گنجور

شمارهٔ ۹۶

به شهرعشق نه روز و نه هفته است و نه سالی
چو درگذشت زمان نیست غیر خواب و خیالی
بیار ساقی می ای که پیر باده فروشش
نهفته در خم یا شیشه یا سبو دو سه سالی
مگر به همت پیر مغان لطف تو بتوان
ز روی آینۀ دل زدود زنگ ملالی
قیاس میکنم ابروی او به صفحۀ عارض
بروی ماه شب چارده ز مشک هلالی
خوشست تلخی عمرم بدین امید که باشد
همیشه از پی شام فراق صبح وصالی

اطلاعات

وزن: مفاعلن فعلاتن مفاعلن فعلاتن (مجتث مثمن مخبون)
قالب شعری: غزل
منبع اولیه: همراهان گنجور

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

به شهرعشق نه روز و نه هفته است و نه سالی
چو درگذشت زمان نیست غیر خواب و خیالی
هوش مصنوعی: در شهر عشق نه روز و هفته و سالی وجود دارد؛ زیرا زمانی که می‌گذرد، فقط خواب و خیال باقی می‌ماند.
بیار ساقی می ای که پیر باده فروشش
نهفته در خم یا شیشه یا سبو دو سه سالی
هوش مصنوعی: ای ساقی، برایم می بیاور که سال‌هاست باده فروشش در ظروفی مانند خم، شیشه یا سبو پنهان شده است.
مگر به همت پیر مغان لطف تو بتوان
ز روی آینۀ دل زدود زنگ ملالی
هوش مصنوعی: آیا جز با تلاش و کمک پیشوای مغان، می‌توان نابسامانی‌های دل را با لطف تو برطرف کرد؟
قیاس میکنم ابروی او به صفحۀ عارض
بروی ماه شب چارده ز مشک هلالی
هوش مصنوعی: من ابروی او را با نازکی و زیبایی چهره‌اش مقایسه می‌کنم که به اندازه تابش ماه در شب چهاردهم درخشان و دلربا است.
خوشست تلخی عمرم بدین امید که باشد
همیشه از پی شام فراق صبح وصالی
هوش مصنوعی: تلخی عمرم را به خاطر این امید تحمل می‌کنم که پس از شب جدایی، همیشه صبح وصال را تجربه کنم.