بخش ۲۵
تو را آنچه میبایدت دادهاند
به رویت در رزق بگشادهاند
تو خواهی بری عالمی را فرو
به اندازه لقمهات کو گلو؟
به رزق مقدّر توان برفزود
اگر تخم ناکشته بتوان درود
مده عمر خود از تردّد به باد
که روزی به کوشش نگردد زیاد
پی رزق فردا مکن اضطراب
مکَن رخت پیش از رسیدن به آب
فرود آی از ناتمامی، فرود
زیانِ زیان باش، یا سودِ سود
کند از تو کوتاه، دست نیاز
به حدّ گلیم ار کنی پا دراز
به رزق خداداده کن اکتفا
که با هم کند دخل و خرجت وفا
چو خواهی ز رزق خود افزون خوری
مدام از قدح جای می خون خوری
مخور بیشتر باده از ظرف خویش
که زهرست تریاق زاندازه بیش
بسی کیسه گردید پرداخته
که شد کیسهات را مهم ساخته
ز فقر کسانت غنا شد نصیب
به گنج افتد از رنج مردم طبیب
تو خود چون به چنگ غنایی اسیر
مزن طعنه بر برگ عیش فقیر
که بیبرگ، افتاده است از نوا
نخیزد صدا از نی بوریا
پی دخل سیم و زری بی ثبات
چرا میکنی خرج، نقد حیات
خرابی مکن تا نگردی خراب
شود تیره از شستن نامه، آب
چرا میکنی دسته از هر طرف
خدنگی که خود باشی آن را هدف
چرا آتشی باید افروختن
که خود در میان بایدت سوختن
تو نشنیدهای این سخن، گوییا
که عاجز کند پشّهای، فیل را
ز دامان خاطر بشو گرد کین
بزن بر چراغ طلب، آستین
چو مظلوم، تاب ستم داشتن
به از ظلم گنج درم داشتن
گرت گنج قارون نباشد، چه باک
مرصّع به زر گیر یک قبضه خاک
عروسانه در فکر زیور مباش
چو گنج هنر هست گو، زر مباش
طمع شد به رنگ زرت رهنمون
به دندان زنی زر ز بهر شگون
چنان زی که محفوظ باشد چو مهر
گرت شیشه افتد ز داغ سپهر
ز سختی رود آدمی کوبهکو
جز آهن که آیینه دیده دورو؟
درین بوستان، غنچه بی خار نیست
در گنج، بی حلقه مار نیست
نیابی درین بوستان یک نهال
که بعد از کمالش نباشد زوال
ز خرق فلک جوی، نقش مراد
ز ششدر کسی چون جهد بی گشاد؟
پی شهره گشتن چه ریزی عرق
نشانه شکست آورد بر ورق
به دریا مکن بهر ساحل تلاش
به گرداب ده کشتی و امن باش
مکش منت ناخدا زینهار
درین بحر، کشتی به طوفان سپار
توقع مدار آشنایی ز کس
به بیگانگی آشنا باش و بس
جدا شو ازین زشتخویان، جدا
ز ناآشنایان طلب آشنا
درست است پیوند خامان، درست
بود میوه پخته را، بند سست
یه خواهش مکن تنگچشمی شعار
که دریای بخشش ندارد کنار
نبینی که هر خانه از آفتاب
به مقدار روزن بود نوریاب؟
به پیش ترشروی، حاجت مبر
که سوهان ابرو، خراشد جگر
طلب کن درین عرصه، نقش مراد
ز پیشانی باز و روی گشاد
خورد زخم بر رو اگر میهمان
به از چین ابروست از میزبان
نگردانی از خوان خود بینصیب
گدا را، خصوصا یتیم و غریب
ازان گندم روزیات شد دو نیم
که نیمی خورد زان، غریب و یتیم
دلی را که ننشسته بر سینه گرد
توان یافت از طاق ابروی مرد
به دلها کن از طاق ابرو نظر
سوی قبله باشد ز محراب، در
مجو در بلا یاری از هیچکس
همین از خدا جوی یاریّ و بس
خداوند اگر خوان روزی نهاد
پی کسب آن، دست و پا نیز داد
چه لذت دهد روزی بیتلاش؟
برو زنده زنده، یا مرده باش
به کاری که بندی در آن کار، دل
چنان کن از خود نباشی خجل
مزن دم، عوانت زند گر به کفش
نیاید به هم راست، مشت و درفش
مکن باور از زاده خصم، شرم
که وقت دمیدن بود خار نرم
بدی را چو بینی به خود کینهجو
تو هم تند گردان بدی را بدو
به نشتر ز رگ خون گرفتن بهجاست
بلی، دفع فاسد به افسد رواست
چو ناوک مکش پیش، آن را به زور
که چون واگذاری، جهد از تو دور
تو انگار کن آن کسان نیستند
که پیشت به پای درم ایستند
ز گردنکشان و غیوران دهر
چه گردان دشت و چه مردان شهر
ز ایرانیان و ز تورانیان
نیابی به جز نامشان در میان
گذشتند ازین راه، برنا و پیر
تو را هم گذشتن بود ناگزیر
بقایی ندارد سرای جهان
نپاید بسی در سرا، کاروان
بیا ساقی آن جام مردآزمای
که دریاکشان را درآرد ز پای
به من ده که بیهوشیام آرزوست
ز عالم فراموشیام آرزوست
اطلاعات
وزن: فعولن فعولن فعولن فعل (متقارب مثمن محذوف یا وزن شاهنامه)
قالب شعری: مثنوی
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
تو را آنچه میبایدت دادهاند
به رویت در رزق بگشادهاند
هوش مصنوعی: آنچه که لایق توست به تو داده شده و در زندگیات امکانها و نعمتها برایت فراهم گشته است.
تو خواهی بری عالمی را فرو
به اندازه لقمهات کو گلو؟
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی دنیا را به اندازه لقمهای که دلت میخواهد ببلعی، آیا میتوانی گلو را باز کنی؟
به رزق مقدّر توان برفزود
اگر تخم ناکشته بتوان درود
هوش مصنوعی: اگر ارزاقی که برای ما مقدر شده، افزایش یابد، تنها با کشتن دانه و تلاش میتوان به آن دست یافت.
مده عمر خود از تردّد به باد
که روزی به کوشش نگردد زیاد
هوش مصنوعی: عمر خود را صرف شک و تردید نکن، زیرا یک روز خواهی دید که با تلاش، وقت و انرژی بیشتری به دست نخواهد آمد.
پی رزق فردا مکن اضطراب
مکَن رخت پیش از رسیدن به آب
هوش مصنوعی: برای فردا نگران روزی نباش و از قبل لباس نپوش، تا زمانی که به آب برسی.
فرود آی از ناتمامی، فرود
زیانِ زیان باش، یا سودِ سود
هوش مصنوعی: از ناتمامی به پایین بیا، یا زیان حاصل از زیانشو بپذیر، یا سودی که از سود میبری.
کند از تو کوتاه، دست نیاز
به حدّ گلیم ار کنی پا دراز
هوش مصنوعی: اگر از تو دست نیاز کوتاه شود، باید با قید و حدود خود رفتار کنی، ورنه پا از گلیم خود فراتر میگذاری.
به رزق خداداده کن اکتفا
که با هم کند دخل و خرجت وفا
هوش مصنوعی: به روزیای که خدا به تو داده راضی باش، چون این روزی میتواند به خوبی هزینۀ زندگیات را تأمین کند.
چو خواهی ز رزق خود افزون خوری
مدام از قدح جای می خون خوری
هوش مصنوعی: اگر میخواهی که روزیات بیشتر باشد، مدام از جام نوشیدنی بخور و از شراب لذت ببر.
مخور بیشتر باده از ظرف خویش
که زهرست تریاق زاندازه بیش
هوش مصنوعی: زیاده از حد شراب نخور، چون ماجرای آن خطرناک است. هر چیزی که بیش از اندازه مصرف شود، میتواند مضر باشد.
بسی کیسه گردید پرداخته
که شد کیسهات را مهم ساخته
هوش مصنوعی: بسیاری از افراد تلاش کردهاند تا محتویات کیسه خود را ارزشمند کنند تا بدین وسیله کیسهشان برایشان اهمیت پیدا کند.
ز فقر کسانت غنا شد نصیب
به گنج افتد از رنج مردم طبیب
هوش مصنوعی: از نداری و فقر دیگران، تو به ثروت و بینیازی دست یافتهای؛ درست مانند این که کسی در سختی و درد مردم، به دارویی ارزشمند دست پیدا کند.
تو خود چون به چنگ غنایی اسیر
مزن طعنه بر برگ عیش فقیر
هوش مصنوعی: اگر تو خودت در موقعیتی خوش و خوشحال هستی، نباید به دیگران که در تنگنا هستند، انتقاد کنی یا به آنها طعنه بزنی.
که بیبرگ، افتاده است از نوا
نخیزد صدا از نی بوریا
هوش مصنوعی: یک نی بوریا که برگ ندارد، دیگر صدایی تولید نمیکند و نوا نمیالخاست.
پی دخل سیم و زری بی ثبات
چرا میکنی خرج، نقد حیات
هوش مصنوعی: چرا برای به دست آوردن نقره و طلا که بیثبات هستند، زندگیات را خرج میکنی؟
خرابی مکن تا نگردی خراب
شود تیره از شستن نامه، آب
هوش مصنوعی: خرابی نکن که خودت ویران نشوی؛ تاریکی از شستن نامهها ناشی میشود، مانند آب.
چرا میکنی دسته از هر طرف
خدنگی که خود باشی آن را هدف
هوش مصنوعی: چرا از هر طرف تیرهایی پرتاب میکنی در حالی که خودت هدف آنها هستی؟
چرا آتشی باید افروختن
که خود در میان بایدت سوختن
هوش مصنوعی: چرا باید آتشی را روشن کرد که خود انسان در آن خواهد سوخت؟
تو نشنیدهای این سخن، گوییا
که عاجز کند پشّهای، فیل را
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که تو هنوز این سخن را نشنیدهای، مثل اینکه گویی یک پشه میخواهد فیل را به زانو درآورد.
ز دامان خاطر بشو گرد کین
بزن بر چراغ طلب، آستین
هوش مصنوعی: از دل خود کینهها را پاک کن و بر چراغ آرزوها بزن، آستین خود را بالا بزن.
چو مظلوم، تاب ستم داشتن
به از ظلم گنج درم داشتن
هوش مصنوعی: تحمل ظلم و ستم، بهتر از این است که به ثروت و مال اندکی فخر کنی و در عوض بیعدالتی را بپذیری.
گرت گنج قارون نباشد، چه باک
مرصّع به زر گیر یک قبضه خاک
هوش مصنوعی: اگر ثروت و دارایی عظیمی مانند گنج قارون نداشته باشی، نگران نباش؛ زیرا حتی اگر به طلا و جواهر هم بیارایی، در نهایت چیزی که داری، تنها مقداری خاک است.
عروسانه در فکر زیور مباش
چو گنج هنر هست گو، زر مباش
هوش مصنوعی: به جای اینکه فقط به زیبایی ظاهری و زیورآلات فکر کنی، به ارزش واقعی و هنری که در وجودت است توجه کن. زیبایی واقعی در دانش و هنر نهفته است، نه در زرق و برق ظاهری.
طمع شد به رنگ زرت رهنمون
به دندان زنی زر ز بهر شگون
هوش مصنوعی: امید به دست آوردن طلا و رنگ زرد آن، تو را به دندان زدن آن وسوسه میکند تا به خاطر خوششانسی و نیکبختی، طلا را به دست آوری.
چنان زی که محفوظ باشد چو مهر
گرت شیشه افتد ز داغ سپهر
هوش مصنوعی: زندگی را به گونهای بگذران که مانند یک گوهر ارزشمند محافظت شوی؛ اگر روزی دچار مشکلات و چالشها شدی، باز هم ارزش و عفت خود را حفظ کن.
ز سختی رود آدمی کوبهکو
جز آهن که آیینه دیده دورو؟
هوش مصنوعی: آدمی در برابر مشکلات و سختیها چه چیزی جز آهن میتواند باشد که مانند آینه، با دو رویی خود را نشان دهد؟
درین بوستان، غنچه بی خار نیست
در گنج، بی حلقه مار نیست
هوش مصنوعی: در این باغ، گلی نیست که بدون خار باشد و در گنجینه، چیزی نیست که بدون دلهره و خطر وجود داشته باشد.
نیابی درین بوستان یک نهال
که بعد از کمالش نباشد زوال
هوش مصنوعی: در این باغ، نمیتوانی به درختی برسی که پس از رشد و کامل شدن، از بین برود.
ز خرق فلک جوی، نقش مراد
ز ششدر کسی چون جهد بی گشاد؟
هوش مصنوعی: چگونه کسی میتواند به خواستهاش برسد و به آرزویش دست یابد، وقتی که در مسیر زندگی و تحت فشارهای بیرونی، مانعها و مشکلاتی وجود دارند که او را محدود میکند؟
پی شهره گشتن چه ریزی عرق
نشانه شکست آورد بر ورق
هوش مصنوعی: برای مشهور شدن، چه نیازی به عرق ریختن و زحمت کشیدن است، وقتی این تلاشها تنها شکست را بر روی کاغذ به تصویر میکشد؟
به دریا مکن بهر ساحل تلاش
به گرداب ده کشتی و امن باش
هوش مصنوعی: به دریا نرو تا به ساحل برسی، بلکه به جای آن در اعماق دریا سفر کن و از خطرات آن در امان بمان.
مکش منت ناخدا زینهار
درین بحر، کشتی به طوفان سپار
هوش مصنوعی: در این دنیا، از ناخدا (راهنما) درخواست کمک نکن؛ زیرا وقتی در طوفان قرار بگیری، کشتیات را به خطر میاندازد.
توقع مدار آشنایی ز کس
به بیگانگی آشنا باش و بس
هوش مصنوعی: از دیگران انتظار نداشته باش که با تو آشنا شوند، بلکه خودت به دور از هر آشنایی، با بیگانگان دوست باش و زندگی کن.
جدا شو ازین زشتخویان، جدا
ز ناآشنایان طلب آشنا
هوش مصنوعی: از افرادی که اخلاق زشت و بد دارند دوری کن و از کسانی که با آنها آشنایی نداری، کسی را پیدا کن که به تو نزدیک و آشنا باشد.
درست است پیوند خامان، درست
بود میوه پخته را، بند سست
هوش مصنوعی: پیوند نزدیک خانوادهها به خوبی وجود دارد، اما میوهای که رسیده و پخته شده، دیگر به بند و زنجیر نیازی ندارد.
یه خواهش مکن تنگچشمی شعار
که دریای بخشش ندارد کنار
هوش مصنوعی: از کسی که تنگنظر است و همیشه به دیگران به شیوهای خودخواهانه نگاه میکند، انتظار نداشته باش که دست به بخشش بزند؛ چرا که او ظرفیت بزرگمنشی و مهربانی را ندارد.
نبینی که هر خانه از آفتاب
به مقدار روزن بود نوریاب؟
هوش مصنوعی: نمیبینی که هر خانه به اندازهی روزنی که دارد، از نور آفتاب بهرهمند است؟
به پیش ترشروی، حاجت مبر
که سوهان ابرو، خراشد جگر
هوش مصنوعی: به کسی که از نظر ظاهری یا اخلاقی ناهموار است، نیازی نیست درخواست خاصی داشته باشی، زیرا بیاحترامی به او تنها باعث آزار روحی خودت میشود.
طلب کن درین عرصه، نقش مراد
ز پیشانی باز و روی گشاد
هوش مصنوعی: در این دنیا، خواستهات را از طریق نشانهها و علائم که در چهره و پیشانی دیگران نمایان است، جستجو کن.
خورد زخم بر رو اگر میهمان
به از چین ابروست از میزبان
هوش مصنوعی: اگر میهمانی زخم بر چهرهاش ببیند، این زخم به مراتب زیباتر از ابروهای کشیده و زیبا است که میزبان دارد.
نگردانی از خوان خود بینصیب
گدا را، خصوصا یتیم و غریب
هوش مصنوعی: از سفرهی خود کسی را محروم نکن، بهخصوص اگر او یتیم و بیخانمان باشد.
ازان گندم روزیات شد دو نیم
که نیمی خورد زان، غریب و یتیم
هوش مصنوعی: از آن گندم، روزی تو تقسیم شده به دو بخش است؛ که یک بخش را غریبه و یتیم میخورند.
دلی را که ننشسته بر سینه گرد
توان یافت از طاق ابروی مرد
هوش مصنوعی: دلهایی که آرامش ندارند و در سینه جا نگرفتهاند، نمیتوانند تحت تأثیر زیباییهای ظاهری و جذابیتهای فیزیکی قرار بگیرند.
به دلها کن از طاق ابرو نظر
سوی قبله باشد ز محراب، در
هوش مصنوعی: چشمانت را بر روی ابروهای معشوق بگذار و با دل، نگاهت را به سمت قبله یعنی به سوی خدا معطوف کن، همانطور که در محراب نماز میکنی.
مجو در بلا یاری از هیچکس
همین از خدا جوی یاریّ و بس
هوش مصنوعی: در زمان دشواری، به کسی غیر از خدا امید نداشته باش و تنها از او یاری بخواه.
خداوند اگر خوان روزی نهاد
پی کسب آن، دست و پا نیز داد
هوش مصنوعی: خداوند برای روزی و sustenance (تأمین نیازهای زندگی) انسان، امکانات و ابزارهایی نیز در اختیارش قرار داده تا بتواند تلاش کند و به آن برسد.
چه لذت دهد روزی بیتلاش؟
برو زنده زنده، یا مرده باش
هوش مصنوعی: زندگی بدون تلاش و کوشش چه خوشایند و لذتبخش است؟ بهتر است که در حال زندگی کنی، حتی اگر در ظاهر مرده به نظر بیایی.
به کاری که بندی در آن کار، دل
چنان کن از خود نباشی خجل
هوش مصنوعی: در کاری که مشغول به آن هستی، طوری دل خود را تنظیم کن که احساس شرمندگی نداشته باشی و خود را فراموش کنی.
مزن دم، عوانت زند گر به کفش
نیاید به هم راست، مشت و درفش
هوش مصنوعی: به کسی که در موقعیت خاصی قرار دارد، نیازی به دعوا و درگیری نیست. اگر او به موقعیت خود آگاه باشد و توانایی جمع کردن اوضاع را داشته باشد، نباید وارد تنش شود؛ زیرا در نهایت تنها به خود آسیب میزند.
مکن باور از زاده خصم، شرم
که وقت دمیدن بود خار نرم
هوش مصنوعی: به سخن کسی که از دشمن زاده شده، اعتماد نکن؛ چرا که در زمان بروز مشکلات، حتی لطیفترین چیزها هم ممکن است به دردسر تبدیل شوند.
بدی را چو بینی به خود کینهجو
تو هم تند گردان بدی را بدو
هوش مصنوعی: اگر بدیای را مشاهده کردی، خودت هم در درونت کینه و ناخوشایندی را احساس نکن و سعی کن با رفتارهای تند و خشن، بدی را به بدی پاسخ ندهی.
به نشتر ز رگ خون گرفتن بهجاست
بلی، دفع فاسد به افسد رواست
هوش مصنوعی: گاهی برای از بین بردن آلودگی یا دفع مشکلات، لازم است از روشهای سخت و دردناک استفاده کنیم. در واقع، گاهی باید برای مقابله با چیزهای بد، به سراغ راهحلهایی برویم که ممکن است خودشان ناخوشایند باشند، ولی در نهایت به نفع ما خواهند بود.
چو ناوک مکش پیش، آن را به زور
که چون واگذاری، جهد از تو دور
هوش مصنوعی: اگر با زور کسی را به چیزی وادار کنی، در نهایت از تو دور میشود. بهترین راه این است که او را آزاد بگذاری تا خود به انتخابش برسد.
تو انگار کن آن کسان نیستند
که پیشت به پای درم ایستند
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که افرادی که در مقابل تو ایستادهاند، برای تو وجود ندارند و بهتر است آنها را نادیده بگیری.
ز گردنکشان و غیوران دهر
چه گردان دشت و چه مردان شهر
هوش مصنوعی: پلاک و محکوم کردن ظالمها و افرادی که در زمان خود حساس و غیرتمند هستند، نشانههایی از شجاعت و قدرت مردان در هر نقطهای از زمین است.
ز ایرانیان و ز تورانیان
نیابی به جز نامشان در میان
هوش مصنوعی: از ایرانیان و تورانیان تنها نام آنها را در میان مییابی و چیزی بیشتر نیست.
گذشتند ازین راه، برنا و پیر
تو را هم گذشتن بود ناگزیر
هوش مصنوعی: همه از این مسیر عبور میکنند، جوان و پیر، و تو نیز ناچار بودی که عبور کنی.
بقایی ندارد سرای جهان
نپاید بسی در سرا، کاروان
هوش مصنوعی: دنیا جایی ماندگار نیست و بسیاری از زندگیها و وقایع در آن نمیپاید، مانند کاروانی که در حال عبور است.
بیا ساقی آن جام مردآزمای
که دریاکشان را درآرد ز پای
هوش مصنوعی: بیا ای ساقی، آن جامی را بیاور که انسانهای قوی را از پا درآورد و آنها را به چالش بکشد.
به من ده که بیهوشیام آرزوست
ز عالم فراموشیام آرزوست
هوش مصنوعی: به من عطا کن که آرزوی من غرق شدن در بیخبری است و دوست دارم از این دنیا فراموشی پیدا کنم.
حاشیه ها
1398/12/03 17:03
به خواهش مکن تنگ چشمی شعار-----درست است

قدسی مشهدی