گنجور

بخش ۷۶ - پیدا کردن علاج بیماری دل به ریا

بدان که این بیماری و علاج این واجب است و جز به جدی تمام علاج نپذیرد که این علتی است با مزاج دل آدمی آمیخته و اندر وی راسخ شده. علاج دشوار پذیرد و سبب صعوبت این بیماری آن است که آدمی از کودکی باز مردمان را می بیند که رو و ریا با یکدیگر نگاه می دارند و خود را اندر چشم یکدیگر همی آرایند و همه شغل ایشان یا بیشتر آن باشد و این طبع اندر دل کودک رستن گیرد و هر روز زیادت همی شود تا آنگاه که عاقلی تمام شود و بداند که این کار زیانکاران است و آن عادت غالب شده باشد و محو کردن آن دشوار گشته باشد. و هیچ کس از این بیماری خالی نباشد و این مجاهدت فرض عین همه خلق است و اندر معالجت دو مقام است: یکی طلب مسهل که مادت این از باطن ببرد و قلع کند و این مرکب است از علم و عمل:

اما علمی آن است که ضروری بشناسد که آدمی آنچه کند از آن کند که وی را لذتی باشد در وقت. چون شناسد که ضرر آن اندر عاقبت به درجه ای است که طاقت آن ندارد دست بداشتن بر وی سهل شود، چنان که بداند که در انگبین زهر قاتل است و اگرچه بر وی حریص بود از وی حذر کند. و اصل ریا اگرچه بر جمله با دوستی جاه و منزلت آید، ولیکن سه بیخ دارد: یکی دوستی محمدت ثنا، دوم بیم نکوهیدن و مذمت، سیم طمع اندر مردمان. و برای این بود که اعرابی رسول را گفت که چه گویی در مردی که جهاد کند برای حمیت یا برای آن که مردی وی را ببیند یا حدیث وی کنند؟ رسول (ص) گفت، «هرکه جهاد بدان کند تا کلمه توحید غالب شود وی اندر راه حق تعالی است» و این همه اشارت به طلب ذکر و ثنا و بیم مذمت است. و رسول (ص) گفت، «هرکه غزا کند تا زانوبند شتری به دست آرد وی را جز آن نیست از غزا که نیت کرده است».

پس حاصل ریا از این سه اصل آید. اما شره ثنای خلق باید که بشکند بدان که بیندیشد از فضیحتی خویش اندر قیامت که بر سر ملا منادی کنند، «یا مرایی یا فاجر یا گمراه! شرم نداشتی که طاعت حق تعالی به حدیث مردمان بفروختی و دل خلق نگاه داشتی و به رضای خالق باک نداشتی و دوری از حق تعالی اختیار کردی تا به خلق نزدیک شوی و قبول خلق از قبول حق دوست تر داشتی و به مذمت خالق رضا دادی با ثنای خلق؟ هیچ کس نزدیک تو از حق تعالی خوارتر نبود که رضای همه بجستی و به خط وی باک نداشتی؟» چون عاقل از این فضیحت بیندیشد داند که ثنای خلق بدین قیام نکند خاصه که باشد که آن طاعت که همی کند سبب رجحان کفه حسنات خواهد بود، چون به ریا تباه گردد سبب رجحان کفه سیئات شود. اگر این ریا نکردی رفیق انبیاء و اولیاء خواستی بود. اکنون بدین ریا اندر دست زبانیه افتاد و رفیق مهجوران شد. و این همه به رضای خلق کرد و رضای خلق هرگز خود حاصل نیاید که تا یکی خشنود شود دیگری ناخشنود گردد. و اگر یکی ثنا گوید یکی مذمت کند. و آنگاه اگر همه ثنا گویند به دست ایشان نه روزی وی است و نه عمر وی و نه سعادت دنیا و سعادت آخرت. جهلی تمام بود که دل خود اندر حال پراکنده کند و اندر خطر عقاب و مقت افکند برای چنین غرض. و امثال این باید که بر دل خود تازه همی دارد.

و اما طمع را بدان که گفته ایم اندر کتاب دوستی مال علاج کند و با خویشتن تقدیر کند که این طمع وفا نکند و اگر کند با مذلت و منت بود و رضای حق تعالی فوت شود به نقد و دلهای خلق مسخر نشود الا به مشیت حق تعالی، چون رضای حق تعالی حاصل کند وی دلها را خود مسخر وی گرداند. و چون رضای حق تعالی حاصل نکند، فصیحتی وی آشکارا شود و دلها نیز نفور گردد، و اما علاج مذمت بدان کند که با خویشتن گوید که اگر به نزدیک حق تعالی ستوده بود نکوهش خلق وی را زیان ندارد و اگر نکوهیده بود ثنای خلق هیچ سود ندارد و اگر راه اخلاص گیرد و دل از پراکندگی خلق پاک دارد، همه دلها را حق تعالی به دوستی وی آراسته کند و اگر نکند خود زود بود که ریا و نفاق وی بشناسند و آن مذمت که از آن همی ترسد به وی رسد و رضای حق تعالی فوت شود و چون دل حاضر کند و یک همت و یک اندیشه شود، اندر اخلاص و از مراعات دل خلق خلاصی یابد، انوار به دل وی پیوسته شود و لطایف و مدد عنایت متواتر شود و راه حلاوت و لذت آن بر وی گشاده شود.

اما علاج عملی آن بود که خیرات و طاعات خویش را همچنان پنهان دارد که کسی فواحش و معاصی پنهان دارد تا عادت کند به قناعت کردن اندر طاعت کردن به علم حق تعالی و این اندر ابتدا دشوار بود، ولیکن چون جهد کند بر وی آسان شود و لذت اخلاص و مناجات بیابد و چنان شود که اگر خلق نیز بینند وی خود از خلق غافل باشد.

مقام دوم تسکین خاطر ریاست، چون خاطر ریا پدید آید اگرچه به مجاهدت چنان کرد که طمع از مال خلق و از ثنای خلق ببرید و همه اندر چشم وی حقیر شد، ولیکن شیطان اندر میان عبادت خاطرهای ریا اندر پیش آوردن گیرد: اول خاطر آن بود که بداند که کسی را اطلاع افتاد یا امید آن است که اطلاع افتد. دوم رغبتی باشد که اندر نفس پدید آید که بداند که وی را منزلتی بود نزدیک ایشان. سیم قبول این رغبت بود تا عزم کند که تحقیق گرداند و جهد باید کرد تا اول خاطر را دفع کند و بگوید که اطلاع خلق چه کنم که خالق مطلع است و مرا اطلاع وی کفایت است و کار من به دست خلق نیست. اگر خاطر دوم اندر رغبت قبول بجنبد آنچه از پیش برخویشتن تقدیر کرده است با یاد آورد که قبول ایشان با رد و مقت حق تعالی چه سود تا از این اندیشه کراهیتی پدید آید اندر مقابله آن رغبت، پس آن شهرت وی را به قبول خلق همی خواند و این کراهیت وی را منع همی کند. و آن که غالب وی کراهیت بود، نفس مطیع وی گردد، پس اندر مقابله آن سه خطر سه کار دیگر باشد:

یکی معرفت آن که در لعنت و سخط حق تعالی خواهد بود، دوم کراهیتی که از این معرفت تولد کند، سیم بازایستادن و دفع کردن خاطر ریا را و باشد که شهوت ریا چنان زحمت کند که اندر دل جای نماند معرفت و کراهیت را و فرا دیدار نیاید اگرچه پیش از آن بسیار بر خود تقدیر کرده باشد. و چون چنین بود دست شیطان را بود و این همچنان بود که خویشتن را بر حلم راست بنهد و آفت خشم با خویشتن تقدیر کند. چون فراآن وقت رسد خشم غلبه گیرد و همه فراموش کند و باشد که معرفت حاضر شود و بداند که همه ریاست ولیکن چون شهوت قوی باشد کراهیت پدید نباشد و باشد که کراهیت نیز بود ولیکن با آن شهوت برنیاید و دفع نتواند کرد و به قبول خلق میل کند و بسیار عالم بود که سخن همی گوید و همی داند که به ریا همی گوید و آن خسران وی است و توبه تاخیر همی کند. پس دفع ریا به مقدار قوت کراهیت باشد و قوت کراهیت به مقدار قوت معرفت بود و قوت معرفت به مقدار قوت ایمان بود و مدد این از ملایکه باشد و ریا به مقدار قوت شهوت دنیا باشد و مدد آن از شیاطین شده و دل بنده میان دو لشگر متنازع بود و وی را به هریکی شبهتی است. چون یک شبهه بر وی غالبتر بود، اثر وی را قابلتر بود و میل به وی بیش کند و این شبهه از پیش فراگرفته باشد، که بنده پیش از نماز با خویشتن چنان کرده بود که اخلاق ملایکه بر وی غالبتر باشد یا چنان که اخلاق شیاطین بر وی غالبتر باشد، پس اندر میان عبادت چون خاطر ریا اندر رسد آن پدید آمدن گیرد. و تقدیر ازل و رای این همه وی را همی تازند تا بدانجا که نصیب وی آمده است از قسمت ازلی از غلبه شبهه ملایکه یا شبهه شیاطین.

بخش ۷۵ - پیدا کردن ریایی که عمل را باطل کند: بدان که خطر ریا اندر اول عبادت بود یا پس از فراغ یا اندر میان عبادت. آن که اندر اول عبادت بود و آن عبادت را باطل کند، چه اخلاص اندر نیّت شرط است، اخلاص بدین باطل شود. اما اگر ریا نه اندر اصل عبادت بود، چنان که مبادرت کند اندر نماز اندر اول وقت به سبب ریا و اگر تنها بودی اندر اصل نماز تقصیر نکردی، ثواب اول و وقت باطل شود، اما اصل نماز باید که باطل نشود و درست بود که نیت وی اندر اصل نماز به سبب دیانت محض است، همچنان که کسی اندر سرای غضب نماز کند فریضه گزارده آید، اگرچه عاصی است، لیکن عاصی به نفس نماز نیست. اینجا نیز مرائی به نفس نماز نیست بلکه به وقت است و اما اگر نماز به اخلاص تمام بکند پس خاطر ریا اندر آید و اظهار کند، نماز گذشته باطل نشود ولیکن بدین معاقب بود.بخش ۷۷ - فصل (راه از بین بردن وسوسه ریا): چون متقاضی شهوت ریا را خلاف کردی و به دل آن را کاره بودی، اگر اندر طبع شهوت و وسوسه آن بماند تو بدان ماخوذ نباشی که آن طبع آدمی است و تو را نفرموده اند که طبع خویش را باطل کن، بلکه فرموده اند که وی را مغلوب و مقهور و زیردست بکن تا تو را اندر هاویه نیفکند. چون قدرت آن یافتی که آنچه فرمود نکردی دلیل است که وی مقهور و زیر دست است. این کفایت باشد اندر گزاردن حق تکلیف و کراهیت و مخالفت تو. آن شهوت را کفارت آن شهوت است، به دلیل آن که صحابه رسول (ص) را گفتند که ما را خاطرها همی اندر آید که اگر ما را از آسمان بیندازند بر ما آسانتر بود از آن و ما آن را کاره ایم. رسول (ص) گفت، «هان یافتید این حال؟» گفتند، «آری»، گفت، «آن صریح ایمان است و آن خاطرها اندر حق تعالی بوده است و صریح ایمان کراهیت آن است نه آن. چون کراهیت آن را کفارت می بود پس آنچه به وسواس خلق تعلق دارد اولیتر که به کراهیت محو افتد»، اما شیطان که کسی را بیند که قوت مخالفت نفس یافت و مخالفت شیطان اندر وسوسه. شیطان وی را حسد کند و به وی نماید که صلاح وی اندر آن است که به مجادله با شیطان مشغول بود. اندر این وسوسه و آن دلمشغولی لذت مناجات را ببرد و این خطاست و این بر چهار درجه باشد: یکی آن که به مجادله با وی مشغول باشد و این روزگار ببرد. دوم آن که بر این اقتصار کند که وی را تکذیب کند و دفع کند و با سر مناجات شود. سیم آن که به تکذیب و دفع نیز مشغول نشود که داند که آن نیز بعضی روزگار ببرد، هم به وی التفات نکند و اندر مناجات همی رود. چهارم آن که زیادت جهدی و حرصی بر اخلاص فراپیش گیرد. که داند که شیطان را از آن خشم آید و به وی خود التفات نکند. و تمامترین این است که شیطان چون از وی این بداند طمع از وی ببرد.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که این بیماری و علاج این واجب است و جز به جدی تمام علاج نپذیرد که این علتی است با مزاج دل آدمی آمیخته و اندر وی راسخ شده. علاج دشوار پذیرد و سبب صعوبت این بیماری آن است که آدمی از کودکی باز مردمان را می بیند که رو و ریا با یکدیگر نگاه می دارند و خود را اندر چشم یکدیگر همی آرایند و همه شغل ایشان یا بیشتر آن باشد و این طبع اندر دل کودک رستن گیرد و هر روز زیادت همی شود تا آنگاه که عاقلی تمام شود و بداند که این کار زیانکاران است و آن عادت غالب شده باشد و محو کردن آن دشوار گشته باشد. و هیچ کس از این بیماری خالی نباشد و این مجاهدت فرض عین همه خلق است و اندر معالجت دو مقام است: یکی طلب مسهل که مادت این از باطن ببرد و قلع کند و این مرکب است از علم و عمل:
هوش مصنوعی: این بیماری و درمان آن بسیار مهم است و فقط با جدیت کامل درمان می‌شود، زیرا این مشکل با خُلق و روح انسان درهم آمیخته و در او ریشه‌دار شده است. درمان آن دشوار است و علت سختی این بیماری این است که انسان از کودکی می‌بیند که دیگران چگونه با تظاهر و رفتار دروغین خود را به نمایش می‌گذارند و تمام تلاش آن‌ها یا بخش عمده‌ای از آن بر اساس همین ظاهر است. این طبع و رفتار در دل کودک شکل می‌گیرد و روز به روز بر شدت آن افزوده می‌شود تا زمانی که او به سن بلوغ می‌رسد و می‌فهمد که این رفتار زیان‌آور است، اما این عادت به شدت در او جا افتاده و از بین بردنش دشوار است. هیچ‌کس از این بیماری معاف نیست و تلاش برای درمان آن بر همه انسان‌ها واجب است. در درمان دو مرحله وجود دارد: یکی جستجوی دارویی است که ریشه این مشکل را از درون بزداید و این فرآیند نیازمند دانش و عمل است.
اما علمی آن است که ضروری بشناسد که آدمی آنچه کند از آن کند که وی را لذتی باشد در وقت. چون شناسد که ضرر آن اندر عاقبت به درجه ای است که طاقت آن ندارد دست بداشتن بر وی سهل شود، چنان که بداند که در انگبین زهر قاتل است و اگرچه بر وی حریص بود از وی حذر کند. و اصل ریا اگرچه بر جمله با دوستی جاه و منزلت آید، ولیکن سه بیخ دارد: یکی دوستی محمدت ثنا، دوم بیم نکوهیدن و مذمت، سیم طمع اندر مردمان. و برای این بود که اعرابی رسول را گفت که چه گویی در مردی که جهاد کند برای حمیت یا برای آن که مردی وی را ببیند یا حدیث وی کنند؟ رسول (ص) گفت، «هرکه جهاد بدان کند تا کلمه توحید غالب شود وی اندر راه حق تعالی است» و این همه اشارت به طلب ذکر و ثنا و بیم مذمت است. و رسول (ص) گفت، «هرکه غزا کند تا زانوبند شتری به دست آرد وی را جز آن نیست از غزا که نیت کرده است».
هوش مصنوعی: انسان باید بداند که هر کاری که انجام می‌دهد به خاطر لذتی است که در آن زمان از آن می‌برد. اگر متوجه شود که این کار در آینده ضرر دارد و او نمی‌تواند آن را تحمل کند، در آن صورت دست کشیدن از آن کار آسان‌تر می‌شود. به عنوان مثال، اگر بداند که عسل ممکن است دارای زهر کشنده باشد، حتی اگر به آن وسوسه شود، از آن پرهیز خواهد کرد. همچنین، ریاکاری که در نهایت می‌تواند به دوستی با مقام و منزلت ختم شود، دارای سه ریشه است: یکی محبت و ثنای دیگران، دوم ترس از سرزنش و نکوهش، و سوم طمع به محبت مردم. به همین دلیل، یک اعرابی از پیامبر (ص) پرسید که نظرش درباره کسی که برای شهرت یا دیده شدن جهاد می‌کند چیست. پیامبر (ص) فرمود: «هر کس جهاد کند تا کلمه توحید غالب شود، او در راه خداوند است». این نشان می‌دهد که انجام کارها با نیت درست مهم است. همچنین، پیامبر (ص) گفت: «هر کس به دنبال غزا برود تا زانوی شتر را به دست آورد، جز نیت خود غزا چیزی نخواهد داشت».
پس حاصل ریا از این سه اصل آید. اما شره ثنای خلق باید که بشکند بدان که بیندیشد از فضیحتی خویش اندر قیامت که بر سر ملا منادی کنند، «یا مرایی یا فاجر یا گمراه! شرم نداشتی که طاعت حق تعالی به حدیث مردمان بفروختی و دل خلق نگاه داشتی و به رضای خالق باک نداشتی و دوری از حق تعالی اختیار کردی تا به خلق نزدیک شوی و قبول خلق از قبول حق دوست تر داشتی و به مذمت خالق رضا دادی با ثنای خلق؟ هیچ کس نزدیک تو از حق تعالی خوارتر نبود که رضای همه بجستی و به خط وی باک نداشتی؟» چون عاقل از این فضیحت بیندیشد داند که ثنای خلق بدین قیام نکند خاصه که باشد که آن طاعت که همی کند سبب رجحان کفه حسنات خواهد بود، چون به ریا تباه گردد سبب رجحان کفه سیئات شود. اگر این ریا نکردی رفیق انبیاء و اولیاء خواستی بود. اکنون بدین ریا اندر دست زبانیه افتاد و رفیق مهجوران شد. و این همه به رضای خلق کرد و رضای خلق هرگز خود حاصل نیاید که تا یکی خشنود شود دیگری ناخشنود گردد. و اگر یکی ثنا گوید یکی مذمت کند. و آنگاه اگر همه ثنا گویند به دست ایشان نه روزی وی است و نه عمر وی و نه سعادت دنیا و سعادت آخرت. جهلی تمام بود که دل خود اندر حال پراکنده کند و اندر خطر عقاب و مقت افکند برای چنین غرض. و امثال این باید که بر دل خود تازه همی دارد.
هوش مصنوعی: حاصل ریا از سه اصل به وجود می‌آید. اما ستایش مردم باید شکسته شود، زیرا انسان باید به فضیحت خود در قیامت بیندیشد، وقتی که در میدان ملأ، به او می‌گویند: «ای ریاکار! ای فاجر! ای گمراه! آیا از شرم نداشتن خود نگران نبودی که طاعت خداوند را به خاطر نظر مردم فراموش کردی و دل مردم را بزرگ‌تر از رضای خداوند دانستی؟» هیچ‌کس نزدیک‌تر از خدا به تو نیست، اما تو به خاطر رضایت همه، رضایت خالق را ترک کردی. زمانی که انسان عاقل به این فضیحت فکر کند، می‌داند که ستایش مردم هیچ ارزشی ندارد، به ویژه که طاعات او باید سبب افزایش حسناتش باشد، اما وقتی به ریا آلوده شود، می‌تواند به سبب آن، گناهانش بیشتر شود. اگر این ریا را انجام نمی‌دادی، می‌توانستی هم‌پیمان انبیاء و اولیاء باشی، اما حالا به خاطر ریا، به همراه کسانی افتادی که درک و دور ماندند. این همه به خاطر رضایت مردم است که هرگز پایدار نخواهد بود؛ چون اگر یکی راضی باشد، دیگری ناراضی خواهد شد. حتی اگر همه ستایش کنند، نه روزی، نه عمر و نه سعادت دنیا و آخرت به دست نمی‌آید. خطای بزرگی است که دل خود را برای چنین هدفی در خطر عذاب قرار دهی. این تفکرات باید همیشه در دل نگه داشته شود.
و اما طمع را بدان که گفته ایم اندر کتاب دوستی مال علاج کند و با خویشتن تقدیر کند که این طمع وفا نکند و اگر کند با مذلت و منت بود و رضای حق تعالی فوت شود به نقد و دلهای خلق مسخر نشود الا به مشیت حق تعالی، چون رضای حق تعالی حاصل کند وی دلها را خود مسخر وی گرداند. و چون رضای حق تعالی حاصل نکند، فصیحتی وی آشکارا شود و دلها نیز نفور گردد، و اما علاج مذمت بدان کند که با خویشتن گوید که اگر به نزدیک حق تعالی ستوده بود نکوهش خلق وی را زیان ندارد و اگر نکوهیده بود ثنای خلق هیچ سود ندارد و اگر راه اخلاص گیرد و دل از پراکندگی خلق پاک دارد، همه دلها را حق تعالی به دوستی وی آراسته کند و اگر نکند خود زود بود که ریا و نفاق وی بشناسند و آن مذمت که از آن همی ترسد به وی رسد و رضای حق تعالی فوت شود و چون دل حاضر کند و یک همت و یک اندیشه شود، اندر اخلاص و از مراعات دل خلق خلاصی یابد، انوار به دل وی پیوسته شود و لطایف و مدد عنایت متواتر شود و راه حلاوت و لذت آن بر وی گشاده شود.
هوش مصنوعی: طمع کردن برای کسب رضایت دیگران نتیجه‌ای نخواهد داشت و اگر هم به آنچه می‌خواهیم برسیم، با ذلت و خفت خواهد بود. از دست دادن رضای خدا باعث می‌شود که دل‌های مردم به ما جذب نشوند، مگر آنکه خدا بخواهد. وقتی رضایت خدا را جلب کنیم، او دل‌ها را به سمت ما متمایل می‌کند. در غیر این صورت، عیب‌جویی ما به وضوح نمایان می‌شود و دل‌ها از ما دوری می‌کنند. برای جلوگیری از سرزنش دیگران، باید این را در نظر داشته باشیم که اگر مورد ستایش خدا باشیم، انتقاد دیگران به ما آسیب نمی‌زند و اگر criticized شویم، ستایش دیگران به ما فایده‌ای نمی‌رساند. اگر در مسیری صادقانه حرکت کنیم و دل‌مان را از توجه به مردم پاک کنیم، خداوند دل‌ها را به دوستی‌مان مزین می‌کند. در غیر این صورت، ریاکاری و نفاق ما به زودی مشخص خواهد شد و آن انتقادی که از آن می‌ترسیم، به سوی ما خواهد آمد و باعث از دست رفتن رضایت خدا خواهد شد. بنابراین، اگر دل‌مان را آماده کنیم و با همه وجود به اخلاص بپردازیم و از توجه به دیگران دوری کنیم، نور و رحمت الهی به دل‌مان خواهد رسید و لذت و شیرینی این مسیر بر ما گشوده خواهد شد.
اما علاج عملی آن بود که خیرات و طاعات خویش را همچنان پنهان دارد که کسی فواحش و معاصی پنهان دارد تا عادت کند به قناعت کردن اندر طاعت کردن به علم حق تعالی و این اندر ابتدا دشوار بود، ولیکن چون جهد کند بر وی آسان شود و لذت اخلاص و مناجات بیابد و چنان شود که اگر خلق نیز بینند وی خود از خلق غافل باشد.
هوش مصنوعی: چاره عملی این است که انسان اعمال نیک و خیرات خود را همچون گناهان و کارهای زشت خود پنهان نگه‌ دارد. این کار به او کمک می‌کند تا به قناعت در انجام امور خیر عادت کند و به شناخت واقعی پروردگار نائل شود. در ابتدا این کار دشوار به نظر می‌رسد، اما اگر تلاش کند کم‌کم برایش آسان‌تر می‌شود و لذت از خلوص نیت و دعا را تجربه می‌کند. به جایی می‌رسد که اگر دیگران هم او را ببینند، او از توجه به آنها غافل خواهد بود.
مقام دوم تسکین خاطر ریاست، چون خاطر ریا پدید آید اگرچه به مجاهدت چنان کرد که طمع از مال خلق و از ثنای خلق ببرید و همه اندر چشم وی حقیر شد، ولیکن شیطان اندر میان عبادت خاطرهای ریا اندر پیش آوردن گیرد: اول خاطر آن بود که بداند که کسی را اطلاع افتاد یا امید آن است که اطلاع افتد. دوم رغبتی باشد که اندر نفس پدید آید که بداند که وی را منزلتی بود نزدیک ایشان. سیم قبول این رغبت بود تا عزم کند که تحقیق گرداند و جهد باید کرد تا اول خاطر را دفع کند و بگوید که اطلاع خلق چه کنم که خالق مطلع است و مرا اطلاع وی کفایت است و کار من به دست خلق نیست. اگر خاطر دوم اندر رغبت قبول بجنبد آنچه از پیش برخویشتن تقدیر کرده است با یاد آورد که قبول ایشان با رد و مقت حق تعالی چه سود تا از این اندیشه کراهیتی پدید آید اندر مقابله آن رغبت، پس آن شهرت وی را به قبول خلق همی خواند و این کراهیت وی را منع همی کند. و آن که غالب وی کراهیت بود، نفس مطیع وی گردد، پس اندر مقابله آن سه خطر سه کار دیگر باشد:
هوش مصنوعی: مقام دوم در آرامش خاطر رهبری زمانی است که ذهن انسان تحت تأثیر ریا قرار می‌گیرد. هرچند که انسان با تلاش خود می‌تواند از طمع به مال و ستایش دیگران پرهیز کند و همه چیز را در نظر خود حقیر کند، اما شیطان در حین عبادت ممکن است افکاری ریاکارانه به ذهن او بیاورد. اولین فکر این است که آیا کسی از اعمال او باخبر شده است یا اینکه امید دارد که دیگران از او آگاه شوند. دومین فکر شامل تمایل به شناخته شدن و داشتن مقام و منزلت نزد دیگران است. اگر انسان این تفکر را بپذیرد، باید کوشش کند تا اولی را کنار بزند و به خود بگوید که چه اهمیتی دارد که دیگران از او مطلع شوند، در حالی که خداوند او را می‌بیند و علم او برایش کافی است و کارش به دست خلق نیست. اگر دومی هم مورد توجه قرار گیرد، باید به یاد داشته باشد که پذیرش احترام و توجه دیگران در مقابل حق تعالی چه فایده‌ای دارد، و باید از این طرز فکر که باعث تنفر از ریا می‌شود بهره ببرد. در این صورت، شهرت و اعتبار او با پذیرش دیگران در تضاد خواهد بود و این تنفر او را از تمایل به ریا منع می‌کند. با غلبه بر این تنفر، انسان می‌تواند نفس خود را سرکوب کند و در مقابل این سه خطر، اقدامات دیگری را در پیش بگیرد.
یکی معرفت آن که در لعنت و سخط حق تعالی خواهد بود، دوم کراهیتی که از این معرفت تولد کند، سیم بازایستادن و دفع کردن خاطر ریا را و باشد که شهوت ریا چنان زحمت کند که اندر دل جای نماند معرفت و کراهیت را و فرا دیدار نیاید اگرچه پیش از آن بسیار بر خود تقدیر کرده باشد. و چون چنین بود دست شیطان را بود و این همچنان بود که خویشتن را بر حلم راست بنهد و آفت خشم با خویشتن تقدیر کند. چون فراآن وقت رسد خشم غلبه گیرد و همه فراموش کند و باشد که معرفت حاضر شود و بداند که همه ریاست ولیکن چون شهوت قوی باشد کراهیت پدید نباشد و باشد که کراهیت نیز بود ولیکن با آن شهوت برنیاید و دفع نتواند کرد و به قبول خلق میل کند و بسیار عالم بود که سخن همی گوید و همی داند که به ریا همی گوید و آن خسران وی است و توبه تاخیر همی کند. پس دفع ریا به مقدار قوت کراهیت باشد و قوت کراهیت به مقدار قوت معرفت بود و قوت معرفت به مقدار قوت ایمان بود و مدد این از ملایکه باشد و ریا به مقدار قوت شهوت دنیا باشد و مدد آن از شیاطین شده و دل بنده میان دو لشگر متنازع بود و وی را به هریکی شبهتی است. چون یک شبهه بر وی غالبتر بود، اثر وی را قابلتر بود و میل به وی بیش کند و این شبهه از پیش فراگرفته باشد، که بنده پیش از نماز با خویشتن چنان کرده بود که اخلاق ملایکه بر وی غالبتر باشد یا چنان که اخلاق شیاطین بر وی غالبتر باشد، پس اندر میان عبادت چون خاطر ریا اندر رسد آن پدید آمدن گیرد. و تقدیر ازل و رای این همه وی را همی تازند تا بدانجا که نصیب وی آمده است از قسمت ازلی از غلبه شبهه ملایکه یا شبهه شیاطین.
هوش مصنوعی: شخصی که به شناخت حقیقت می‌رسد، باید سه مرحله را پشت سر بگذارد: اول، درک عواقب ناپسند بودن ریا نزد خداوند؛ دوم، احساس ناپسندی که از این درک به وجود می‌آید؛ و سوم، تلاش برای دوری از فکر ریا. گاهی ممکن است تمایل به ریا آنقدر قوی شود که در دل انسان جایی برای این شناخت و احساس ناپسندی باقی نگذارد و نتواند بر آن غلبه کند، حتی اگر قبلاً برای خود تصمیمات جدی گرفته باشد. وقتی این موج از روان به وجود می‌آید، شیطان بر او غلبه پیدا می‌کند و فرد در برابر احساساتش بی‌اختیار می‌شود. در آن لحظه، خشم بر او غلبه می‌کند و همه چیز را فراموش می‌کند و حتی اگر شناخت و آگاهی به او برگردد، باز هم ممکن است که به خاطر قدرت تمایلاتش نتواند از ریا دوری کند. برخی از افراد با وجود اینکه می‌دانند کلامشان ریاکارانه است، همچنان به آن ادامه می‌دهند و این برایشان زیان‌بار است. توبه آن‌ها به تعویق می‌افتد. دوری از ریا به میزان قدرت احساس ناپسندی است و این احساس به اندازه شناخت فرد از حقیقت شکل می‌گیرد. این شناخت هم به میزان قوت ایمان او وابسته است. کمک از طرف فرشتگان به فرد در این زمینه برمی‌گردد و تمايلات ریا از سوی شیطان تأثیر می‌پذیرد. بنابراین دل انسان در میان این دو نیرو معلق می‌ماند و هر کدام که بر او غالب‌تر شود، بر رفتار و افکار او تأثیر می‌گذارد. در واقع، اگر پیش از عبادت فرد به اخلاق فرشتگان نزدیک‌تر باشد، در عمل نیز تحت تأثیر آن قرار خواهد گرفت و برعکس. در وسط عبادت، اگر افکار ریا به سراغش بیاید، مشکل پیش می‌آید و این‌ها تبدیل به آزمون‌هایی می‌شوند که فرد با آن‌ها دست و پنجه نرم می‌کند.