گنجور

شمارهٔ ۵۸

چند باشد دل ز وصل دل‌ربایی بی‌نصیب
چند باشد گوشم از آواز پایی بی‌نصیب
رخ مپوش از من گهِ نظّاره این عیب است عیب
کز سر خوان کریم آید گدایی بی‌نصیب
چند آیم بر سر راه و ز بیم خوی تو
چشم از نظّاره و لب از دعایی بی‌نصیب
وقت رفتن جسم قدسی را مسوز ای آه گرم
تا نگردد ز استخوان او همایی بی‌نصیب

اطلاعات

وزن: فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن (رمل مثمن محذوف)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چند باشد دل ز وصل دل‌ربایی بی‌نصیب
چند باشد گوشم از آواز پایی بی‌نصیب
هوش مصنوعی: چند بار می‌توانم بدون داشتن ارتباطی با محبوبم، دلخوشی‌ها را تجربه کنم؟ چقدر می‌تواند گوشم از شنیدن آواز کسی بی‌نصیب بماند؟
رخ مپوش از من گهِ نظّاره این عیب است عیب
کز سر خوان کریم آید گدایی بی‌نصیب
هوش مصنوعی: چهره‌ات را از من پنهان نکن، زیرا این کار ناپسند است. آن عیبی که از سر سفره‌ای بزرگ پیداست، به مانند گدایی است که از آن بهره‌ای نمی‌برد.
چند آیم بر سر راه و ز بیم خوی تو
چشم از نظّاره و لب از دعایی بی‌نصیب
هوش مصنوعی: من بارها به سر راه تو آمده‌ام، اما از ترس تو نه به تماشای تو پرداخته‌ام و نه از تو دعایی طلب کرده‌ام.
وقت رفتن جسم قدسی را مسوز ای آه گرم
تا نگردد ز استخوان او همایی بی‌نصیب
هوش مصنوعی: در زمان جدایی، عشق و احساسات عمیق را نزن و ناآرامی را ایجاد نکن، زیرا باعث می‌شود روح او از جسمش جدا شود و این جدایی به او آسیب برساند.