گنجور

بخش ۴۱ - فصل (از خوف و رجا کدام فاضلتر؟)

همانا که کسی گوید که اخبار در فصل خوف و رجا بسیار است. کدام فاضلتر از این هردو و کدام باید که غالب بود؟ بدان که خوف و رجا همچون دو داروست. و دارو را فاضل نگویند ولکن نافع گویند که خوف و رجا چنان که گفتیم از صفات نقص است و کمال آدمی بدان است که در محبت حق تعالی مستغرق بود و ذکر وی همگی وی را فرو گرفته باشد و از خاتمت و سابقت خود هیچ نیندیشد، بلکه وقت نگرد و وقت هم ننگرد، به خداوند وقت نگرد، چون به خوف و رجا التفات کند این حجابی باشد، ولکن چنین حالت نادر بود.

پس هرکه به وقت مرگ نزدیک بود باید که رجا بر وی غالب بود که این محبت را زیادت گرداند و هرکه از این جهان بشود باید که محبت خدای تعالی بود تا لقای وی سعادت وی گردد که لذت در لقای محبوب باشد. اما در دیگر وقتها اگر مرد از اهل غفلت است باید که خوف بر وی غالب بود که غلبه رجا زهر قاتل وی باشد و اگر از اهل تقوی است و احوال وی مهذب است باید که خوف و رجا معتدل وی را باشد که صفای حال در مناجات از محبت بود و رجا سبب محبت بود اما در وقت معصیت باید که خوف غالب بود، بلکه در وقت کارهای مباح نیز باید که خوف غالب بود چون مرد از اهل عبادت بود، اگر نه در معصیت افتد پس این دارویی است که منفعت وی به احوال و اشخاص بگردد و جواب این مطلق نباشد.

بخش ۴۰ - حکایات صحابه و سلف: بدان که چون صدیق با بزرگی وی مرغی را دیدی گفتی کاشکی تو من بودمی و بوذر گفت کاشکی من درختی بودمی. و عایشه گفتی کاشکی مرا نام و نشان نبودی و عمر گاه بودی که آیت قرآن بشنیدی بیفتادی و از هوش بشدی و چند روز مردمان به عیادت وی رفتندی. و بر روی او دو خط سیاه بودی از گریستن و گفتی کاشکی هرگز عمر را مادر نزادی. و یک راه به در سرایی بگذشت. یکی قرآن همی خواند در نماز. اینجا رسیده بود، «ان عذاب ربک لواقع» از ستور خویش درافکند از بی طاقتی و وی را به خانه بردند. یک ماه بیمار بود که کسی سبب بیماری وی ندانست.بخش ۴۲ - اصل چهارم: بدان که مدار راه دین بر چهار اصل است که در عنوان مسلمانی گفته ایم. نفس تو و حق تعالی و دنیا و آخرت از چهار دو جستن است و دو جستن از نفس خود برای جستن حق تعالی و جستن از دنیا برای جستن آخرت. پس تراز وی از نفس خود به حق تعالی می باید آورد و روی از دنیا به آخرت می باید آورد و صبر و خوف و توبه همه مقامات این است. و دوستی دنیا از مهلکات است چنان که علاج آن گفته ایم و دشمنی وی و بریدن از وی از منجیات است و اکنون شرح این خواهیم گفت. و عبارت از این فقر است و زهد. پس باید که اول فضیلت وی و حقیقت وی بشناسی.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

همانا که کسی گوید که اخبار در فصل خوف و رجا بسیار است. کدام فاضلتر از این هردو و کدام باید که غالب بود؟ بدان که خوف و رجا همچون دو داروست. و دارو را فاضل نگویند ولکن نافع گویند که خوف و رجا چنان که گفتیم از صفات نقص است و کمال آدمی بدان است که در محبت حق تعالی مستغرق بود و ذکر وی همگی وی را فرو گرفته باشد و از خاتمت و سابقت خود هیچ نیندیشد، بلکه وقت نگرد و وقت هم ننگرد، به خداوند وقت نگرد، چون به خوف و رجا التفات کند این حجابی باشد، ولکن چنین حالت نادر بود.
هوش مصنوعی: برخی بر این باورند که در زمان ترس و امید، اخبار زیادی وجود دارد. سوال این است که کدام یک از این دو حالت مهم‌تر است؟ باید بدانیم که ترس و امید مانند دو نوع دارو عمل می‌کنند. دارو را به عنوان برتر نمی‌شناسند بلکه آن را مفید می‌دانند. همان‌طور که گفته شد، ترس و امید از صفات ناپسند به شمار می‌آیند و کمال انسان در آن است که در عشق به خداوند غرق شود و نام او تمام وجودش را پر کند و به آینده و گذشته‌اش فکر نکند. به گونه‌ای که فقط در زمان حال زندگی کند و به خدا توجه کند. وقتی که به ترس و امید توجه می‌کند، این یک حجاب به حساب می‌آید، اما چنین حالتی نادر است.
پس هرکه به وقت مرگ نزدیک بود باید که رجا بر وی غالب بود که این محبت را زیادت گرداند و هرکه از این جهان بشود باید که محبت خدای تعالی بود تا لقای وی سعادت وی گردد که لذت در لقای محبوب باشد. اما در دیگر وقتها اگر مرد از اهل غفلت است باید که خوف بر وی غالب بود که غلبه رجا زهر قاتل وی باشد و اگر از اهل تقوی است و احوال وی مهذب است باید که خوف و رجا معتدل وی را باشد که صفای حال در مناجات از محبت بود و رجا سبب محبت بود اما در وقت معصیت باید که خوف غالب بود، بلکه در وقت کارهای مباح نیز باید که خوف غالب بود چون مرد از اهل عبادت بود، اگر نه در معصیت افتد پس این دارویی است که منفعت وی به احوال و اشخاص بگردد و جواب این مطلق نباشد.
هوش مصنوعی: زمانی که کسی به لحظه مرگ نزدیک می‌شود، باید امید و رجا در دل او حاکم باشد تا عشق به خداوند در او افزایش یابد. از طرف دیگر، زمانی که فرد از این دنیا می‌رود، باید محبت خداوند در دل او موج بزند، زیرا لقاء با محبوب باعث سعادت او خواهد بود و این عشق لذت‌بخش است. در موقعیت‌های دیگر، اگر فرد غافل باشد، باید از ترس و هراسی به خود بیفتد، چرا که امید در این حالت ممکن است برای او مضر باشد. اما اگر انسان از اهل تقوا باشد و روحیه‌اش پاکیزه باشد، باید ترس و امید در او به تعادل برسد، زیرا حسن حال در مناجات بر اساس محبت است و امید نیز باعث رشد محبت خواهد شد. در مواقع ارتکاب گناه، ترس باید بر امید غلبه کند و حتی در کارهای مجاز نیز اگر فرد اهل عبادت باشد، باید ترس در او غالب باشد تا از افتادن به گناه جلوگیری کند. این تعادل در احساسات، به شخصیت و شرایط فرد بستگی دارد و نمی‌توان یک نسخه واحد برای همه تجویز کرد.