گنجور

فصل اول

بدان که در کتب پیمبران گذشته معروف است این لفظ که با انسان گفت: «یا انسان اعرف نفسک، تعرف بک» و در اخبار و در آثار معروف است که: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» و این کلمه دلیل آن است که نفس آدمی چون آیینه است که هر که در وی نگرد، حق را می بیند و بسیار خلق در خود می نگرد و حق را نمی بیند، پس لابد است شناختن آن وجه از نظر که آن آینه معرفت است و این بر دو وجه است: یکی از آن آن است که غامض تر است و بیشتر فهم نتوانند کردن، صواب نبود گفتن آن اما آن وجه که همه کس فهم تواند کرد، آن است فهم آن احتمال نکند و عوام که آدمی از ذات خویش هستی ذات حق سبحانه و تعالی بشناسد و از صفات حق سبحانه و تعالی بشناسد و از تصرف در مملکت خویش، و آن تن و اعضای وی است، تصرف حق در جمله عالم بشناسد.

و شرح این آن است که چون خود را اولا به هستی بشناخت و می داند که پیشتر از این به سالی چند نیست بود و از وی نه نام بود و نه نشان، چنانکه حق سبحانه و تعالی گفت: «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا انا خلقنا الانسان من نطفه الشاج نبتلیه، فجعلناه سمیعا بصیر»

و آنچه آدمی بدان راه برد از اصل آفرینش خویش، آن است که داند که پیش از هستی خویش نطفه بود: قطره آب گندیده، در وی عقل نه و سمع و بصر نه و سر و دست و پای و زبان و چشم نه و رگ و پی و استخوان و پوست و گوشت نه، بل آبی بود سپید یک صفت.

پس این همه عجایب در وی پدید آمد، اما وی خود را پدید آورد یا وی را کسی پدید آورد و چون به ضرورت بشناسد که اکنون که بر درجه کمال است، از آفریدن یک سر موی عاجز است، داند که آن وقت که قطره آب بود، عاجز تر و ناقص تر بود، پس به ضرورت وی را از هست شدن ذات خویش هستی ذات حق سبحانه و تعالی معلوم شود.

و چون در عجایب تن خویش نگرد، از روی ظاهر و از روی باطن، چنان که بعضی شرح کرده شد، قدرت آفریدگار خویش بیند و بشناسد که قدرتی بر کمال است که هر چه خواهد، تواند آفریدن که قدرتی کاملتر از آن، چه باشد که از چنان قطره آب حقیر و مهین چنین شخص باکمال و باجمال و پر بدایع و عجایب بیافریند.

و چون در غرایب صفات خویش، و منافع اعضای خویش نگرد که هر یکی را برای چه حکمت آفریده اند، از اعضای ظاهر چون دست و پای و چشم و زبان و دندان و از اعضای باطن چون سپرز و جگر و زهره و غیر آن، علم آفریدگار خویش بشناسد که به نهایت کمال است و به همه چیزی محیط و بداند که از چنین عالم هیچ چیز غایب نتواند بود که اگر همه عقل و عقلا در هم زنند و ایشان را عمرهای دراز دهند و اندیشه می کنند تا یک عضو از جمله این اعضا وجهی دیگر در آفرینش آن بیرون آرند، بهتر از این که هست نتوانند اگر خواهند مثلا که صورتی دیگر تقدیر کنند دندان را که دندانهای پیش را سرهای تیز است تا طعام ببرد و دیگران را سر پهن است تا طعام را آس کند و زبان در بر وی چون مجرفه آسیابان که طعام به آسیا اندازد و قوتی که در زیر زبان است چون خمیر که آب ریزند و بدان وقت که باید، چندان که آب می ریزد تا طعام تر شود و به گلو فرو خزد و در گلو نماند، همه عقلا عالم هیچ صورت دیگر نتوانند اندیشیدن به کمالتر از این و نیکوتر از این و همچنین دست را پنج انگشت، چهار در یک صف و ابهام از ایشان دورتر و به بالا کهتر، چنانکه با هر یکی از ایشان کار می کند و بر همه می گردد و هر یکی را سه بند ظاهر و وی را دو بند ظاهر، چنان ساخته که اگر خواهد قبض کند و اگر خواهد از وی مجرفه سازد و خواهد مغرفه سازد و خواهد گرد کند و سلاح سازد و خواهد پهن باز کند و کفچلیز و طبق سازد و از وجوه بسیار به کار دارد، اگر همه عقلا عالم خواهند که وجه دیگر اندیشند و در نهاد این انگشتها که همه در یک صف یا سه از یک سوی و دو از یک سو، یا این که پنج است شش بایست یا چهار، یا این که سه بند بایستی یا چهار، چنین هر چه اندیشند و گویند همه ناقص بود و کامل ترین این است که خدای تعالی آفریده است و بدین معلوم شود که: علم آفریدگار بر این شخص محیط است و بر همه چیزی مطلع است.

و در هر جزوی از اجزای آدمی همچنین حکمتهاست، هر چند کسی این حکمتها بیشتر داند، تعجب وی از عظمت علم خدای تعالی بیشتر بود و چون آدمی در حاجتهای خویش نگرد، اول به اعضاء، آنگه به طعام و لباس و مسکن و حاجت طعام به باران و باد و میغ و سرما و گرما و به صنعتها که آن را به صلاح آرد و حاجتها صنعتها و به آلات از آهن و چوب و مس و برنج و غیر آن و حاجت آن آلات به هدایت و معرفت، که چون سازند و آنگاه نگاه کند این همه آفریده را و ساخته بیند بر تمامترین و نیکوترین وجهی و از هر یکی چندان انواع که ممکن نبودی که اگر نیافریدی در خاطر هیچ درآمدی و یا در توانستی خواست، ناخواسته و نادانسته، همه به لطف و رحمت ساخته بیند از اینجا وی را صفتی دیگر معلوم گردد که حیوه اولیا بدان است و آن لطف و رحمت و عنایت است به همه آفریدگان، چنان که گفت: «سبقت رحمتی غضبی» و چنان که رسول (ص) گفت: «شفقت خدای تعالی بر بندگان بیش است از شفقت مادر بر فرزند شیر خواره».

پس از پدید آمدن ذات خویش، ذات حق سبحانه و تعالی ببیند و در بسیاری تفاصیل و اجزا و اطراف خویش، کمال قدرت حق بیند و در عجایب حکمتها و منافع اطراف خویش، کمال علم حق بیند و در اجتماع آنچه در می بایست، به ضرورت یا به حاجت یا برای نیکوئی و زینت که همه با خویش آفریده یابد، لطف و رحمت خدای تعالی بیند، پس بر این وجه معرفت نفس آئینه و کلید معرفت حق سبحانه و تعالی باشد.

عنوان دوم (در شناختن حق تعالی): (و در آن ده فصل است)فصل دوم: چنان که صفات حق، سبحانه و تعالی، از صفات خویش بدانست و ذات وی از ذات خویش بدانست، تنزیه و تقدیس حق، سبحانه و تعالی، از تنزیه و تقدیس خویش بداند، معنی تنزیه و تقدیس در حق تعالی آن است که پاک و مقدس است از هر چه در وهم آید و خیال بندد و منزه است از آن که وی را با جای اضافت کنند، اگر چه هیچ جای از تصرف وی خالی نیست و آدمی نمودگار این در خویشتن می بیند که حقیقت جان وی که ما آن را دل گفتیم، منزه است از آن که در وهم و خیال آید و گفتیم که وی را مقدار و کمیت نیست و قسمت پذیر نیست و چون چنین باشد، وی را رنگ نبود و هر چه وی را رنگ نبود و مقدار نبود، به هیچ حال در خیال نیاید، در خیال چیزی آید که چشم آن را دیده بود یا جنس آن را دیده بود و جز الوان در ولایت چشم و خیال نیست و این که طبع تقاضا کند که چیزی چگونه است؟ معنی آن بود که چه شکل دارد، خرد است یا بزرگ است؟ چیزی که این صفت را به وی راه نبود، سوال چگونگی را در وی باطل آید خواهی بدانی که چیزی باشد که چگونگی به وی راه نبود، در حقیقت خود نگر که آن حقیقت تو که محل معرفت است، قسمت پذیر نیست و مقدار کمیت و کیفیت را به وی راه نیست.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که در کتب پیمبران گذشته معروف است این لفظ که با انسان گفت: «یا انسان اعرف نفسک، تعرف بک» و در اخبار و در آثار معروف است که: «من عرف نفسه فقد عرف ربه» و این کلمه دلیل آن است که نفس آدمی چون آیینه است که هر که در وی نگرد، حق را می بیند و بسیار خلق در خود می نگرد و حق را نمی بیند، پس لابد است شناختن آن وجه از نظر که آن آینه معرفت است و این بر دو وجه است: یکی از آن آن است که غامض تر است و بیشتر فهم نتوانند کردن، صواب نبود گفتن آن اما آن وجه که همه کس فهم تواند کرد، آن است فهم آن احتمال نکند و عوام که آدمی از ذات خویش هستی ذات حق سبحانه و تعالی بشناسد و از صفات حق سبحانه و تعالی بشناسد و از تصرف در مملکت خویش، و آن تن و اعضای وی است، تصرف حق در جمله عالم بشناسد.
هوش مصنوعی: بدان که در کتاب‌های پیامبران پیشین مشهور است جمله‌ای که خطاب به انسان گفته شده: «ای انسان، خود را بشناس، تا خدا را بشناسی» و در اخبار و آثار نیز آمده که: «کسی که خود را بشناسد، خدا را شناخته است». این عبارت نشان می‌دهد که نفس انسان مانند یک آینه است؛ هر کسی که به آن نگاه کند، حق را خواهد دید. اما بسیاری از مردم در خود می‌نگرند و حق را نمی‌بینند. بنابراین، لازم است که آن جنبه‌ای از خود را بشناسیم که آینه معرفت است. این شناخت بر دو وجه است: یکی از آن‌ها پیچیده‌تر است و کمتر کسی می‌تواند آن را درک کند، بنابراین نباید درباره‌اش سخن گفت. اما جنبه‌ای که همه می‌توانند آن را درک کنند، این است که انسان باید از ذات خود به ذات حق سبحانه و تعالی آگاهی یابد، و همچنین ویژگی‌های این ذات را بشناسد و تشخیص دهد که چگونه حق بر همه جهان تصرف می‌کند، از جمله بر بدن و اعضای خودش.
و شرح این آن است که چون خود را اولا به هستی بشناخت و می داند که پیشتر از این به سالی چند نیست بود و از وی نه نام بود و نه نشان، چنانکه حق سبحانه و تعالی گفت: «هل اتی علی الانسان حین من الدهر لم یکن شیئا مذکورا انا خلقنا الانسان من نطفه الشاج نبتلیه، فجعلناه سمیعا بصیر»
هوش مصنوعی: این متن بیان می‌کند که وقتی انسان به وجود خود آگاه می‌شود و درک می‌کند که مدت زمان زیادی از وجودش نمی‌گذرد و پیش از آن نه نامی داشت و نه نشانی، به یاد سخن الهی می‌افتد که می‌فرماید: «آیا بر انسان زمان‌هایی از دوران نگذشته است که چیزی به خاطر نداشته باشد؟ ما انسان را از نطفه‌ای آفریدیم و او را مبتلا به آزمایش کردیم، سپس به او شنوایی و بینایی دادیم.»
و آنچه آدمی بدان راه برد از اصل آفرینش خویش، آن است که داند که پیش از هستی خویش نطفه بود: قطره آب گندیده، در وی عقل نه و سمع و بصر نه و سر و دست و پای و زبان و چشم نه و رگ و پی و استخوان و پوست و گوشت نه، بل آبی بود سپید یک صفت.
هوش مصنوعی: انسان باید بداند که قبل از به وجود آمدن خود، به صورت نطفه‌ای بوده که فقط یک قطره آب بود. در آن زمان هیچ عقل، شنوایی، بینایی، اعضای بدن مانند سر، دست و پا، زبان، چشم، رگ، پی، استخوان، پوست و گوشت وجود نداشت. در واقع، فقط یک قطره آب بی‌ویژگی بود.
پس این همه عجایب در وی پدید آمد، اما وی خود را پدید آورد یا وی را کسی پدید آورد و چون به ضرورت بشناسد که اکنون که بر درجه کمال است، از آفریدن یک سر موی عاجز است، داند که آن وقت که قطره آب بود، عاجز تر و ناقص تر بود، پس به ضرورت وی را از هست شدن ذات خویش هستی ذات حق سبحانه و تعالی معلوم شود.
هوش مصنوعی: باوجود تمام شگفتی‌هایی که در او پدید آمده، آیا او خود را به وجود آورده یا کسی دیگر او را خلق کرده است؟ وقتی لازم است که به این نکته پی ببرد که اکنون در کمال است و از آفریدن حتی یک تار موی عاجز است، متوجه می‌شود که زمانی که تنها یک قطره آب بوده، از این نظر حتی ناتوان‌تر و ناقص‌تر بوده است. بنابراین، به‌طور ضروری درمی‌یابد که وجود او از وجود ذات حق و سبحانه و تعالی نشأت می‌گیرد.
و چون در عجایب تن خویش نگرد، از روی ظاهر و از روی باطن، چنان که بعضی شرح کرده شد، قدرت آفریدگار خویش بیند و بشناسد که قدرتی بر کمال است که هر چه خواهد، تواند آفریدن که قدرتی کاملتر از آن، چه باشد که از چنان قطره آب حقیر و مهین چنین شخص باکمال و باجمال و پر بدایع و عجایب بیافریند.
هوش مصنوعی: وقتی در شگفتی‌های وجود خود تأمل می‌کند، از منظر ظاهری و باطنی، همان‌طور که برخی توضیح داده‌اند، توانایی خالق خود را درک می‌کند. او می‌بیند و می‌شناسد که این قدرت، قدرتی پرکمال است که قادر است هر چیزی را که بخواهد بیافریند. چه چیزی می‌تواند از این قدرت بالاتر باشد که از یک قطره کوچک و ناچیز آب، چنین انسانی با کمال، زیبا و پر از شگفتی‌ها و عجایب بوجود آورد؟
و چون در غرایب صفات خویش، و منافع اعضای خویش نگرد که هر یکی را برای چه حکمت آفریده اند، از اعضای ظاهر چون دست و پای و چشم و زبان و دندان و از اعضای باطن چون سپرز و جگر و زهره و غیر آن، علم آفریدگار خویش بشناسد که به نهایت کمال است و به همه چیزی محیط و بداند که از چنین عالم هیچ چیز غایب نتواند بود که اگر همه عقل و عقلا در هم زنند و ایشان را عمرهای دراز دهند و اندیشه می کنند تا یک عضو از جمله این اعضا وجهی دیگر در آفرینش آن بیرون آرند، بهتر از این که هست نتوانند اگر خواهند مثلا که صورتی دیگر تقدیر کنند دندان را که دندانهای پیش را سرهای تیز است تا طعام ببرد و دیگران را سر پهن است تا طعام را آس کند و زبان در بر وی چون مجرفه آسیابان که طعام به آسیا اندازد و قوتی که در زیر زبان است چون خمیر که آب ریزند و بدان وقت که باید، چندان که آب می ریزد تا طعام تر شود و به گلو فرو خزد و در گلو نماند، همه عقلا عالم هیچ صورت دیگر نتوانند اندیشیدن به کمالتر از این و نیکوتر از این و همچنین دست را پنج انگشت، چهار در یک صف و ابهام از ایشان دورتر و به بالا کهتر، چنانکه با هر یکی از ایشان کار می کند و بر همه می گردد و هر یکی را سه بند ظاهر و وی را دو بند ظاهر، چنان ساخته که اگر خواهد قبض کند و اگر خواهد از وی مجرفه سازد و خواهد مغرفه سازد و خواهد گرد کند و سلاح سازد و خواهد پهن باز کند و کفچلیز و طبق سازد و از وجوه بسیار به کار دارد، اگر همه عقلا عالم خواهند که وجه دیگر اندیشند و در نهاد این انگشتها که همه در یک صف یا سه از یک سوی و دو از یک سو، یا این که پنج است شش بایست یا چهار، یا این که سه بند بایستی یا چهار، چنین هر چه اندیشند و گویند همه ناقص بود و کامل ترین این است که خدای تعالی آفریده است و بدین معلوم شود که: علم آفریدگار بر این شخص محیط است و بر همه چیزی مطلع است.
هوش مصنوعی: وقتی به دقت در ویژگی‌های غیرمعمول و منافع اعضای بدن خود بنگریم و هر یک را بر اساس حکمت‌های آفرینش آن‌ها درک کنیم، به علم و کمال آفریدگار پی خواهیم برد. اعضای ظاهری مانند دست و پا و چشم و زبان و دندان، و اعضای باطنی مانند کبد و طحال، همه نشان‌دهنده‌ی علم بی‌نظیر خالق هستند که به گونه‌ای کامل و همه‌جانبه طراحی شده‌اند. هیچ چیز از این عالم از نظر او پنهان نیست، و عقل و فکر انسان‌ها اگر هم در تلاش باشند، نمی‌توانند به بهتری و کامل‌تری از این طراحی دست یابند. به‌عنوان مثال، دندان‌های پیشین برای بریدن غذا و دندان‌های دیگر برای نرم کردن غذا ساخته شده‌اند. زبان مانند وسیله‌ای عمل می‌کند که غذا را به سمت آسیاب می‌برد و مایعات را به طریقی مناسب به درون گلو می‌فرستد. طراحی دست نیز به شکلی است که با پنج انگشت خود می‌تواند کارهای متعددی انجام دهد. هر چه فکر کنیم و پیشنهاد دهیم، در نهایت به این نتیجه می‌رسیم که بهترین و کامل‌ترین شکل اعضای بدن، همان است که خداوند خلق کرده و دانستن این مساله به ما می‌فهماند که علم آفریدگار شامل همه چیز است و بر همه چیز آگاه است.
و در هر جزوی از اجزای آدمی همچنین حکمتهاست، هر چند کسی این حکمتها بیشتر داند، تعجب وی از عظمت علم خدای تعالی بیشتر بود و چون آدمی در حاجتهای خویش نگرد، اول به اعضاء، آنگه به طعام و لباس و مسکن و حاجت طعام به باران و باد و میغ و سرما و گرما و به صنعتها که آن را به صلاح آرد و حاجتها صنعتها و به آلات از آهن و چوب و مس و برنج و غیر آن و حاجت آن آلات به هدایت و معرفت، که چون سازند و آنگاه نگاه کند این همه آفریده را و ساخته بیند بر تمامترین و نیکوترین وجهی و از هر یکی چندان انواع که ممکن نبودی که اگر نیافریدی در خاطر هیچ درآمدی و یا در توانستی خواست، ناخواسته و نادانسته، همه به لطف و رحمت ساخته بیند از اینجا وی را صفتی دیگر معلوم گردد که حیوه اولیا بدان است و آن لطف و رحمت و عنایت است به همه آفریدگان، چنان که گفت: «سبقت رحمتی غضبی» و چنان که رسول (ص) گفت: «شفقت خدای تعالی بر بندگان بیش است از شفقت مادر بر فرزند شیر خواره».
هوش مصنوعی: در هر بخش از وجود انسان، حکمتی نهفته است، و هر چه کسی درک بیشتری از این حکمت‌ها داشته باشد، تعجب او از عظمت علم خداوند بیشتر می‌شود. وقتی انسان به نیازهای خود می‌نگرد، ابتدا به اعضای بدنش توجه می‌کند و سپس به خوراک، لباس، مسکن و نیاز به باران، باد، ابر، سرما و گرما می‌پردازد. همچنین به مهارت‌هایی فکر می‌کند که این نیازها را برطرف می‌کنند و به ابزارهایی از آهن، چوب، مس، برنج و غیره نیاز دارد. همچنین نیاز این ابزارها به هدایت و شناخت مهم است، چرا که ساخت و استفاده از آن‌ها به کارایی آن‌ها وابسته است. وقتی به این همه آفریده و ساخته‌ها می‌نگرد که به بهترین و زیباترین شکل خلق شده‌اند و تنوع انواع آن‌ها را می‌بیند، متوجه می‌شود که این آفرینش نه تنها به خاطر خواسته یا علم انسان‌ها بوده، بلکه همه چیز به لطف و رحمت خداوند خلق شده است. از اینجا صفتی دیگر در دل او ایجاد می‌شود که به خصوصیت اولیا اشاره دارد و آن هم لطف و رحمت خدا است که شامل همه مخلوقات می‌شود، چنانکه گفته شده: "رحمت من بر خشمم پیشی می‌گیرد"، و همچنین رسول خدا (ص) بیان کرده‌اند که رحمت خداوند بر بندگانش بیشتر از محبت مادر به فرزند شیرخواره است.
پس از پدید آمدن ذات خویش، ذات حق سبحانه و تعالی ببیند و در بسیاری تفاصیل و اجزا و اطراف خویش، کمال قدرت حق بیند و در عجایب حکمتها و منافع اطراف خویش، کمال علم حق بیند و در اجتماع آنچه در می بایست، به ضرورت یا به حاجت یا برای نیکوئی و زینت که همه با خویش آفریده یابد، لطف و رحمت خدای تعالی بیند، پس بر این وجه معرفت نفس آئینه و کلید معرفت حق سبحانه و تعالی باشد.
هوش مصنوعی: پس از اینکه وجود خود را درک کرد، خداوند حق متعال قدرت بیکران خود را در بسیاری از جزئیات و اطراف خود مشاهده می‌کند. همچنین، او علم کامل خود را در عجایب حکمت‌ها و منافع موجود می‌یابد. در نتیجه، در کنار هم قرار گرفتن نیازها و خوبی‌ها که همه آنها را خود خلق کرده، نشانه رحمت و لطف خداوند است. بنابراین، شناخت نفس به عنوان آینه‌ای برای شناخت خداوند متعال به شمار می‌آید.