گنجور

بخش ۷۵ - پیدا کردن تفکر در عجایب خلق خدای تعالی

بدان که هرچه در وجود است همه صنع وی است و همه عجیب و غریب است و هیچ ذره نیست از ذره ها، آسمان و زمین که نه بر زبان حال تسبیح و تقدیس همی کنند آفریدگار خود را و می گویند: اینت قدرت بر کمال و اینت علمی بی نهایت. و این بسیار تر از آن است که تفصیل پذیرد، بلکه اگر همه دریاها مداد شود و درختان قلم و جمله آفریدگان کاتب شوند و به عمرهای دراز می نویسند، آنچه گویند اندکی باشد از آنچه هست، چنان که گفت، «قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی... الآیه» ولکن بر جمله بدان که آفریده ها بر دو قسم است: یک قسم خود ما را از آن هیچ خیر نیست در وی تفکر نتوانیم کرد، چنان که گفت، «سبحان الذی خلق الازواج کلها تنبت الارض و من انفسهم و مما لا یعلمون».

و اما آنچه ما را از آن خبر است دو قسم است: یکی آن که به چشم نتوان دید چون عرش و کرسی و ملایکه و دیو و پری و اجناس این، و تفکر نیز در این مختصر بود و دشخوار، پس بر آن اختصار کنیم که دیدنی است و آن آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین است و آنچه بر وی است چون کوه و بیابان و شهرها و دریاها و آنچه در کوه ها است از جواهر و معادن و آنچه بر روی زمین است از انواع نباتات، و آنچه در بر و بحر است از انواع حیوانات جز آدمی تا به آدمی رسد و وی از همه عجیبتر است و آنچه میان آسمان و زمین است چون میغ و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و قوس قزح و علاماتی که در هوا پدید آید، پس جمله و فذلک این است و در این هر یکی مجال تفکر است، چه همه عجایب صنع حق تعالی است.

پس به بعضی از این اشارتی مختصر بکنیم و این همه آیات حق تعالی است که تو را فرموده است تا در آن نظر کنی و تفکر کنی، چنان که گفت، «و کاین مم آیه لی السموات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون» و گفت، «اولم ینظروا فی ملکوت السموات والارض و ما خلق الله من شیئی» و گفت، «ان فی خلق السموات و الارض واختلاف اللیل و النهار ... الآیه» و چنین آیات بسیار است، پس اندر این آیات تفکر کن. آیت اول که به تو نزدیکتر است تویی و از تو عجب تر بر روی زمین هیچ نیست و تو از خود غافل. و منادی همی آید که به خویشتن فرو نگرید تا عظمت و جلال بینید. «و فی انفسکم افلا تبصرون».

پس در ابتدای خویش تفکر کن که از کجایی که اول تو را از قطره ای بیافریدند و آن آب را قرارگاه اول پشت پدر و سینه مادر کرد، پس آن تخم آفرینش تو ساخت، پس شهوت را بر نر و ماده موکل کرد و از رحم مادر زمین ساخت و از آب پشت مرد تخم ساخت و شهوت را بر هردو موکل کرد تا تخم در زمین افکند، پس از خون حیض آب آن تخم ساخت و تو را از نطفه و خون حیض بیافرید. اول پاره ای خون بسته گردانید که آن را علقه گویند پس گوشت گردانید که آن را مضغه گویند. پس جان در وی دمید. پس از آن خون و آب یک صفت در تو چیزهای مختلف پدید آورد چون پوست و گوشت و رگ و پی و استخوان. پس از این جمله اندامهای تو صورت کرد: سری مدور و دو دست و پای دراز و هریکی به پنج شاخ بیافرید. پس بر بیرون چشم و گوش و دهان و بینی و زبان و دیگر اعضا بیافرید و در باطن تو معده و کلیه و سپرز و رحم و مثانه و روده بسیار بیافرید و هریکی بر شکل دیگر و به مقداری دیگر.

پس هریکی از این به چند قسمت بکرد: هر انگشتی سه بند و هر عضوی مرکب از پوست و گوشت و رگ و پی و استخوان. و چشم که چند مقدار لوزی بیش نیست به هفت طبقه بیافرید، هر طبقه ای به صفتی دیگر که اگر یکی از آن تباه شود جهان بر تو تاریک شود. و اگر شرح عجایب چشم تنها بگوییم و رقعه های بسیار سیاه باید کرد. پس نگاه کن به استخوان که چگونه جسمی سخت و محکم ازاین آب لطیف تُنک بیافرید و هر پاره ای از وی بر شکلی و مقداری. بعضی گرد و بعضی دراز و بعضی پهن و بعضی میان آکنده.

و همه بر یکدیگر ترکیب کرد. و در مقدار و شکل و صورت هریکی حکمتی بلکه حکمتهای بسیار. و آنگاه استخوان را ستون تن تو ساخت و هم بر آن بنا کرد. اگر به یک لخت بودی پشت دو تا نتوانستی کرد. و اگر پراکنده بودی پشت راست باز نتوانستی داشت و بر پای نتوانستی ایستاد، پس آن را مهره مهره بیافرید تا دو تا شود، و آنگاه درهم ساخت و پی و رگ بر وی بپیچید و محکم بکرد تا همچنان یک لخت راست بایستد چون حاجت بود. و در سر هر مهره ای چون نر و ماده ای بساخت تا در هم نشیند و با یکدیگر محکم شوند، و از جوانب مهره ها چون جناحها بیرون آورد تا پی های ضعیف که بر وی پیچیده است احکام وی را بر وی تکیه زند.

و جمله سر را از پنجاه و پنج پاره استخوان بیافرید و در هم پیوست به بندهای باریک تا اگر یک گوشه را آفتی رسد آن دیگران به سلامت بمانند و همه شکسته نشوند. و دندانها بیافرید بعضی سرپهن تا لقمه آس کند و بعضی را سر باریک و تیز تا طعام خرد کند و ببرد و به آسیا اندازد. پس گردن از هفت مهره بیافرید و برگ و پی که بر وی پیچیده محکم بکرد و سر بر وی ترکیب کرد. و پشت از بیست و چهار مهره بیافرید و گردن بر وی نهاد. پس استخوانهای سینه بیافرید بر پهنا و در آن مهره ها ساخت. و همچنین دیگر استخوانها و شرح آن دراز است.

و در جمله تن تو دویست و چهل و هشت استخوان بیافرید هریکی برای حکمتی دیگر تا کار تو راست و ساخته باشد، و این همه از این آب سخیف آفرید. اگر یکی از استخوانها کمتر شود باز از کار بازمانی و اگر یکی زیادت شود باز درمانی. پس چون تو را در جنبانیدن آن استخوانها و اندامها حاجت بود در جمله اندامهای تو پانصد و بیست و هفت عضله بیافرید هریکی بر شکلی. بعضی بر شکل ماهی میان ستبر و سر باریک، بعضی خرد و بعضی بزرگ، مرکب از گوشت و پی و از پرده ای که غلاف وی باشد. بیست و چهار از برای آن است تا تو چشم و پلک از همه جوانب توانی جنبانید و دیگران بر این قیاس کن که شرح آن نیز دراز است.

پس در تو سه حوض بیافرید و از وی جویها به جمله تن گشاده کرد: یکی دماغ که از آن جویهای اعصاب بیرون آید و به همه تن رسد تا قدرت حس و حرکت در آن می رود. و از وی جویی به درون مهره های پشت بیرون نهاد تا اعصاب از مغز دور نشود و الا خشک شدی. و دیگر حوض جگر. و از وی رگها به هفت اندام گشاده کرد تا غذا در وی روان باشد و سیم حوض دل و از وی رگها به همه تن گشاده کرد تا روح در وی روان باشد و از دل به هفت اندام می رسد. پس تفکر در یک عضو خویش کن که هر یکی چون آفرید و برای چه آفرید. چشم را از هفت طبقه بیافرید بر هیات و لونی که از آن نیکوتر نباشد و پلکها بیافرید تا گرد از وی می شوید و می سترد و مژه ها را بیافرید راست و سیاه تا نیکو تر باشد و تا دیدار چشم بدان قوت می گیرد و تا چون غباری باشد به هم درگذاری تا گرد به وی نرسد، و از میان آن بیرون توان نگرید و خاشاکی که از بالا فرود آید مژه آن را نگاه دارد و چون پرچین چشم باشد و عجب تر از این همه آن که حدقه چند عدسی بیش نیست صورت آسمان و زمین بدین فراخی در وی پیدا آید تا در یک لحظه که چشم باز کنی آسمان با دوری وی بینی و اگر عجایب دیدار چشم و دیدار آینه و آنچه در وی پیدا آید بگویند در مجلدهای بسیار توان گفت.

پس گوش را بیافرید و آبی تلخ در وی نهاد تا هیچ حیوان به وی فرو نشود و آنگاه صندوق گوش بیافرید تا آواز جمع کند و به سوراخ گوش رساند و در وی پیچ و تحریف بسیار بیافرید تا اگر خفته باشد و مورچه ای قصد آن کند راه بر وی دراز شود و بسیار گرد براید تا تو را آگاهی بود. و اگر شرح و دهان و بینی و دیگر اعضا بگوییم هم دراز شود. و مقصود از این آن است تا راه بازیابی و در هر یکی اندیشه می کنی که این برای چیست و بدان از حکمت و عظمت و لطف و رحمت و علم و قدرت آفریدگار آگاه می شوی که از سر تا پای همه عجایب است.

و عجایب باطن و خزانه های دماغ و قوتهای حس که در وی نهاده است از همه عجیب تر، بلکه آنچه در سینه و شکم است و همچنین که معده را بیافرید چون دیگی گرم که بر دوام می جوشد تا طعام در وی پخته می گردد و جگر آن طعام را خون می گرداند و رگها آن خون را به هفت اندام می رساند و زهره کف آن خون را که چون صفرا بود می ستاند و سپرز دُرد آن خون را که سودا بود از وی می ستاند. و کلیه آب از وی جدا می کند و به مثانه می فرستد و عجایب رحم و آلات ولادت همچنین.

و عجایب معانی و قوتها در وی آفرید چون بینائی و شنوائی و عقل و علم، و امثال این بیشتر. پس یا سبحان الله! اگر کسی صورتی نیکو بر دیواری کند از استادی وی عجب بمانی و بر وی ثنا بسیار کنی. و می بینی که بر قطره آب این همه نقش در ظاهر باطن وی پیدا می آید که نه قلم را بینی و نه نقاش را و از عظمت این نقاش عجب نمانی و در کمال قدرت و علم وی مدهوش نشوی و از جمال و کمال و شفقت و رحمت وی تعجب نکنی که تو را چون به غذا حاجت بود در رحم، اگر دهان بازکردی و خون حیض نه به اندازه به معده تو رسیدی تباه شدی، پس از راه گذر ناف غذای تو راست کرد. و چون از رحم بیرون آمدی ناف را ببست و دهان گشاده کرد که مادر غذا به قدر خویش تواند داد، پس چون تن تو در آن وقت ضعیف و نازک بود و طاقت طعامها نداشت از شیر مادر که لطیف باشد غذای تو ساخت و پستان مادر بیافرید و سوراخهای تنگ در وی بیافرید تا یر بر تو نیرو نکند و گازری در درون سینه بنشاند تا آن خون سرخ که به وی می رسد وی سپید می کند و پاک و لطیف به تو می فرستد. و شفقت را بر مادر تو موکل کرد تا اگر یک ساعت تو گرسنه شوی قرار و آرام از او بشود، پس چون شیر را به دندان حاجت نبود دندان نیافرید تا سینه مادر را جراحت می نکنی.

و آنگاه که قوت طعام خوردن پدید آمد به وقت خویش دندان بیافرید تا بر طعام سخت قادر شوی. اینت کور و نابینا که این می بیند و در عظمت آفریدگار مدهوش نشود و از کمال و لطف و شفقت او متحیر نگردد و براین جمال و جلال عاشق نماند و اینت غافل و پرشهوت و ستور طبع کسی که اندر این تفکر نکند و ازاین خود نیندیشد و آن عقل که به وی داده اند که عزیزترین چیزهاست ضایع کند، و بیش از این نداند که چون گرسنه شود نان خورد و چون خشم گیرد در کسی افتد و هم چون بهایم از تماشا کردن در بستان معرفت حق تعالی محروم ماند.

این قدرت کفایت باشد تنبیه را و بیشتر از این عجایب آفرینش تو یکی از صد هزار نیست و بیشتر این عجایب در همه حیوانات موجود است. از پشه درگیر تا پیل و شرح آن دراز بود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که هرچه در وجود است همه صنع وی است و همه عجیب و غریب است و هیچ ذره نیست از ذره ها، آسمان و زمین که نه بر زبان حال تسبیح و تقدیس همی کنند آفریدگار خود را و می گویند: اینت قدرت بر کمال و اینت علمی بی نهایت. و این بسیار تر از آن است که تفصیل پذیرد، بلکه اگر همه دریاها مداد شود و درختان قلم و جمله آفریدگان کاتب شوند و به عمرهای دراز می نویسند، آنچه گویند اندکی باشد از آنچه هست، چنان که گفت، «قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی... الآیه» ولکن بر جمله بدان که آفریده ها بر دو قسم است: یک قسم خود ما را از آن هیچ خیر نیست در وی تفکر نتوانیم کرد، چنان که گفت، «سبحان الذی خلق الازواج کلها تنبت الارض و من انفسهم و مما لا یعلمون».
هوش مصنوعی: بدان که همه چیزهایی که در جهان وجود دارند، اثر آفرینش خداوند هستند و هر یک به نوعی شگفت‌انگیزند. حتی کوچک‌ترین ذرات، چه در آسمان و چه در زمین، همگی در حال ستایش و تقدیس خالق خود هستند و به قدرت و دانش نامحدود او اشاره می‌کنند. توضیح دادن این موضوع بسیار دشوار است و اگر تمام دریاها به جوهر نوشته و همه درختان به قلم تبدیل شوند و تمام مخلوقات به نوشتن مشغول شوند، آنچه بیان می‌کنند تنها بخشی کوچک از حقیقت موجود است. در این راستا، مخلوقات را می‌توان به دو دسته تقسیم کرد: گروهی که در آن‌ها هیچ خیری وجود ندارد و نمی‌توانیم درباره آن‌ها تفکر کنیم.
و اما آنچه ما را از آن خبر است دو قسم است: یکی آن که به چشم نتوان دید چون عرش و کرسی و ملایکه و دیو و پری و اجناس این، و تفکر نیز در این مختصر بود و دشخوار، پس بر آن اختصار کنیم که دیدنی است و آن آسمان و آفتاب و ماه و ستارگان و زمین است و آنچه بر وی است چون کوه و بیابان و شهرها و دریاها و آنچه در کوه ها است از جواهر و معادن و آنچه بر روی زمین است از انواع نباتات، و آنچه در بر و بحر است از انواع حیوانات جز آدمی تا به آدمی رسد و وی از همه عجیبتر است و آنچه میان آسمان و زمین است چون میغ و باران و برف و تگرگ و رعد و برق و قوس قزح و علاماتی که در هوا پدید آید، پس جمله و فذلک این است و در این هر یکی مجال تفکر است، چه همه عجایب صنع حق تعالی است.
هوش مصنوعی: ما درباره دو نوع از چیزهایی که می‌دانیم صحبت می‌کنیم: یکی چیزهایی که نمی‌توان با چشم دید مانند عرش، کرسی، ملائکه، دیو، پری و امثال این‌ها که فهم و تفکر در موردشان دشوار است. بنابراین درباره آن‌ها مختصر صحبت می‌کنیم. نوع دیگر چیزهایی هستند که قابل دیدن‌اند مثل آسمان، خورشید، ماه، ستاره‌ها و زمین و آنچه بر روی آن وجود دارد مانند کوه‌ها، بیابان‌ها، شهرها و دریاها. همچنین شامل جواهرات و معادن در کوه‌ها، انواع گیاهان بر روی زمین و حیوانات در دریا و خشکی است. در نهایت، آدمی نیز به عنوان موجودی عجیب و متفاوت در میان آن‌ها قرار دارد. چیزهایی مانند ابر، باران، برف، تگرگ، رعد و برق و قوس قزح که میان آسمان و زمین پدید می‌آید نیز مورد بررسی قرار می‌گیرد. این‌ها همه نمونه‌هایی از آفرینش‌های شگفت‌انگیز پروردگار است که هرکدام زمینه‌ای برای تفکر و تأمل فراهم می‌کنند.
پس به بعضی از این اشارتی مختصر بکنیم و این همه آیات حق تعالی است که تو را فرموده است تا در آن نظر کنی و تفکر کنی، چنان که گفت، «و کاین مم آیه لی السموات و الارض یمرون علیها و هم عنها معرضون» و گفت، «اولم ینظروا فی ملکوت السموات والارض و ما خلق الله من شیئی» و گفت، «ان فی خلق السموات و الارض واختلاف اللیل و النهار ... الآیه» و چنین آیات بسیار است، پس اندر این آیات تفکر کن. آیت اول که به تو نزدیکتر است تویی و از تو عجب تر بر روی زمین هیچ نیست و تو از خود غافل. و منادی همی آید که به خویشتن فرو نگرید تا عظمت و جلال بینید. «و فی انفسکم افلا تبصرون».
هوش مصنوعی: در اینجا به برخی از نکات مهم اشاره می‌شود که در آیات خداوند آمده و از انسان می‌خواهد که به آن‌ها فکر کند. در این آیات گفته شده است که بسیاری از نشانه‌ها در آسمان‌ها و زمین وجود دارد که افراد از آن‌ها غافلند. همچنین از آن‌ها خواسته شده که به قدرت و خلقت خداوند در آسمان‌ها و زمین و اختلاف شب و روز توجه کنند. در این میان، تأکید شده که نزدیک‌ترین آیت به خود انسان، وجود اوست و با وجود شگفتی‌هایش، انسان از خود غافل است. در نهایت، این پیام به انسان منتقل می‌شود که به درون خود بنگرد تا عظمت و جلال خداوند را ببیند و از خود بی‌خبر نماند.
پس در ابتدای خویش تفکر کن که از کجایی که اول تو را از قطره ای بیافریدند و آن آب را قرارگاه اول پشت پدر و سینه مادر کرد، پس آن تخم آفرینش تو ساخت، پس شهوت را بر نر و ماده موکل کرد و از رحم مادر زمین ساخت و از آب پشت مرد تخم ساخت و شهوت را بر هردو موکل کرد تا تخم در زمین افکند، پس از خون حیض آب آن تخم ساخت و تو را از نطفه و خون حیض بیافرید. اول پاره ای خون بسته گردانید که آن را علقه گویند پس گوشت گردانید که آن را مضغه گویند. پس جان در وی دمید. پس از آن خون و آب یک صفت در تو چیزهای مختلف پدید آورد چون پوست و گوشت و رگ و پی و استخوان. پس از این جمله اندامهای تو صورت کرد: سری مدور و دو دست و پای دراز و هریکی به پنج شاخ بیافرید. پس بر بیرون چشم و گوش و دهان و بینی و زبان و دیگر اعضا بیافرید و در باطن تو معده و کلیه و سپرز و رحم و مثانه و روده بسیار بیافرید و هریکی بر شکل دیگر و به مقداری دیگر.
هوش مصنوعی: در ابتدای وجودت باید تأمل کنی که از کجا شروع شده‌ای. تو ابتدا از یک قطره ساخته شدی که آن قطره قرارگاه نخستین‌ات در بدن پدر و سینه مادر بود. سپس همان قطره نقطه آغازین آفرینش تو شد. نیروی شهوت بر نر و ماده حاکم شد و از رحم مادر، وجود تو شکل گرفت. از آب بدن پدر، تخمی به وجود آمد و نیروی شهوت بر هر دو حاکم شد تا آن تخم در زمین افکنده شود. سپس از خون حیض، آن تخم به وجود آمد و تو از نطفه و خون حیض آفریده شدی. ابتدا به شکل پاره‌ای خون درآمدی که به آن "علقه" می‌گویند، سپس به گوشت تبدیل شدی که آن را "مضغه" می‌نامند. بعد از آن جان در تو دمیده شد و از ترکیب خون و آب، اجزای مختلفی مانند پوست، گوشت، رگ، پی و استخوان در تو شکل گرفت. سپس اندام‌های مختلفت تشکیل شدند: سری گرد و دو دست و پای بلند، هر یک به پنج انگشت. همچنین اعضای خارجی مانند چشم‌ها، گوش‌ها، دهان، بینی، زبان و دیگر اجزا نیز خلق شدند و در درون بدن تو معده، کلیه، طحال، رحم، مثانه و روده‌های زیادی به وجود آمدند که هر کدام شکل و مقدار خاص خود را دارند.
پس هریکی از این به چند قسمت بکرد: هر انگشتی سه بند و هر عضوی مرکب از پوست و گوشت و رگ و پی و استخوان. و چشم که چند مقدار لوزی بیش نیست به هفت طبقه بیافرید، هر طبقه ای به صفتی دیگر که اگر یکی از آن تباه شود جهان بر تو تاریک شود. و اگر شرح عجایب چشم تنها بگوییم و رقعه های بسیار سیاه باید کرد. پس نگاه کن به استخوان که چگونه جسمی سخت و محکم ازاین آب لطیف تُنک بیافرید و هر پاره ای از وی بر شکلی و مقداری. بعضی گرد و بعضی دراز و بعضی پهن و بعضی میان آکنده.
هوش مصنوعی: هر یک از اعضای بدن به چند قسمت تقسیم شده است: هر انگشت دارای سه بند است و هر عضو از پوست، گوشت، رگ، تاندون و استخوان تشکیل شده است. چشم که اندازه‌اش بسیار کوچک است، به هفت لایه مختلف ساخته شده که هر لایه ویژگی خاص خود را دارد و اگر یکی از این لایه‌ها آسیب ببیند، دنیا برای شما تاریک خواهد شد. اگر بخواهیم فقط درباره شگفتی‌های چشم صحبت کنیم، به صفحات بسیاری نیاز داریم. به استخوان‌ها نگاه کن؛ چگونه از این آب لطیف، جسمی سخت و محکم به وجود آمده است و هر بخش از آن شکل و اندازه خاصی دارد: بعضی از آن‌ها گرد، بعضی دراز، برخی پهن و بعضی دیگر به صورت میان بوده‌اند.
و همه بر یکدیگر ترکیب کرد. و در مقدار و شکل و صورت هریکی حکمتی بلکه حکمتهای بسیار. و آنگاه استخوان را ستون تن تو ساخت و هم بر آن بنا کرد. اگر به یک لخت بودی پشت دو تا نتوانستی کرد. و اگر پراکنده بودی پشت راست باز نتوانستی داشت و بر پای نتوانستی ایستاد، پس آن را مهره مهره بیافرید تا دو تا شود، و آنگاه درهم ساخت و پی و رگ بر وی بپیچید و محکم بکرد تا همچنان یک لخت راست بایستد چون حاجت بود. و در سر هر مهره ای چون نر و ماده ای بساخت تا در هم نشیند و با یکدیگر محکم شوند، و از جوانب مهره ها چون جناحها بیرون آورد تا پی های ضعیف که بر وی پیچیده است احکام وی را بر وی تکیه زند.
هوش مصنوعی: تمام اجزا به طور هماهنگ با یکدیگر ترکیب شدند. هر یک از این اجزا به نوعی حکمت خاص داشتند. سپس استخوان‌ها به عنوان ستون بدن انسان ایجاد شدند و بر روی آن ساختار بدن شکل گرفت. اگر همه اجزا به صورت یکجا بودند، امکان ایجاد یک ستون قوی وجود نداشت؛ و اگر پراکنده بودند، نمی‌توانستند یک پشت راست تشکیل دهند و نمی‌توانستند بدن را برپا نگه دارند. بنابراین، استخوان‌ها به صورت مهره‌ای به وجود آمدند تا بتوانند به دو قسمت تقسیم شوند. سپس این مهره‌ها به هم متصل شدند و رشته‌ها و رگ‌ها بر آن‌ها پیچیده شدند تا بتوانند به صورت استوار و یکپارچه بایستند. برای هر مهره در سر آن، چون نر و مادگی طراحی شد تا مهره‌ها به خوبی در کنار هم قرار گیرند و محکم بمانند. همچنین، از طرفین مهره‌ها، مانند بال‌هایی ایجاد شد تا رشته‌های ضعیفی که به آن‌ها پیوسته بودند، بتوانند بر آن‌ها تکیه کنند.
و جمله سر را از پنجاه و پنج پاره استخوان بیافرید و در هم پیوست به بندهای باریک تا اگر یک گوشه را آفتی رسد آن دیگران به سلامت بمانند و همه شکسته نشوند. و دندانها بیافرید بعضی سرپهن تا لقمه آس کند و بعضی را سر باریک و تیز تا طعام خرد کند و ببرد و به آسیا اندازد. پس گردن از هفت مهره بیافرید و برگ و پی که بر وی پیچیده محکم بکرد و سر بر وی ترکیب کرد. و پشت از بیست و چهار مهره بیافرید و گردن بر وی نهاد. پس استخوانهای سینه بیافرید بر پهنا و در آن مهره ها ساخت. و همچنین دیگر استخوانها و شرح آن دراز است.
هوش مصنوعی: سر انسان از پنجاه و پنج پاره استخوان تشکیل شده که به وسیله بندهای نازک به هم متصل شده‌اند، تا اگر یک بخش آسیب دید، سایر بخش‌ها آسیب نبینند. دندان‌ها نیز به دو شکل متفاوت خلق شده‌اند: برخی پهن هستند تا خوردن لقمه آسان‌تر شود و برخی دیگر باریک و تیز هستند تا غذا را خرد کرده و به آسیاب ببرند. گردن از هفت مهره تشکیل شده و پوشش محکمی بر روی آن قرار دارد. پشت نیز از بیست و چهار مهره ساخته شده و گردن بر روی آن جای قرار دارد. استخوان‌های سینه نیز بر اساس همین اصول ساخته شده‌اند و این روند برای سایر استخوان‌ها نیز ادامه دارد و توصیف آن بسیار گسترده است.
و در جمله تن تو دویست و چهل و هشت استخوان بیافرید هریکی برای حکمتی دیگر تا کار تو راست و ساخته باشد، و این همه از این آب سخیف آفرید. اگر یکی از استخوانها کمتر شود باز از کار بازمانی و اگر یکی زیادت شود باز درمانی. پس چون تو را در جنبانیدن آن استخوانها و اندامها حاجت بود در جمله اندامهای تو پانصد و بیست و هفت عضله بیافرید هریکی بر شکلی. بعضی بر شکل ماهی میان ستبر و سر باریک، بعضی خرد و بعضی بزرگ، مرکب از گوشت و پی و از پرده ای که غلاف وی باشد. بیست و چهار از برای آن است تا تو چشم و پلک از همه جوانب توانی جنبانید و دیگران بر این قیاس کن که شرح آن نیز دراز است.
هوش مصنوعی: در بدن انسان دوhundred و چهل و هشت استخوان وجود دارد که هرکدام برای هدف خاصی طراحی شده‌اند تا ساختار بدن به درستی عمل کند. تمامی این استخوان‌ها از ماده‌ای معمولی ساخته شده‌اند. اگر یکی از استخوان‌ها کم یا زیاد شود، فعالیت‌های بدن مختل می‌شود. همچنین برای حرکت این استخوان‌ها، پانصد و بیست و هفت عضله ساخته شده است که هرکدام به شکلی متفاوت طراحی شده‌اند. برخی از این عضلات مشابه شکل ماهی هستند، برخی کوچک و برخی بزرگ‌اند و همه از بافت‌های نرم و پوشش‌های خاصی تشکیل شده‌اند. از این میان، بیست و چهار عضله برای حرکت چشم و پلک در نظر گرفته شده و توضیحات بیشتر در مورد سایر عضلات نیز موجود است.
پس در تو سه حوض بیافرید و از وی جویها به جمله تن گشاده کرد: یکی دماغ که از آن جویهای اعصاب بیرون آید و به همه تن رسد تا قدرت حس و حرکت در آن می رود. و از وی جویی به درون مهره های پشت بیرون نهاد تا اعصاب از مغز دور نشود و الا خشک شدی. و دیگر حوض جگر. و از وی رگها به هفت اندام گشاده کرد تا غذا در وی روان باشد و سیم حوض دل و از وی رگها به همه تن گشاده کرد تا روح در وی روان باشد و از دل به هفت اندام می رسد. پس تفکر در یک عضو خویش کن که هر یکی چون آفرید و برای چه آفرید. چشم را از هفت طبقه بیافرید بر هیات و لونی که از آن نیکوتر نباشد و پلکها بیافرید تا گرد از وی می شوید و می سترد و مژه ها را بیافرید راست و سیاه تا نیکو تر باشد و تا دیدار چشم بدان قوت می گیرد و تا چون غباری باشد به هم درگذاری تا گرد به وی نرسد، و از میان آن بیرون توان نگرید و خاشاکی که از بالا فرود آید مژه آن را نگاه دارد و چون پرچین چشم باشد و عجب تر از این همه آن که حدقه چند عدسی بیش نیست صورت آسمان و زمین بدین فراخی در وی پیدا آید تا در یک لحظه که چشم باز کنی آسمان با دوری وی بینی و اگر عجایب دیدار چشم و دیدار آینه و آنچه در وی پیدا آید بگویند در مجلدهای بسیار توان گفت.
هوش مصنوعی: در بدن انسان سه حوض بزرگ وجود دارد که از آن‌ها جوی‌هایی به تمام قسمت‌های بدن گسترش یافته است. یکی از این حوض‌ها در ناحیه دماغ است که جوی‌های مربوط به اعصاب از آن بیرون می‌آیند و به کل بدن می‌رسند تا حس و حرکت را ممکن سازند. جوی دیگری در داخل مهره‌های پشت قرار دارد تا اعصاب از مغز دور نشوند و خشک نشوند. حوض دیگری متعلق به جگر است که رگ‌ها به هفت قسمت اصلی بدن گسترش یافته‌اند تا غذا در آن جریان داشته باشد. همچنین حوض دیگری وجود دارد که به قلب مربوط می‌شود و رگ‌ها از آن به همه قسمت‌های بدن گسترش یافته تا روح در آنها جاری باشد و از دل به هفت اندام برسد. اگر در یکی از اعضای بدن خود دقت کنی، متوجه می‌شوی که چقدر دقیق و با هدف ساخته شده‌اند. به‌عنوان مثال، چشم با هفت لایه مختلف شکل گرفته است و رنگ آن به گونه‌ای است که بهتر دیده شود. پلک‌ها نیز برای پاک کردن گرد و غبار از چشم طراحی شده‌اند و مژه‌ها به صورت راست و سیاه رشد کرده‌اند تا بیشتر به زیبایی چشم کمک کنند و دید آن را بهبود بخشند. مژه‌ها مانند یک حائل عمل می‌کنند تا گرد و غبار نتواند به چشم برسد و جلوی ورود خاشاکی که از بالا می‌افتد را می‌گیرند. حوضچه‌ای که چشم در آن قرار دارد، تنها چند عدسی دارد، اما می‌تواند تصاویری از آسمان و زمین را با این وسعت به نمایش بگذارد. فقط با یک لحظه باز کردن چشم، می‌توانی آسمان را ببینی. اگر بخواهیم از عجایب دیدن چشم و آنچه در آن وجود دارد بگوییم، می‌توانیم کتاب‌های زیادی درباره‌اش بنویسیم.
پس گوش را بیافرید و آبی تلخ در وی نهاد تا هیچ حیوان به وی فرو نشود و آنگاه صندوق گوش بیافرید تا آواز جمع کند و به سوراخ گوش رساند و در وی پیچ و تحریف بسیار بیافرید تا اگر خفته باشد و مورچه ای قصد آن کند راه بر وی دراز شود و بسیار گرد براید تا تو را آگاهی بود. و اگر شرح و دهان و بینی و دیگر اعضا بگوییم هم دراز شود. و مقصود از این آن است تا راه بازیابی و در هر یکی اندیشه می کنی که این برای چیست و بدان از حکمت و عظمت و لطف و رحمت و علم و قدرت آفریدگار آگاه می شوی که از سر تا پای همه عجایب است.
هوش مصنوعی: سپس گوش را خلق کرد و در آن آبی تلخ قرار داد تا هیچ حیوانی نتواند به آن آسیب برساند. بعد از آن، صندوق گوش را ساخت تا صداها را جمع کند و به سوراخ گوش برساند. همچنین در آن پیچ و تحریف‌های زیادی ایجاد کرد تا اگر کسی خوابیده باشد و یک مورچه بخواهد وارد شود، راه برای او طولانی و دشوار باشد و زمان ببرد. اگر بخواهیم درباره دهان، بینی و دیگر اعضای بدن نیز صحبت کنیم، همه آنها به همین صورت دراز و پیچیده شده‌اند. هدف از این طراحی این است که به ما بیاموزد در هر یک از این بخش‌ها تفکر کنیم و بفهمیم که این‌ها برای چه چیزی هستند. با این کار، از حکمت، عظمت، لطف، رحمت و علم و قدرت آفریدگار آگاه می‌شویم که در سراسر وجودش شگفتی‌های زیادی نهفته است.
و عجایب باطن و خزانه های دماغ و قوتهای حس که در وی نهاده است از همه عجیب تر، بلکه آنچه در سینه و شکم است و همچنین که معده را بیافرید چون دیگی گرم که بر دوام می جوشد تا طعام در وی پخته می گردد و جگر آن طعام را خون می گرداند و رگها آن خون را به هفت اندام می رساند و زهره کف آن خون را که چون صفرا بود می ستاند و سپرز دُرد آن خون را که سودا بود از وی می ستاند. و کلیه آب از وی جدا می کند و به مثانه می فرستد و عجایب رحم و آلات ولادت همچنین.
هوش مصنوعی: و شگفتی‌های نهان و ذخایر ذهن و قدرت‌های حسی که در انسان وجود دارد، بسیار جالب است. به ویژه آنچه در درون سینه و شکم است، از جمله معده که مانند دیگ داغی است که همیشه در حال جوشیدن است تا غذا در آن پخته شود. کبد آن غذا را به خون تبدیل می‌کند و رگ‌ها آن خون را به هفت عضو بدن می‌رسانند. همچنین، کیسه صفرا آن بخشی از خون را که زردرنگ است، جدا می‌کند و طحال هم بخش دیگری از خون را که سیاه است، می‌گیرد. کلیه‌ها آب را از خون جدا کرده و به مثانه می‌فرستند. شگفتی‌های رحم و ابزار زایمان نیز قابل توجه است.
و عجایب معانی و قوتها در وی آفرید چون بینائی و شنوائی و عقل و علم، و امثال این بیشتر. پس یا سبحان الله! اگر کسی صورتی نیکو بر دیواری کند از استادی وی عجب بمانی و بر وی ثنا بسیار کنی. و می بینی که بر قطره آب این همه نقش در ظاهر باطن وی پیدا می آید که نه قلم را بینی و نه نقاش را و از عظمت این نقاش عجب نمانی و در کمال قدرت و علم وی مدهوش نشوی و از جمال و کمال و شفقت و رحمت وی تعجب نکنی که تو را چون به غذا حاجت بود در رحم، اگر دهان بازکردی و خون حیض نه به اندازه به معده تو رسیدی تباه شدی، پس از راه گذر ناف غذای تو راست کرد. و چون از رحم بیرون آمدی ناف را ببست و دهان گشاده کرد که مادر غذا به قدر خویش تواند داد، پس چون تن تو در آن وقت ضعیف و نازک بود و طاقت طعامها نداشت از شیر مادر که لطیف باشد غذای تو ساخت و پستان مادر بیافرید و سوراخهای تنگ در وی بیافرید تا یر بر تو نیرو نکند و گازری در درون سینه بنشاند تا آن خون سرخ که به وی می رسد وی سپید می کند و پاک و لطیف به تو می فرستد. و شفقت را بر مادر تو موکل کرد تا اگر یک ساعت تو گرسنه شوی قرار و آرام از او بشود، پس چون شیر را به دندان حاجت نبود دندان نیافرید تا سینه مادر را جراحت می نکنی.
هوش مصنوعی: خداوند معانی و قدرت‌های شگفت‌انگیزی را آفرید، مانند بینایی، شنوایی، عقل و علم و چیزهای دیگر. بنابراین، اگر کسی روی دیواری تصویر زیبایی بکشد، از مهارت او شگفت‌زده خواهی شد و او را ستایش خواهی کرد. در عین حال، می‌بینی که در یک قطره آب، این همه زیبایی و نقش به وضوح نمایان است، بدون اینکه قلم یا نقاشی را ببینی. به عظمت این هنرمند پی می‌بری و از قدرت و علم او شگفت‌زده می‌شوی، و از زیبایی و کمال و رحمتی که در وجود اوست، تعجب می‌کنی. وقتی در رحم هستی و به غذا نیاز داری، اگر دهان باز کنی و خون حیض به معده‌ات برسد، تباه می‌شوی. اما خداوند از طریق ناف، غذا را برای تو فراهم می‌کند. وقتی از رحم بیرون می‌آیی، ناف را می‌بندد و دهان تو را باز می‌کند تا مادر بتواند غذا به اندازه مناسب به تو بدهد. در آن زمان، بدنت ضعیف و نازک است و نمی‌تواند غذای سنگین بخورد؛ بنابراین، او شیر مادر را برایت می‌سازد و سینه‌اش را طوری خلق می‌کند که نه‌تنها به تو آسیب نرساند بلکه غذایی لطیف به تو برساند. همچنین، خداوند شفقت را بر مادر تو مقرر کرده است به طوری که اگر یک ساعت گرسنه شوی، او آرامش خود را از دست می‌دهد. و چون به دندان برای شیر نیاز نداشتی، دندان نیافرید تا مادر را آزار ندهی.
و آنگاه که قوت طعام خوردن پدید آمد به وقت خویش دندان بیافرید تا بر طعام سخت قادر شوی. اینت کور و نابینا که این می بیند و در عظمت آفریدگار مدهوش نشود و از کمال و لطف و شفقت او متحیر نگردد و براین جمال و جلال عاشق نماند و اینت غافل و پرشهوت و ستور طبع کسی که اندر این تفکر نکند و ازاین خود نیندیشد و آن عقل که به وی داده اند که عزیزترین چیزهاست ضایع کند، و بیش از این نداند که چون گرسنه شود نان خورد و چون خشم گیرد در کسی افتد و هم چون بهایم از تماشا کردن در بستان معرفت حق تعالی محروم ماند.
هوش مصنوعی: زمانی که نیاز به غذا احساس شد، خداوند دندان‌هایی آفرید تا انسان بتواند غذاهای سخت را بخورد. حالا کسی که این را می‌بیند، باید متوجه عظمت خداوند باشد و در برابر کمال و محبت او حیرت‌زده شود. اما اگر کسی غافل باشد و فقط به خواسته‌های نفسانی‌اش توجه کند و از تفکر در این مسائل دور بماند، در حقیقت از شعور و عقل خود که باارزش‌ترین چیز است، غفلت کرده است. چنین فردی فراموش می‌کند که وقتی گرسنه می‌شود باید غذا بخورد و در مواقع خشم به دیگران آسیب می‌زند و مانند حیوانات از درک و شناخت رحمت و عظمت خداوند محروم می‌ماند.
این قدرت کفایت باشد تنبیه را و بیشتر از این عجایب آفرینش تو یکی از صد هزار نیست و بیشتر این عجایب در همه حیوانات موجود است. از پشه درگیر تا پیل و شرح آن دراز بود.
هوش مصنوعی: این توانایی برای تنبیه کافی است و بیشتر از این، اعجاز آفرینش تو یکی در میان صد هزار است و این اعجازها در میان تمام موجودات زنده وجود دارد. از پشه‌های کوچک گرفته تا فیل‌ها و توضیح آن بسیار طولانی است.