گنجور

فصل چهاردهم

اگر کسی این جمله که رفت نداند، از حقیقت نبوت وی را هیچ خبر نبود الا به صورت و سماع و ولایت یکی از درجات شرف دل آدمی است و حاصل آن سه خاصیت است: یکی آنچه عموم خلق را در خواب کشف شود، وی را در بیداری کشف افتد دوم آن که نفس عموم خلق جز در تن ایشان اثر نکند و نفس وی در اجسامی که خارج از تن وی است اثر کند، بر طریقی که صلاح خلق در آن باشد یا فسادی نبود در آن سوم آن که آنچه از علوم که عموم خلق را به تعلیم حاصل شود، وی را بی تعلیم از باطن خویش حاصل شود و چون روا باشد که کسی زیرک و صافی دل باشد، بعضی از علمها به خاطر خویش به جای آرد بی تعلم روا باشد که کسی که صافی تر و قوی تر باشد، همه علمها یا بیشتر آن، یا بسیاری از آن از خود بشناسد و آن را علم لدنی گویند، چنانکه حق تعالی گفت: «و علمناه من لدنا علما».

هر که را این سه خاصیت جمع بود، وی از پیغمبران بزرگ باشد یا از اولیای بزرگ و اگر یکی بود از این هر سه، همین درجه اصل باشد و در هر یکی نیز تفاوت بسیار است که کسی باشد که از هر یکی وی را اندکی باشد و کسی بود که بسیار و کمال رسول ما (ص) بدان بود که وی را این هر سه خاصیت به غایت کمال بود و ایزد سبحانه و تعالی چون خواست که خلق را به نبوت وی راه دهد تا متابعت وی کنند و راه سعادت از وی بیاموزند، از این هر سه خاصیت نمودگاری هر کسی را بداد: خواب نمودگار یک خاصیت است و فراست راست نمودگار آن دیگر و خاطر راست در علوم، نمودگار آن دیگر.

و آدمی را ممکن نیست که به آن چیزی ایمان آرد که وی را جنس آن نباشد که هر چه وی را نمودگار آن نبود، خود وی را صورت آن مفهوم نشود و برای این است که هیچ کس حقیقت الهیت به کمال نشناسد الا الله تعالی و شرح این تحقیق دراز است و در کتاب «معانی اسماءالله» برهان روشن بگفته ایم.

و مقصود آن است اکنون که ما روا داریم که بیرون از این سه خاصیت، انبیاء و اولیا را خاصیتها باشد که ما را از آن خبر نیست که با ما نمودگار آن نیست، پس چنان که می گوییم که خدای تعالی را کس به کمال نشناسد مگر خدای عزوجل، می گوییم که رسول را (ص) کس به کمال نشناسد مگر رسول و آن که به درجه فوق وی است، پس از آدمیان قدر پیمبر هم پیمبر شناسد و ما را این مقدار بیش معلوم نیست، چه اگر ما را خواب نبودی و کسی ما را حکایت کردی که «کسی بیفتد و حرکت نکند و نبیند و نشنود و نگوید و بداند که فردا چه خواهد بود و چون شنوا و بینا بود، این نمی توانست دانست» هرگز ما را این باور نداشتیمی و آدمی هر چه را ندیده باشد باور نکند و برای این گفت حق تعالی: «بل کذبوا بمالم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله» و گفت: «و اذلم یهتدوا به فسیقولون هذا افک قدیم» و عجب مدار که انبیا و اولیا را صفتی باشد که دیگران را از آن هیچ خبر نباشد و ایشان از آن لذتها و حالتها شرف یابند که می بینی که کسی وی را ذوق شعر نیست بدان سبب لذت وزن سماع نیاید و اگر کسی خواهد که وی را معنی آن تفهیم کند نتواند که وی از جنس این، خبر ندارد همچنین اکمه هرگز معنی الوان و لذت دیدار آن فهم نکند پس عجب مدار در قدرت خدای تعالی که بعضی از ادراکات را پس از درجه نبوت آفریند و پیش از این کسی از آن خبر ندارد.

فصل سیزدهم: نمودگاری از شرف گوهر آدمی که آن را دل گویند، در راه معرفت بشناختی اکنون بدان که از روی قدرت وی را نیز شرفی است که آن هم از خاصیت ملایکه است و حیوانات دیگر را آن نباشد و آن آن است که همچنان که عالم اجسام مسخر است ملایکه را تا به دستوری ایزد تعالی، چون صواب بینند، و خلق را بدان محتاج بینند، باران آورند و به وقت بهار و باد انگیزند و حیوانات را در رحم و نبات را در زمین صورت کنند و بیارایند و به هر جنسی از این کارها، گروهی از ملایکه موکل اند دل آدمی نیز که از جنس گوهر ملایکه است، وی را نیز قدرتی داده اند تا بعضی از اجسام عالم مسخر وی اند.فصل پانزدهم: از این جمله که رفت شرف گوهر دل آدمی معلوم شد و راه صوفیان معلوم گشت که چیست و همانا که شنیده باشی از صوفیان که گویند: «علم حجاب است از این راه» و انکار کرده باشی این سخن را انکار مکن که این حق است، چه محسوسات و هر علم که از راه محسوسات حاصل شود، چون بدان مشغول و مستغرق باشی، از این محجوب باشی.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

اگر کسی این جمله که رفت نداند، از حقیقت نبوت وی را هیچ خبر نبود الا به صورت و سماع و ولایت یکی از درجات شرف دل آدمی است و حاصل آن سه خاصیت است: یکی آنچه عموم خلق را در خواب کشف شود، وی را در بیداری کشف افتد دوم آن که نفس عموم خلق جز در تن ایشان اثر نکند و نفس وی در اجسامی که خارج از تن وی است اثر کند، بر طریقی که صلاح خلق در آن باشد یا فسادی نبود در آن سوم آن که آنچه از علوم که عموم خلق را به تعلیم حاصل شود، وی را بی تعلیم از باطن خویش حاصل شود و چون روا باشد که کسی زیرک و صافی دل باشد، بعضی از علمها به خاطر خویش به جای آرد بی تعلم روا باشد که کسی که صافی تر و قوی تر باشد، همه علمها یا بیشتر آن، یا بسیاری از آن از خود بشناسد و آن را علم لدنی گویند، چنانکه حق تعالی گفت: «و علمناه من لدنا علما».
هوش مصنوعی: اگر کسی این جمله را نفهمد، به حقیقت نبوت هیچ اطلاعی نخواهد داشت، جز اینکه در ظاهر و شنیدار آن را درک کند. ولایت یکی از درجات والای روح انسانی است و نتایج آن سه ویژگی دارد: اول اینکه آنچه را که عموم مردم در خواب مشاهده می‌کنند، او در بیداری می‌بیند. دوم اینکه روح عموم مردم تنها بر بدن آنها تأثیر می‌گذارد، در حالی که روح او می‌تواند بر موجودات خارج از بدنش تأثیر بگذارد، به گونه‌ای که برای مردم مفید باشد یا در آن فساد نباشد. سوم اینکه آنچه از دانش برای عموم مردم به کمک آموزش حاصل می‌شود، او بدون نیاز به آموزش از درون خود می‌آموزد. اگر کسی باهوش و دارای دل صاف باشد، می‌تواند برخی از علوم را بدون تعلیم یاد بگیرد و این امر به خوبی ممکن است؛ چرا که هر کسی که دارای دل پاک‌تر و قوی‌تری باشد، می‌تواند بیشتر علوم را از خود بشناسد و این نوع علم را علم لدنی می‌نامند، همانطور که خداوند فرمود: «و علمناه من لدنا علما».
هر که را این سه خاصیت جمع بود، وی از پیغمبران بزرگ باشد یا از اولیای بزرگ و اگر یکی بود از این هر سه، همین درجه اصل باشد و در هر یکی نیز تفاوت بسیار است که کسی باشد که از هر یکی وی را اندکی باشد و کسی بود که بسیار و کمال رسول ما (ص) بدان بود که وی را این هر سه خاصیت به غایت کمال بود و ایزد سبحانه و تعالی چون خواست که خلق را به نبوت وی راه دهد تا متابعت وی کنند و راه سعادت از وی بیاموزند، از این هر سه خاصیت نمودگاری هر کسی را بداد: خواب نمودگار یک خاصیت است و فراست راست نمودگار آن دیگر و خاطر راست در علوم، نمودگار آن دیگر.
هوش مصنوعی: هر کسی که این سه ویژگی را داشته باشد، احتمالاً از پیامبران بزرگ یا اولیای بزرگ است. اگر کسی تنها یکی از این ویژگی‌ها را داشته باشد، در همان سطح اصلی قرار می‌گیرد. همچنین در هر یک از این ویژگی‌ها تفاوت‌های زیادی وجود دارد؛ برخی افراد ممکن است در هر کدام به میزان کم و برخی دیگر به میزان زیاد استعداد داشته باشند. پیامبر ما (ص) به اوج کمال این سه ویژگی دست پیدا کرده بود. خداوند متعال هنگامی که خواست تا بندگان را به پیامبری او هدایت کند تا از او پیروی کرده و راه سعادت را بیاموزند، به هر کسی نمادی از این سه ویژگی را عطا کرد: خواب به عنوان نماد یکی از ویژگی‌ها، فراست به عنوان نماد ویژگی دیگر و ذهن درست در علوم به عنوان نماد ویژگی سوم.
و آدمی را ممکن نیست که به آن چیزی ایمان آرد که وی را جنس آن نباشد که هر چه وی را نمودگار آن نبود، خود وی را صورت آن مفهوم نشود و برای این است که هیچ کس حقیقت الهیت به کمال نشناسد الا الله تعالی و شرح این تحقیق دراز است و در کتاب «معانی اسماءالله» برهان روشن بگفته ایم.
هوش مصنوعی: انسان نمی‌تواند به چیزی ایمان بیاورد که خود را از آن جنس نبیند. به همین دلیل، هر چیزی که او را به آن مفهوم نزدیک نکند، نمی‌تواند تعریفی واقعی از آن داشته باشد. تنها خداوند متعال است که می‌تواند حقیقت الهی را به طور کامل بشناسد. این موضوع توضیحات مفصلی دارد که در کتاب «معانی اسماءالله» به وضح بیان کرده‌ایم.
و مقصود آن است اکنون که ما روا داریم که بیرون از این سه خاصیت، انبیاء و اولیا را خاصیتها باشد که ما را از آن خبر نیست که با ما نمودگار آن نیست، پس چنان که می گوییم که خدای تعالی را کس به کمال نشناسد مگر خدای عزوجل، می گوییم که رسول را (ص) کس به کمال نشناسد مگر رسول و آن که به درجه فوق وی است، پس از آدمیان قدر پیمبر هم پیمبر شناسد و ما را این مقدار بیش معلوم نیست، چه اگر ما را خواب نبودی و کسی ما را حکایت کردی که «کسی بیفتد و حرکت نکند و نبیند و نشنود و نگوید و بداند که فردا چه خواهد بود و چون شنوا و بینا بود، این نمی توانست دانست» هرگز ما را این باور نداشتیمی و آدمی هر چه را ندیده باشد باور نکند و برای این گفت حق تعالی: «بل کذبوا بمالم یحیطوا بعلمه و لما یاتهم تاویله» و گفت: «و اذلم یهتدوا به فسیقولون هذا افک قدیم» و عجب مدار که انبیا و اولیا را صفتی باشد که دیگران را از آن هیچ خبر نباشد و ایشان از آن لذتها و حالتها شرف یابند که می بینی که کسی وی را ذوق شعر نیست بدان سبب لذت وزن سماع نیاید و اگر کسی خواهد که وی را معنی آن تفهیم کند نتواند که وی از جنس این، خبر ندارد همچنین اکمه هرگز معنی الوان و لذت دیدار آن فهم نکند پس عجب مدار در قدرت خدای تعالی که بعضی از ادراکات را پس از درجه نبوت آفریند و پیش از این کسی از آن خبر ندارد.
هوش مصنوعی: مقصود این است که اکنون که ما اعتقاد داریم که فراتر از این سه ویژگی، انبیاء و اولیا خاصیت‌هایی دارند که ما از آن‌ها اطلاعی نداریم و آن‌ها برای ما نمایان نشده‌اند، همان‌طور که می‌گوییم هیچ‌کس جز خداوند، نمی‌تواند کمال خدا را بشناسد، می‌گوییم که هیچ‌کس جز پیامبر (ص) و کسی که در مرتبه‌ای بالاتر از اوست، نمی‌تواند کمال پیامبر را بشناسد. از بین آدمیان، تنها پیامبران هستند که می‌توانند از یکدیگر شناختی داشته باشند و ما بیشتر از این نمی‌دانیم. اگر خواب نبوده‌ایم و کسی به ما بگوید که "کسی بیفتد و حرکت نکند و نبیند و نشنود و نتواند بگوید و بداند فردا چه خواهد شد"، هرگز این را باور نمی‌کنیم، زیرا انسان هر چیزی را که ندیده باشد، نمی‌تواند قبول کند. به همین خاطر خداوند فرمود: "بل آن‌ها به آنچه نمی‌دانند، کذب می‌زنند" و بیان کرد که اگر کسی به روشنایی هدایت نشود، خواهند گفت که این یک دروغ قدیمی است. پس شگفتی در این نیست که انبیاء و اولیا صفاتی دارند که دیگران از آن بی‌خبرند و آن‌ها در نتیجه این ویژگی‌ها از لذت‌ها و حالت‌های خاصی بهره‌مند می‌شوند. به عنوان مثال، کسی که ذوق شعر ندارد، نمی‌تواند از لذت وزن و موسیقی بهره‌مند شود و اگر کسی بخواهد این معنا را برای او توضیح دهد، نمی‌تواند زیرا او درکی از این مسئله ندارد. همچنین، فردی که نابینا است، هرگز نمی‌تواند مفهوم رنگ‌ها و لذت دیدن آن‌ها را درک کند. بنابراین، شگفتا نیست که خداوند برخی از ادراکات را پس از مرتبه نبوت ایجاد کند و پیش از آن، کسی از آن خبری نداشته باشد.

حاشیه ها

1402/02/27 06:04
یزدانپناه عسکری

اسماءالله

***

[یزدانپناه عسکری]

[آویختن و انعقاد  به نور اسماءالله آفریننده، در روند نشانه روی حقیقت تجرید است]

_____