گنجور

بخش ۴۷ - پیدا کردن مذمت دنیا به اخبار

بدان که رسول (ص) روزی به گوسفند مرده ای بگذشت. گفت، «ببینید که این مردار چگونه خوار است که کسی به وی ننگرد! بدان خدای که نفس محمد به دست قدرت وی است که دنیا بر حق سبحانه و تعالی خوارتر از این است و اگر نزدیک وی دنیا را بر پشه ای محل بودی، هیچ کافر را شربتی آب ندادی» و گفت، «دوستی دنیا سر همه گناهان است» و گفت، «دنیا ملعون است و هرچه دروست ملعون است، الا آنچه برای حق سبحانه تعالی باشد» و گفت، «هرکه دنیا را دوست دارد آخرت به زیان آورد و هرکه آخرت را دوست دارد دنیا را به زیان آورد، پس آنچه بماند اختیار کند بر آنچه نماند».

و زید بن ارقم همی گوید، «با ابوبکر رضی الله عنه بودم، وی را آب آوردند با انگبین شیرین کرده. چون به دهان نزدیک برد بازگرفت و بگریست بسیار، چنان که همه بگریستیم. چون خاموش شد دلیری نیافت کسی که پرسیدی. چون چشم بسترد گفتند: یا خلیفه رسول الله چه بود؟ گفت، یک روز با رسول (ص) نشسته بودیم. دیدم که به دست چیزی را از خود دور همی کرد. و هیچ چیز ندیدم. گفتم: یا رسول الله! آن چیست؟ گفت: دنیاست که خویشتن را بر من عرضه همی کند. باز آمد و گفت: اگر تو جستی از من، کسانی که پس از تو باشند نجهند. اکنون ترسیدم که دنیا مرا یافت. ترک کردم و بگریستم».

و گفت رسول (ص)، «حق سبحانه و تعالی هیچ چیز نیافرید بر روی زمین دشمن تر بر وی از دنیا و تا دنیا آفرید، هرگز به وی ننگریست». و گفت، «دنیا سرای بی سرایان است و مال بی مالان است و جمع کسی کند که اندر وی عقل نیست و دشمنی اندر طلب وی کسی کند که بی علم باشد و حسد بر وی کسی برد که بی فقه باشد و طلب وی کسی کند که بی یقین است».

و گفت، «هرکه بامداد برخیزد و بیشتر همت وی بر دنیا باشد وی نه از دوستان خدای تعالی است، و چهار خصلت ملازم دل وی باشد: اندوهی که بریده نشود و شغلی که از آن فارغ نگردد و درویشی ای که هرگز به توانگری نرسد و امیدی که هرگز به نهایت نرسد» و به بوهریره گوید، «یک روز رسول (ص) فرمود: خواهی که دنیا به جملگی به تو نمایم؟ و مرا دست بگرفت و به سر سرگین دانی برد که اندر وی استخوان مردم و استخوان چهارپای و خرقه پاره ها و پلیدیهای مردم بود و گفت: یا اباهریره! این سرهای پرحرص و آز بوده است همچون سرهای شما و امروز کله سراست بی پوست و زود خاکستر شود و این نجاستها طعامهای الوان است که به جهد بسیار به دست آوردند و چنین بینداختند که هم از وی می گریزند و این خرقه ها جامه تجمل ایشان است که باد می برد و این استخوان ستوران و مرکب ایشان است که بر پشت ایشان گرد جهان همی گردیدند. این است جمله دنیا. هرکه بر دنیا همی گرید جای گریستن است». پس هرکه حاضر بودند همه بگریستند و رسول (ص) گفت، «دنیا را تا بیافریده اند میان آسمان و زمین بیاویخته اند که حق تعالی در وی ننگریسته است و در قیامت گوید مرا به کمترین بندگام خویش ده. گوید خاموش ای ناچیز! نپسندیدم در دنیا که تو کسی را باشی. امروز پسندم؟» و گفت (ص)، «روز قیامت گروهی همی آیند کردارهای ایشان چند کوههای تهامه همه به دوزخ فرستند». گفتند، «یا رسول الله! همه اهل نماز باشند!» گفت، «نماز کنند و روزه دارند و شب نیز بی خواب باشند ولکن چون از دنیا چیزی یابند در وی جهند».

روزی رسول (ص) بیرون آمد و صحابه را گفت، «کیست از شما که خواهد که نابینا نباشد و حق تعالی وی را نابینا نگرداند؟ بدانید هرکه اندر دنیا رغبت کند و امید دراز فرا کشد، حق سبحانه و تعالی بر قدر آن دل وی کور کند و هرکه اندر دنیا زاهد بود وامل کوتاه کند حق سبحانه و تعالی وی را علمی بخشد، بی آن که از کسی بیاموزد و راه به وی نماید بی آن که دلیل اندر میان باشد». و یک روز رسول (ص) بیرون آمد. ابی عبیده جراح از بحرین آمده بود و مالی آورده بود و انصار شنیده بودند. در نماز بامداد زحمت دادند. چون از نماز سلام بداد، همه اندر پیش وی ایستادند. رسول (ص) تبسمی کرد و گفت، «مگر شنیده اید که مالی رسیده است؟» گفتند، «آری» گفت، «بشارت باد شما را که کارها خواهد بود که بر آن شاد شوید و من بر شما از درویشی نترسم. از آن همی ترسم که دنیا بر شما ریزند، چنان که بر کسانی ریختند که پیش از شما بودند و آنگاه اندر آن مناقشت کنید، چنان که ایشان کردند و هلاک شوید، چنان که ایشان شدند». و گفت، «دل به هیچ گونه به یاد دنیا مشغول مدارید که از ذکر دنیا نهی کرده اند».

انس می گوید، «رسول (ص) را شتری بود که آن غضبا گفتندی و هیچ شتر با او ندویدی. یک روز اعرابی ای شتری آورده بود و با آن بدوانید و اندر پی اش شد. مسلمانان غمناک شدند. رسول (ص) گفت، «حق است بر خدای تعالی که هیچ چیز اندر دنیا برنکشد که نه آن را خوار گرداند و گفت: پس از این دنیا روی به شما نهد و دین شما را بخورد چنان که آتش هیزم خورد».

و عیسی (ع) همی گوید، «دنیا را به خدایی مگیرید تا شما را به بندگی نگیرد و گنج چنان نهید که از وی نترسید و به نزدیک آن نهید که ضایع نکند که گنج دنیا از آفت دور نبود و گنجی که برای حق تعالی نهید ایمن باشد». و گفت، «دنیا و آخرت ضد یکدیگرند. چندان که این را خشنود کنی آن ناخشنود گردد».

و عیسی (ع) گفت، «یا حواریان من! دنیا اندر پیش شما اندر خاک افکندم. وی را بازمگیرید که از پلیدی دنیا یکی آن است که معصیت حق تعالی جای دوری نرود و دیگر پلیدی وی آن است که به آخرت نرسد تا به ترک او نگویید. پس بیرون گذرید از دنیا و به عمارت وی مشغول مشوید و بدانید که سر همه خطاها دوستی دنیاست. و گفت، «چنان که آب و آتش اندر یک جای قرار نگیرد، دوستی دنیا و آخرت اندر یک دل جمع نیابد».

و عیسی (ع) را گفتند، چرا جامه نکنی؟» گفت، «کهنه دیگران مرا کفایت بود». یک روز باران و رعد وی را بگرفت. تا همی دوید تا جایی جوید، خیمه ای دید آنجا شد. زنی دید، بگریخت، غاری بود، آنجا شد. شیری دید اندر آنجا، بگریخت. گفت، «بارخدایا! هرچه آفریده ای وی را آرامگاهی است مگر مرا». وحی آمد به وی که آرامگاه تو مستقر رحمت من است یعنی بهشت. اندر بهشت چارصد حور را جفت تو خواهم کرد که همه را به دست لطف خویش آفریده ام و چهار هزار سال عروس تو خواهد بود و هر روزی چند عمر دنیا، و منادی را برنمایم تا ندا کند که کجا اندر زاهدان دنیا تا همه بیایند و عروس عیسی را ببینند».

و یک بار عیسی (ع) با حواریان به شهری بگذشت. اهل آن شهر همه مرده و اندر میان راه افتاده. گفت، «یا قوم! این همه در خشم خدای سبحانه مرده اند و اگر نه اندر زیر خاک بودندی». گفتند، «خواهیم که بدانیم تا سبب آن چه بوده است. آن شب عیسی (ع) بر سر بالایی رفت و آواز داد که با اهل شهر. یکی جواب داد که لبیک یا روح الله. گفت، «قصه شما چیست؟» گفت، «شب به سلامت بودیم. بامداد در این عذاب افتادیم». گفت، «چرا؟» گفت، «برای آن که دنیا دوست داشتیم و اصل معصیت را اطاعت داشتیم». گفت، «دنیا را چگونه دوست داشتید؟» گفت، «چنان که کودک مادر را. چون بیامدی شاد می شدیم و چون برفتی غمناک می شدیم». گفت، «دیگران چرا جواب ندادند؟» گفت، «ایشان هر یکی لگامی از آتش در دهان دارند». گفت، «تو چون نداری؟» جواب داد، «من اندر میان ایشان بودم لیکن نه از ایشان بودم. چون عذاب بیامد من نیز در عذاب بماندم و اکنون بر کنار دوزخم. ندانم نجات یابم یا نه».

عیسی (ع) گفت، «یا حواریان! نان جو و نمک درشت و جامه پلاس و خوابگاه اندر مزبله بسیار بهتر بود یا عافیت دنیا و آخرت». و گفت، «بسنده کنید با دنیایی اندک با سلامت دین، چنان که دیگران بسنده کردند به دین اندک با سلامت دنیا». و گفت، «یا کسانی که دنیا طلب می کنید تا مزد کنید. اگر از دنیا دست بدارید مزد بسیار یابید و بیشتر بود».

و سلیمان بن داوود (ع) روزی همه شد در موکبی عظیم و مرغان هوا و دیو و پری همه اندر خدمت وی همی شدند. به عابدی از عباد بنی اسرائیل بگذشت. گفت، «یا بن داوود! خدای سبحانه و تعالی تو را ملکی عظیم داده است». گفت، «ای عابد! یک تسبیح اندر صحیفه مومنی بهتر از هرچه فرا ابن داوود داده اند که آن تسبیح بماند و این مملکت نماند».

و اندر خبر است که آدم (ع) چون گندم بخورد قضای حاجت پدید آمد، جایی همی جست که آنجا بنهد. حق سبحانه و تعالی فرشته ای فرستاد که چه همی جویی؟ گفت، «این که اندر شکم دارم همی خواهم که جایی نهم». و اندر هیچ طعام بهشت این ثفل ننهاده بودند مگر در گندم. گفت، «بگوی تا کجا بنهی. بر عرش یا بر کرسی یا اندر جویها و زیر درختان بهشت؟ بر و به دنیا شو که جای پلیدیها آن است». و در خبر است که جبرئیل (ع) فرا نوح (ع) گفت، «یا نوح! دنیا را چون یافتی با این عمر دراز؟» گفت، «چون خانه ای که دو در دارد، به یکی اندر شدم و به دیگری بیرون شدم».

و عیسی (ع) را گفتند ما را چیزی آموز که حق سبحانه و تعالی ما را دوست گیرد، گفت، «دنیا را دشمن گیرید تا حق تعالی شما را دوست گیرد».

این قدر اخبار در مذمت دنیا اکتفا کنیم.

اما آثار: علی بن ابی طالب کرم الله وجهه همی گوید، «هرکه شش چیز به جای آورد هیچ باقی نگذاشت اندر طلب بهشت و گریختن از دوزخ: اول آن که حق سبحانه و تعالی را و طاعت وی را دوست داشت. دوم شیطان را بدانست و به مخالفت وی برخاست. سیم حق بدانست که کدام است و دست اندر وی زد. چهارم باطل بدانست که کدام است و دست از وی بداشت. پنجم دنیا را بدانست و بینداخت. ششم آخرت را بدانست و اندر طلب وی ایستاد». و یکی از حکما همی گوید، «هرچه از دنیا به تو دهند پیش از تو کسی داشته باشد و پس از تو کسی خواهد داشت. دل بر آن چه نهی که نصیب از دنیا چاشتی و شامی بیش نیست. برای این مقدار خود را هلاک مکن و از دنیا به جملگی روزه گیر و در آخرت بگشای که سرمایه دنیا هواست و سود وی هاویه است».

و یکی ابوحازم را گفت، «چه کنم که دنیا را دوست دارم تا دوستی آن از من بشود؟» گفت، «هرچه به دست آری از حلال به دست آر و به حلال خرج کن که دوستی وی تو را زیان ندارد». و این به حقیقت از آن گفته اند که دانسته اند که چون چنین کند خود دنیا بر وی منغص شود و اندر دل وی ناخوش شود. یحیی بن معاذ گوید، «دنیا دکان شیطان است. از دکان وی هیچ برمگیر اگر چه اندر تو آویزد». فضیل همی گوید، «اگر دنیا از زر بودی و فانی و آخرت از سفال بودی و باقی، واجب بودی بر عاقل که سفال باقی دوست تر داشتی از زر فانی. فکیف چون سفال فانی دنیاست و زر باقی آخرت؟»

و ابوحازم می گوید که حذر کنید از دنیا که شنیده ام که هرکه دنیا را بزرگ دارد، در قیامت او را بدارند و بر سر او منادی می کنند که این آن است که چیزی که حق تعالی حقیر داشت او بزرگ داشته است. ابن مسعود می گوید، «هرکه در دنیا مهمان است و هرچه به اوست عاریت است و مهمان جز رفتن و عاریت را جز بازستدن عاقبتی دیگر نباشد». لقمان پسر خود را گفت، «ای پسر! دنیا به آخرت فروش تا هردو سود کنی و آخرت را به دنیا مفروش که هردو زیان کنی».

ابو امامه باهلی گوید که چون رسول (ص) را به پیغمبری فرستادند، لشکر ابلیس وی را گفتند چنین پیغمبری بزرگوار میان خلق آمد. گفت دنیا دوست دارند؟ گفتند دارند. گفت باک مدارید اگر چه بت نپرستند که من به دوستی دنیا ایشان را بر آن دارم که هرچه ستانند و هرچه دهند ناحق دهند و هرچه نگاه دارند نه به حق نگاه دارند، و همه شرها تبع این سه کار است. و فضیل رحمهم الله می گوید، «اگر همه دنیا به من دهند حلال بی حساب، ننگ دارم از وی چنان که شما از مردار ننگ دارید».

ابو عبیده جراح رحمهم الله امیر شام بود. چون عمر رضی الله عنه آنجا رسید اندر خانه وی هیچ چیز ندید مگر شمشیری و سپری و رحلی. گفت، «چرا در خانه خنوری نساختی؟» گفت، «آنجا که ما می رویم این کفایت است یعنی به گور». و حسن بصری به عمر عبدالعزیز نامه ای بنوشت و بیش از این ننوشت که آن روز آمده گیر که بازپسین کسی که بر وی مرگ نوشته اند بمیرد. وی جواب بازنوشت که روزی آمده گیر که گوئیا که خود هرگز دنیا نبوده است و آخرت همیشه بوده است. و در اثر است که عجب است از کسی که بیند که دنیا با هیچ کس قرار نمی گیرد، دل بر وی چگونه نهد؟ و عجب از کسی که داند که گور حق است، دل چگونه از وی مشغول دارد؟ و عجب از کسی که داند دوزخ حق است چگونه خندد؟ و عجب از کسی که داند که قدر حق است. دل به روزی چگونه مشغول دارد؟

داوود طایی رحمهم الله گفت، «آدمی توبه و طاعت روز بازپس افگند. راست گویی بیگار می کند تا منفعت آن«دیگری را خواهد بود».

حسن بصری رحمهم الله همی گوید، «هیچ کس از دنیا نشود که نه به وقت مرگ سه حسرت حلق وی نگیرد یکی آن که جمع کرد سیر نشد و آنچه امید همی داشت بدان نرسید و زاد آخرت چنان که بایست نساخت. و محمد بن المنکدر رحمهم الله گوید، «اگر کسی همه عمر به روز روزه باشد و شب به نماز بود و فریضه حج و غزا بگذارد و در قیامت وی را گویند که این آن است که آنچه حق تعالی حقیر داشته بود وی عظیم داشت، کار وی چگونه بود و کیست از ما که نه چنان است، از آن که گناه بسیار داریم و در فرایض مقصرانیم؟» و گفته اند، «دنیا سرای ویران است و ویران تر از آن دل کسی که به طلب وی مشغول است. و بهشت سرای آبادان است و آبادانتر از آن دل کسی که به طلب وی مشغول است».

ابراهیم ادهم رحمهم الله یکی را گفت، «درمی دوست داری اندر خواب یا دیناری اندر بیداری؟» گفت، «دیناری اندر بیداری». گفت، «دروغ گویی که دنیا خواب است و آخرت بیداری و تو آنچه در دنیاست دوست تر داری». و یحیی بن معاذ رحمهم الله گوید، «عاقل آن است که سه کار بکند از دنیا دست بدارد پیش از آن که دنیا دست از وی بدارد و گور عمارت کند پیش از آن که به گور شود و از حق سبحانه و تعالی خشنودی طلب کند پیش از آن که وی را بیند». و گفت، «شومی دنیا به آن درجه است که آرزوی آ« از خدای سبحانه و تعالی مشغول کند تا بی آفت وی چه رسد؟» بکر بن عبدالله گوید، «هرکه خواهد خود را به دنیا از دنیا پاک کند، چنان باشد که آتش به دوزخ خشک فرو کند و این دشوار باشد».

علی بن ابیطالب (ع) همی گوید، «دنیا شش چیز است: خوردنی و آشامیدنی و بوئیدنی و پوشیدنی و برنشستنی و به نکاح خواستنی. شیرین خوردنیها انگبین است و آن از دهن مگسی است و شریفترین آشامیدنی آب است و خاص و عام اندر وی برابرند و شریفترین پوشیدنیها حریر است و آن بافته کرمی است و شریفترین بویها مشک است و آن از خون آهویی است و شریفترین برنشستنی اسب است و همه مردان را بر پشت وی کشند و عظیمترین شهوتها زنان است و حاصل آن شاشدانی است که به شاشدانی می رسد. زن از خویشتن هرچه نیکوتر همی آراید و تو هرچه زشت تر از وی همی طلبی.

و عمر عبدالعزیز رضی الله عنه همی گوید، «ای مردمان! شما را برای کاری آفریده اند. اگر بدان ایمان ندارید کافرید و اگر ایمان دارید و آسان فرا گرفته اید احمقید و شما را برای جاوید بودن آفریده اند ولیکن از سرایی به سرایی خواهند برد.

بخش ۴۶ - اصل پنجم: بدان که دنیا سر همه شرهاست و دوستی وی اصل همه معصیتهاست. و چه باشد از آن بدتر که دشمن حق تعالی و دشمن دوستان حق سبحانه و تعالی بود و دوست دشمنان خدای بود. اما دشمنی به حق تعالی بدان کند که راه حق تعالی بر بندگان بزند تا به وی نرسند و دشمنی با دوستان خدا به آن کند که خویشتن را جلوه همی کند و در چشم ایشان همی آراید تا در صبر از وی شربتهای تلخ همی خورند و رنج آن همی کشند. و اما دوستی با دشمنان حق سبحانه و تعالی بدان کند که ایشان را به مکر و حیلت به دوستی خویش می کشد و چون عاشق وی شدند از ایشان دور همی شود و به دست دشمنان ایشان می شود. و مثل او چون زن نابکار است که مرد به مرد همی گردد تا در این جهان گاهی در تحمل رنج با وی بُوَند و ترتیب اسباب وی باشند و گاهی اندر فراق و حسرت وی و در آخرت خشم سبحانه و تعالی و عذاب وی همی بینند.بخش ۴۸ - پیدا کردن حقیقت دنیای مذموم: بدان که این فصل در عنوان «معرفت دنیا» بگفته ایم و اینجا این مقدار بباید گفت که رسول (ص) گفته است که دنیا و هرچه در دنیاست ملعون است، الا آنچه از وی برای خدای سبحانه و تعالی است. و بباید دانست که آن چیست که برای خدای است که آن مذموم نیست و آنچه بیرون از آن است همه ملعون است و دوستی وی است که سر همه گناهان است؟ پس بدان که هرچه اندر دنیاست سه قسم است:

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

بدان که رسول (ص) روزی به گوسفند مرده ای بگذشت. گفت، «ببینید که این مردار چگونه خوار است که کسی به وی ننگرد! بدان خدای که نفس محمد به دست قدرت وی است که دنیا بر حق سبحانه و تعالی خوارتر از این است و اگر نزدیک وی دنیا را بر پشه ای محل بودی، هیچ کافر را شربتی آب ندادی» و گفت، «دوستی دنیا سر همه گناهان است» و گفت، «دنیا ملعون است و هرچه دروست ملعون است، الا آنچه برای حق سبحانه تعالی باشد» و گفت، «هرکه دنیا را دوست دارد آخرت به زیان آورد و هرکه آخرت را دوست دارد دنیا را به زیان آورد، پس آنچه بماند اختیار کند بر آنچه نماند».
هوش مصنوعی: پیامبر اسلام (ص) روزی از کنار یک گوسفند مرده گذشت و گفت که ببینید این موجود مرده چقدر مورد بی‌توجهی قرار گرفته است. سپس افزود که به خدایی که جان محمد در دست قدرت اوست، دنیا حتی از این مرده نیز خوارتر است و اگر دنیا در مقایسه با پشه‌ای بود، هیچ کافری را یک جرعه آب هم نمی‌داد. او همچنین بیان کرد که دوست داشتن دنیا منجر به همه گناهان است و دنیا و هرچه در آن است ملعون است، جز آنچه برای خداوند عز و جل باشد. در نهایت گفت که هر کسی دنیا را دوست داشته باشد، آخرت را به خطر می‌اندازد و برعکس. پس بر انسان لازم است که آنچه پایدار است را انتخاب کند به جای آنچه زودگذر است.
و زید بن ارقم همی گوید، «با ابوبکر رضی الله عنه بودم، وی را آب آوردند با انگبین شیرین کرده. چون به دهان نزدیک برد بازگرفت و بگریست بسیار، چنان که همه بگریستیم. چون خاموش شد دلیری نیافت کسی که پرسیدی. چون چشم بسترد گفتند: یا خلیفه رسول الله چه بود؟ گفت، یک روز با رسول (ص) نشسته بودیم. دیدم که به دست چیزی را از خود دور همی کرد. و هیچ چیز ندیدم. گفتم: یا رسول الله! آن چیست؟ گفت: دنیاست که خویشتن را بر من عرضه همی کند. باز آمد و گفت: اگر تو جستی از من، کسانی که پس از تو باشند نجهند. اکنون ترسیدم که دنیا مرا یافت. ترک کردم و بگریستم».
هوش مصنوعی: زید بن ارقم می‌گوید: «در کنار ابوبکر بودم که آب با عسل برایش آوردند. وقتی لیوان را نزدیک دهانش بردند، ناگهان عقب کشید و بسیار گریست به طوری که همه ما نیز گریستیم. بعد از اینکه آرام شد، هیچ‌کس جرات نکرد از او سؤالی بپرسد. هنگامی که چشمانش را بستند، گفتند: ای خلیفه پیامبر خدا، چه اتفاقی افتاد؟ او پاسخ داد: یک روز در کنار پیامبر نشسته بودم و دیدم که با دستش چیزی را از خود دور می‌کند و هیچ چیزی نمی‌دیدم. از ایشان پرسیدم: یا رسول الله! آن چیست؟ ایشان فرمودند: این دنیا است که خود را به من عرضه می‌کند. سپس افزودند: اگر تو از من دور شویا، کسانی که بعد از تو خواهند آمد، از آن نخواهند گریخت. حالا من ترسیدم که دنیا به من نزدیک شده و به همین دلیل گریه کردم.»
و گفت رسول (ص)، «حق سبحانه و تعالی هیچ چیز نیافرید بر روی زمین دشمن تر بر وی از دنیا و تا دنیا آفرید، هرگز به وی ننگریست». و گفت، «دنیا سرای بی سرایان است و مال بی مالان است و جمع کسی کند که اندر وی عقل نیست و دشمنی اندر طلب وی کسی کند که بی علم باشد و حسد بر وی کسی برد که بی فقه باشد و طلب وی کسی کند که بی یقین است».
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرمودند: «خداوند هیچ چیز را در روی زمین بیش از دنیا دشمن نمی‌داند و از زمانیکه دنیا خلق شده، هرگز به آن توجه نکرده است». ایشان همچنین فرمودند: «دنیا، خانه‌ای برای بی‌خانه‌ها و مالی برای بی‌مالان است. دنیا کسانی را جمع می‌کند که عقل ندارند، و کسی که به دنبال آن می‌رود، عالمانه رفتار نمی‌کند. حسد نسبت به دنیا از سوی افرادی است که آگاهی کافی ندارند، و کسانی که به دنبال آن می‌روند، در یقین خود ضعیف هستند».
و گفت، «هرکه بامداد برخیزد و بیشتر همت وی بر دنیا باشد وی نه از دوستان خدای تعالی است، و چهار خصلت ملازم دل وی باشد: اندوهی که بریده نشود و شغلی که از آن فارغ نگردد و درویشی ای که هرگز به توانگری نرسد و امیدی که هرگز به نهایت نرسد» و به بوهریره گوید، «یک روز رسول (ص) فرمود: خواهی که دنیا به جملگی به تو نمایم؟ و مرا دست بگرفت و به سر سرگین دانی برد که اندر وی استخوان مردم و استخوان چهارپای و خرقه پاره ها و پلیدیهای مردم بود و گفت: یا اباهریره! این سرهای پرحرص و آز بوده است همچون سرهای شما و امروز کله سراست بی پوست و زود خاکستر شود و این نجاستها طعامهای الوان است که به جهد بسیار به دست آوردند و چنین بینداختند که هم از وی می گریزند و این خرقه ها جامه تجمل ایشان است که باد می برد و این استخوان ستوران و مرکب ایشان است که بر پشت ایشان گرد جهان همی گردیدند. این است جمله دنیا. هرکه بر دنیا همی گرید جای گریستن است». پس هرکه حاضر بودند همه بگریستند و رسول (ص) گفت، «دنیا را تا بیافریده اند میان آسمان و زمین بیاویخته اند که حق تعالی در وی ننگریسته است و در قیامت گوید مرا به کمترین بندگام خویش ده. گوید خاموش ای ناچیز! نپسندیدم در دنیا که تو کسی را باشی. امروز پسندم؟» و گفت (ص)، «روز قیامت گروهی همی آیند کردارهای ایشان چند کوههای تهامه همه به دوزخ فرستند». گفتند، «یا رسول الله! همه اهل نماز باشند!» گفت، «نماز کنند و روزه دارند و شب نیز بی خواب باشند ولکن چون از دنیا چیزی یابند در وی جهند».
هوش مصنوعی: حضرت محمد (ص) فرمودند که هرکس صبح زود بیدار شود و تمام همت او معطوف به دنیا باشد، در شمار دوستان خداوند نخواهد بود. او چهار صفت را در دل خود خواهد داشت: اندوهی که هرگز پایان نمی‌پذیرد، مشغله‌ای که به آن پایان نمی‌دهد، فقر و درویشی که هیچ‌گاه به توانگری نمی‌رسد و امیدی که هیچ‌گاه به نتیجه نخواهد رسید. آن‌گاه پیامبر (ص) به بوهریره فرمود: یک روز من دنیا را به تمام معنا به تو نشان می‌دهم و او را به مکانی برد که در آن استخوان‌های انسان‌ها و چهارپایان و زباله‌ها وجود داشت. او گفت که این سرهای حریص و طماع که اکنون در این مکان هستند، روزی همچون سرهای شما بودند و اکنون بی‌پوست و زود خاک می‌شوند. او ادامه داد که این زباله‌ها به نوعی غذاهایی بود که با زحمت بسیار به دست آورده شده بود و سرانجام به دور انداخته شده‌اند. حضرت محمد (ص) اظهار کردند که دنیا را میان آسمان و زمین آویزان کرده‌اند و خداوند در آن نمی‌نگرد. در روز قیامت، خداوند به او دستور می‌دهد که کمترین بندگانش را به او بدهد، و او می‌گوید که در دنیا دوست نداشتم تو کسی باشی. اما در قیامت خداوند می‌فرماید که افرادی به جهنم فرستاده خواهند شد، حتی اگر اهل نماز و روزه و شب‌زنده‌داری باشند، زیرا زمانی که در دنیا چیزی به دست می‌آورند، در آن غرق می‌شوند.
روزی رسول (ص) بیرون آمد و صحابه را گفت، «کیست از شما که خواهد که نابینا نباشد و حق تعالی وی را نابینا نگرداند؟ بدانید هرکه اندر دنیا رغبت کند و امید دراز فرا کشد، حق سبحانه و تعالی بر قدر آن دل وی کور کند و هرکه اندر دنیا زاهد بود وامل کوتاه کند حق سبحانه و تعالی وی را علمی بخشد، بی آن که از کسی بیاموزد و راه به وی نماید بی آن که دلیل اندر میان باشد». و یک روز رسول (ص) بیرون آمد. ابی عبیده جراح از بحرین آمده بود و مالی آورده بود و انصار شنیده بودند. در نماز بامداد زحمت دادند. چون از نماز سلام بداد، همه اندر پیش وی ایستادند. رسول (ص) تبسمی کرد و گفت، «مگر شنیده اید که مالی رسیده است؟» گفتند، «آری» گفت، «بشارت باد شما را که کارها خواهد بود که بر آن شاد شوید و من بر شما از درویشی نترسم. از آن همی ترسم که دنیا بر شما ریزند، چنان که بر کسانی ریختند که پیش از شما بودند و آنگاه اندر آن مناقشت کنید، چنان که ایشان کردند و هلاک شوید، چنان که ایشان شدند». و گفت، «دل به هیچ گونه به یاد دنیا مشغول مدارید که از ذکر دنیا نهی کرده اند».
هوش مصنوعی: روزی پیامبر (ص) بیرون آمد و به یارانش گفت: «آیا کسی از شما هست که دوست داشته باشد نابینا نباشد و خداوند او را نابینا نکند؟ بدانید هر که در دنیا به چیزهای آن رغبت کند و امیدهای دراز بکشد، خدا دل او را به اندازه این خواسته کور خواهد کرد. و هر کس از دنیا زاهد باشد و امیدهای خود را کوتاه کند، خداوند به او علمی خواهد بخشید بدون اینکه از کسی بیاموزد یا کسی راهی به او نشان دهد.» یک روز پیامبر (ص) دوباره بیرون آمد و ابی عبیده جراح که از بحرین آمده بود و مالی را به همراه آورده بود، توجه انصار را جلب کرد. در نماز صبح، انصار به سختی نیاز را به او رساندند. وقتی از نماز فارغ شد، همه در پیش او ایستادند. پیامبر (ص) لبخندی زد و گفت: «آیا خبر رسیده که مالی به شما رسیده است؟» آنها پاسخ دادند: «بله.» پیامبر (ص) فرمود: «به شما بشارت می‌دهم که کارهایی خواهد بود که شما را شاد خواهد کرد و من از فقر بر شما نمی‌ترسم. آنچه مرا نگران می‌کند این است که دنیا بر شما بریزد، همانطور که بر کسانی که پیش از شما بودند، ریخت و سپس شما نیز در آن متنازع شوید، چنان که آنها این کار را کردند و متضرر شوید، همچنان که آنها شدند.» و گفت: «دل خود را به هیچ نحوی با یاد دنیا مشغول نکنید، چرا که از یاد دنیا نهی شده‌اید.»
انس می گوید، «رسول (ص) را شتری بود که آن غضبا گفتندی و هیچ شتر با او ندویدی. یک روز اعرابی ای شتری آورده بود و با آن بدوانید و اندر پی اش شد. مسلمانان غمناک شدند. رسول (ص) گفت، «حق است بر خدای تعالی که هیچ چیز اندر دنیا برنکشد که نه آن را خوار گرداند و گفت: پس از این دنیا روی به شما نهد و دین شما را بخورد چنان که آتش هیزم خورد».
هوش مصنوعی: انس می‌گوید که رسول خدا (ص) شتری داشت که با صدای بلند نعره می‌کشید و هیچ شتری به او نمی‌رسید. یک روز، یک اعرابی شتری را آورد و با آن شتابان فرار کرد و مسلمانان از این بابت ناراحت شدند. رسول خدا (ص) فرمودند: «حق بر خداوند است که هیچ چیزی در دنیا نتواند از او فرار کند و هر آنچه که به دست می‌آورید، در نهایت خوار خواهد شد؛ زیرا دنیا به شما روی خواهد آورد و دین شما را خواهد بلعید مانند اینکه آتش هیزم را می‌خورد».
و عیسی (ع) همی گوید، «دنیا را به خدایی مگیرید تا شما را به بندگی نگیرد و گنج چنان نهید که از وی نترسید و به نزدیک آن نهید که ضایع نکند که گنج دنیا از آفت دور نبود و گنجی که برای حق تعالی نهید ایمن باشد». و گفت، «دنیا و آخرت ضد یکدیگرند. چندان که این را خشنود کنی آن ناخشنود گردد».
هوش مصنوعی: عیسی (ع) می‌گوید که دنیا را به عنوان خدایی قبول نکنید تا شما را به بندگی خودش نکشاند. همچنین، گنجی را بگذارید که از آن نترسید و آن را در جایی قرار دهید که از بین نرود، چرا که گنج دنیوی همیشه در معرض خطر و آسیب است، اما گنجی که برای خداوند قرار داده می‌شود ایمن خواهد بود. او همچنین بیان می‌کند که دنیا و آخرت در تضاد با یکدیگر هستند؛ به طوری که وقتی یک طرف را راضی کنید، طرف دیگر ناخشنود خواهد شد.
و عیسی (ع) گفت، «یا حواریان من! دنیا اندر پیش شما اندر خاک افکندم. وی را بازمگیرید که از پلیدی دنیا یکی آن است که معصیت حق تعالی جای دوری نرود و دیگر پلیدی وی آن است که به آخرت نرسد تا به ترک او نگویید. پس بیرون گذرید از دنیا و به عمارت وی مشغول مشوید و بدانید که سر همه خطاها دوستی دنیاست. و گفت، «چنان که آب و آتش اندر یک جای قرار نگیرد، دوستی دنیا و آخرت اندر یک دل جمع نیابد».
هوش مصنوعی: عیسی (ع) به حواریونش گفت: «ای حواریان من! دنیا را در برابر خودتان در نظر بگیرید و آن را زیر پا بیندازید. سعی کنید از آن فاصله بگیرید، زیرا یکی از پلیدی‌های دنیا این است که از معصیت خداوند دور نمی‌شود و دیگری این است که شما را از آخرت باز می‌دارد و باعث می‌شود نتوانید به او برسید. پس از دنیا دوری کنید و به ساختن آخرت خود بپردازید و بدانید که منشا تمامی خطاها، دوستی با دنیاست. همچنین گفت که مانند آب و آتش که نمی‌توانند در یک جا قرار بگیرند، دوستی با دنیا و آخرت نیز نمی‌تواند در یک دل جمع شود.»
و عیسی (ع) را گفتند، چرا جامه نکنی؟» گفت، «کهنه دیگران مرا کفایت بود». یک روز باران و رعد وی را بگرفت. تا همی دوید تا جایی جوید، خیمه ای دید آنجا شد. زنی دید، بگریخت، غاری بود، آنجا شد. شیری دید اندر آنجا، بگریخت. گفت، «بارخدایا! هرچه آفریده ای وی را آرامگاهی است مگر مرا». وحی آمد به وی که آرامگاه تو مستقر رحمت من است یعنی بهشت. اندر بهشت چارصد حور را جفت تو خواهم کرد که همه را به دست لطف خویش آفریده ام و چهار هزار سال عروس تو خواهد بود و هر روزی چند عمر دنیا، و منادی را برنمایم تا ندا کند که کجا اندر زاهدان دنیا تا همه بیایند و عروس عیسی را ببینند».
هوش مصنوعی: عیسی (علیه‌السلام) به او گفتند: «چرا لباس نپوشیده‌ای؟» او جواب داد: «لباس کهنه دیگران برای من کافی است.» روزی باران و رعد او را گرفت و او شروع به دویدن کرد تا جایی پیدا کند. در این حین، خیمه‌ای دید و به آنجا رفت. زنی را در آنجا دید و او فرار کرد. سپس به غاری پناه برد و در آنجا شیری دید که باز هم فرار کرد. در آن لحظه گفت: «بار خدایا! هر چیزی که آفریده‌ای، برایش مکانی است به جز من.» در این هنگام وحی الهی به او رسید که: «آرامگاه تو جای رحمت من است، یعنی بهشت. من در بهشت چهارصد حور را برای تو جفت خواهم کرد که همه را به لطف خود آفریده‌ام و این حور عروس تو خواهد بود و چهار هزار سال به عنوان عروس تو خواهد بود. هر روزی چند سال از عمر دنیا می‌گذرد و منادی را به صدا در می‌آورم تا ندا دهد که کجای زاهدان دنیا هستند تا همه بیایند و عروس عیسی را ببینند.»
و یک بار عیسی (ع) با حواریان به شهری بگذشت. اهل آن شهر همه مرده و اندر میان راه افتاده. گفت، «یا قوم! این همه در خشم خدای سبحانه مرده اند و اگر نه اندر زیر خاک بودندی». گفتند، «خواهیم که بدانیم تا سبب آن چه بوده است. آن شب عیسی (ع) بر سر بالایی رفت و آواز داد که با اهل شهر. یکی جواب داد که لبیک یا روح الله. گفت، «قصه شما چیست؟» گفت، «شب به سلامت بودیم. بامداد در این عذاب افتادیم». گفت، «چرا؟» گفت، «برای آن که دنیا دوست داشتیم و اصل معصیت را اطاعت داشتیم». گفت، «دنیا را چگونه دوست داشتید؟» گفت، «چنان که کودک مادر را. چون بیامدی شاد می شدیم و چون برفتی غمناک می شدیم». گفت، «دیگران چرا جواب ندادند؟» گفت، «ایشان هر یکی لگامی از آتش در دهان دارند». گفت، «تو چون نداری؟» جواب داد، «من اندر میان ایشان بودم لیکن نه از ایشان بودم. چون عذاب بیامد من نیز در عذاب بماندم و اکنون بر کنار دوزخم. ندانم نجات یابم یا نه».
هوش مصنوعی: عیسی (ع) همراه با حواریان خود به یک شهر رفت که همه اهالی آن مرده بودند. او گفت: «ای مردم! این افراد به خاطر غضب خداوند مرده‌اند و اگر غیر از این بود، زیر خاک نمی‌بودند.» اهالی شهر از او خواستند که علت این وضعیت را بفرماید. عیسی بر بلندی رفت و از اهل شهر صدا زد. یکی از آن‌ها پاسخ داد: «لبیک، ای روح الله!» عیسی پرسید: «داستان شما چیست؟» فرد جواب داد: «ما شب را به خوبی گذراندیم و صبح در این عذاب گرفتار شدیم.» عیسی پرسید: «چرا این‌طور شد؟» او گفت: «چون دنیا را دوست داشتیم و به معصیت‌ها تن دادیم.» عیسی پرسید: «چگونه دنیا را دوست داشتید؟» پاسخ داد: «چنان که کودک، مادرش را دوست دارد. وقتی دنیا نزد ما می‌آمد، شاد می‌شدیم و وقتی دور می‌شد، غمگین می‌شدیم.» عیسی از او پرسید: «چرا دیگران پاسخی ندارند؟» او گفت: «هر کدام از آن‌ها لگامی از آتش در دهان دارند.» عیسی پرسید: «و تو چرا چنین نیستی؟» فرد جواب داد: «من در میان آنان بودم اما از آنان نبودم. وقتی عذاب آمد، من نیز تحت تأثیر آن قرار گرفتم و اکنون در کنار عذابم هستم و نمی‌دانم آیا نجات می‌یابم یا نه.»
عیسی (ع) گفت، «یا حواریان! نان جو و نمک درشت و جامه پلاس و خوابگاه اندر مزبله بسیار بهتر بود یا عافیت دنیا و آخرت». و گفت، «بسنده کنید با دنیایی اندک با سلامت دین، چنان که دیگران بسنده کردند به دین اندک با سلامت دنیا». و گفت، «یا کسانی که دنیا طلب می کنید تا مزد کنید. اگر از دنیا دست بدارید مزد بسیار یابید و بیشتر بود».
هوش مصنوعی: عیسی (ع) به حواریونش گفت که نان جو و نمک درشت و زندگی ساده در کنار زباله‌ها بسیار بهتر از نعمت‌های دنیا و آخرت است. او تأکید کرد که باید به زندگی ساده با دین سالم قناعت کرد، همان‌طور که دیگران به زندگی سهل و آسوده با دین ضعیف قناعت کرده‌اند. او همچنین به کسانی که به دنبال دنیا هستند گفت که اگر از پی این امور دست بردارند، پاداش‌های بیشتری خواهند یافت.
و سلیمان بن داوود (ع) روزی همه شد در موکبی عظیم و مرغان هوا و دیو و پری همه اندر خدمت وی همی شدند. به عابدی از عباد بنی اسرائیل بگذشت. گفت، «یا بن داوود! خدای سبحانه و تعالی تو را ملکی عظیم داده است». گفت، «ای عابد! یک تسبیح اندر صحیفه مومنی بهتر از هرچه فرا ابن داوود داده اند که آن تسبیح بماند و این مملکت نماند».
هوش مصنوعی: سلیمان بن داوود (ع) روزی در حال گذر از میان گروهی بزرگ بود که پرندگان آسمان و دیوان و پری‌ها همه در خدمت او بودند. او به عابدی از عابدان قوم بنی‌اسرائیل برخورد کرد و آن عابد به او گفت: «ای پسر داوود! خداوند تو را سلطنت بزرگی عطا کرده است.» سلیمان پاسخ داد: «ای عابد! یک ذکری که در دل مؤمنی جاری شود، از هر آنچه به ابن داوود داده‌اند، ارزشمندتر است چون آن ذکر باقی می‌ماند اما این سلطنت زودگذراست.»
و اندر خبر است که آدم (ع) چون گندم بخورد قضای حاجت پدید آمد، جایی همی جست که آنجا بنهد. حق سبحانه و تعالی فرشته ای فرستاد که چه همی جویی؟ گفت، «این که اندر شکم دارم همی خواهم که جایی نهم». و اندر هیچ طعام بهشت این ثفل ننهاده بودند مگر در گندم. گفت، «بگوی تا کجا بنهی. بر عرش یا بر کرسی یا اندر جویها و زیر درختان بهشت؟ بر و به دنیا شو که جای پلیدیها آن است». و در خبر است که جبرئیل (ع) فرا نوح (ع) گفت، «یا نوح! دنیا را چون یافتی با این عمر دراز؟» گفت، «چون خانه ای که دو در دارد، به یکی اندر شدم و به دیگری بیرون شدم».
هوش مصنوعی: داستانی نقل شده است که زمانی که حضرت آدم (ع) گندم خورد، نیاز به دستشویی پیدا کرد و به دنبال جایی می‌گشت تا نیازش را برطرف کند. خداوند فرشته‌ای فرستاد و از او پرسید که به دنبال چه چیزی است. آدم پاسخ داد که می‌خواهد جایی برای آنچه در شکمش دارد بیابد. هیچ‌یک از غذاهای بهشتی برای این کار مناسب نبودند بجز گندم. فرشته به او گفت که بگوید کجا می‌خواهد این کار را انجام دهد؛ آیا بر عرش، بر کرسی، در جوی‌ها یا زیر درختان بهشت؟ به او خاطرنشان کرد که باید به دنیا برود چون آنجا مکان پلیدی‌ها است. همچنین در داستانی دیگر، جبرئیل (ع) از نوح (ع) پرسید که زندگی در دنیا را چگونه دیده است. نوح پاسخ داد که زندگی در دنیا همانند خانه‌ای است که دو در دارد، از یک در وارد می‌شوی و از در دیگر خارج می‌شوی.
و عیسی (ع) را گفتند ما را چیزی آموز که حق سبحانه و تعالی ما را دوست گیرد، گفت، «دنیا را دشمن گیرید تا حق تعالی شما را دوست گیرد».
هوش مصنوعی: به عیسی (ع) گفتند که به ما یاد بده چه کنیم تا خداوند ما را دوست داشته باشد. او پاسخ داد: «دنیا را دشمن بدانید تا خداوند شما را دوست داشته باشد».
این قدر اخبار در مذمت دنیا اکتفا کنیم.
هوش مصنوعی: به اندازه کافی درباره انتقاد از دنیا صحبت کنیم.
اما آثار: علی بن ابی طالب کرم الله وجهه همی گوید، «هرکه شش چیز به جای آورد هیچ باقی نگذاشت اندر طلب بهشت و گریختن از دوزخ: اول آن که حق سبحانه و تعالی را و طاعت وی را دوست داشت. دوم شیطان را بدانست و به مخالفت وی برخاست. سیم حق بدانست که کدام است و دست اندر وی زد. چهارم باطل بدانست که کدام است و دست از وی بداشت. پنجم دنیا را بدانست و بینداخت. ششم آخرت را بدانست و اندر طلب وی ایستاد». و یکی از حکما همی گوید، «هرچه از دنیا به تو دهند پیش از تو کسی داشته باشد و پس از تو کسی خواهد داشت. دل بر آن چه نهی که نصیب از دنیا چاشتی و شامی بیش نیست. برای این مقدار خود را هلاک مکن و از دنیا به جملگی روزه گیر و در آخرت بگشای که سرمایه دنیا هواست و سود وی هاویه است».
هوش مصنوعی: علی بن ابی طالب (علیه‌السلام) می‌فرماید که اگر کسی شش عمل را انجام دهد، هیچ کمبودی در جستجوی بهشت و دوری از دوزخ نخواهد داشت. این شش عمل عبارتند از: اول، محبت به خداوند و اطاعت از او؛ دوم، شناخت شیطان و مخالفت با او؛ سوم، شناخت حق و تلاش برای دستیابی به آن؛ چهارم، شناخت باطل و اجتناب از آن؛ پنجم، شناخت دنیا و رها کردن آن؛ و ششم، شناخت آخرت و تلاش در راه آن. همچنین یکی از حکما به این نکته اشاره می‌کند که هر چیزی که از دنیا به دست آوری، قبلاً کسی آن را داشته و بعد از تو نیز کسی خواهد داشت. بنابراین نباید دل را به چیزهایی که موقتی هستند ببندیم و خود را برای آن‌ها هلاک کنیم. در عوض، باید به آخرت توجه کنیم، زیرا دارایی دنیا مانند باد است و سود آن در نهایت جهنم خواهد بود.
و یکی ابوحازم را گفت، «چه کنم که دنیا را دوست دارم تا دوستی آن از من بشود؟» گفت، «هرچه به دست آری از حلال به دست آر و به حلال خرج کن که دوستی وی تو را زیان ندارد». و این به حقیقت از آن گفته اند که دانسته اند که چون چنین کند خود دنیا بر وی منغص شود و اندر دل وی ناخوش شود. یحیی بن معاذ گوید، «دنیا دکان شیطان است. از دکان وی هیچ برمگیر اگر چه اندر تو آویزد». فضیل همی گوید، «اگر دنیا از زر بودی و فانی و آخرت از سفال بودی و باقی، واجب بودی بر عاقل که سفال باقی دوست تر داشتی از زر فانی. فکیف چون سفال فانی دنیاست و زر باقی آخرت؟»
هوش مصنوعی: شخصی از ابوحازم پرسید که چگونه می‌تواند عشقش به دنیا را کم کند. ابوحازم در پاسخ گفت که هر چیزی را که به دست می‌آوری، از راه حلال به دست بیاور و آن را نیز به حلال مصرف کن، زیرا در این صورت محبت دنیا به تو آسیب نخواهد زد. این نشان‌دهنده این است که اگر کسی به چنین راهی برود، دنیا برای او ناخوشایند خواهد شد و در دلش جا نخواهد گرفت. یحیی بن معاذ می‌گوید که دنیا مانند مغازه‌ای از شیطان است و نباید از آن چیزی برداشت، حتی اگر به تو آویزان شود. فضیل نیز اشاره می‌کند که اگر دنیا از طلا و فانی باشد و آخرت از سفال و باقی، عاقل باید سفال را که باقی است بیشتر از طلا که زودگذر است دوست بدارد. حال چه رسد به اینکه دنیا خود از چیزهای فانی است و آخرت از چیزهای باقی.
و ابوحازم می گوید که حذر کنید از دنیا که شنیده ام که هرکه دنیا را بزرگ دارد، در قیامت او را بدارند و بر سر او منادی می کنند که این آن است که چیزی که حق تعالی حقیر داشت او بزرگ داشته است. ابن مسعود می گوید، «هرکه در دنیا مهمان است و هرچه به اوست عاریت است و مهمان جز رفتن و عاریت را جز بازستدن عاقبتی دیگر نباشد». لقمان پسر خود را گفت، «ای پسر! دنیا به آخرت فروش تا هردو سود کنی و آخرت را به دنیا مفروش که هردو زیان کنی».
هوش مصنوعی: ابوحازم توصیه می‌کند که از دنیا دوری کنید، زیرا شنیده‌ام که کسانی که دنیا را بزرگ می‌شمارند، در قیامت مورد سرزنش قرار می‌گیرند و به آنها اعلام می‌شود که آنچه خداوند ناچیز شمرده، آنها آن را بزرگ داشته‌اند. ابن مسعود می‌گوید که هر فرد در دنیا مهمان است و هر چیزی که دارد، امانتی است و مهمان جز باید رفتن ندارد و امانت نیز جز بازپس دادن نیست. لقمان به پسرش می‌گوید که ای پسر! دنیا را به آخرت بفروش تا هر دو را به دست آوری و آخرت را به دنیا نفروش که در این صورت هر دو را از دست می‌دهی.
ابو امامه باهلی گوید که چون رسول (ص) را به پیغمبری فرستادند، لشکر ابلیس وی را گفتند چنین پیغمبری بزرگوار میان خلق آمد. گفت دنیا دوست دارند؟ گفتند دارند. گفت باک مدارید اگر چه بت نپرستند که من به دوستی دنیا ایشان را بر آن دارم که هرچه ستانند و هرچه دهند ناحق دهند و هرچه نگاه دارند نه به حق نگاه دارند، و همه شرها تبع این سه کار است. و فضیل رحمهم الله می گوید، «اگر همه دنیا به من دهند حلال بی حساب، ننگ دارم از وی چنان که شما از مردار ننگ دارید».
هوش مصنوعی: ابو امامه باهلی می‌گوید وقتی که پیامبر (ص) به عنوان پیامبر انتخاب شدند، لشکر ابلیس گفتند که چنین پیامبری در میان مردم آمده است. او پرسید آیا مردم دنیا را دوست دارند؟ آنها پاسخ دادند که بله دوست دارند. ابلیس گفت نگران نباشید، حتی اگر آنها بت نپرستند، من می‌توانم به واسطه دوست داشتن دنیا آنها را به کارهایی وادار کنم که ناحق به دست آورند، ناحق ببخشند و ناحق نگه‌دارند، و تمام شرارت‌ها ناشی از این سه کار خواهد بود. فضیل رحمهم الله نیز می‌گوید: اگر همه دنیا را به من بدهند، حتی به شکل حلال و بی‌حساب، از آن شرمنده خواهم شد مانند اینکه شما از مردار شرمنده می‌شوید.
ابو عبیده جراح رحمهم الله امیر شام بود. چون عمر رضی الله عنه آنجا رسید اندر خانه وی هیچ چیز ندید مگر شمشیری و سپری و رحلی. گفت، «چرا در خانه خنوری نساختی؟» گفت، «آنجا که ما می رویم این کفایت است یعنی به گور». و حسن بصری به عمر عبدالعزیز نامه ای بنوشت و بیش از این ننوشت که آن روز آمده گیر که بازپسین کسی که بر وی مرگ نوشته اند بمیرد. وی جواب بازنوشت که روزی آمده گیر که گوئیا که خود هرگز دنیا نبوده است و آخرت همیشه بوده است. و در اثر است که عجب است از کسی که بیند که دنیا با هیچ کس قرار نمی گیرد، دل بر وی چگونه نهد؟ و عجب از کسی که داند که گور حق است، دل چگونه از وی مشغول دارد؟ و عجب از کسی که داند دوزخ حق است چگونه خندد؟ و عجب از کسی که داند که قدر حق است. دل به روزی چگونه مشغول دارد؟
هوش مصنوعی: ابو عبیده جراح، که به عنوان امیر شام شناخته می‌شد، در خانه‌اش تنها یک شمشیر، یک سپر و یک زین داشت. زمانی که عمر بن خطاب به آنجا رسید، از او پرسید چرا برای خود خنجر (سلاح مناسب) تهیه نکرده است؟ ابو عبیده پاسخ داد که برای رفتن به قبر، همین افراز (ابزار) کافی است. حسن بصری نامه‌ای به عمر بن عبدالعزیز نوشت و تنها یادآوری کرد که آن روز، روزی است که کسی که مرگ به او نوشته شده، خواهد مرد. عمر بن عبدالعزیز در پاسخ نوشت که روزی خواهد آمد که گویا دنیا هرگز وجود نداشته و تنها آخرت بوده است. او در ادامه بیان کرد که جای تعجب است از کسی که درمی‌یابد دنیا هیچ‌گاه برای کسی قرار نگرفته، چگونه می‌تواند دل به آن بسپارد؟ و اینکه چطور کسی که می‌داند قبر حقیقت دارد می‌تواند از آن غفلت کند؟ همچنین جای تعجب دارد از کسی که دوزخ را حقیقت می‌داند، چرا بخندد، و اینکه چگونه کسی که به ارزش حقیقی زندگی واقف است، می‌تواند دل به روزی دیگر بسپارد.
داوود طایی رحمهم الله گفت، «آدمی توبه و طاعت روز بازپس افگند. راست گویی بیگار می کند تا منفعت آن«دیگری را خواهد بود».
هوش مصنوعی: داوود طایی رحمهم الله می‌گوید که انسان زمانی که توبه کند و به عبادت بپردازد، باید در روز قیامت به حساب اعمالش رسیدگی شود. او همچنین اشاره می‌کند که راست‌گویی به معنای این است که انسان برای خیر دیگران تلاش کند و رفتار درستی داشته باشد.
حسن بصری رحمهم الله همی گوید، «هیچ کس از دنیا نشود که نه به وقت مرگ سه حسرت حلق وی نگیرد یکی آن که جمع کرد سیر نشد و آنچه امید همی داشت بدان نرسید و زاد آخرت چنان که بایست نساخت. و محمد بن المنکدر رحمهم الله گوید، «اگر کسی همه عمر به روز روزه باشد و شب به نماز بود و فریضه حج و غزا بگذارد و در قیامت وی را گویند که این آن است که آنچه حق تعالی حقیر داشته بود وی عظیم داشت، کار وی چگونه بود و کیست از ما که نه چنان است، از آن که گناه بسیار داریم و در فرایض مقصرانیم؟» و گفته اند، «دنیا سرای ویران است و ویران تر از آن دل کسی که به طلب وی مشغول است. و بهشت سرای آبادان است و آبادانتر از آن دل کسی که به طلب وی مشغول است».
هوش مصنوعی: حسن بصری رحمت خدا بر او می‌گوید، «هیچ کس نمی‌تواند از این دنیا برود بدون این که در لحظهٔ مرگ سه حسرت در دل نداشته باشد: یکی این که آنچه را جمع کرده بود نتوانست به مصرف برساند، دیگری این که به آرزوهایش نرسید، و سومی این که برای آخرت، آن طور که باید، توشه‌ای نساخت.» محمد بن المنکدر رحمت خدا بر او می‌گوید، «اگر کسی تمام عمرش را با روزه‌داری و شب‌ها با نماز سپری کند و اعمالی چون حج و جهاد را انجام دهد، اما در قیامت به او گفته شود که چیزهایی که خداوند کم ارزش می‌دانسته را او بزرگ شمرده، در آن صورت کارش چه خواهد بود و آیا کسی از ما نیست که در این مورد کوتاهی کرده باشد؟» همچنین گفته‌اند، «دنیا همچون یک خانهٔ ویران است و دل کسی که به دنبال آن است، ویران‌تر. اما بهشت، خانه‌ای آباد است و دلی که به دنبال آن است، آبادتر.»
ابراهیم ادهم رحمهم الله یکی را گفت، «درمی دوست داری اندر خواب یا دیناری اندر بیداری؟» گفت، «دیناری اندر بیداری». گفت، «دروغ گویی که دنیا خواب است و آخرت بیداری و تو آنچه در دنیاست دوست تر داری». و یحیی بن معاذ رحمهم الله گوید، «عاقل آن است که سه کار بکند از دنیا دست بدارد پیش از آن که دنیا دست از وی بدارد و گور عمارت کند پیش از آن که به گور شود و از حق سبحانه و تعالی خشنودی طلب کند پیش از آن که وی را بیند». و گفت، «شومی دنیا به آن درجه است که آرزوی آ« از خدای سبحانه و تعالی مشغول کند تا بی آفت وی چه رسد؟» بکر بن عبدالله گوید، «هرکه خواهد خود را به دنیا از دنیا پاک کند، چنان باشد که آتش به دوزخ خشک فرو کند و این دشوار باشد».
هوش مصنوعی: ابراهیم ادهم به یکی گفت: «آیا دوست داری در خواب یک درهم داشته باشی یا در بیداری یک دینار؟» آن شخص پاسخ داد: «یک دینار در بیداری.» ابراهیم گفت: «دروغ می‌گویی، زیرا دنیا همانند خواب است و آخرت بیداری است و تو چیزی که در دنیا وجود دارد را بیشتر دوست داری.» یحیی بن معاذ نیز می‌گوید: «عاقل کسی است که قبل از اینکه دنیا از او دست بکشد، از دنیا دست بکشد؛ قبل از اینکه به گور برود، برای قبر خود آماده شود؛ و قبل از اینکه حق تعالی را ببیند، به دنبال خشنودی او باشد.» همچنین بیان می‌کند: «شر دنیا به حدی است که حتی آرزوش می‌تواند انسان را از یاد خداوند بازدارد، پس چگونه می‌توان از آسیب‌های آن به دور بود؟» بکر بن عبدالله می‌گوید: «هر کس بخواهد خود را از دنیا پاک کند، مانند این است که بخواهد آتش را در دوزخ خاموش کند که بسیار دشوار است.»
علی بن ابیطالب (ع) همی گوید، «دنیا شش چیز است: خوردنی و آشامیدنی و بوئیدنی و پوشیدنی و برنشستنی و به نکاح خواستنی. شیرین خوردنیها انگبین است و آن از دهن مگسی است و شریفترین آشامیدنی آب است و خاص و عام اندر وی برابرند و شریفترین پوشیدنیها حریر است و آن بافته کرمی است و شریفترین بویها مشک است و آن از خون آهویی است و شریفترین برنشستنی اسب است و همه مردان را بر پشت وی کشند و عظیمترین شهوتها زنان است و حاصل آن شاشدانی است که به شاشدانی می رسد. زن از خویشتن هرچه نیکوتر همی آراید و تو هرچه زشت تر از وی همی طلبی.
هوش مصنوعی: علی بن ابی‌طالب (ع) بیان می‌کند که دنیا شامل شش چیز است: خوراک، نوشیدنی، بو، پوشاک، نشیمن و همسری. او می‌گوید که بهترین خوراک، شهد است که از دهان مگس می‌آید. و بهترین نوشیدنی، آب است که برای همه، چه خاص و چه عام، یکسان است. بهترین پوشاک، حریر است که از کرم تولید می‌شود. بهترین بوی‌ها، مشک است که از خون آهو به دست می‌آید. همچنین بهترین نشیمن، اسب است که مردان بر پشت آن سوار می‌شوند. در نهایت، بزرگ‌ترین شهوت‌ها، زنان هستند و نتیجه این شهوت به مثانی می‌رسد. زن همیشه سعی می‌کند بهترین خود را ارائه دهد، در حالی که انسان خواسته‌های ناپسندتری از او دارد.
و عمر عبدالعزیز رضی الله عنه همی گوید، «ای مردمان! شما را برای کاری آفریده اند. اگر بدان ایمان ندارید کافرید و اگر ایمان دارید و آسان فرا گرفته اید احمقید و شما را برای جاوید بودن آفریده اند ولیکن از سرایی به سرایی خواهند برد.
هوش مصنوعی: عمر عبدالعزیز می‌گوید: «ای مردم! شما به منظور خاصی آفریده شده‌اید. اگر به این目的 اعتقاد ندارید، به حقیقت کافر هستید و اگر اعتقاد دارید و به سادگی از این موضوع گذشته‌اید، احمق هستید. شما برای زندگی ابدی خلق شده‌اید، اما از دنیایی به دنیای دیگر برده خواهید شد.»