بدان که از آدمی هیچ حرکت به وجود نیاید تا سه حاجت در پیش نباشد: علم و ارادت یعنی دانش و خواست و توانایی. مثلا چون طعامی بیند نخورد و چون بدید اگر بایست و خواست هم نبود آن هم نخورد. اگر خواست بود چون دست مفلوج بود که کار نکند نخورد که قدرت ندارد. پس این سه حاجت در پیش همه حرکات می رود، لکن حرکت تبع قدرت است، و قدرت تبع خواست و ارادت است که بایست قدرت را به کار دارد، و بایست تبع علم نیست که بسیار چیز بیند و نخواهد، لکن بی علم خواستن نیز صورت نبندد که چیزی که نداند چون خواهد؟
و نیت از این هرسه عبارت از خواست است نه از قدرت و علم. و خواست آن است که وی را برپای انگیزد و در کار دارد. گاه بود که یکی بود و گاه بود که دو غرض در یک چیز فراهم آید، اما آن که یکی بود آن را خالص گویند. و مثل این آن بود که کسی نشسته بود. شیری قصد وی کند. برخیزد و برود. غرض و نیت وی یک چیز بیش نیست و آن گریختن است.
و همچنین کسی از در آید محتشم، وی را بر پای خیزد و هیچ غرض دیگر نیست الا اکرام وی. این خالص بود. اما آن که غرض دو باشد از سه نوع بود: یکی آن که هر غرضی چنان بود که اگر تنها بودی فراکار داشتی، چنان که خویشاوندی درویش درمی خواهد بدهد برای خویشاوندی و درویشی و از دل خویش داند که اگر درویش نبودی هم بدادی و اگر درویش بودی و خویشاوند نبودی هم بدادی. این دو غرض بود در نیت به شرکت.
دیگر نوع آن که داند که اگر خویشاوند بودی نه درویش یا درویش بودی نه خویشاوند ندادی، لکن چون این هردو فراهم آمد وی را فرادادن داشت، و مثل اول چنان بود که دو تن سنگی برگیرند و هریکی تنها خود بر آن قادر بود و مثل این دیگر چنان بود که دو ضعیف بیاوری با یکدیگر سنگی برگیرند که هریکی از آن عاجز باشند. سیم نوع آن که یک غرض ضعیف بود و فرکار ندارد و یکی قوی چنان که تنها به کار دارد، لکن به سبب آن یکی کار آسانتر باشد، چنان که کسی به شب نماز کند تنها، ولکن چون قومی حاضر آیند بر وی آسان تر بود و به نشاط تر باشد، اما برای نظر ایشان نماز نکند. اگر امید ثواب نیستی. و مثل این چنان بود که مردی قوی سنگی برتواند گرفت، لکن ضعیفی با وی نیز یاری دهد تا آسان تر شود. این هر یکی حکمی دیگر دارد چنان که در اخلاص گفته آید. و مقصود آن است که بدانی که معنی نیت غرض باعث و محرک باشد و این گاه خالص بود و گاه آمیخته.
اطلاعات
منبع اولیه: ویکیدرج
* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
برگردان به زبان ساده
بدان که از آدمی هیچ حرکت به وجود نیاید تا سه حاجت در پیش نباشد: علم و ارادت یعنی دانش و خواست و توانایی. مثلا چون طعامی بیند نخورد و چون بدید اگر بایست و خواست هم نبود آن هم نخورد. اگر خواست بود چون دست مفلوج بود که کار نکند نخورد که قدرت ندارد. پس این سه حاجت در پیش همه حرکات می رود، لکن حرکت تبع قدرت است، و قدرت تبع خواست و ارادت است که بایست قدرت را به کار دارد، و بایست تبع علم نیست که بسیار چیز بیند و نخواهد، لکن بی علم خواستن نیز صورت نبندد که چیزی که نداند چون خواهد؟
هوش مصنوعی: بدان که هیچ حرکتی از انسان سر نمیزند مگر اینکه سه نیاز اساسی وجود داشته باشد: دانش، اراده، و قدرت. برای مثال، زمانی که کسی غذایی را میبیند، اگر ارادهای برای خوردن نداشته باشد، غذا را نمیخورد. همچنین، حتی اگر اراده باشد اما قدرتی برای انجام این کار وجود نداشته باشد، باز هم نمیتواند غذا را بخورد. پس این سه نیاز همیشه در پس هر حرکتی وجود دارد. حرکت تحت تأثیر قدرت است، و قدرت نیز وابسته به اراده و خواست است که باید به کار بیفتد. اما قدرت به دانایی وابسته نیست؛ زیرا ممکن است کسی چیزی را ببیند و بخواهد، اما بدون دانش نمیتواند خواستهاش را عملی کند؛ چون اگر چیزی را ندانند، چطور میتوانند خواستار آن شوند؟
و نیت از این هرسه عبارت از خواست است نه از قدرت و علم. و خواست آن است که وی را برپای انگیزد و در کار دارد. گاه بود که یکی بود و گاه بود که دو غرض در یک چیز فراهم آید، اما آن که یکی بود آن را خالص گویند. و مثل این آن بود که کسی نشسته بود. شیری قصد وی کند. برخیزد و برود. غرض و نیت وی یک چیز بیش نیست و آن گریختن است.
هوش مصنوعی: هدف از این سه مورد، خواستن است نه توانایی یا دانش. خواستن به این معناست که فرد را به عمل وامیدارد و در کار قرار میدهد. گاهی ممکن است یک هدف وجود داشته باشد و گاهی دو هدف در یک موضوع جمع شود، اما هدفی که تنها یک مورد است، خالص نامیده میشود. به عنوان مثال، اگر فردی نشسته باشد و شیری به او نزدیک شود، او بلند میشود و میگریزد. در اینجا هدف و خواسته او یکسان است و آن فرار کردن است.
و همچنین کسی از در آید محتشم، وی را بر پای خیزد و هیچ غرض دیگر نیست الا اکرام وی. این خالص بود. اما آن که غرض دو باشد از سه نوع بود: یکی آن که هر غرضی چنان بود که اگر تنها بودی فراکار داشتی، چنان که خویشاوندی درویش درمی خواهد بدهد برای خویشاوندی و درویشی و از دل خویش داند که اگر درویش نبودی هم بدادی و اگر درویش بودی و خویشاوند نبودی هم بدادی. این دو غرض بود در نیت به شرکت.
هوش مصنوعی: هرگاه شخص محترمی وارد شود، همه به احترام او بلند میشوند و هدفی جز تکریم او ندارند. این عمل از روی خالصانه است. اما اگر هدف دیگری هم در میان باشد، این نوع هدف میتواند به سه دسته تقسیم شود: یکی از آنها این است که هدف بهگونهای باشد که اگر شخص تنها بود، باز هم کاری انجام میداد. به عنوان مثال، شخصی ممکن است به خویشاوندی که درویش است، کمکی کند نه فقط به خاطر خویشاوندی، بلکه چون از دل خود میداند که اگر آن درویش نبود، باز هم کمک میکرد. این دو هدف در نیت بهصورت مشترک وجود دارد.
دیگر نوع آن که داند که اگر خویشاوند بودی نه درویش یا درویش بودی نه خویشاوند ندادی، لکن چون این هردو فراهم آمد وی را فرادادن داشت، و مثل اول چنان بود که دو تن سنگی برگیرند و هریکی تنها خود بر آن قادر بود و مثل این دیگر چنان بود که دو ضعیف بیاوری با یکدیگر سنگی برگیرند که هریکی از آن عاجز باشند. سیم نوع آن که یک غرض ضعیف بود و فرکار ندارد و یکی قوی چنان که تنها به کار دارد، لکن به سبب آن یکی کار آسانتر باشد، چنان که کسی به شب نماز کند تنها، ولکن چون قومی حاضر آیند بر وی آسان تر بود و به نشاط تر باشد، اما برای نظر ایشان نماز نکند. اگر امید ثواب نیستی. و مثل این چنان بود که مردی قوی سنگی برتواند گرفت، لکن ضعیفی با وی نیز یاری دهد تا آسان تر شود. این هر یکی حکمی دیگر دارد چنان که در اخلاص گفته آید. و مقصود آن است که بدانی که معنی نیت غرض باعث و محرک باشد و این گاه خالص بود و گاه آمیخته.
هوش مصنوعی: در این متن، به سه نوع همکاری و ارتباط بین افراد اشاره شده است. ابتدا اشاره میشود که اگر فردی به تنهایی توانایی انجام یک کار را داشته باشد، اما وقتی با کسی دیگر همراه شود، توانایی آن بیشتر میشود. در مثال دوم، اگر دو فرد ضعیف با هم کار کنند، با وجود اینکه هر کدام به تنهایی قادر به انجام کار نیستند، اما همکاری آنها میتواند موجب موفقیت شود. در نوع سوم، اشاره شده که یک نفر قوی ممکن است به تنهایی کار کند، اما وجود یک فرد ضعیف به او کمک میکند تا کار را آسانتر انجام دهد. در این موارد، نیت و هدف افراد در همکاری و اثرگذاری بر یکدیگر نیز مطرح میشود و گفته شده که نیت میتواند خالص یا آمیخته باشد.