گنجور

بخش ۷۸ - پیدا کردن رخصت اندر اظهار طاعت

بدان که اندر پنهان داشتن طاعت فایده آن است که از ریا خلاص یابد و اندر اظهار فایده بزرگ است و آن اقتدای خلق است به وی و تحریک رغبت خلق است اندر خیر و برای این است که حق تعالی بر هردو ثنا گفته است که ان تبدوا الصدقات فنعما هی و ان توتوها الفقراء فهو خیر لکم. گفت، «اگر صدقه آشکارا دهی نیک است و اگر پوشیده کنی نیکوتر».

و یک روز رسول (ص) مالی می خواست. انصاریی صرّه زر بیاورد. چون مردمان بدیدند مال آوردن گرفتند. رسول (ص) گفت، «هرکه سنتی نیکو بنهد که وی را بدان متابعت کنند، وی را هم مزد خود بود و هم مزد موافقت دیگران». و همچنین کسی که به غزو خواهد شد یا به حج خواهد شد بیشتر ساز آن بکند و بیرون آید تا مردمان حریص شوند و یا چون به شب نماز کند آواز بردارد تا دیگران بیدار شوند. پس حقیقت آن است که اگر از ریا ایمن بود و اظهار سبب اقتدا و رغبت دیگران باشد این فاضلتر. و اگر شهوت ریا حرکت خواهد کرد و وی را رغبت دیگران سود ندارد، پوشیده داشتن اولیتر.

پس هرکه عبادت ظاهر خواهد کرد باید که جایی اظهار کند که ممکن بود که کسی به وی اقتدا کند که کس باشد که اهل وی به وی اقتدا کند و اهل بازار نکنند و کس باشد که اهل بازار کنند و اهل وی نکنند و دیگر آن که دل خویش را مراقبت کند که بیشتر آن باشد که شهوت اندر باطن پوشیده باشد و وی را به عذر اقتدای دیگران فرااظهار کردن دارد تا هلاک شود. و مثل این چون کسی باشد که سباحت نداند و غرقه خواهد شد، دیگری را نیز دست گیرد تا هردو لاک شوند.

و مثل مرد قوی چون کسی باشد که استاد بود و به سباحت خود برهد و دیگران را نیز بگذراند و این درجه انبیا و اولیاست و نباید که کسی بدان غره شود و عبادتی که پنهان توان داشت ندارد و علامت صدق اندر این آن بود که تقدیر کند که اگر وی را گویند تو طاعت خویش دار تا مردمان بدان عابد دیگر اقتدا کنند و مزد تو همچون مزد اظهار باشد، اگر اندر خویشتن رغبتی یابد اندر اظهار، آن است که منزلت خویش همی جوید نه ثواب آخرت.

طریق دیگر اندر اظهار آن بود که پس از فراغ آن طاعت بگوید که چه کرده ام و از این نیز نفس را لذت و شرب باشد و باشد که زیادت حکایت کند، واجب باشد که زبان نگاه دارد و اظهار نکند تا آنگاه که مدح و ذم خلق نزدیک وی برابر بود و قبول و رد ایشان یکسان شود و آنگاه چون داند که اندر گفتن تحریک رغبت خیر است اندر دیگران بگوید و چنین بسیار گفته اند بزرگانی که اهل قوت بوده اند. سعد بن معاذ رحمهم الله گفت، «تا مسلمان شده ام هیچ نماز نکرده ام که اندر آن نفس من حدیثی کرده است جز آن که با وی گفته آید اندر آخرت و وی خواهد گفت اندر جواب و هیچ چیز نشنیده ام از رسول (ص) که نه یقین دانستم که حق است». و عمر رضی الله عنه گفت، «باک ندارم که بامداد برخیزم کارها بر من دشوار بود یا آسان بود که ندانم خیر من در کدام است». و ابن مسعود رحمهم الله گفت، «به هر حال که بامداد برخیزم آرزو نکنم که برخلاف آن باشد». و عثمان گفت، «تا بیعت کرده ام با رسول (ص)، عورت را به دست راست نپرماسیده ام و سرود نگفته ام و دروغ نگفته ام». بوسفیان رضی الله عنه به وقت مرگ گفت، «مگوئید بر من که تا مسلمان شده ام هیچ گناه نکرده ام» و عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه گفت، «هیچ قضا نکرد خدای عزوجل بر من که خواستمی که نکردی و هیچ شادی نمانده است مرا مگر در آنچه حق تعالی تقدیر کرده باشد». و این همه سخنهای اهل قوت است و نباید که ضعفا بدین غره شوند.

و بدان که خدای را تعالی اندر کارها تعبیه هاست که کسی بدان راه ندارد و اندر زیر هر شری خیرات است که ما بدان راه نبریم و اندر ریا بسیار خیرات است خلق را، اگرچه هلاک مرایی است که بسیار کس به ریا کارها کنند که دیگران پندارند که به اخلاص همی کنند و بدیشان اقتدا کنند و حکایت کنند که اندر بصره بامداد چنان بودی که به هر کوی که فروشدندی، آواز قرآن و ذکر شنیدندی و بدان رغبت زیادت همی شدی. پس یکی کتابی کرد اندر دقایق ریا و آن همه دست بداشتند و رغبتها بدان سبب فاتر شد و گفتند که کاشکی این کتاب نکردی پس مرایی فدای دیگران باشد که وی هلاک می شود و دیگران را به اخلاص همی خواند.

بخش ۷۷ - فصل (راه از بین بردن وسوسه ریا): چون متقاضی شهوت ریا را خلاف کردی و به دل آن را کاره بودی، اگر اندر طبع شهوت و وسوسه آن بماند تو بدان ماخوذ نباشی که آن طبع آدمی است و تو را نفرموده اند که طبع خویش را باطل کن، بلکه فرموده اند که وی را مغلوب و مقهور و زیردست بکن تا تو را اندر هاویه نیفکند. چون قدرت آن یافتی که آنچه فرمود نکردی دلیل است که وی مقهور و زیر دست است. این کفایت باشد اندر گزاردن حق تکلیف و کراهیت و مخالفت تو. آن شهوت را کفارت آن شهوت است، به دلیل آن که صحابه رسول (ص) را گفتند که ما را خاطرها همی اندر آید که اگر ما را از آسمان بیندازند بر ما آسانتر بود از آن و ما آن را کاره ایم. رسول (ص) گفت، «هان یافتید این حال؟» گفتند، «آری»، گفت، «آن صریح ایمان است و آن خاطرها اندر حق تعالی بوده است و صریح ایمان کراهیت آن است نه آن. چون کراهیت آن را کفارت می بود پس آنچه به وسواس خلق تعلق دارد اولیتر که به کراهیت محو افتد»، اما شیطان که کسی را بیند که قوت مخالفت نفس یافت و مخالفت شیطان اندر وسوسه. شیطان وی را حسد کند و به وی نماید که صلاح وی اندر آن است که به مجادله با شیطان مشغول بود. اندر این وسوسه و آن دلمشغولی لذت مناجات را ببرد و این خطاست و این بر چهار درجه باشد: یکی آن که به مجادله با وی مشغول باشد و این روزگار ببرد. دوم آن که بر این اقتصار کند که وی را تکذیب کند و دفع کند و با سر مناجات شود. سیم آن که به تکذیب و دفع نیز مشغول نشود که داند که آن نیز بعضی روزگار ببرد، هم به وی التفات نکند و اندر مناجات همی رود. چهارم آن که زیادت جهدی و حرصی بر اخلاص فراپیش گیرد. که داند که شیطان را از آن خشم آید و به وی خود التفات نکند. و تمامترین این است که شیطان چون از وی این بداند طمع از وی ببرد.بخش ۷۹ - پیدا کردن رخصت در پنهان داشتن معصیت: بدان که ظاهر کردن عبادت باشد که ریا بود، اما معصیت پنهان داشتن به همه وقتی روا بود به سبب هفت عذر:

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که اندر پنهان داشتن طاعت فایده آن است که از ریا خلاص یابد و اندر اظهار فایده بزرگ است و آن اقتدای خلق است به وی و تحریک رغبت خلق است اندر خیر و برای این است که حق تعالی بر هردو ثنا گفته است که ان تبدوا الصدقات فنعما هی و ان توتوها الفقراء فهو خیر لکم. گفت، «اگر صدقه آشکارا دهی نیک است و اگر پوشیده کنی نیکوتر».
هوش مصنوعی: بدان که مخفی نگه داشتن طاعت فایده‌ای دارد و آن این است که از ریا و نشان دادن کارهای نیک خود رهایی پیدا می‌کند. اما وقتی که این اعمال به طور علنی ارائه شود، فایده بزرگ‌تری دارد؛ زیرا دیگران از او تقلید کرده و مشتاق انجام کارهای نیک می‌شوند. به همین دلیل، خداوند بر هر دو حالت مدح کرده و فرموده است که اگر صدقه را به صورت آشکار بدهی، خوب است و اگر آن را پنهان کنی، بهتر است.
و یک روز رسول (ص) مالی می خواست. انصاریی صرّه زر بیاورد. چون مردمان بدیدند مال آوردن گرفتند. رسول (ص) گفت، «هرکه سنتی نیکو بنهد که وی را بدان متابعت کنند، وی را هم مزد خود بود و هم مزد موافقت دیگران». و همچنین کسی که به غزو خواهد شد یا به حج خواهد شد بیشتر ساز آن بکند و بیرون آید تا مردمان حریص شوند و یا چون به شب نماز کند آواز بردارد تا دیگران بیدار شوند. پس حقیقت آن است که اگر از ریا ایمن بود و اظهار سبب اقتدا و رغبت دیگران باشد این فاضلتر. و اگر شهوت ریا حرکت خواهد کرد و وی را رغبت دیگران سود ندارد، پوشیده داشتن اولیتر.
هوش مصنوعی: روزی پیامبر (ص) به مال نیاز داشت و یکی از انصار مقداری طلا آورد. وقتی مردم متوجه شدند که او مالی آورده، به او ملحق شدند. پیامبر (ص) فرمود: «هر کسی که سنت نیکویی را پایه‌گذاری کند و دیگران از او پیروی کنند، هم پاداش خودش را خواهد داشت و هم پاداش پیروانش را». او همچنین اشاره کرد که اگر کسی به جنگ یا حج برود، باید آن را با شور و شوق بیشتری انجام دهد تا دیگران نیز به آن ترغیب شوند. مثلاً در شب هنگام وقتی نماز می‌خواند، باید آواز بلند کند تا دیگران بیدار شوند. اما در نهایت، اگر فرد از ریا دور باشد و قصدش واقعی باشد، این بهتر است. اما اگر تمایل به ریا در او وجود داشته باشد، بهتر است که کارهایش را پنهان کند.
پس هرکه عبادت ظاهر خواهد کرد باید که جایی اظهار کند که ممکن بود که کسی به وی اقتدا کند که کس باشد که اهل وی به وی اقتدا کند و اهل بازار نکنند و کس باشد که اهل بازار کنند و اهل وی نکنند و دیگر آن که دل خویش را مراقبت کند که بیشتر آن باشد که شهوت اندر باطن پوشیده باشد و وی را به عذر اقتدای دیگران فرااظهار کردن دارد تا هلاک شود. و مثل این چون کسی باشد که سباحت نداند و غرقه خواهد شد، دیگری را نیز دست گیرد تا هردو لاک شوند.
هوش مصنوعی: هرکس بخواهد عبادت خود را به نمایش بگذارد، باید در مکانی این کار را انجام دهد که دیگران بتوانند از او پیروی کنند. او باید شخصی باشد که خانواده‌اش از او پیروی کنند و در عین حال، افرادی باشند که پیرو او نیستند و در بازار هم اقداماتی کنند که از او پیروی نمی‌کنند. همچنین، او باید مراقب دل خود باشد، زیرا بیشتر اوقات تمایلات و خواسته‌های درونی انسان پنهان است و ممکن است به بهانه پیروی دیگران خود را فریب دهد و در نهایت به هلاکت برسد. این مانند کسی است که شنا بلد نیست و در حال غرق شدن است، به طوری که دست دیگری را می‌گیرد تا هر دو به هم بپیوندند و در نهایت غرق شوند.
و مثل مرد قوی چون کسی باشد که استاد بود و به سباحت خود برهد و دیگران را نیز بگذراند و این درجه انبیا و اولیاست و نباید که کسی بدان غره شود و عبادتی که پنهان توان داشت ندارد و علامت صدق اندر این آن بود که تقدیر کند که اگر وی را گویند تو طاعت خویش دار تا مردمان بدان عابد دیگر اقتدا کنند و مزد تو همچون مزد اظهار باشد، اگر اندر خویشتن رغبتی یابد اندر اظهار، آن است که منزلت خویش همی جوید نه ثواب آخرت.
هوش مصنوعی: شخصی مانند مردی قوی است که توانایی و مهارت‌های خاصی دارد و می‌تواند خود را در عمل به دیگران نشان دهد. این ویژگی مختص پیامبران و ولیان خداست و هیچ‌کس نباید به آن فخر کند. عبادتی که به صورت پنهانی انجام شود، بیانگر صداقت آن فرد است. اگر کسی به او بگوید که عبادت خود را آشکار کند تا دیگران هم از او یاد بگیرند و پاداش او مشابه پاداش کسانی باشد که عبادتشان را نشان می‌دهند، اگر آن فرد تمایلی به نشان دادن عبادتش پیدا کند، نشان دهنده این است که در جستجوی مقام و اعتبار بیشتری است و نه برای کسب ثواب در آخرت.
طریق دیگر اندر اظهار آن بود که پس از فراغ آن طاعت بگوید که چه کرده ام و از این نیز نفس را لذت و شرب باشد و باشد که زیادت حکایت کند، واجب باشد که زبان نگاه دارد و اظهار نکند تا آنگاه که مدح و ذم خلق نزدیک وی برابر بود و قبول و رد ایشان یکسان شود و آنگاه چون داند که اندر گفتن تحریک رغبت خیر است اندر دیگران بگوید و چنین بسیار گفته اند بزرگانی که اهل قوت بوده اند. سعد بن معاذ رحمهم الله گفت، «تا مسلمان شده ام هیچ نماز نکرده ام که اندر آن نفس من حدیثی کرده است جز آن که با وی گفته آید اندر آخرت و وی خواهد گفت اندر جواب و هیچ چیز نشنیده ام از رسول (ص) که نه یقین دانستم که حق است». و عمر رضی الله عنه گفت، «باک ندارم که بامداد برخیزم کارها بر من دشوار بود یا آسان بود که ندانم خیر من در کدام است». و ابن مسعود رحمهم الله گفت، «به هر حال که بامداد برخیزم آرزو نکنم که برخلاف آن باشد». و عثمان گفت، «تا بیعت کرده ام با رسول (ص)، عورت را به دست راست نپرماسیده ام و سرود نگفته ام و دروغ نگفته ام». بوسفیان رضی الله عنه به وقت مرگ گفت، «مگوئید بر من که تا مسلمان شده ام هیچ گناه نکرده ام» و عمر بن عبدالعزیز رضی الله عنه گفت، «هیچ قضا نکرد خدای عزوجل بر من که خواستمی که نکردی و هیچ شادی نمانده است مرا مگر در آنچه حق تعالی تقدیر کرده باشد». و این همه سخنهای اهل قوت است و نباید که ضعفا بدین غره شوند.
هوش مصنوعی: روش دیگری برای بیان موضوع این است که پس از انجام عبادت، انسان باید به چه کارهایی پرداخته است بگوید و از این نیز نفس انسان لذت می‌برد. ممکن است که بخواهد بیشتر هم بگوید، اما لازم است که در بیان خود احتیاط کند و تا زمانی که مدح و مذمت مردم برای او یکسان است، زبان خود را نگه دارد. وقتی که متوجه شد در گفتن، تحریک و رغبت به کارهای خوب در دیگران وجود دارد، می‌تواند صحبت کند. بزرگانی که اهل جدیت بوده‌اند، در این زمینه مثال‌های خوبی دارند. سعد بن معاذ گفت که تا مسلمان شده، هیچ نمازی نخوانده که در آن نفسش سخنانی نکرده باشد جز اینکه در آخرت به او گفته می‌شود. عمر نیز بیان کرد که برای او مهم نیست که صبح چه حالتی خواهد داشت، زیرا نمی‌داند که خیر او در کدام است. ابن مسعود گفت که هرگز آرزو نمی‌کند که برخلاف حالتی که صبح برمی‌خیزد، باشد. عثمان اعلام کرد که از زمانی که با رسول‌الله بیعت کرده، هرگز دست به عورت خود نزده و دروغ نگفته است. بوسفیان در زمان مرگش گفت که نباید بگویید که تا مسلمان شده، هیچ گناهی نکرده است. عمر بن عبدالعزیز نیز اظهار داشت که هیچ تقدیر الهی بر او نبوده که آرزو کرده باشد و هیچ شادی برای او باقی نمانده جز آنچه خداوند مقدر کرده است. این سخنان نشان‌دهنده حال اهل جدیت است و نباید افراد ضعیف به آنها مغرور شوند.
و بدان که خدای را تعالی اندر کارها تعبیه هاست که کسی بدان راه ندارد و اندر زیر هر شری خیرات است که ما بدان راه نبریم و اندر ریا بسیار خیرات است خلق را، اگرچه هلاک مرایی است که بسیار کس به ریا کارها کنند که دیگران پندارند که به اخلاص همی کنند و بدیشان اقتدا کنند و حکایت کنند که اندر بصره بامداد چنان بودی که به هر کوی که فروشدندی، آواز قرآن و ذکر شنیدندی و بدان رغبت زیادت همی شدی. پس یکی کتابی کرد اندر دقایق ریا و آن همه دست بداشتند و رغبتها بدان سبب فاتر شد و گفتند که کاشکی این کتاب نکردی پس مرایی فدای دیگران باشد که وی هلاک می شود و دیگران را به اخلاص همی خواند.
هوش مصنوعی: بدان که خداوند در کارها نقشه‌هایی دارد که هیچ‌کس به آن‌ها آگاهی ندارد. در زیر هر بدی، خیری وجود دارد که ما به آن راهی نمی‌یابیم. همچنین در کارهای ریاکارانه، خیری برای مردم هست، هرچند که خود ریا برای شخص ریاکار مهلک است. بسیاری از افراد به کارهای ریاکارانه روی می‌آورند تا دیگران فکر کنند که با اخلاص عمل می‌کنند و از آن‌ها پیروی کنند. زنجیره‌ای از وقایع در بصره وجود داشت که در صبح‌ها در هر کوی و برزنی صدای قرآن و ذکر به گوش می‌رسید و مردم به آن‌ها بسیار گرایش پیدا می‌کردند. سپس فردی کتابی در مورد ریا نوشت و همه به آن توجه کردند و رغبت مردم به ذکر کاهش یافت. آن فرد بعدها آرزو کرد که ای کاش آن کتاب را نمی‌نوشت، زیرا ریاکار به خاطر دیگران تباه می‌شود و دیگران را نیز به اخلاص می‌خواند.