گنجور

بخش ۹۵ - فصل (عجب به قدرت و جمال و نسب حماقت محض است)

بدان که گروهی را جهل به جایی باشد که عجب آورند به چیزی که آن بدیشان نیست و به قدرت ایشان تعلق ندارد، چون قدرت و جمال و نسب. و این جهل است هرچه تمامتر، چه اگر عالم و عابد گوید که علم من حاصل کردم و عبادت من کردم، خیال او را جای هست اما این دیگر خود حماقت محض است. و کس بود که عجب به نسب ظالمان و سلاطین کند و اگر ایشان را بینندی که در دوزخ به چه صفت باشند و اندر قیامت که خصمان بر ایشان استخفاف کنند، از ایشان ننگ دارندی. بلکه هیچ نسب شریفتر از نسب رسول (ص) نیست و عجب بدان باطل است و عجب گروهی بدانجا رسد که پندارند که ایشان را خود معصیت زیان ندارد و نخواهد داشت و هرچه خواهند همی کنند و این مقدار ندانند که چون خلاف جد و پدر خود کند نسب خود از ایشان قطع کرده باشند و ایشان شرف در تقوی و در تواضع دانستند نه در نسب و هم از نسب ایشان کسانی بودند که سگان دوزخ بودند.

و رسول (ص) منع کرد از فخر و نسب و گفت، «همه از آدم اند و آدم از خاک». و چون بلال بانگ نماز کرد، بزرگان قریش گفتند، «این غلام سیاه را چه محل بود که این وی را مسلم بود؟» این آت بیامد که «ان اکرمکم عندالله اتقیکم». و چون این آیت فرود آمد که «و انذر عشیرتک الاقربین» فاطمه رضی الله عنه را گفت، «یا دختر محمد! تدبیر خود کن که فردا من تو را سود ندارم» و صفیه را که عمه وی بود گفت، «یا عمه محمد! به کار مشغول شد که من تو را دست نگیرم». و اگر خویشان را قرابت وی کفایت بودی بایستی که فاطمه را از رنج تقوی برهانیدی تا خوش همی زیستی و هردو جهان وی را می بودی.

اما اندر جمله قرابت را زیادت امیدی است به شفاعت وی، ولکن باشد که گناه چنان بود که شفاعت نپذیرد و نه همه گناهی شفاعت پذیرد، چنان که حق تعالی گفت، «و لایشفعون الالمن ارتضی» و فراخ رفتن به امید شفاعت همچنان بود که بیمار احتما نکند و هر چیز همی خورد بر اعتماد آن که پدرم طبیب استادی است او را گویند بیماری باشد که چنان گردد که علاج نپذیرد و استادی طبیب سود ندارد. باید که مزاج چنان بود که طبیب آن را علاج تواند کرد.

و نه هرکه با نزدیک ملوک محلی دارد همه گناه را شفاعت تواند کرد، بلکه کسی که ملک وی را دشمن دارد شفاعت هیچ کس نپذیرد و هیچ گناهی نبود که نتواند بود که سبب مقت باشد که خدای تعالی سخط خویش اندر معصیت پوشیده بکرده است. باشد که آنچه کمتر دانی سبب مقت آن بود، چنان که حق تعالی گفت، «و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم شما آسان همی گیرید و به نزدیک خدای تعالی بزرگ است» و همه مسلمانان را نیز امید شفاعت هراس عجب برنخیزد و با هراس عجب فراهم نیاید، «والله اعلم و احکم».

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که گروهی را جهل به جایی باشد که عجب آورند به چیزی که آن بدیشان نیست و به قدرت ایشان تعلق ندارد، چون قدرت و جمال و نسب. و این جهل است هرچه تمامتر، چه اگر عالم و عابد گوید که علم من حاصل کردم و عبادت من کردم، خیال او را جای هست اما این دیگر خود حماقت محض است. و کس بود که عجب به نسب ظالمان و سلاطین کند و اگر ایشان را بینندی که در دوزخ به چه صفت باشند و اندر قیامت که خصمان بر ایشان استخفاف کنند، از ایشان ننگ دارندی. بلکه هیچ نسب شریفتر از نسب رسول (ص) نیست و عجب بدان باطل است و عجب گروهی بدانجا رسد که پندارند که ایشان را خود معصیت زیان ندارد و نخواهد داشت و هرچه خواهند همی کنند و این مقدار ندانند که چون خلاف جد و پدر خود کند نسب خود از ایشان قطع کرده باشند و ایشان شرف در تقوی و در تواضع دانستند نه در نسب و هم از نسب ایشان کسانی بودند که سگان دوزخ بودند.
هوش مصنوعی: بدان که برخی افراد دچار جهل می‌شوند و به چیزهایی مباهات می‌کنند که نه به آن‌ها تعلق دارد و نه در توانشان است، مانند قدرت، زیبایی و نسب خانوادگی. این جهل در اوج خود است، زیرا اگر عالم و عابدی بگوید که من به علم و عبادت دست یافته‌ام، ممکن است تصور کند که در این زمینه جایی دارد، اما این خود نوعی حماقت است. آن‌هایی هم که به نسب ظالمان و سلاطین افتخار می‌کنند، اگر بدانند که در دوزخ چه عاقبتی خواهند داشت و در قیامت مورد تمسخر قرار می‌گیرند، از آن‌ها خجالت خواهند کشید. نسب رسول خدا (ص) به هیچ وجه قابل مقایسه نیست و افتخار به چنین نسبی باطل است. همچنین گروهی به جایی می‌رسند که گمان می‌کنند گناهانشان به آن‌ها آسیب نمی‌زند و هر چه بخواهند می‌توانند انجام دهند، در حالی که نمی‌دانند که اگر بر خلاف اجداد خود عمل کنند، نسبشان قطع خواهد شد. آن‌ها شرافت را در تقوی و تواضع می‌دانند نه نسب و از خانواده‌های آن‌ها افرادی در دوزخ هستند.
و رسول (ص) منع کرد از فخر و نسب و گفت، «همه از آدم اند و آدم از خاک». و چون بلال بانگ نماز کرد، بزرگان قریش گفتند، «این غلام سیاه را چه محل بود که این وی را مسلم بود؟» این آت بیامد که «ان اکرمکم عندالله اتقیکم». و چون این آیت فرود آمد که «و انذر عشیرتک الاقربین» فاطمه رضی الله عنه را گفت، «یا دختر محمد! تدبیر خود کن که فردا من تو را سود ندارم» و صفیه را که عمه وی بود گفت، «یا عمه محمد! به کار مشغول شد که من تو را دست نگیرم». و اگر خویشان را قرابت وی کفایت بودی بایستی که فاطمه را از رنج تقوی برهانیدی تا خوش همی زیستی و هردو جهان وی را می بودی.
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) مردم را از فخر و افتخار به نسب و خانواده منع کردند و فرمودند که همه انسان‌ها از آدم هستند و آدم از خاک. وقتی بلال برای اذان گفتن صدا کرد، بزرگان قریش گفتند که این غلام سیاه چه جایی دارد که مسلمان باشد؟ در پاسخ به این حرف‌ها، آیه‌ای نازل شد که "به‌راستی گرامی‌ترین شما نزد خدا پرهیزگارترین شماست". همچنین وقتی آیه‌ای نازل شد که "خویشاوندان نزدیکت را هشدار ده"، حضرت محمد (ص) به دخترش فاطمه گفت که خودت را سامان بده، زیرا فردا نمی‌توانم کمکی به تو کنم. او به عمه‌اش صفیه نیز گفت که به کار خود مشغول شود و من نمی‌توانم از او حمایت کنم. اگر خویشاوندی می‌توانست به او کمک کند، باید فاطمه را از سختی‌های تقوا نجات می‌داد و او می‌توانست در آسایش زندگی کند و هر دو جهان را برای خود به دست آورد.
اما اندر جمله قرابت را زیادت امیدی است به شفاعت وی، ولکن باشد که گناه چنان بود که شفاعت نپذیرد و نه همه گناهی شفاعت پذیرد، چنان که حق تعالی گفت، «و لایشفعون الالمن ارتضی» و فراخ رفتن به امید شفاعت همچنان بود که بیمار احتما نکند و هر چیز همی خورد بر اعتماد آن که پدرم طبیب استادی است او را گویند بیماری باشد که چنان گردد که علاج نپذیرد و استادی طبیب سود ندارد. باید که مزاج چنان بود که طبیب آن را علاج تواند کرد.
هوش مصنوعی: به امید شفاعت برقراری ارتباط نزدیک‌تر با او وجود دارد، اما ممکن است برخی از گناهان آن‌قدر سنگین باشند که شفاعت را نپذیرند و همه گناهان قابل بخشش نیستند. به همین دلیل، مانند این است که یک بیمار فقط بر اساس این امید که پزشک او پدرش است، به درمان اعتماد کند، در حالی که ممکن است بیماری‌اش به حدی خطرناک باشد که درمان آن ممکن نباشد و در این شرایط، حتی بهترین پزشک هم نمی‌تواند کمکی کند. بنابراین، باید شرایط بیمار به گونه‌ای باشد که پزشک قادر به درمان آن باشد.
و نه هرکه با نزدیک ملوک محلی دارد همه گناه را شفاعت تواند کرد، بلکه کسی که ملک وی را دشمن دارد شفاعت هیچ کس نپذیرد و هیچ گناهی نبود که نتواند بود که سبب مقت باشد که خدای تعالی سخط خویش اندر معصیت پوشیده بکرده است. باشد که آنچه کمتر دانی سبب مقت آن بود، چنان که حق تعالی گفت، «و تحسبونه هینا و هو عندالله عظیم شما آسان همی گیرید و به نزدیک خدای تعالی بزرگ است» و همه مسلمانان را نیز امید شفاعت هراس عجب برنخیزد و با هراس عجب فراهم نیاید، «والله اعلم و احکم».
هوش مصنوعی: نه هر کسی که با پادشاهان محلی رابطه دارد، می‌تواند در مورد همه گناهان شفاعت کند. بلکه شفاعت کسی پذیرفته می‌شود که پادشاه او را دشمن نداشته باشد. هیچ گناهی نیست که نتواند سبب هلاکت شود، چرا که خداوند گناهانی را که باعث خشم او می‌شوند، پنهان کرده است. ممکن است گناهی که از آن کم‌دانسته‌اید، باعث هلاکت شما شود. همان‌طور که خداوند فرموده است: «شما آن را ناچیز می‌پندارید، اما در نزد خدا بزرگ است». همچنین، همه مسلمانان باید از امید به شفاعت دوری کنند و از خودپسندی برحذر باشند. خداوند داناتر و حکیم‌تر است.