گنجور

فصل هجدهم

چون شرف و عجز و بزرگی گوهر دل آدمی از این جمله بدانستی، بدان که این گوهر عزیز را به تو داده اند و آنگاه وی را بر تو بپوشیده اند چون طلب وی نکنی و وی را ضایع کنی و از وی غافل باشی، غبنی و خسرانی عظیم باشد، جهد آن کن که دل خود را باز جویی و از میان مشغله دنیا بیرون آری و وی را به کمال خویش رسانی که شرف و عز وی در آن جهان پیدا خواهد شد که شادیی بیند بی اندوه و بقایی بی فنا و قدرتی بی عجز و معرفتی بی شبهت، و جمال حضرتی بی کدورت.

اما در این جهان، شرف وی بدان است که وی را استعداد و شایستگی باشد که بدان شرف و عز حقیقی رسد وگرنه از وی ناقص تر و پیچیده تر امروز کیست؟ که اسیر گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما و بیماری و درد و اندوه و رنج و خشم و آز است و هر چه وی را در آن راحت است و لذت، زیان کار وی است: و هر چه وی را منفعت کند با تلخی و رنج است و کسی که عزیز و شریف بود، به علم بود یا به قوت و قدرت یا به همت و ارادت یا به جمال صورت.

اگر در علم وی نگری از وی جاهلتر کیست که اگر یک رگ در دماغ وی کژ شود، وی در خطر هلاک و دیوانگی افتد و وی نداند که از چه خاست و علاج وی چیست؟ و باشد که علاج آن در پیش وی باشد و همی بیند و نداند.

و اگر در قدرت و قوت وی نگاه کنی، از وی عاجزتر کیست که با مگسی بر نیاید و اگر سارخکی را بر وی مسلط کنند، در دست وی هلاک شود و اگر زنبوری سر نیش فرا وی کند، بی خواب و بی قرار شود.

و اگر در همت وی نگری، به یک دانک سیم یا زر که از وی به زیان آید، متغیر شود و رنجور گردد و اگر یک لقمه از وی در گذرد، به وقت گرسنگی مدهوش شود و از این خسیس تر چه باشد؟

و اگر در جمال صورت وی نگری، پوستی است بر روی مزبله ای در کشیده و اگر دو روز خویشتن را نشوید، رسوائیها بر وی پیدا شود که از خویشتن سیر آید و گند از وی برخیزد و رسواتر و گنده تر از آن چه چیز است که وی همیشه در باطن خویش دارد و حمال وی است، روزی چند بار به دست خویش از خویشتن بشوید روزی شیخ ابو سعید ابوا الخیر می گذشت با صوفیان فراجائی رسید که چاه طهارت جای پاک همی کردند و نجاست بر راه بود صوفیان همه به یک سوی گریختند و بینی بگرفتند و شیخ بایستاد و گفت: «ای قوم، دانید که این نجاست فرامن چه می گوید؟» می گوید که : «دی در بازار بودم، همه کیسه های خویش بر من همی افشانیدید تا مرا به دست آورید یک شب با شما صحبت بیش نکردم، بدین صفت گشتم مرا از شما می باید گریخت یا شما را از من؟»

و به حقیقت چنین است که آدمی در این عالم در غایت نقصان و عجز و ناکسی است و روز بازار وی فردا خواهد بود اگر کیمیای سعادت بر گوهر دل افکند تا از درجه ی بهایم به درجه فرشتگان رسد و اگر روی به دنیا و شهوت دنیا آرد، فردا سگ و خوک را بر وی فضل بود که ایشان همه خاک شوند و از رنج برهند و وی در عذاب بماند پس چنان که شرف خود بشناخت، باید که نقصان و بیچارگی خود بشناسد که معرفت نفس از این وجه هم مفتاحی است از مفاتیح معرفت حق تعالی.

و این مقدار کفایت بود در شرح خویشتن شناسی که چنین بیش از این که گفته آمد، احتمال نکند و بالله التوفیق.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

چون شرف و عجز و بزرگی گوهر دل آدمی از این جمله بدانستی، بدان که این گوهر عزیز را به تو داده اند و آنگاه وی را بر تو بپوشیده اند چون طلب وی نکنی و وی را ضایع کنی و از وی غافل باشی، غبنی و خسرانی عظیم باشد، جهد آن کن که دل خود را باز جویی و از میان مشغله دنیا بیرون آری و وی را به کمال خویش رسانی که شرف و عز وی در آن جهان پیدا خواهد شد که شادیی بیند بی اندوه و بقایی بی فنا و قدرتی بی عجز و معرفتی بی شبهت، و جمال حضرتی بی کدورت.
هوش مصنوعی: چون شأن و ناتوانی و بزرگی گوهری که در دل انسان وجود دارد را فهمیدی، بدان که این گوهر ارزشمند به تو داده شده و سپس آن را از تو پنهان کرده‌اند. اگر به دنبال آن نروی و آن را تباه کنی و از آن غافل باشی، زیان و خسارتی بزرگ متوجه تو خواهد شد. تلاش کن که دل خود را باز یابی و از دغدغه‌های دنیا فاصله بگیری و آن را به کمال برسانی، زیرا شرف و عزت آن در جهانی دیگر نمایان خواهد شد که در آن شادی بدون غم، بقا بدون فنا، قدرت بدون ناتوانی و معرفتی بدون شک وجود دارد، و زیبایی بی‌کدورت الهی به چشم خواهد آمد.
اما در این جهان، شرف وی بدان است که وی را استعداد و شایستگی باشد که بدان شرف و عز حقیقی رسد وگرنه از وی ناقص تر و پیچیده تر امروز کیست؟ که اسیر گرسنگی و تشنگی و گرما و سرما و بیماری و درد و اندوه و رنج و خشم و آز است و هر چه وی را در آن راحت است و لذت، زیان کار وی است: و هر چه وی را منفعت کند با تلخی و رنج است و کسی که عزیز و شریف بود، به علم بود یا به قوت و قدرت یا به همت و ارادت یا به جمال صورت.
هوش مصنوعی: در این دنیا، ارزش واقعی انسان به این است که دارای استعداد و توانایی باشد تا به شرف و عزت حقیقی دست یابد. در غیر این صورت، آیا کسی به مراتب ناقص‌تر و پیچیده‌تر از او وجود دارد که درگیر گرسنگی، تشنگی، گرما، سرما، بیماری، درد، اندوه، رنج، خشم و حسادت باشد؟ هر چیزی که برای او لذت و راحتی به همراه داشته باشد، عملاً به ضرر اوست، و هر آنچه نفع‌رسان است، با تلخی و رنج همراه است. فردی که عزیز و گرامی است، عزتش ناشی از علم، قوت، قدرت، اراده و همت یا زیبایی ظاهری اوست.
اگر در علم وی نگری از وی جاهلتر کیست که اگر یک رگ در دماغ وی کژ شود، وی در خطر هلاک و دیوانگی افتد و وی نداند که از چه خاست و علاج وی چیست؟ و باشد که علاج آن در پیش وی باشد و همی بیند و نداند.
هوش مصنوعی: آیا ممکن است کسی در دانش او نادان‌تر باشد که اگر تنها یک رگ در بینی‌اش دچار مشکل شود، او در معرض خطر مرگ یا جنون قرار گیرد و نتواند بفهمد که این مشکل از کجا آمده و چگونه باید درمان شود؟ و شاید هم درمان آن در دسترسش باشد، اما او آن را می‌بیند و نمی‌داند.
و اگر در قدرت و قوت وی نگاه کنی، از وی عاجزتر کیست که با مگسی بر نیاید و اگر سارخکی را بر وی مسلط کنند، در دست وی هلاک شود و اگر زنبوری سر نیش فرا وی کند، بی خواب و بی قرار شود.
هوش مصنوعی: اگر به توانایی و قدرت او نگاه کنی، هیچ‌کس از او ناتوان‌تر نیست، زیرا نمی‌تواند با یک مگس مقابله کند و حتی اگر یک پرنده کوچک بر او تسلط یابد، در دست او از بین می‌رود. همچنین اگر زنبوری نیشش را به سوی او دراز کند، به شدت بی‌خواب و بی‌قرار می‌شود.
و اگر در همت وی نگری، به یک دانک سیم یا زر که از وی به زیان آید، متغیر شود و رنجور گردد و اگر یک لقمه از وی در گذرد، به وقت گرسنگی مدهوش شود و از این خسیس تر چه باشد؟
هوش مصنوعی: اگر بخواهی به شخصیت و ویژگی‌های او توجه کنی، می‌بینی که اگر یک تکه نقره یا طلا به او زیان برساند، رنج می‌کشد و ناراحت می‌شود. حتی اگر در زمان گرسنگی یک لقمه از او بگذرد، ممکن است آنچنان تحت تاثیر قرار بگیرد که گیج و مدهوش شود. پس از این خسیس‌تر چه کسی می‌تواند وجود داشته باشد؟
و اگر در جمال صورت وی نگری، پوستی است بر روی مزبله ای در کشیده و اگر دو روز خویشتن را نشوید، رسوائیها بر وی پیدا شود که از خویشتن سیر آید و گند از وی برخیزد و رسواتر و گنده تر از آن چه چیز است که وی همیشه در باطن خویش دارد و حمال وی است، روزی چند بار به دست خویش از خویشتن بشوید روزی شیخ ابو سعید ابوا الخیر می گذشت با صوفیان فراجائی رسید که چاه طهارت جای پاک همی کردند و نجاست بر راه بود صوفیان همه به یک سوی گریختند و بینی بگرفتند و شیخ بایستاد و گفت: «ای قوم، دانید که این نجاست فرامن چه می گوید؟» می گوید که : «دی در بازار بودم، همه کیسه های خویش بر من همی افشانیدید تا مرا به دست آورید یک شب با شما صحبت بیش نکردم، بدین صفت گشتم مرا از شما می باید گریخت یا شما را از من؟»
هوش مصنوعی: اگر به زیبایی چهره‌اش نگاه کنی، می‌بینی که پوستی بر روی زباله‌ای گسترده شده است. اگر دو روز خود را نشوید، رسوایی‌هایش نمایان می‌شود و از خودش بیزار می‌شود و بوی بدی از او بلند می‌شود، که حتی از چیزی که در درونش دارد و سنگینی می‌کند، بدتر است. او باید چند بار در روز خودش را بشوید. یک روز شیخ ابو سعید ابوالخیر با گروهی از صوفیان به جایی رسید که در آن، چاه طهارت ساخته بودند و بر روی راه، نجاست بود. تمام صوفیان به سمتی فرار کردند و بینی‌هایشان را گرفتند، اما شیخ ایستاد و گفت: "ای مردم، بدانید که این نجاست چه می‌گوید؟" او ادامه داد که: "دیروز در بازار بودم، همه کیسه‌های خود را بر من می‌ریختید تا مرا به دست آورید. یک شب بیشتر با شما صحبت نکردم و به این حال دچار شدم. آیا باید از شما فرار کنم یا شما از من؟"
و به حقیقت چنین است که آدمی در این عالم در غایت نقصان و عجز و ناکسی است و روز بازار وی فردا خواهد بود اگر کیمیای سعادت بر گوهر دل افکند تا از درجه ی بهایم به درجه فرشتگان رسد و اگر روی به دنیا و شهوت دنیا آرد، فردا سگ و خوک را بر وی فضل بود که ایشان همه خاک شوند و از رنج برهند و وی در عذاب بماند پس چنان که شرف خود بشناخت، باید که نقصان و بیچارگی خود بشناسد که معرفت نفس از این وجه هم مفتاحی است از مفاتیح معرفت حق تعالی.
هوش مصنوعی: در حقیقت، انسان در این دنیا به شدت ناتوان و درمانده است و روزی که باید در آن پاسخگو باشد، فردا خواهد بود. اگر او بتواند گنج سعادت را در دل خود بیابد، می‌تواند از سطح حیوانات به مرتبه فرشتگان صعود کند. اما اگر بر دنیا و خواسته‌های آن متمرکز شود، در روز سرنوشت، وضع او از سگ و خوک نیز بدتر خواهد بود، زیرا آن‌ها حداقل از رنج رهایی می‌یابند و او در عذاب خواهد ماند. بنابراین، همان‌گونه که انسان باید مقام و شرافت خود را بشناسد، باید ناتوانی و ضعف خود را نیز درک کند، زیرا شناخت نفس به این شیوه، کلیدی برای شناخت خداوند است.
و این مقدار کفایت بود در شرح خویشتن شناسی که چنین بیش از این که گفته آمد، احتمال نکند و بالله التوفیق.
هوش مصنوعی: این مقدار برای تشریح خودشناسی کافی است و نیازی به گفتن بیشتر نیست، و توفیق الهی بر همه چیز حاکم است.