گنجور

بخش ۸۱ - فصل (میان شرع و عقل و توحید هیچ تناقض نیست)

همانا که گویی که اگر چنین است ثواب و عقاب چراست و برای چیست که به دست کس هیچ چیز نیست؟ بدان که این جایگاهی است که توحید در شرع گویند و شرع در توحید. و در میان این ضعفای بسیار غرق شوند و از این مهلکه کسی خلاص یابد که اگر بر روی آب نتواند رفت باری سباحت تواند کرد. و بیشتر خلق سلامت از آن یافتند که خود در این دریا ننشستند تا غرق نشدند. عوام خلق بیشتر آنند که خود ندانند و شفقت بر ایشان آن بود که ایشان را به ساحل این دریا نگذارند که ناگاه غرق شوند و کسانی که در دریای توحید نشستند بیشتر غرق بدان شدند که سباحت نشناختند و بود نیز که فهم آن ندارند که بیاموزند یا خود به خویشتن غرّه باشند طلب نکنند و اندر این دریا غرق شوند که به دست ما هیچ چیز نیست و همه او می کند.

و آن را که شقاوت حکم کرده است به جهد از آن بنگردد، و آن را که سعادت حکم کرده است به جهد حاجت نبود و این همه جهل و ضلالت است و سبب هلاک است و حقیقت این کارها شناختن هرچند که آن را نشاید که در کتب بنویسند، لکن چون سخن به اینجا کشید شمّه ای گفته آید:

بدان که این که گفتی که ثواب و عقاب پس چراست، بدان که نه از آن است که تو کاری زشت کردی که کسی با تو خشم گرفت و تو را به انتقام عقوبت می کند یا از تو شاد شد تو را به مکافات خلعت می دهد که این صفات الهیت دور است، لکن چنان که خلط یا خون یا صفرا یا دیگری در باطن تو غلبه کند از آن چیزی تولد کند که آن را بیماری گویند و چون دارو غلبه گیرد چیزی از آن تولد کند که آن را تندرستی گویند. هم چنین چون شهوت و خشم بر تو غالب شد و تو اسیر آن شدی از آن آتشی تولد کند که در میان جان تو افتد که سبب هلاک تو باشد.

و برای این گفت رسول (ص)، «الغضب قطعه من النار» گفت، «آن نه خشم است که تو آن را بر خویشتن مسلط کرده ای که آن پاره ای آتش است». و چنان که نور عقل چون قوت گیرد آتش شهوت و خشم فرو کشد تا گوید، «جزیا مومن فان نورک اطفاناری» دوزخ از ایمان فریاد کند و حدیث در میان نه، بلکه چون طاقت نور وی ندارد به هزیمت شود، چنان که پشه از باد هزیمت شود، نار شهوت هم از نور عقل به هزیمت شود. پس از جای دیگر چیزی نخواهند آورد برای تو. هم از آن تو به تو خواهند داد، «انما هی اعمالکم ترد الیکم» پس آتش دوزخ شهوت و خشم توست و این با تو در درون پوست توست. و اگر علم یقین دانی می بینی چنان که گفت، «کلالو تعلمون علم الیقین، لترون الجحیم».

پس بدان که چنان که زهر آدمی را به بیماری برد و بیماری وی را به گورستان برد و خشم و انتقام در میان نه، معصیت و شهوت دل تو را بیمار کند و آن بیماری آتش وی گردد و آن آتش از جنس آتش دوزخ باشد نه از جنس آتش این جهان. و به حکم موانست چنان که مغناطیس آهن به خویشتن کشد، دوزخ دوزخی را به خویشتن کشد و هیچ خشم در میان نه.

و جانب ثواب نیز همچنین می دان که شرح کردن دراز بود. و این جواب آن است که گفتی که ثواب و عقاب چراست، اما آنچه گفتی پس شریعت و فرستادن پیغامبران چیست؟ بدان که آن نیز قهری است تا خلق را به سلسله به بهشت برند چنان که رسول (ص) گفت، «العجب من قوم یقادون الی الجنه بالسلاسل، به کمند قهر نگاه دارد تا به دوزخ نشوند». چنان که گفت، «انتم تتها فتون علی النار و انا آخذ بحجرکم، شما چون پروانه خویشتن بر آتش می زنید و من کمر شما گرفته ام و نمی گذارم».

پس بدان که یکی از حلقه سلسله جباری سخن پیغامبران است که از آن فهم تو تولد کند تا راه از بی راهی بشناسی و از تخویف وی هراس تولد کند و این معرفت و هراس غبار از روی آینه عقل فرو شوید تا این حکم که راه آخرت گرفتن بهتر از دنیاست در وی بنماید، و از این نمودن ارادت رفتن راه تولد کند و از ارادت اعضا در کار افتد که مسخر آن است، اگر خواهد و اگر نه، بدین سلسله تو را به قهر از دوزخ باز می دارند و به بهشت می دارند.

و انبیا چون شبانی اند که رمه گوسپند دارد، بر راست وی مرغزاری سبز است و بر چپ وی غاری که در وی گرگ بسیار است، این شبان بر کنار غار بایستد و چون می جنباند تا گوسپندان به ضرورت از هراس چوب بازپس می شوند و می جهند و از جانب غار به جانب مرغزار می افتند. معنی فرستادن پیغامبران این است.

اما آنچه گفتی که اگر شقاوت حکم کرده بود از گرسنگی آن بود که این سخن در دل وی افکند که اگر در ازل حکم کرده است جهد چه سود دارد؟ سخنی درست است و از وجهی باطل است. و این سخن درست سبب هلاک توست که نشان آن که شقاوت کسی حکم کرده است آن بود که این سخن در دل وی افگند تا نکند و نکارد و ندرود. و نشان آن که به مرگ کسی حکم کرده است که از گرسنگی بمیرم مرا نان چه سود دارد و نان نخورد تا به ضرورت بمیرد و گوید که اگر به درویشی حکم کرده است در تخم پاشیدن چه فایده باشد، نکارد تا ندرود. و آن را که سعادت حکم کرده است وی را فرا حراثت و تجارت و نان خوردن دارد.

پس این حکم به هرزه نیست بلکه اسباب است و هرکسی راکه کاری را که آفریده اند اسباب آن وی را میسر می کنند نه آن که بی سبب بدان کار می رسانند. و برای این گفت، «اعلموا افکل میسر لما خلق له» تو از اعمال و احوال خویش که بر تو می رانند به قهر بشارت عاقبت خویش می برخوان، چون جهد و تکرار غالب شد بر تو، بدان که این بشارتی است که می باید تورا به سعادت حکم کرده اند اگر تمام به سر بری. و اگر بطالت و عطلت بر تو غالب کرده اند و این بیهوده در دل تو افگندند که گویی که اگر در ازل به جهل من حکم کرده اند تکرار چه سود دارد؟ از این جا منشور جهالت خویش برخوان. و نشان آن است که هرگز به درجه ای نخواهی رسید. و در جمله آخرت بر دنیا قیاس کن، «ما خلقکم و ما بعثکم الا کنفس واحده. و سواه محیاهم و مماتهم» و چون این بشناختی این هرسه اشکال برخیزد و توحید قرار گیرد، و معلوم شود که میان شرع و عقل و توحید هیچ تناقض نیست به نزدیک کسی که وی را چشم بصیرت گشاده کرده اند.

و اندر این بیش از این اطناب نکنیم که این کتاب این چنین سخنها احتمال نکند.

بخش ۸۰ - فصل (آدمی در نفس اختیار خویش مضطر است): همانا که گویی که این درجات توحید بر من مشکل است این را شرح باید کردن تا بدانم که همه از یکی چون بینند؟ و اسباب بسیار می بینم همه را یکی چون بینند؟ و آسمان و زمین و خلق را می بیند و این همه یکی نیست، بدان که توحید منافقان به زبان است و توحید عام به اعتقاد و توحید متکلم به دلیل، این سه فهم توانی کرد. اشکال در این توحید بازپسین است. اما توحید چهارم توکل را بدین حاجت نیست و توکل را توحید سیم کفایت است و این توحید چهارم در عبارت آوردن و شرح کردن کسی را که بدان نرسیده باشد دشخوار بود، اما در جمله این مقدار بدان که روا باشد که چیزهای بسیار باشد لکن آن چیزها را به یک دیگر نوعی از ارتباط بود که بدان ارتباط چون یک چیز شود. و چون در دیدار عارف آن وجه آید یکی دیده باشد و بسیاری ندیده باشد، چنان که در مردم چیزهای بسیارست از گوشت و پوست و سر و پای و معده و جگر و غیر آن، ولکن در معنی مردم یک چیز است تا باشد که کسی مردمی را داند و از تفاصیل اعضای وی با یاد نیاورد. اگر وی را گویند چه دیدی؟ گوید یک چیز بیش ندیدم. مردمی دیدم.بخش ۸۲ - پیدا کردن ایمان دیگر که بنای توکل بر آن است: بدان که گفتیم که توکل را بنا بر دو ایمان است: یکی توحید و آن شرح کردیم و دیگر آن که بدانی که آفریدگار وی است و همه به وی است و با این همه رحیم است و حکیم و لطیف است و عنایت و شفقت وی در حق هر مورچه ای و پشه ای تا به آدمی رسد بیشتر است از عنایت شفقت مادر بر فرزند، چنان که در خبر آمده است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همانا که گویی که اگر چنین است ثواب و عقاب چراست و برای چیست که به دست کس هیچ چیز نیست؟ بدان که این جایگاهی است که توحید در شرع گویند و شرع در توحید. و در میان این ضعفای بسیار غرق شوند و از این مهلکه کسی خلاص یابد که اگر بر روی آب نتواند رفت باری سباحت تواند کرد. و بیشتر خلق سلامت از آن یافتند که خود در این دریا ننشستند تا غرق نشدند. عوام خلق بیشتر آنند که خود ندانند و شفقت بر ایشان آن بود که ایشان را به ساحل این دریا نگذارند که ناگاه غرق شوند و کسانی که در دریای توحید نشستند بیشتر غرق بدان شدند که سباحت نشناختند و بود نیز که فهم آن ندارند که بیاموزند یا خود به خویشتن غرّه باشند طلب نکنند و اندر این دریا غرق شوند که به دست ما هیچ چیز نیست و همه او می کند.
هوش مصنوعی: اگر چنین باشد که پاداش و مجازات چرا وجود دارد و برای چه هدفی است، در حالی که هیچ چیز در دست انسان نیست؟ بدان که این، موقعیتی است که در آن توحید با قوانین شرعی در هم آمیخته است. در این نقطه، بسیاری از ضعیفان غرق می‌شوند و تنها فردی نجات می‌یابد که اگر نتواند بر روی آب قدم بزند، حداقل توانایی شنا کردن را داشته باشد. بسیاری از انسان‌ها از این خطر نجات یافته‌اند، زیرا هرگز به خودی خود در این دریا وارد نشده‌اند و غرق نشده‌اند. افراد معمولی بیشتر در این وضعیت هستند که خودشان آگاه نیستند و باید با مهربانی از ورودشان به این دریا جلوگیری شود تا ناگهان غرق نشوند. کسانی که در دریای توحید غرق شده‌اند، غالباً به این دلیل است که شنا کردن را نمی‌دانستند یا نمی‌فهمیدند که باید یاد بگیرند و ممکن است به خود مغرور شده و نشتابند، و در این دریا غرق شوند، زیرا هیچ چیزی در کنترل ما نیست و همه چیز به دست اوست.
و آن را که شقاوت حکم کرده است به جهد از آن بنگردد، و آن را که سعادت حکم کرده است به جهد حاجت نبود و این همه جهل و ضلالت است و سبب هلاک است و حقیقت این کارها شناختن هرچند که آن را نشاید که در کتب بنویسند، لکن چون سخن به اینجا کشید شمّه ای گفته آید:
هوش مصنوعی: کسی که در زندگی‌اش بدبختی مقدر شده، تلاش می‌کند تا به خوبی‌ها نرسد، اما کسی که خوشبختی برای او مقدر شده، نیازی به تلاش ندارد. این وضعیت ناشی از نادانی و گمراهی است و به هلاکت انسان منجر می‌شود. حقیقت این مسائل درک کردن آن‌هاست، هرچند شایسته نیست که همه چیز را مکتوب کرد، اما وقتی بحث به این‌جا می‌رسد، بهتر است نکته‌ای گفته شود.
بدان که این که گفتی که ثواب و عقاب پس چراست، بدان که نه از آن است که تو کاری زشت کردی که کسی با تو خشم گرفت و تو را به انتقام عقوبت می کند یا از تو شاد شد تو را به مکافات خلعت می دهد که این صفات الهیت دور است، لکن چنان که خلط یا خون یا صفرا یا دیگری در باطن تو غلبه کند از آن چیزی تولد کند که آن را بیماری گویند و چون دارو غلبه گیرد چیزی از آن تولد کند که آن را تندرستی گویند. هم چنین چون شهوت و خشم بر تو غالب شد و تو اسیر آن شدی از آن آتشی تولد کند که در میان جان تو افتد که سبب هلاک تو باشد.
هوش مصنوعی: بدان که وقتی می‌گویی پاداش و مجازات چرا وجود دارد، اینگونه نیست که تو عملی ناشایست انجام داده‌ای و کسی بر تو خشمگین شده یا از کاری نیکو خوشحال شده و بخواهد به انتقام یا پاداش تو بپردازد، زیرا این صفات از ویژگی‌های الهی دور است. بلکه موضوع به این صورت است که اگر مواد نامناسبی مثل خلط، خون یا صفرا در وجود تو غالب شوند، می‌توانند به وجود بیماری منجر شوند. برعکس، اگر دارو بر آنها غلبه کند، می‌تواند سلامتی را به ارمغان آورد. همچنین، اگر شهوت و خشم بر تو چیره شوند و تو تحت تاثیر آنها قرار بگیری، این افعال می‌توانند آتشی در وجودت ایجاد کنند که باعث هلاکت تو خواهد شد.
و برای این گفت رسول (ص)، «الغضب قطعه من النار» گفت، «آن نه خشم است که تو آن را بر خویشتن مسلط کرده ای که آن پاره ای آتش است». و چنان که نور عقل چون قوت گیرد آتش شهوت و خشم فرو کشد تا گوید، «جزیا مومن فان نورک اطفاناری» دوزخ از ایمان فریاد کند و حدیث در میان نه، بلکه چون طاقت نور وی ندارد به هزیمت شود، چنان که پشه از باد هزیمت شود، نار شهوت هم از نور عقل به هزیمت شود. پس از جای دیگر چیزی نخواهند آورد برای تو. هم از آن تو به تو خواهند داد، «انما هی اعمالکم ترد الیکم» پس آتش دوزخ شهوت و خشم توست و این با تو در درون پوست توست. و اگر علم یقین دانی می بینی چنان که گفت، «کلالو تعلمون علم الیقین، لترون الجحیم».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام فرمودند که خشم قطعه‌ای از آتش است و این خشم چیزی نیست جز آتشی که فرد بر خود می‌افروزد. وقتی عقل به درستی عمل کند، آتش شهوت و خشم کاهش می‌یابد و در نتیجه، فرد می‌تواند احساس کند که نور ایمان، آتش‌های درونی‌اش را خاموش می‌کند. در واقع، جهنم از خشم و شهوت درونی ما ناشی می‌شود و این احساسات در درون وجود ما قرار دارند. اگر به درستی آگاهی پیدا کنیم و به حقیقت ایمان بیاوریم، در خواهیم یافت که واقعیت جهنم از همین خشم و شهوت خودمان نشأت می‌گیرد.
پس بدان که چنان که زهر آدمی را به بیماری برد و بیماری وی را به گورستان برد و خشم و انتقام در میان نه، معصیت و شهوت دل تو را بیمار کند و آن بیماری آتش وی گردد و آن آتش از جنس آتش دوزخ باشد نه از جنس آتش این جهان. و به حکم موانست چنان که مغناطیس آهن به خویشتن کشد، دوزخ دوزخی را به خویشتن کشد و هیچ خشم در میان نه.
هوش مصنوعی: بدان که همان‌طور که زهر انسان را بیمار کرده و بیماری او را به گورستان می‌کشاند، معصیت و خواسته‌های نفسانی هم می‌توانند دل تو را بیمار کنند. این بیماری به آتشی تبدیل می‌شود که مشابه آتش جهنم است و نه آتش این دنیا. همچنین، همان‌طور که آهن توسط مغناطیس جذب می‌شود، جهنم هم انسان‌ها را به خود جذب می‌کند و در این میان هیچ خشم و انتقامی وجود ندارد.
و جانب ثواب نیز همچنین می دان که شرح کردن دراز بود. و این جواب آن است که گفتی که ثواب و عقاب چراست، اما آنچه گفتی پس شریعت و فرستادن پیغامبران چیست؟ بدان که آن نیز قهری است تا خلق را به سلسله به بهشت برند چنان که رسول (ص) گفت، «العجب من قوم یقادون الی الجنه بالسلاسل، به کمند قهر نگاه دارد تا به دوزخ نشوند». چنان که گفت، «انتم تتها فتون علی النار و انا آخذ بحجرکم، شما چون پروانه خویشتن بر آتش می زنید و من کمر شما گرفته ام و نمی گذارم».
هوش مصنوعی: ثواب و عقاب به معنای پاداش و کیفر است که توضیح آن نیز طولانی خواهد بود. اما این پرسش که چرا شریعت و ارسال پیامبران ضرورت دارد، پاسخی دارد. هدف این قوانین و پیامبران این است که خلق را با سختی و جدیت به سمت بهشت هدایت کنند. همانطور که رسول خدا (ص) فرمود: «تعجب می‌کنم از مردمی که با زنجیرها به بهشت می‌روند». او به ما یادآور می‌شود که در حالی که شما همچون پروانه‌هایی در دور آتش می‌چرخید، من شما را کنترل می‌کنم تا به جهنم نروید.
پس بدان که یکی از حلقه سلسله جباری سخن پیغامبران است که از آن فهم تو تولد کند تا راه از بی راهی بشناسی و از تخویف وی هراس تولد کند و این معرفت و هراس غبار از روی آینه عقل فرو شوید تا این حکم که راه آخرت گرفتن بهتر از دنیاست در وی بنماید، و از این نمودن ارادت رفتن راه تولد کند و از ارادت اعضا در کار افتد که مسخر آن است، اگر خواهد و اگر نه، بدین سلسله تو را به قهر از دوزخ باز می دارند و به بهشت می دارند.
هوش مصنوعی: بتوانید دانست که یکی از پیوندهای زنجیره‌ای سخن پیامبران، آگاهی است که از آن، فهم و درک تو زاده می‌شود تا بتوانی راه درست را از نادرست تشخیص دهی و از ترس آن وجودی که بر تو می‌افکند، هراسی به قلبت نیفتد. این شناخت و ترس، غباری را که بر روی آینه‌ی عقل نشسته است، می‌زداید تا به این درک برسی که پیروی از راه آخرت بهتر از دنیاست. این درک و فهم، علاقمندی را به دنبال دارد و این علاقمندی سبب می‌شود که اعضای بدن در مسیر این آگاهی فعال شوند؛ خواه بخواهند و خواه نخواهند. از این طریق، به زوری تو را از آتش دوزخ دور می‌کنند و به بهشت می‌برند.
و انبیا چون شبانی اند که رمه گوسپند دارد، بر راست وی مرغزاری سبز است و بر چپ وی غاری که در وی گرگ بسیار است، این شبان بر کنار غار بایستد و چون می جنباند تا گوسپندان به ضرورت از هراس چوب بازپس می شوند و می جهند و از جانب غار به جانب مرغزار می افتند. معنی فرستادن پیغامبران این است.
هوش مصنوعی: پیامبران مانند چوپانانی هستند که بره‌های زیادی دارند. در سمت راست آنها یک مرتع سرسبز وجود دارد و در سمت چپ غاری قرار دارد که در آن گرگ‌های زیادی زندگی می‌کنند. این چوپان در کنار غار می‌ایستد و وقتی که حرکت می‌کند، بره‌ها به دلیل ترس از چوب چوپان، به سمت مرتع می‌جهند و از طرف غار به سمت مرتع می‌روند. این تصویر، نشان‌دهنده هدف فرستادن پیامبران است.
اما آنچه گفتی که اگر شقاوت حکم کرده بود از گرسنگی آن بود که این سخن در دل وی افکند که اگر در ازل حکم کرده است جهد چه سود دارد؟ سخنی درست است و از وجهی باطل است. و این سخن درست سبب هلاک توست که نشان آن که شقاوت کسی حکم کرده است آن بود که این سخن در دل وی افگند تا نکند و نکارد و ندرود. و نشان آن که به مرگ کسی حکم کرده است که از گرسنگی بمیرم مرا نان چه سود دارد و نان نخورد تا به ضرورت بمیرد و گوید که اگر به درویشی حکم کرده است در تخم پاشیدن چه فایده باشد، نکارد تا ندرود. و آن را که سعادت حکم کرده است وی را فرا حراثت و تجارت و نان خوردن دارد.
هوش مصنوعی: اگر کسی به شقاوت دچار شده باشد ممکن است به این فکر بیفتد که اگر قضا و قدر از قبل برای او سختی را نوشته، تلاشی که می‌کند چه سودی دارد. این فکر از یک سو درست است، اما از سوی دیگر نادرست و مضر است. در حقیقت، این نوع تفکر باعث نابودی او خواهد شد. نشان این موضوع آن است که وقتی قضاوتی در مورد کسی برای شقاوتش صورت گرفته، او را به چنین فکری می‌اندازد تا از تلاش و کار کردن خودداری کند. همچنین، اگر کسی از قبل مقدر شده باشد که به مرگ از گرسنگی دچار شود، در این صورت انتظار بهبود وضعیتش با خوردن نان بی‌معنا خواهد بود، و او به بهانه‌ی فایده نداشتن تلاش، از کاشتن تخم و تولید پرهیز می‌کند. اما کسی که به سعادت محکوم شده، باید به زراعت و تجارت و تلاش در زندگی بپردازد.
پس این حکم به هرزه نیست بلکه اسباب است و هرکسی راکه کاری را که آفریده اند اسباب آن وی را میسر می کنند نه آن که بی سبب بدان کار می رسانند. و برای این گفت، «اعلموا افکل میسر لما خلق له» تو از اعمال و احوال خویش که بر تو می رانند به قهر بشارت عاقبت خویش می برخوان، چون جهد و تکرار غالب شد بر تو، بدان که این بشارتی است که می باید تورا به سعادت حکم کرده اند اگر تمام به سر بری. و اگر بطالت و عطلت بر تو غالب کرده اند و این بیهوده در دل تو افگندند که گویی که اگر در ازل به جهل من حکم کرده اند تکرار چه سود دارد؟ از این جا منشور جهالت خویش برخوان. و نشان آن است که هرگز به درجه ای نخواهی رسید. و در جمله آخرت بر دنیا قیاس کن، «ما خلقکم و ما بعثکم الا کنفس واحده. و سواه محیاهم و مماتهم» و چون این بشناختی این هرسه اشکال برخیزد و توحید قرار گیرد، و معلوم شود که میان شرع و عقل و توحید هیچ تناقض نیست به نزدیک کسی که وی را چشم بصیرت گشاده کرده اند.
هوش مصنوعی: این حکم بی‌مورد نیست، بلکه به دلایل مشخصی وابسته است. هر کس به کاری که برای او مقدر شده، از طریق وسایل و اسبابی که فراهم شده، می‌رسد، نه اینکه بدون دلیل به آن دست یابد. این نکته در جمله «اعلموا افکل میسر لما خلق له» بیان شده است. باید از اعمال و شرایط زندگی خود عبرت بگیرید و بدانید که اگر تلاش و کوشش شما غالب باشد، نشانه‌ای از سعادت در پیش روی شماست. اما اگر کسالت و بی‌هدف بودن بر شما غالب شود و در دلتان بپندارید که اگر در آغاز به جهل محکوم شده‌اید، تکرار چه نفعی دارد، به این ترتیب، در بی‌خبری باقی می‌مانید و هرگز به درجات بالا نخواهید رسید. در نهایت، به وضعیت آخرت نسبت به دنیاست که باید توجه داشته باشید، زیرا «ما خلقکم و ما بعثکم الا کنفس واحده» به این معنی است که همگی از یک منشاء هستیم. وقتی این نکته را درک کنید، مشکلات و تناقضات از بین می‌روند و حقیقت توحید روشن می‌شود. در این صورت، دیگر بین عقل، شرع و توحید تضادی نخواهید دید، به شرطی که به شما بصیرت داده شده باشد.
و اندر این بیش از این اطناب نکنیم که این کتاب این چنین سخنها احتمال نکند.
هوش مصنوعی: و دیگر نیازی به توضیح بیشتر نداریم، زیرا این کتاب چنین سخنانی را نمی‌پذیرد.