گنجور

بخش ۲۷ - فصل (بر بلا نیز شکر باید کرد)

بدان که بر بلا نیز شکر باید کرد که جز کفر و معصیت هیچ بلا نیست که نه ممکن بود که اندر آن خیری باشد که تو ندانی و خدای تعالی خیر تو بهتر داند، بلکه در هر بلائی از پنج گونه شکر واجب است:

یکی آن که مصیبت که بود در تن بود و در کار دنیا. و در کار دین نبود. یکی سهل تستری را گفت، «دزد در خانه من رفت و کالا ببرد»، گفت، «اگر شیطان در دل شدی و ایمان ببردی چه کردی؟»

دوم آن که هیچ بیماری و بلا نیست که نه بتر از آن تواند بود. شکر باید کرد که بتر از آن نبود. که هرکه مستحق هزار چوب بود که بزنند چون صد بیش نزنند وی را جای شکر بود. یکی زا از مشایخ تشتی خاکستر به سر فرو کردند، گفت، «چون مستحق آتش بودم به خاکستر صلح کردند نعمتی تمام است».

سوم آن که هیچ عقوبت نیست که اگر به آخرت افتادی عظیم تر بودی، شکر باید کرد که در دنیا بودی. و این سبب آن بود که بسیاری عقوبت آخر از وی بیفتد. و رسول (ص) گفت، «هرکه را در دنیا عقوبت کردند در آخرت نکنند، چه بلا کفارت گناهان است، چون بیگناه گردد عقوبت از کجا بود؟» پس طبیب که تو را داروی تلخ دهد و فصد کند اگرچه با رنج بود جای شکر بود که بدین رنج از رنج بیماری سخت برستی.

چهارم آن که این مصیبت بر تو نبشته بود و در لوح محفوظ و در راه بود، چون از راه برخاست و بازپس کرده آمد جای شکر بود. شیخ ابوسعید از خر درافتاد. گفت، «الحمدالله» گفتند، «چرا؟» گفت، «از آن که بلا بازپس پشت افتاد». یعنی که واجب بود که این ببود که در قضای ازلی حکم کرده بود.

پنجم آن که سبب ثواب آخرت باشد از دو وجه: یکی آن که ثواب بزرگ بود چنان که در اخبار آمده است. و دیگر آن که سر همه گناهان الفت گرفتن است با دنیا، چنان که دنیا بهشت تو شود و رفتن به حضرت الهیت زندان تو شود. و هرکه را در دنیا به بلاها مبتلا کردند دل وی از دنیا نفور شود. و هیچ بلا نیست که نه تادیبی است از حق تعالی و اگر کودک عاقل بود، چون وی را ادب کنند بداند که فایده آن بسیار بود.

و در خبر است که، »خدای تعالی به بلا دوستان خویش را تعهد کند، چنان که شما بیمار را به شراب و طعام تعهد کنید». و یکی رسول (ص) را گفت که مال من ببردند گفت، «خیر نیست در کسی که مال وی نشود و تن وی بیمار نگردد که خدای تعالی چون بنده ای را دوست دارد بلا بر وی ریزد». و گفت، «بسیار درجات است در بهشت که بنده به جهد خویش بدان نتواند رسید، خدای تعال وی را به بلا رساند».

و یک روز رسول (ص) به آسمان می نگرید. بخندید و گفت، «عجب بماندم از قضای خدای تعالی در حق مومن که اگر به نعمت حکم کند و اگر به بلا، رضا دهد و خیر وی باشد، یعنی که بر این صبر کند و بر آن شکر. و در هر دو خیر وی بود». و گفت، «اهل عافیت در قیامت خواهند که در دنیا گوشت ایشان به ناخن پیرای ببریدندی، از بس درجات که اهل بلا را بینند»، و یکی از پیغامبران گفت، «بارخدایا! نعمت بر کافران می ریزی و بلا بر مومنان. چه سبب است؟ گفت، «بنده و بلا و نعمت همه از آن منند. مومن را گناه بود. خواهم که به وقت مرگ پاک و بی گناه مرا بیند. گناهان وی را به بلای این جهان کفارت کنم و کافر را نیکوییها بود. خواهم که مکافات آن به نعمت دنیا بازکنم تا چون مرا بیند وی را هیچ حق نمانده باشد تا عقوبت وی تمام بتوانم کرد».

و چون این آیت فرود آمد که هرکه بدی کند جزا بیند. من یعمل سوا یجزبه، صدیق گفت، «یا رسول الله! چگونه خلاص یابیم؟» گفت، «نه بیمار شوید و نه اندوهگین شوید. جزای گناه مومن این بود». سلیمان (ع) را فرزندی بود. فرمان یافت. رنجور شد. دو فریشته بر صورت خصم پیش وی آمدند. یکی گفت، «تخم در زمین افگندم. این دیگر در زیر پای آورد و تباه کرد». دیگری گفت، «تخم در شاهراه افگنده بود. چون از چپ و راست نبود راه در زیر پای آوردم». سلیمان (ع) گفت، «ندانستی که تخم در شاهراه افکنی از روندگان خالی نبود؟» گفتند، «پس تو ندانستی که آدمی در شاهراه مرگ است که به مرگ پسر جامه ماتم درپوشیدی؟» پس سلیمان (ع) توبه کرد و آمرزش خواست.

عمر بن عبدالعزیز پسر خویش را بیمار دید بر خطر مرگ. گفت، «ای پسر تو از پیش برو تا در ترازوی من باشی که من دوست تر دارم از آن که من در ترازوی تو باشم». گفت، «ای پدر من آن خواهم که تو دوست تر داری». ابن عباس را خبر دادند که دخترت بمرد. گفت، «انا لله و انا الیه راجعون، عورتی بپوشید و مونتی کفایت کرد و ثوابی نقد گشت». پس برخاست و دو رکعت نماز کرد و گفت، «چنین فرموده است که: استعینوا بالصبر و الصلوه ما هردو به جا آوردیم».

و حاتم اصل گفت، «خدای تعالی در قیامت به چهار کس بر چهار گروه حجت کند: به سلیمان بر توانگران و به یوسف بر بندگان و به عیسی بر درویشان و به ایوب بر اهل بلا». این قدر از علم شکر کفایت بود در این کتاب والله اعلم بالصواب.

بخش ۲۶ - پیدا کردن سبب تقصیر خلق در شکر: بدان که تقصیر خلق در شکر از دو سبب است: یکی جهل است به بسیاری نعمت که نعمتهای خدای تعالی را کس حد و اندازه و شمار نداند، چنان که گفت، «و ان تعدوا نعمه الله لاتحصوها» و ما در کتاب احیا بعضی از آن نعمتها که حق تعالی راست بگفته ایم تا به قیاس آن بدانند که ممکن نیست که همه نعمتها تواند شناختن و این کتاب آن احتمال نکند.بخش ۲۸ - اصل سیم: بدان که خوف و رجا چون دو جناح است سالک راه را که به همه مقامهای محمود که رسد به قوت وی رسد که عقبات که حجاب است از حضرت الهیت سخت بلند است تا امیدی صادق و چشمی بر لذت جمال حضرت نباشد آن عقبات قطع نتواند کرد. و شهوات بر راه دوزخ غالب است و فریبنده و کشنده است. و دام وی گیرنده و مشکل است. تا هراس بر دل وی غالب نشود، از وی حذر نتوان کرد، به سبب این است که فضل خوف و رجا عظیم است که رجا چون زمام است که بنده ای را می کشد و خوف چون تازیانه است که وی را می تازد و ما حکم رجا اول بگوییم آنگاه خوف.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که بر بلا نیز شکر باید کرد که جز کفر و معصیت هیچ بلا نیست که نه ممکن بود که اندر آن خیری باشد که تو ندانی و خدای تعالی خیر تو بهتر داند، بلکه در هر بلائی از پنج گونه شکر واجب است:
هوش مصنوعی: بدان که باید در هنگام مواجهه با مشکلات نیز شکرگذاری کنیم، زیرا به جز کفر و گناه، هیچ مشکلی وجود ندارد که نتوان در آن خیری پیدا کرد که ما از آن ناآگاهیم و خداوند، خیر ما را بهتر از ما می‌داند. در واقع، در هر مشکلی از پنج نوع شکرگذاری واجب است.
یکی آن که مصیبت که بود در تن بود و در کار دنیا. و در کار دین نبود. یکی سهل تستری را گفت، «دزد در خانه من رفت و کالا ببرد»، گفت، «اگر شیطان در دل شدی و ایمان ببردی چه کردی؟»
هوش مصنوعی: یکی از مسائل این است که مصیبت در زندگی دنیوی انسان‌ها وجود دارد و به کارهای دنیایی مرتبط است، اما در امور دین و ایمان نه. شخصی به سهل تستری گفت: «دزد به خانه‌ام آمد و مال من را برد»، او جواب داد: «اگر شیطان در دل تو نفوذ کرده و ایمان تو را برده باشد، چه خواهید کرد؟»
دوم آن که هیچ بیماری و بلا نیست که نه بتر از آن تواند بود. شکر باید کرد که بتر از آن نبود. که هرکه مستحق هزار چوب بود که بزنند چون صد بیش نزنند وی را جای شکر بود. یکی زا از مشایخ تشتی خاکستر به سر فرو کردند، گفت، «چون مستحق آتش بودم به خاکستر صلح کردند نعمتی تمام است».
هوش مصنوعی: دومین نکته این است که هیچ بیماری یا سختی وجود ندارد که نتواند بدتر هم بشود. بنابراین باید شکرگزاری کرد که وضع از این بدتر نشده است. کسی که ممکن بود هزار ضربه بشود ولی فقط صد ضربه به او تحویل شود، باید شکرگزار باشد. یکی از معلمان نیز خاکستر بر سر گذاشت و گفت: «چون مستحق آتش بودم که به خاکستر راضی شدم، این نعمت بزرگی است.»
سوم آن که هیچ عقوبت نیست که اگر به آخرت افتادی عظیم تر بودی، شکر باید کرد که در دنیا بودی. و این سبب آن بود که بسیاری عقوبت آخر از وی بیفتد. و رسول (ص) گفت، «هرکه را در دنیا عقوبت کردند در آخرت نکنند، چه بلا کفارت گناهان است، چون بیگناه گردد عقوبت از کجا بود؟» پس طبیب که تو را داروی تلخ دهد و فصد کند اگرچه با رنج بود جای شکر بود که بدین رنج از رنج بیماری سخت برستی.
هوش مصنوعی: سوم اینکه هیچ عذابی وجود ندارد که اگر به آخرت برسد، شدیدتر باشد و باید شکرگزاری کرد که در این دنیا بودی. این موضوع می‌تواند باعث شود که بسیاری از عذاب‌های آخرت از انسان برداشته شود. پیامبر (ص) فرموده‌اند: «هر کسی که در این دنیا عذاب شود، در آخرت عذاب نخواهد شد، زیرا این بلایا باعث پاکسازی گناهان است و وقتی که شخص بی‌گناه شد، عذابی در کار نخواهد بود.» بنابراین، اگر درمانگری برایت داروی تلخی تجویز کند و تو را معالجه کند، حتی اگر این عمل با درد همراه باشد، باز باید شکرگزاری کرد؛ زیرا به واسطه این رنج، از رنج بیماری سخت رهایی یافته‌ای.
چهارم آن که این مصیبت بر تو نبشته بود و در لوح محفوظ و در راه بود، چون از راه برخاست و بازپس کرده آمد جای شکر بود. شیخ ابوسعید از خر درافتاد. گفت، «الحمدالله» گفتند، «چرا؟» گفت، «از آن که بلا بازپس پشت افتاد». یعنی که واجب بود که این ببود که در قضای ازلی حکم کرده بود.
هوش مصنوعی: چهارمین نکته این است که این بلا و مصیبت از قبل برای تو مقدر شده بود و در لوح محفوظ نوشته شده بود. اما وقتی که این بلا از تو دور شد، جای شکرگزاری دارد. شیخ ابوسعید که در شرایط سختی قرار گرفته بود، گفت: «حمد و شکر خدا را» و وقتی از او پرسیدند چرا چنین گفته، پاسخ داد: «زیرا این بلا از من دور شده است». به عبارت دیگر، وقوع این بلا در مقدر ازلی لازم بود، اما حالا که دور شده، جای شکر داشته است.
پنجم آن که سبب ثواب آخرت باشد از دو وجه: یکی آن که ثواب بزرگ بود چنان که در اخبار آمده است. و دیگر آن که سر همه گناهان الفت گرفتن است با دنیا، چنان که دنیا بهشت تو شود و رفتن به حضرت الهیت زندان تو شود. و هرکه را در دنیا به بلاها مبتلا کردند دل وی از دنیا نفور شود. و هیچ بلا نیست که نه تادیبی است از حق تعالی و اگر کودک عاقل بود، چون وی را ادب کنند بداند که فایده آن بسیار بود.
هوش مصنوعی: پنجم این که عمل نیک سبب پاداش در آخرت می‌شود از دو جهت: یکی اینکه پاداش آن بسیار بزرگ است، همان‌طور که در احادیث آمده است. و دیگر اینکه ریشه همه گناهان، وابستگی به دنیا است؛ به طوری که دنیا می‌تواند برای انسان بهشتی باشد و نزدیک شدن به خداوند، زندانی برای او محسوب شود. هرکس که در دنیا به مصیبت‌ها دچار می‌شود، دلش از دنیا کنده می‌شود. هیچ مصیبتی نیست که از جانب خداوند، برای آموزش و تربیت نباشد و اگر کودک عاقلی باشد، وقتی که او را ادب کنند، می‌فهمد که این ادب، فایده زیادی دارد.
و در خبر است که، »خدای تعالی به بلا دوستان خویش را تعهد کند، چنان که شما بیمار را به شراب و طعام تعهد کنید». و یکی رسول (ص) را گفت که مال من ببردند گفت، «خیر نیست در کسی که مال وی نشود و تن وی بیمار نگردد که خدای تعالی چون بنده ای را دوست دارد بلا بر وی ریزد». و گفت، «بسیار درجات است در بهشت که بنده به جهد خویش بدان نتواند رسید، خدای تعال وی را به بلا رساند».
هوش مصنوعی: خداوند متعال به دوستان خود وعده می‌دهد که مانند شما که به بیماران خود با غذا و نوشیدنی رسیدگی می‌کنید، به آنها نیز توجه خواهد کرد. یکی از همراهان پیامبر (ص) اظهار کرد که مال او را برده‌اند و پیامبر فرمود که هیچ کس شایسته نیست که مالش برده شود یا او بیمار گردد، زیرا وقتی خداوند بنده‌ای را دوست دارد، بلاها را بر او نازل می‌کند. همچنین گفته شده است که در بهشت درجات زیادی وجود دارد که بنده به تنهایی نمی‌تواند به آنها برسد و خداوند او را با بلاهایی که به او می‌فرستد، به آن درجات می‌رساند.
و یک روز رسول (ص) به آسمان می نگرید. بخندید و گفت، «عجب بماندم از قضای خدای تعالی در حق مومن که اگر به نعمت حکم کند و اگر به بلا، رضا دهد و خیر وی باشد، یعنی که بر این صبر کند و بر آن شکر. و در هر دو خیر وی بود». و گفت، «اهل عافیت در قیامت خواهند که در دنیا گوشت ایشان به ناخن پیرای ببریدندی، از بس درجات که اهل بلا را بینند»، و یکی از پیغامبران گفت، «بارخدایا! نعمت بر کافران می ریزی و بلا بر مومنان. چه سبب است؟ گفت، «بنده و بلا و نعمت همه از آن منند. مومن را گناه بود. خواهم که به وقت مرگ پاک و بی گناه مرا بیند. گناهان وی را به بلای این جهان کفارت کنم و کافر را نیکوییها بود. خواهم که مکافات آن به نعمت دنیا بازکنم تا چون مرا بیند وی را هیچ حق نمانده باشد تا عقوبت وی تمام بتوانم کرد».
هوش مصنوعی: روزی رسول خدا (ص) به آسمان نگاه کرد و با لبخند گفت: "تعجب می‌کنم از قضا و قدر خداوند در حق مؤمنان. اگر خداوند به آنها نعمت بدهد، او را شکر می‌کنند و اگر به بلایی دچار شوند،‌ صبر می‌کنند و در هر دو حالت خیر آنها فراهم است." او افزود: "اهل راحتی در قیامت آرزو می‌کنند که ای کاش در دنیا مشکلات بیشتری را تحمل می‌کردند تا درجات بالای اهل بلا را ببینند." یکی از پیامبران از خداوند پرسید: "چرا نعمت به کافران می‌دهی، در حالی که مؤمنان با بلا مواجهند؟" خداوند پاسخ داد: "همه بندگان و وضعیت‌های آنها از آن من است. مؤمن گناهی دارد و می‌خواهم در زمان مرگ او را پاک و بی‌گناه ببینم. بنابراین، گناهان او را با بلاهای این دنیا کفاره می‌کنم. و اما کافر را نعمت می‌دهم تا هنگام مواجهه با من، هیچ حقی برای او نمانده باشد و بتوانم عذاب او را به طور کامل انجام دهم."
و چون این آیت فرود آمد که هرکه بدی کند جزا بیند. من یعمل سوا یجزبه، صدیق گفت، «یا رسول الله! چگونه خلاص یابیم؟» گفت، «نه بیمار شوید و نه اندوهگین شوید. جزای گناه مومن این بود». سلیمان (ع) را فرزندی بود. فرمان یافت. رنجور شد. دو فریشته بر صورت خصم پیش وی آمدند. یکی گفت، «تخم در زمین افگندم. این دیگر در زیر پای آورد و تباه کرد». دیگری گفت، «تخم در شاهراه افگنده بود. چون از چپ و راست نبود راه در زیر پای آوردم». سلیمان (ع) گفت، «ندانستی که تخم در شاهراه افکنی از روندگان خالی نبود؟» گفتند، «پس تو ندانستی که آدمی در شاهراه مرگ است که به مرگ پسر جامه ماتم درپوشیدی؟» پس سلیمان (ع) توبه کرد و آمرزش خواست.
هوش مصنوعی: زمانی که این آیه نازل شد که هرکس بدی کند، عذاب خواهد دید، صدیق از پیامبر پرسید: «چگونه می‌توانیم رهایی یابیم؟» پیامبر پاسخ داد: «نه بیمار شوید و نه غمگین، زیرا جزای گناه مؤمن اینگونه است.» همچنین سلیمان (ع) پسری داشت که به او فرمان داده شده بود. او بیمار شد و دو فرشته در برابر او ظاهر شدند. یکی از آنها گفت: «من تخم را در زمین کاشتم، و این دیگری آن را زیر پا نابود کرد.» فرشته دیگر پاسخ داد: «تخم در مسیر اصلی افکنده شده بود و چون از هیچ طرف راهی نبود، آن را زیر پایش آوردم.» سلیمان (ع) گفت: «آیا نمی‌دانی که در مسیر اصلی تخم افکندن، همیشه افرادی در حال عبور هستند؟» فرشته‌ها پاسخ دادند: «پس تو نمی‌دانی که انسان در مسیر مرگ است و به خاطر مرگ پسرت خود را در اندوه و عزا فرو بردی؟» در نتیجه سلیمان (ع) توبه کرد و طلب آمرزش نمود.
عمر بن عبدالعزیز پسر خویش را بیمار دید بر خطر مرگ. گفت، «ای پسر تو از پیش برو تا در ترازوی من باشی که من دوست تر دارم از آن که من در ترازوی تو باشم». گفت، «ای پدر من آن خواهم که تو دوست تر داری». ابن عباس را خبر دادند که دخترت بمرد. گفت، «انا لله و انا الیه راجعون، عورتی بپوشید و مونتی کفایت کرد و ثوابی نقد گشت». پس برخاست و دو رکعت نماز کرد و گفت، «چنین فرموده است که: استعینوا بالصبر و الصلوه ما هردو به جا آوردیم».
هوش مصنوعی: عمر بن عبدالعزیز پسرش را در حالتی خطرناک از نظر بیماری دید و به او گفت: «فرزندم، بهتر است تو پیشتاز باشی و در ترازوی من قرار بگیری، زیرا من بیشتر دوست دارم که تو در ترازوی من باشی تا من در ترازوی تو». فرزند جواب داد: «ای پدر، من همان را می‌خواهم که تو دوست داری». وقتی به ابن عباس خبر دادند که دخترش فوت کرده است، او گفت: «ما از خدا هستیم و به سوی او بازمی‌گردیم. باید عزاداری کنیم و فراق او را تحمل کنیم که این موجب پاداشی عظیم است». سپس او برخاست و دو رکعت نماز خواند و افزود: «خداوند فرموده است که از صبر و نماز کمک بگیرید و ما هر دو را انجام دادیم».
و حاتم اصل گفت، «خدای تعالی در قیامت به چهار کس بر چهار گروه حجت کند: به سلیمان بر توانگران و به یوسف بر بندگان و به عیسی بر درویشان و به ایوب بر اهل بلا». این قدر از علم شکر کفایت بود در این کتاب والله اعلم بالصواب.
هوش مصنوعی: حاتم اصل بیان کرده است که در روز قیامت، خداوند با چهار گروه از مردم با استفاده از چهار شخصیت بزرگ حجت خواهد کرد: سلیمان به عنوان نماینده ثروتمندان، یوسف به عنوان نماینده بندگان، عیسی به نمایندگی از درویشان و ایوب به عنوان نماینده افرادی که در بلا و مصیبت هستند. این اطلاعات به اندازه کافی درباره علم مفید است و خداوند داناتر به حقایق است.