شمارهٔ ۱۰ - همره بادصبا
هرچه از سنگین دلان بر جان ما آید خوش است
گر وفا آید خوش و گر هم جفا آید خوش است
بشنوم تا چند بوی گل ز باد صبحدم
بوی او گر همره باد صبا آید خوش است
راضیم از هرچه پیش آید به درد عشق تو
گر همه بر جان من درد و بلا آید خوش است
روز ابر اینچنین داری چو سر در کاسه ای
گر به جای قطره ها سنگ از هوا آید خوش است
عشق زیبا مینماید محیی هرکس را که هست
بوی گل گر همره باد صبا آید خوش است
شمارهٔ ۹ - می صافی: می صافی طلب جانا که دردی کش گرانخوار استشمارهٔ ۱۱ - پای دل: پای دل در کوی عشقت تا به زانو در گِل است
اطلاعات
وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: سید جابر موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.