گنجور

شمارهٔ ۵

صبحدم با دو چشم خواب زده
با رخی از عرق گلاب زده
راست چون وعده ی خود و دل من
درسر زلف، پیچ و تاب زده
از خط مشکبوی غالیه فام
طعنه در بوی مشک ناب زده
وز دهانی چو چشمه ی حیوان
خاک در روی آفتاب زده
وز دل همچو سنگ و آهن خویش
آتش اندر دل خراب زده
من برای قدوم موکب او
خاک را از دودیده آب زده
گفت تاکی چو چشم من باشی
چنگ در دامن شراب زده؟

اطلاعات

وزن: فعلاتن مفاعلن فعلن (خفیف مسدس مخبون)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: چکامه

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

صبحدم با دو چشم خواب زده
با رخی از عرق گلاب زده
هوش مصنوعی: صبح زود، با دو چشم هنوز خواب‌آلود و صورتی که با عرق گلاب زیبا شده است، بیدار شدم.
راست چون وعده ی خود و دل من
درسر زلف، پیچ و تاب زده
هوش مصنوعی: به درستی که وعده‌ی خود را حفظ کرده‌ای و دل من در میان زلف تو پیچیده و پر از دغدغه است.
از خط مشکبوی غالیه فام
طعنه در بوی مشک ناب زده
هوش مصنوعی: از خط زیبای مشکین رنگ، بوی خوش مشک اصیل استشمام شده و به نوعی به آن اشاره شده است.
وز دهانی چو چشمه ی حیوان
خاک در روی آفتاب زده
هوش مصنوعی: از دهانی که مانند چشمه‌ی حیوانی است، خاک را به روی آفتاب پاشیده‌اند.
وز دل همچو سنگ و آهن خویش
آتش اندر دل خراب زده
هوش مصنوعی: از درون خود که همچون سنگ و آهن سخت و استوار است، آتش محبت و احساس را در دل ویران خود شعله‌ور کرده‌ام.
من برای قدوم موکب او
خاک را از دودیده آب زده
هوش مصنوعی: من به خاطر آمدن او، اشک‌هایم را به خاک می‌زنم.
گفت تاکی چو چشم من باشی
چنگ در دامن شراب زده؟
هوش مصنوعی: می‌گوید تا کی باید در چشمان تو غرق شوم و مانند کسی که در دامن شراب غوطه‌ور است، گرفتار شوم؟