شمارهٔ ۱۶
افروختی ز باده و رنگ بتان شکست
یک گل شکفت و رونق صد گلستان شکست
دادی چو دل ز دست، رهایی طمع مدار
عشق آن طلسم نیست که آن را توان شکست
اطلاعات
وزن: مفعول فاعلات مفاعیل فاعلن (مضارع مثمن اخرب مکفوف محذوف)
قالب شعری: غزل/قصیده/قطعه
منبع اولیه: امیرحسین موسوی
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
افروختی ز باده و رنگ بتان شکست
یک گل شکفت و رونق صد گلستان شکست
هوش مصنوعی: از نوشیدن باده و زیبایی معشوقان شعلهای شعلهور شد که یک گل درخشید و زیبایی و شکوه صد گلستان را ویران کرد.
دادی چو دل ز دست، رهایی طمع مدار
عشق آن طلسم نیست که آن را توان شکست
هوش مصنوعی: اگر دل را بهراحتی به کسی سپردی، نباید انتظار داشته باشی که به راحتی از عشق رهایی پیدا کنی. عشق یک جادو یا طلسم نیست که بتوان آن را به سادگی شکست داد.