گنجور

بخش ۲۳ - فصل (خیر تمامترین علم است و شر تمامترین جهل)

بدان که هرچه خلق آن را خیر داند از سه حال بیرون نبود: یا خوش است در حال یا سودمند است در مستقبل یا نیکوست در نفس خویش. و هر چه آن را شر دانند یا ناخوش است در وقت یا زیانکار است در مستقبل یا زشت است در نفس خویش. پس خیر تمامترین آن است که این همه در وی جمع است که هم خوش است و هم نیکو و هم سودمند است و این نیست مگر علم و حکمت.

و شر تمامترین جهل است که هم ناخوش است و هم زشت و هم ریانکار. و بدان که هیچ چیز از علم خوشتر نیست لکن نزدیک کسی که دل وی بیمار نبود. و بدان که جهل درد کند در حال ناخوش بود که هر که چیزی نداند و خواهد که داند درد جاهلی خویش می باید و جهل زشت است ولکن این زشتی در وی ظاهر نیست اما در درون دل است که صورت دل را کوژ گرداند. و این از زشتی ظاهر زشت تر است.

و چیز بود که نافع بود ولکن ناخوش بود چون بریدن انگشت از بیم آن که دست تباه شود. و چیز بود که از وجهی سود دارد و از وجهی زیان، چون کسی که مال به دریا اندازد و چون کشتی غرقه خواهد شد تا خویشتن سلامت یابد.

بخش ۲۲ - فصل (روا بود که چیزی در حق کسی نعمت بود و در حق دیگری بلا): بدان که اسباب دنیا بیشتر آمیخته بود که در وی هم شر بود و هم خیر، ولکن هرچه منفعت به وی بیشتر از ضرر بود آن نعمت است و این به مردمان بگردد که مال به قدر کفایت منفعت وی بیشتر از ضرر و زیادت از کفایت ضرر آن بیشتر در حق بیشتر مردمان و کس باشد که اندک نیز وی را زیان دارد که سبب آن بود که حرص زیادت بر وی غالب شود و اگر هیچ نخواستی و کس بود که کامل بود و بسیار را زیان ندارد که به وقت حاجت تواند داد، پس بدانی که روا بود که چیزی در حق کسی نعمت بود و همان در حق دیگری بلا بود.بخش ۲۴ - فصل (خوشیها و لذتها بر سه درجه است): مردمان چنین گویند که هر چه خوش بود آن نعمت بود. و خوشیها و لذتها بر سه درجه است: یکی آن است که آن خسیس تر است و آن لذت شکم و فرج است که خلق بیشتر آن دانند و بدان مشغول باشند و هر چه طلب کنند برای آن کنند. و دلیل خسیسی این است که همه بهایم در این شریک باشند و در پیش آدمیند در این لذت که خورش و گشن حیوانات بیش است، بلکه مگس و مور با آدمی شریکند. اندر این چون کسی همگی خویش بدین دهد به درجه حشرات زمین کفایت کرده است.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که هرچه خلق آن را خیر داند از سه حال بیرون نبود: یا خوش است در حال یا سودمند است در مستقبل یا نیکوست در نفس خویش. و هر چه آن را شر دانند یا ناخوش است در وقت یا زیانکار است در مستقبل یا زشت است در نفس خویش. پس خیر تمامترین آن است که این همه در وی جمع است که هم خوش است و هم نیکو و هم سودمند است و این نیست مگر علم و حکمت.
هوش مصنوعی: هر چیزی که مردم آن را خوب می‌دانند، از سه حالت خارج نیست: یا در حال حاضر خوشایند است، یا در آینده سودمند خواهد بود، یا به ذات خود خوب است. و هر چیزی که مردم آن را بد می‌دانند، یا در حال حاضر ناخوشایند است، یا در آینده ضرر خواهد داشت، یا به ذات خود زشت است. بنابراین، بهترین چیز آن است که همه این ویژگی‌ها را داشته باشد؛ یعنی هم خوشایند، هم نیکو و هم سودمند باشد و آن چیزی نیست جز دانش و حکمت.
و شر تمامترین جهل است که هم ناخوش است و هم زشت و هم ریانکار. و بدان که هیچ چیز از علم خوشتر نیست لکن نزدیک کسی که دل وی بیمار نبود. و بدان که جهل درد کند در حال ناخوش بود که هر که چیزی نداند و خواهد که داند درد جاهلی خویش می باید و جهل زشت است ولکن این زشتی در وی ظاهر نیست اما در درون دل است که صورت دل را کوژ گرداند. و این از زشتی ظاهر زشت تر است.
هوش مصنوعی: جهل، بدترین نوع نادانی است که هم ناخوشایند و هم زشت و هم ریاکارانه به نظر می‌رسد. باید دانست که هیچ چیز از علم خوشایندتر نیست، به شرطی که قلب انسان بیمار نباشد. جهل باعث درد می‌شود و کسی که نمی‌داند و می‌خواهد بداند، باید دردی که به خاطر نادانی‌اش دارد را تحمل کند. هرچند جهل ظاهرا زشت به نظر نمی‌رسد، ولی درون دل انسان را خراب می‌کند و شکل واقعی دل را دگرگون می‌سازد. این نوع زشت‌سویی، از زشتی ظاهری هم بدتر است.
و چیز بود که نافع بود ولکن ناخوش بود چون بریدن انگشت از بیم آن که دست تباه شود. و چیز بود که از وجهی سود دارد و از وجهی زیان، چون کسی که مال به دریا اندازد و چون کشتی غرقه خواهد شد تا خویشتن سلامت یابد.
هوش مصنوعی: چیزهایی وجود دارند که مفید هستند اما به دلایلی ناخوشایند به نظر می‌رسند، مانند بریدن انگشت به خاطر جلوگیری از آسیب بیشتر به دست. همچنین، مواردی وجود دارند که هم سود و هم زیان دارند، مانند فردی که برای نجات خود، مالش را به دریا می‌اندازد ولی می‌داند که این کار ممکن است باعث غرق شدن کشتی شود.