گنجور

شمارهٔ ۴۶

چیزی نشد معلوم من از صحبت فرزانه‌ها
بر قلب رسوایی زدم زین پس من و دیوانه‌ها
از بیم سیل اشک من نیک و بد روی زمین
تا مردمان چشم خود بیرون شدند از خانه‌ها
گر خود تهیدستم چه شد دستی ندارم بر فلک
چشک و دل من پر بود گنج است در ویرانه‌ها
از گفتگوی این و آن تا کی فرورفتن توان
مردم ز غفلت تا به کی خواب آرد این افسانه‌ها
ای ساقی روشندلان بازآ که اهل بزم را
گردید قالب‌ها تهی پر شد ز خون پیمانه‌ها
مرغان این بستان‌سرا رام و اسیرند از ازل
صیاد گو منت مکش از دام‌ها و دانه‌ها
ناخن به دل‌ها می‌زنند از طره‌های مهوشان
شاید اگر صاحب‌دلان ممنون شوند از شانه‌ها
بر گرد شمع عارضت ای قبله روحانیان
خیل ملک پر می‌زنند از شوق چون پروانه‌ها
قدسی ز بهر دوستی، هرکس تردد می‌کند
من هم پی پروانه‌ای گردم در این کاشانه‌ها

اطلاعات

وزن: مستفعلن مستفعلن مستفعلن مستفعلن (رجز مثمن سالم)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: امیرحسین موسوی

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چیزی نشد معلوم من از صحبت فرزانه‌ها
بر قلب رسوایی زدم زین پس من و دیوانه‌ها
هوش مصنوعی: از گفت‌وگو با عالمان، نتیجه‌ای برای من مشخص نشد و حالا که دل‌م پر از سرشکستگی است، دیگر فقط به جمع دیوانگان می‌پیوندم.
از بیم سیل اشک من نیک و بد روی زمین
تا مردمان چشم خود بیرون شدند از خانه‌ها
هوش مصنوعی: از ترس سیل اشک من، خوبی‌ها و بدی‌های زمین ناپدید شده است و مردم از خانه‌هایشان بیرون آمده‌اند.
گر خود تهیدستم چه شد دستی ندارم بر فلک
چشک و دل من پر بود گنج است در ویرانه‌ها
هوش مصنوعی: اگر خودم بی‌چیز هستم، چه اهمیتی دارد؟ من که بر آسمان دسترسی ندارم، اما دل و احساساتم پر از ثروت و گنجینه است، حتی در میان خرابه‌ها.
از گفتگوی این و آن تا کی فرورفتن توان
مردم ز غفلت تا به کی خواب آرد این افسانه‌ها
هوش مصنوعی: تا کی می‌خواهیم به صحبت‌های دیگران گوش دهیم و غفلت را ادامه دهیم؟ تا کی این داستان‌های خیالی ما را در خواب نگه خواهد داشت؟
ای ساقی روشندلان بازآ که اهل بزم را
گردید قالب‌ها تهی پر شد ز خون پیمانه‌ها
هوش مصنوعی: ای ساقی روشندلان، دوباره به ما بازگرد که اهل بزم و جشن، بسیار بی‌روح و خالی شده‌اند و پیمانه‌ها هم از خون پر شده است.
مرغان این بستان‌سرا رام و اسیرند از ازل
صیاد گو منت مکش از دام‌ها و دانه‌ها
هوش مصنوعی: پرندگان این باغ، از زمان‌های دور در چنگال صیادان قرار دارند و به طرز عجیبی رام و وابسته شده‌اند. بنابراین، ای صیاد، نیازی نیست که از دام‌ها و غذاهایت کمک‌خواهی کنی.
ناخن به دل‌ها می‌زنند از طره‌های مهوشان
شاید اگر صاحب‌دلان ممنون شوند از شانه‌ها
هوش مصنوعی: ناخن‌ها به دل‌ها آسیب می‌زنند و از زیبایی‌های معشوقه‌ها متاثر می‌شوند، شاید اگر دل‌سوختگان قدردان شوند و از موهای آن‌ها بهره‌مند گردند.
بر گرد شمع عارضت ای قبله روحانیان
خیل ملک پر می‌زنند از شوق چون پروانه‌ها
هوش مصنوعی: ای مظهر زیبایی و مرکز توجه روحانیان، دور شمع زیبایی‌ات پروانه‌ها از شوق پرواز می‌کنند.
قدسی ز بهر دوستی، هرکس تردد می‌کند
من هم پی پروانه‌ای گردم در این کاشانه‌ها
هوش مصنوعی: به خاطر دوستان خوبم، هر کسی که به این مکان می‌آید، من هم مانند پروانه‌ای در این خانه‌ها پرواز می‌کنم.

حاشیه ها

1398/10/20 18:01

چشم و دل من پر بود.....-----درست است