گفتم عاشقانه بازی میکنم. سپس پرسیدند حالت چطور است. گفتم پر از غم و ملامت هستم.
گفتا که چیست حالت گفتم که حال شاکر
گفتا کجا فتادی گفتم میان دامت
هوش مصنوعی: گفت: حال تو چگونه است؟ گفتم: حال من شکرگزاری است. گفت: در چه وضعی قرار داری؟ گفتم: در وسط دام تو.
گفتا زمن چه خواهی گفتم که درد بی حدّ
گفتا که درد تا کی گفتم تا قیامت
هوش مصنوعی: او از من پرسید چه چیزی میخواهی و من پاسخ دادم که دردی بیپایان دارم. او گفت این درد تا کی ادامه دارد و من گفتم تا قیامت.
گفتا چه می پرستی گفتم جمال رویت
گفتا چه داری با من گفتم بسی ندامت
هوش مصنوعی: در گفتگویی میان دو نفر، یک نفر از دیگری میپرسد که به چه چیزی ارادت داری و او در پاسخ به زیبایی روی محبوب اشاره میکند. سپس از او میپرسد که چه ارتباطی با او دارد و در پاسخ میگوید که داراییهایش پر از پشیمانی است.
گفتا چگونه بی من گفتم که نیم بِسمِل
گفتا چه چیز داری گفتم همه غرامت
هوش مصنوعی: او گفت: «چطور تو بدون من هستی؟» من در پاسخ گفتم: «نیمی از بسم الله را دارم.» او پرسید: «چه چیزی داری؟» و من گفتم: «همه هزینهها و خسارتها را دارم.»
گفتا چرا گدازی گفتم زبیم هجرت
گفتا که با که سازی گفتم به یک سلامت
هوش مصنوعی: گفت: چرا ناراحت هستی؟ گفتم به خاطر دوری از وطن و هجرت. او پرسید: با چه کسی میخواهی ارتباط برقرار کنی؟ گفتم فقط با یک نفر که سلامتیام را به من بازگرداند.
گفتا که کیست محیی گفتم همان که دانی
گفتا نشان چه داری گفتم که صد علامت
هوش مصنوعی: سوالی شد که محیی کیست؟ پاسخ دادم که همان کسی است که میشناسی. پرسید نشانهاش چیست؟ گفتم که نشانههای زیادی دارم.
حاشیه ها
1398/10/23 11:12
یارمحمدی
در بیت ششم، عبارت نسیم سمبل صحیح می باشد.
1399/02/19 14:05
خوزَم
ایراد وارده یه بیت ششم صحیح نیست و نیم بسمل خود درست می باشد. شاعر تشبیه به مرغی در حال تلاش مذبوحانه دارد. چنانکه عطار هم چنین مضمونی را بکار برده است.
........
اوفتاده در رهی بی پای و سر
همچو مرغی نیم بسمل زین سبب
........
1399/04/16 08:07
عمر اسلام دوست
در بیت ششم نیم بسمل درست است و هیچ ایرادی هم وارد نیست و شاعر اینجا تشبیه به مرغی کرده است
1399/04/16 08:07
عمر اسلام دوست
در بیت ششم نیم بسمل درست است و هیچ ایرادی وارد نیست و
شاعر این جا به مرغی که نیمه کشته است تشبیه کرده است
معنی بسمل را به فارسی کشتار گویند و نیم بسمل یعنی نیم کشته.مذبوحی که هنوز جان داشته باشد. مرغی که سر آن بریده باشند و هنوز در حال طپیدن باشد. که مقداری از گردن او بریده باشند و سر جدا نشده باشد.