گنجور

بخش ۶۹ - پیدا کردن درجات مردا اندر مدح و ذم

بدان که مردمان اندر شنیدن مدح و ذم خویش بر چهار درجه اند:

درجه اول عموم خلق اند که به مدح شاد شوند و شکر گویند و به مذمت خشم گیرند و به مکافات مشغول شوند و این بدترین درجات است.

درجه دوم آن پارسایان بود که به مدح شاد شوند و به ذم خشمگین شوند ولیکن به معاملت اظهار نکنند و هردو راه به ظاهر برابر دارند ولیکن به دل یکی را دوست دارند و یکی را دشمن.

درجه سیم درجه متقیان است که هردو برابر دارند هم به دل و هم به زبان و از مذمت هیچ خشم اندر دل نگیرند و مادح را قبول نکنند زیادت که دل ایشان نه به مدح التفات کند و نه به ذم و این درجه ای بزرگ است. گروهی عابدان پندارند که بدین رسیده اند و خطا کنند و نشان آن بود که اگر ذم گویی نزدیک وی بیشتر نشیند بر دل وی گرانتر از مادح نباشد و اگر در کاری از وی معاونت خواهد بر وی دشوار تر نبود از معاونت مادح و اگر به زیارت کمتر رسد طلب و تقاضای دل وی را کمتر از تقاضای مادح نبود و اگر بمیرد اندوه به مرگ وی کمتر از دیگر نبود که بمیرد و اگر کسی وی را برنجاند همچنان رنجور شود که مادح را و اگر مادح زلتی کند بر دل وی باید که سبکتر نشود و این سخت دشوار بود و بود که عابد خود را غرور دهد و گوید که خشم من با وی از آن است که وی بدین مذمت که کرد عاصی است و این تلبیس شیطان است که اندر حال بسیار کس است که کبایر همی کند و دیگران را نیز مذمت همی کند، چرا آن کراهیت نباید و در خویشتن که در حق دیگران؟ که آن خشم نفس است نه خشم دین و عابد که جاهل بود به چنین دقایق بیشتر رنج وی ضایع باشد.

درجه چهارم درجه صدیقان است که مادح را دشمن گیرند و نکوهنده را دوست دارند که از وی سه فایده گرفتند. یکی عیب خود را از وی بشنیدند، دیگر آن که وی حسنات خود به هدیه به ایشان فرستاد و ایشان را حریص کرد بر آن که طلب پاکی کنند از آن عیب و از آنچه مانند آن است. و اندر خبر است که رسول (ص) گفت، «وای بر روزه دار و بر آن که نماز شب کند و بر آن صوف پوشد، مگر آن که درون وی از دنیا گسسته باشد و مدح را دشمن دارد و مذمت را دوست دارد». و این حدیث اگر درست است کاری صعب است که با چنین درجه رسیدن سخت متعذر است بلکه به درجه دوم رسیدن که به ظاهر فرق نکند اگرچه به دل فرق کند هم دشوار است که غالب آن بود که کاری بیفتد و به جانب مرید و مادح میل کند و به معاملت نیز و نرسد بدین درجه بازپسین الا کسی که وی چندان عداوت ورزیده بود با نفس خویش که مالیده شده باشد. چون از کسی عیب وی شنود شاد شود و زیرکی و عقل آن کس اعتقاد کند چنان که از کسی عیب دشمن خویش بشنود که بدان شاد گردد و این نادر بود، بلکه اگر کسی همه عمر خویش جهد کند تا مادح و ذم به نزدیک وی برابر شوند هنوز بدین دشوار توان رسید. و بدان که وجه خطر اندر این آن است که چون فرق پدید آید میان مدح و مذمت، طلب مدح بر دل غالب گردد و حیلت آن ساختن کند و باشد که به عبادت ریاکردن گیرد و اگر به معصیت بدان تواند رسید بکند و این که گفت رسول (ص) که وای بر روزه دار و نماز کن، از این گفته باشد که چون بیخ این از دل کنده نشود زود به معصیت افتد. اما کاره بودن مذمت و دوست داشتن مدح را اندر نفس خویش حرام نیست چون به فسادی ادا نکند و سخت بعید بود که ادا نکند که بیشتر معاصی خلق از حب مدح و بغض ذم است. همیشه اندیشه خلق به این آمده است که هرچه کنند به رو و ریای خلق کنند و چون این غالب شد به کارها ادا کند که آن ناشایست بود وگرنه دل خلق نگاه داشتن و بدان التفات کردن که نه بر سبیل ریا باشد حرام نیست.

بخش ۶۸ - پیدا کردن علاج دوستی ثنا و ستایش خلق و کراهت نکوهش خلق: بدان که کس باشد که بر ثنای خلق حریص بود و همیشه نام نیکو طلب کند، اگرچه اندر کاری که برخلاف شرع باشد و نکوهش خلق را کاره بود اگرچه بر کاری باشد که آن حق بود و این نیز بیماری دل است و علاج وی معلوم نگردد تا سبب لذت و الم در دل مردم و در مدح و مذمت معلوم شود. بدان که لذت مدح را چهار سبب است:بخش ۷۰ - اصل هشتم: بدان که ریا کردن به طاعتهای حق تعالی از کبایر است و به شرک نزدیک است و هیچ بیماری بر دل پارسایان غالبتر از این نیست که چون عبادتی کنند خواهند که مردمان از آن خبر یابند و بر جمله ایشان را پارسا اعتقاد کنند. و چون مقصود از عبادت اعتقاد مردمان بود خود عبادت نبود که پرستیدن خلق بود و اگر آن نیز مقصود باشد با پرستیدن حق تعالی شرک بود و دیگری را با حق تعالی شریک کرده باشد اندر عبادت خویش و حق تعالی همی گوید، «فمن کان یرجوا لقاء ربه فلیعمل عملا صالحا و لا یشرک بعباده ربه احدا. و هرکه به دیدار حق تعالی امید دارد گو اندر عبادت حق تعالی هیچ شرک میفگن» و خدای تعالی همی گوید، «فویل للمصلین، الذین هم عن صلوتهم ساهون، الذین هم یراون و یمنعون الماعون. وای بر کسانی که ایشان نماز با شهوت و ریا کنند».

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که مردمان اندر شنیدن مدح و ذم خویش بر چهار درجه اند:
هوش مصنوعی: باید بدانیم که مردم در مورد شنیدن ستایش و سرزنش خود، به چهار دسته تقسیم می‌شوند:
درجه اول عموم خلق اند که به مدح شاد شوند و شکر گویند و به مذمت خشم گیرند و به مکافات مشغول شوند و این بدترین درجات است.
هوش مصنوعی: بیشتر مردم وقتی کسی از آنها تعریف و تمجید کند خوشحال می‌شوند و از آن شکرگزاری می‌کنند، اما وقتی مورد نکوهش قرار می‌گیرند، عصبانی شده و به انتقام‌گیری مشغول می‌شوند. این حالت، پایین‌ترین سطح از احساسات انسانی است.
درجه دوم آن پارسایان بود که به مدح شاد شوند و به ذم خشمگین شوند ولیکن به معاملت اظهار نکنند و هردو راه به ظاهر برابر دارند ولیکن به دل یکی را دوست دارند و یکی را دشمن.
هوش مصنوعی: پایه‌ی دوم از پارسایان کسانی هستند که از ستایش دیگران خوشحال می‌شوند و از نکوهش خشمگین، اما در معاملات خود این احساسات را بروز نمی‌دهند. هر دو نوع احساس ظاهراً مشابه به نظر می‌رسند، اما در دل یکی را دوست دارند و دیگری را دشمن می‌دانند.
درجه سیم درجه متقیان است که هردو برابر دارند هم به دل و هم به زبان و از مذمت هیچ خشم اندر دل نگیرند و مادح را قبول نکنند زیادت که دل ایشان نه به مدح التفات کند و نه به ذم و این درجه ای بزرگ است. گروهی عابدان پندارند که بدین رسیده اند و خطا کنند و نشان آن بود که اگر ذم گویی نزدیک وی بیشتر نشیند بر دل وی گرانتر از مادح نباشد و اگر در کاری از وی معاونت خواهد بر وی دشوار تر نبود از معاونت مادح و اگر به زیارت کمتر رسد طلب و تقاضای دل وی را کمتر از تقاضای مادح نبود و اگر بمیرد اندوه به مرگ وی کمتر از دیگر نبود که بمیرد و اگر کسی وی را برنجاند همچنان رنجور شود که مادح را و اگر مادح زلتی کند بر دل وی باید که سبکتر نشود و این سخت دشوار بود و بود که عابد خود را غرور دهد و گوید که خشم من با وی از آن است که وی بدین مذمت که کرد عاصی است و این تلبیس شیطان است که اندر حال بسیار کس است که کبایر همی کند و دیگران را نیز مذمت همی کند، چرا آن کراهیت نباید و در خویشتن که در حق دیگران؟ که آن خشم نفس است نه خشم دین و عابد که جاهل بود به چنین دقایق بیشتر رنج وی ضایع باشد.
هوش مصنوعی: درجه‌ای که به آن اشاره شده، به مرتبه‌ای از متقیان اختصاص دارد که در دل و زبان آنان هماهنگی وجود دارد. این افراد نه تنها به مذمت دیگران توجهی نمی‌کنند، بلکه از ستایش نیز استقبال نمی‌کنند، زیرا دلشان از این امور بی‌اعتناست و این مسأله، جایگاه والایی محسوب می‌شود. گروهی از عابدان گمان می‌کنند که به این مقام رسیده‌اند، اما در واقع دچار اشتباه‌اند. نشانه این اشتباه این است که اگر کسی بخواهد او را به خاطر سخن منفی‌ای که درباره‌اش گفته، بزند، بیشتر از ستایش دیگران بر او اثر می‌گذارد. همچنین، اگر در کاری به یاری او نیاز باشد، این کمک برایش سخت‌تر از کمک ستایش‌کننده خواهد بود. این افراد باید در نظر داشته باشند که وقتی به زیارت نمی‌روند، دل‌شان درخواستی کمتر از ستایش‌کننده ندارد و وقتی دیگران وفات می‌یابند، احساس غم‌شان بابت مرگ آن فرد نباید بیشتر از غم بابت مرگ ستایش‌کننده باشد. اگر کسی او را برنجاند، نباید مانند ستایش‌کننده دچار رنجش شود و اگر مدح‌کننده‌ای اشتباهی کند، احساس ناراحتی او نباید بیشتر شود. این موارد بسیار دشوار است و عابد ممکن است خود را فریب دهد و به خود بگوید که ناراحتی‌اش به خاطر رفتار دیگری است، در حالی که این تنها خشم نفس خود اوست، نه حقیقت ایمان. عابدی که از چنین نکاتی بی‌خبر است، بیشتر در درد و رنج خود غرق می‌شود و این رنج برای او بی‌ثمر خواهد بود.
درجه چهارم درجه صدیقان است که مادح را دشمن گیرند و نکوهنده را دوست دارند که از وی سه فایده گرفتند. یکی عیب خود را از وی بشنیدند، دیگر آن که وی حسنات خود به هدیه به ایشان فرستاد و ایشان را حریص کرد بر آن که طلب پاکی کنند از آن عیب و از آنچه مانند آن است. و اندر خبر است که رسول (ص) گفت، «وای بر روزه دار و بر آن که نماز شب کند و بر آن صوف پوشد، مگر آن که درون وی از دنیا گسسته باشد و مدح را دشمن دارد و مذمت را دوست دارد». و این حدیث اگر درست است کاری صعب است که با چنین درجه رسیدن سخت متعذر است بلکه به درجه دوم رسیدن که به ظاهر فرق نکند اگرچه به دل فرق کند هم دشوار است که غالب آن بود که کاری بیفتد و به جانب مرید و مادح میل کند و به معاملت نیز و نرسد بدین درجه بازپسین الا کسی که وی چندان عداوت ورزیده بود با نفس خویش که مالیده شده باشد. چون از کسی عیب وی شنود شاد شود و زیرکی و عقل آن کس اعتقاد کند چنان که از کسی عیب دشمن خویش بشنود که بدان شاد گردد و این نادر بود، بلکه اگر کسی همه عمر خویش جهد کند تا مادح و ذم به نزدیک وی برابر شوند هنوز بدین دشوار توان رسید. و بدان که وجه خطر اندر این آن است که چون فرق پدید آید میان مدح و مذمت، طلب مدح بر دل غالب گردد و حیلت آن ساختن کند و باشد که به عبادت ریاکردن گیرد و اگر به معصیت بدان تواند رسید بکند و این که گفت رسول (ص) که وای بر روزه دار و نماز کن، از این گفته باشد که چون بیخ این از دل کنده نشود زود به معصیت افتد. اما کاره بودن مذمت و دوست داشتن مدح را اندر نفس خویش حرام نیست چون به فسادی ادا نکند و سخت بعید بود که ادا نکند که بیشتر معاصی خلق از حب مدح و بغض ذم است. همیشه اندیشه خلق به این آمده است که هرچه کنند به رو و ریای خلق کنند و چون این غالب شد به کارها ادا کند که آن ناشایست بود وگرنه دل خلق نگاه داشتن و بدان التفات کردن که نه بر سبیل ریا باشد حرام نیست.
هوش مصنوعی: درجه چهارم، موقعیتی است که افرادی که به صداقت ایمان دارند، طرفدار کسانی هستند که انتقاد می‌کنند و دشمن کسانی می‌شوند که مدح می‌کنند. از این افراد سه فایده می‌توان برداشت کرد: اول، آنکه عیب‌های خود را از دیگران می‌شنوند؛ دوم، حسنات خود را به دیگران هدیه می‌دهند و آنها را تشویق می‌کنند تا بر عیوب خود غلبه کنند؛ و سوم، آنها را تحریک می‌کنند تا از عیوب و موارد مشابه دوری گزینند. همچنین در احادیث آمده است که پیامبر (ص) فرمودند: «وای بر روزه‌داران و نمازگزاران شب و آنهایی که لباس صوف می‌پوشند، مگر اینکه دلشان از دنیا detached باشد و از مدح بیزار و به مذمت علاقه‌مند باشند». به راستی رسیدن به این درجه کار دشواری است و حتی دستیابی به درجه دوم نیز که فقط در ظاهر تفاوتی نداشته باشد، سخت است، چرا که غالباً افراد به سمت تأیید و ستایش گرایش می‌یابند. فقط کسانی که با نفس خود بسیار دشمنی کرده‌اند، می‌توانند به این مرتبه برسند، به گونه‌ای که از شنیدن عیب دیگران خوشحال شوند، همانند نشنیدن عیب دشمنانشان. این حالت بسیار نادر است. اگر کسی تمام عمرش را صرف این کند که مدح و مذمت را برایش یکسان کند، هنوز هم رسیدن به این مرحله دشوار خواهد بود. خطر در این است که زمانی که مدح و مذمت متفاوت می‌شوند، تمایل به مدح می‌تواند بر دل تسلط پیدا کند و باعث ریاکاری در عبادات شود. پیامبر (ص) در خصوص این موضوع فرمودند که چنانچه ریشه دل از دنیا کنده نشود، به راحتی به معصیت می‌افتند. دوست داشتن مذمت و بیزاری از مدح در نهایت می‌تواند حرام نباشد، زیرا اگر به فساد منجر نشود، وجود حبّ مدح و بغض ذم می‌تواند سبب ارتکاب معاصی شود. افراد غالباً در تلاشند تا کارهای خود را به گونه‌ای انجام دهند که نظر دیگران را جلب کند، و هنگامی که این موضوع حاکم می‌شود، ممکن است به کارهایی بپردازند که ناشایست است. اما حفظ توجه مردم به نوعی که ریا نباشد، حرام نیست.