گنجور

بخش ۵۱ - فصل (راه ستودنی بودن مال)

بدان که مال هرچند نکوهیده است، به وجوه نیز ستوده است از وجهی که اندر وس هم شر است و هم خیر و از این است که حق سبحانه و تعالی وی را خیر خوانده است در قرآن و گفته، «ان ترک خیر الوصیه... الایه» و رسول (ص) گفته است، «نیک چیز است مال شایسته مرد شایسته را» و گفت، «کان الفقران یکون کفرا، بیم آن است که درویشی به کفر ادا کند» و سبب آن است که کسی که خویشتن را اندر مانده و حاجتمند یکی من نان همی بیند و اندر آن جان همی کند و فرزندان و اهل خویش را رنجور همی بیند و اندر دنیا نعمتهای بسیار همی بیند، شیطان با وی گوید، «این چه عدل است و این چه انصاف است که از خدای همی بینی و این چه قسمن ناهموار است که کرده است که ظالمی و فاسقی را چندان مال داده است که نداند که چه دارد و چه کند و بیچاره ای را از گرسنگی هلاک می کند و یک درم به وی نمی دهد؟ اگر حاجت تو نمی داند خود اندر علم خلل است و اگر تواند و نمی دهد اندر جود و رحمت خلل است و اگر برای آن نمی دهد تا اندر آخرت ثواب دهد بی رنج، گرسنگی ثواب تو آن داد چرا همی ندهد؟ و اگر نمی تواند داد پس قدرت به کمال نیست. و در جمله اعتقاد کردن که وی رحیم است و جواد است و کریم است و همه عالم را اندر رنج همی دارد و خزانه وی پرنعمت و نمی دهد این دشوار بود».

و شیطان اینجا راه وسوسه یابد و مسأله قدر که سر آن بر همه پوشیده است فراپیش وی دارد تا باشد که خشم بر وی غالب شود. فلک را و روزگار را دشنام دادن گیرد و همی گوید، «فلک خرف شده است و روزگار نگوسار شده و نعمت به نامستحقان می دهد و اگر با وی گویند که این فلک و این روزگار مسخر هست اندر قدرت آفریدگار. اگر گوید نیست کفر بود و اگر گوید هست جفا بر خدای سبحانه و تعالی گفته باشد و آن نیز کفر بود.

و بدین گفت رسول (ص)، «لا تسبو الدهر فان الله هو الدهر. دهر را جفا مگویید که دهر خدای است». که آن که شما حوالتگاه کار همی دانید و آن را دهر نام کرده اید خدای سبحانه و تعالی است، پس از درویشی به وی کفر آید، الا اندر حق کسی که ایمان وی چنان غالب بود که از خدای تعالی به درویشی راضی بود و داند که خبر وی اندر آن است که درویش بود. و چون بیشتر خلق بدین صفت نباشند اولیتر آن بود که قدر کفایتی دارند، پس مال از این سبب از وجهی محمود است.

وجه دیگر ن که مقصود همه زیرکان سعادت آخرت است و رسیدن بدان ممکن نیست الا به سه نوع نعمت یکی اندر نفس است چون علم و خلق نیکو و یکی اندر تن است و آن تندرستی و سلامت است و یکی بیرون تن است و آن از دنیا قدر کفایت است. و خسیس ترین آن نعمت است که بیرون تن است و آن مال است و خسیس ترین مال زر و سیم است که اندر وی هیچ منفعت نیست، لیکن از برای نان و جامه است و نان و جامه برای تن است و تن برای حمالی حواس استو حواس برای آن است که دام عقل باشد و عقل برای آن است که چراغ و نور دل است تا فرا حضرت الهیت بیند و معرفت حاصل کند که معرفت حق سبحانه و تعالی تخم همه سعادت است، پس غایت همه خدای سبحانه و تعالی است. اول وی است و آخر وی. و این همه را هست به وی. هرکه این بدانست از مال دنیا آن مقدار فرا گیرد که اندر این راه به کار آید و باقی زهر قاتل شناسد. مال وی شایسته بود مرد شایسته را و محمود باشد.

و برای این گفت رسول (ص) که یارب قوت آل محمد به قدر کفایت کن که دانست که هرچه بیش از کفایت است از وی به وی کفر آید. پس هرکه این بدانست هرگز مال دوست ندارد. هرکه چیزی برای غرض دیگر طلب کند آن غرض را دوست داشته باشد نه آن چیز را. پس هرکه مال را دوست دارد اندر نفس خویش منکوس و معکوس باشد نه آن چیز را. پس هرکه مال را دوست دارد اندر نفس خویش منکوس و معکوس است و حقیقت وی نشناخته است. و برای این گفت رسول (ص)، «تعس عبدالدینار و تعس عبدالدرهم، نگونسار است بنده دینار و نگونسار است بنده درهم» که هرکه اندر بند چیزی بود بنده آن بود. و برای این گفت ابراهیم خلیل (ع)، «و اجنبنی و بنی الا تعبد الاصنام» یعنی مرا و فرزندان مرا از بت پرستیدن بدین بت زر و سیم را خواست که بت همه خلق این است که روی به وی دارند چه منصب انبیاء (ع) بزرگتر از آن است که از بت پرستیدن ترسند.

بخش ۵۰ - پیدا کردن کراهیت دوستی مال: خدای عزوجل همی گوید، «یا ایها الذین آمنوا لا تلهکم اموالکم و لا اولادکم عن ذکر الله و من یفعل ذلک فالئک هم الخاسرون هرکه مال و فرزندان، وی را از ذکر خدای سبحانه و تعالی غافل گرداند وی از جمله زیانکاران است» و رسول (ص) گفت، «دوستی و جاه و مال و نفاق را اندر دل چنان رویاند که آب تره رویاند». و گفت (ص)، دو گرگ گرسنه در رمه گوسفند چندان تباهی نکنند که دوستی مال و جاه در دین مرد مسلمان کند» گفتند، «یا رسول الله بدترین امت که اند؟» گفت، «توانگران» و گفت، «پس از من قومی پدید آیند که طعامهای خوش گوناگون و جامهای لونالون و زنان نیکو روی و اسبان گرانمایه همی دارند و شکم ایشان به اندکی سیر نشود و به بسیاری نیز قناعت نکنند. همه همت ایشان دنیا باشد، دنیا را به خدایی گرفته باشند و هرچه کنند برای دنیا کنند عزیمت است از من که محمدم که هرکه ایشان را دریابد از فرزندان فرزندان شما که بر ایشان سلام نکنند و بیمار ایشان را نپرسند و از پس جنازه ایشان فرا نشوند و بزرگان ایشان را حرمت ندارند و هرکه کند یاور باشد بر ویران کردن مسلمانی».بخش ۵۲ - پیدا کردن فایده ها و آفات مال به شرح و تفصیل: بدان که مال همچون مار است اندر وی هم زهر است و هم تریاق. تا زهر از تریاق جدا نکنیم سر وی و علم وی بتمامی آشکار نشود. پس فوایدو آفات وی یک به یک به تفصیل بگوییم:

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که مال هرچند نکوهیده است، به وجوه نیز ستوده است از وجهی که اندر وس هم شر است و هم خیر و از این است که حق سبحانه و تعالی وی را خیر خوانده است در قرآن و گفته، «ان ترک خیر الوصیه... الایه» و رسول (ص) گفته است، «نیک چیز است مال شایسته مرد شایسته را» و گفت، «کان الفقران یکون کفرا، بیم آن است که درویشی به کفر ادا کند» و سبب آن است که کسی که خویشتن را اندر مانده و حاجتمند یکی من نان همی بیند و اندر آن جان همی کند و فرزندان و اهل خویش را رنجور همی بیند و اندر دنیا نعمتهای بسیار همی بیند، شیطان با وی گوید، «این چه عدل است و این چه انصاف است که از خدای همی بینی و این چه قسمن ناهموار است که کرده است که ظالمی و فاسقی را چندان مال داده است که نداند که چه دارد و چه کند و بیچاره ای را از گرسنگی هلاک می کند و یک درم به وی نمی دهد؟ اگر حاجت تو نمی داند خود اندر علم خلل است و اگر تواند و نمی دهد اندر جود و رحمت خلل است و اگر برای آن نمی دهد تا اندر آخرت ثواب دهد بی رنج، گرسنگی ثواب تو آن داد چرا همی ندهد؟ و اگر نمی تواند داد پس قدرت به کمال نیست. و در جمله اعتقاد کردن که وی رحیم است و جواد است و کریم است و همه عالم را اندر رنج همی دارد و خزانه وی پرنعمت و نمی دهد این دشوار بود».
هوش مصنوعی: مال گرچه در بعضی موارد نکوهیده است، اما از طرفی نیز مورد ستایش قرار گرفته است. زیرا در آن خوب و بد وجود دارد. خداوند در قرآن به مال به عنوان خیر اشاره کرده و فرموده است که اگر وصیتی نیکو ترک شود، پاداشی برای آن خواهد بود. پیامبر (ص) نیز گفته است که مال خوب است برای مرد خوب. او همچنین هشدار داده است که فقر ممکن است به کفر منجر شود و از این رو، باید مراقب بود که فقر انسان را به کفر نکشاند. دلیل این امر آن است که انسان، وقتی خود را در تنگدستی و نیاز می‌بیند و نان برای خانواده‌اش ندارد، ضمن مشاهده نعمت‌های دیگران، به فکر می‌افتد که چرا خداوند نسبت به او بی‌توجه است، در حالی که افراد ظالم و فاسد ثروت‌های فراوانی دارند. این تفکر، افراد را به شک و تردید در عدالت و رحمت خداوند می‌اندازد. آنها ممکن است احساس کنند که اگر خداوند نمی‌تواند کمک کند، پس قدرتش کامل نیست و اگر می‌تواند و نمی‌دهد، پس رحمتش در میان این همه رنج و درد، چگونه ممکن است؟ این نوع تفکرات، اعتماد به رحمت و کرم خداوند را به چالش می‌کشد.
و شیطان اینجا راه وسوسه یابد و مسأله قدر که سر آن بر همه پوشیده است فراپیش وی دارد تا باشد که خشم بر وی غالب شود. فلک را و روزگار را دشنام دادن گیرد و همی گوید، «فلک خرف شده است و روزگار نگوسار شده و نعمت به نامستحقان می دهد و اگر با وی گویند که این فلک و این روزگار مسخر هست اندر قدرت آفریدگار. اگر گوید نیست کفر بود و اگر گوید هست جفا بر خدای سبحانه و تعالی گفته باشد و آن نیز کفر بود.
هوش مصنوعی: شیطان در اینجا به وسوسه کردن می‌پردازد و مسأله‌ای بزرگ که پاسخ آن برای همه نامشخص است، پیش روی او قرار دارد تا خشمش برانگیخته شود. او شروع به فحاشی به آسمان و روزگار می‌کند و می‌گوید: «آسمان به خُر و روزگار به نادرستی افتاده و نعمت‌ها به کسانی داده می‌شود که شایستگی ندارند.» اگر به او بگویند که این آسمان و این روزگار تحت فرمان خدا هستند، اگر بپذیرد، دچار کفر می‌شود و اگر نپذیرد، بر خداوند به ناحق جفا می‌کند که آن هم کفر خواهد بود.
و بدین گفت رسول (ص)، «لا تسبو الدهر فان الله هو الدهر. دهر را جفا مگویید که دهر خدای است». که آن که شما حوالتگاه کار همی دانید و آن را دهر نام کرده اید خدای سبحانه و تعالی است، پس از درویشی به وی کفر آید، الا اندر حق کسی که ایمان وی چنان غالب بود که از خدای تعالی به درویشی راضی بود و داند که خبر وی اندر آن است که درویش بود. و چون بیشتر خلق بدین صفت نباشند اولیتر آن بود که قدر کفایتی دارند، پس مال از این سبب از وجهی محمود است.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «از زمان (دهر) بدگویی نکنید، زیرا خداوند همان زمان است. نباید زمان را سرزنش کنید، چرا که زمان مخلوق خداوند است.» آنچه شما به عنوان زمان می‌شناسید در واقع خداوند متعال است. اگر شخصی به دلیل فقر به خداوند کفر بورزد، این تنها در حق کسی اتفاق می‌افتد که ایمانش به قدری قوی باشد که از خداوند راضی باشد و فهمیده باشد که فقر در واقع بخشی از اراده خداوند است. از آنجا که بیشتر مردم این ویژگی را ندارند، بهتر است که رضایت و شکرگزاری نسبت به نعمت‌ها را در نظر بگیریم. بنابراین، به دلایل مثبت، داشتن مال و ثروت نیز امری پسندیده است.
وجه دیگر ن که مقصود همه زیرکان سعادت آخرت است و رسیدن بدان ممکن نیست الا به سه نوع نعمت یکی اندر نفس است چون علم و خلق نیکو و یکی اندر تن است و آن تندرستی و سلامت است و یکی بیرون تن است و آن از دنیا قدر کفایت است. و خسیس ترین آن نعمت است که بیرون تن است و آن مال است و خسیس ترین مال زر و سیم است که اندر وی هیچ منفعت نیست، لیکن از برای نان و جامه است و نان و جامه برای تن است و تن برای حمالی حواس استو حواس برای آن است که دام عقل باشد و عقل برای آن است که چراغ و نور دل است تا فرا حضرت الهیت بیند و معرفت حاصل کند که معرفت حق سبحانه و تعالی تخم همه سعادت است، پس غایت همه خدای سبحانه و تعالی است. اول وی است و آخر وی. و این همه را هست به وی. هرکه این بدانست از مال دنیا آن مقدار فرا گیرد که اندر این راه به کار آید و باقی زهر قاتل شناسد. مال وی شایسته بود مرد شایسته را و محمود باشد.
هوش مصنوعی: انسان برای رسیدن به سعادت آخرت به سه نوع نعمت نیاز دارد: یکی از آن‌ها مربوط به نفس انسان است که شامل علم و اخلاق نیکو می‌شود، دیگری مربوط به جسم است که شامل تندرستی و سلامت می‌باشد، و سومی خارج از بدن است که به حدی کافی از موهبت‌های دنیایی اشاره دارد. کم‌ارزش‌ترین این نعمت‌ها مال و دارایی است، به ویژه طلا و نقره که هیچ منفعت حقیقی ندارند. در واقع، نان و لباس برای تأمین نیازهای جسمی ضروری‌اند و جسم هم برای کار کردن حواس لازم است. حواس نهایتاً برای آن است که عقل فعالیت کند و عقل نور دل است که افراد را به شناخت خداوند و حقیقت راهنمایی می‌کند. این شناخت، کلید سعادت واقعی است و در نهایت، هدف اصلی همه چیز خداوند متعال است. کسی که این حقیقت را بفهمد، از اموال دنیایی تنها بخشی را که در این مسیر به او کمک می‌کند، برمی‌دارد و باقی را می‌شناسد که ضرر دارد. مال کسی که شایسته است به او برازنده خواهد بود و ارزشمند خواهد بود.
و برای این گفت رسول (ص) که یارب قوت آل محمد به قدر کفایت کن که دانست که هرچه بیش از کفایت است از وی به وی کفر آید. پس هرکه این بدانست هرگز مال دوست ندارد. هرکه چیزی برای غرض دیگر طلب کند آن غرض را دوست داشته باشد نه آن چیز را. پس هرکه مال را دوست دارد اندر نفس خویش منکوس و معکوس باشد نه آن چیز را. پس هرکه مال را دوست دارد اندر نفس خویش منکوس و معکوس است و حقیقت وی نشناخته است. و برای این گفت رسول (ص)، «تعس عبدالدینار و تعس عبدالدرهم، نگونسار است بنده دینار و نگونسار است بنده درهم» که هرکه اندر بند چیزی بود بنده آن بود. و برای این گفت ابراهیم خلیل (ع)، «و اجنبنی و بنی الا تعبد الاصنام» یعنی مرا و فرزندان مرا از بت پرستیدن بدین بت زر و سیم را خواست که بت همه خلق این است که روی به وی دارند چه منصب انبیاء (ع) بزرگتر از آن است که از بت پرستیدن ترسند.
هوش مصنوعی: رسول (ص) در سخنان خود به خداوند دعا می‌کند که قوت و نیازمندی‌های خانواده محمد (ص) را به اندازه کافی فراهم کند و می‌داند که هر چیزی بیش از نیاز، ممکن است به کفر بینجامد. بنابراین، اگر کسی این حقیقت را درک کند، هرگز به مال دنیا وابسته نخواهد شد. وقتی کسی چیزی را برای هدفی دیگر بخواهد، به آن هدف علاقه‌مند است و نه به خود آن چیز. به همین دلیل، محبتی که نسبت به مال دارد، نشان‌دهنده نقص در درک و شناخت خود اوست. رسول (ص) همچنین بیان کرده که هر کسی که در بند مال (دینار و درهم) باشد، در حقیقت بنده آن است. ابراهیم خلیل (ع) نیز از خداوند می‌خواست که او و فرزندانش از پرستش بت‌ها دور باشند، و این بت‌ها می‌تواند طلا و نقره باشد. همه مردم به این بت‌ها روی می‌آورند و جایگاه انبیاء (ع) بسیار بالاتر از ترس از بت‌پرستی است.