گنجور

بخش ۲۴ - آفتهای زبان

آن که سخن گویی که از آن مستغنی باشی که اگر نگویی هیچ ضرر نبود بر تو اندر دین و دنیا و بدان از حسن اسلام بیرون شده باشی که رسول (ص) می گوید، «من حسن اسلام المرء ترکه مالا یعینه هرچه از آن همی گریزد، دست بداشتن آن از حسن اسلام است. و مثل این سخن چنان بود که به قومی نشینی و حکایت سفر کنی و حدیث باغ و بستان و کوه کنی و احوالی که گذشته باشد چنان که زیادت و نقصان به وی راه نیابد. این همه فضول بود و از آن گریز باشد که اگر نگویی هیچ ضرر نبود.

همچنین اگر کسی را بینی که از وی چیزی پرسی که تو را با آن کاری نبود و این آن وقت بود که آفتی نبود اندر سوال، اما اگر پرسی که روزه داری مثلا اگر راست گوید عبادت اظهار کرده باشد و اگر دروغ گوید بزهکار شود و سبب تو بوده باشی و این خود ناشایست بود. و همچنین اگر بپرسی که از کجا همی آیی و چه می کنی و چه می کردی؟ بود که آشکارا نتواند گفت و اندر دروغی افتد و این خود باطل بود و فضول آن بود که اندر وی هیچ باطل نبود.

و گویند لقمان یک سال پیش داوود (ع) همی شد و وی زره همی کرد. لقمان همی خواست که بپرسد و بداند که چیست. از وی نپرسید تا تمام کرد اندر پوشید و گفت، «این نیک جامه ای است حرب را» لقمان بشناخت و گفت، «خاموشی حکمت است ولیکن کسی را اندر این رغبت نیست».

و سبب چنین سوال آن باشد که خواهد احوال مردمان بداند یا راه سخن گشاده شود با کسی تا دوستی اظهار کند. و علاج این آن است که بداند که مرگ فرا پیش وی است و نزدیک است و هر تسبیحی و ذکری که بکند گنجی بود که بنهاده بود، چون ضایع کند زیان کرده بود. و علاج عملی آن است که یا عزلت گیرد یا سنگی اندر دهان نهد.

و اندر خبر است که روز حرب احد برنایی شهید شد. وی را یافتند سنگی بر شکم بسته از گرسنگی. مادر خاک از وی باز کرد و گفت، «هنینا لک الجنه. خوشت باد بهشت.» رسول (ص) گفت، «چه دانی؟ باشد که بخیلی کرده باشد به چیزی که وی را به کار نمی آمد یا سخنی گفته باشد اندر چیزی که وی را باز آن کار نبوده باشد و معنی این آن است که حساب وی از وی طلب کنند و خوش وهنی آن باشد که اندر وی رنج و حساب نباشد.

و یک روز رسول (ص) گفت، «این ساعت مردی از اهل بهشت درآید». پس عبدالله بن سلام درآمد. وی را خبر دادند و بپرسیدند که عمل تو چیست؟ گفت، «عمل من اندک است، ولیکن هرچه مرا با آن کار نبود گرد آن نگردم و بد به مردمان نخواهم».

و بدان که هرچه به یک کلمه با کسی بتوان گفت، چون دراز بکنی و بدو کلمه کنی، آن دو کلمه فضول بود و برتو وبال بود. و یکی از صحابه همی گوید که کس باشد که با من سخن گوید که جواب آن به نزدیک من خوشتر باشد که آب سرد به نزدیک تشنه و جواب ندهم از بیم آن که فضولی بود. مطرب بن عبدالله رحمهم الله همی گوید، «باید که جلال حق تعالی اندر دل شما زیادتر از آن بود که نام وی برید در هر سخن، چنان که ستور و رگبه را گویید خدایت چنین و چنان کناد». و رسول (ص) گفت، «خنک آن کس که سخن زیادتی در باقی کرد و مال زیادتی بداد، یعنی که بنداز کیسه و بر گرفت و بر سر زبان نهاد». و گفت، «هیچ ندادند آدمی را بتر از زبان دراز».

و بدان که هرچه تو می گویی بر تو می نویسند، «ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» اگر چنان بودی که فرشتگان رایگان ننوشتند و اندر حال نوشتن مزد خواستندی، از بیم آن ده با یکی کردندی و زیان ضایع شدن وقت در بسیار گفتن بیشتر از زیان اجرت است، اگر از تو بخواستندی.

آفت دوم (سخن گفتن اندر باطل و معصیت)

اما باطل آن بود که اندر بدعتها سخن گوید و معصیت آن بود که حکایت فسق و فساد خود و آن دیگران بگوید و محاسن شراب و فساد حکایت کند یا مجلسی که اندر آن مناظره رفته باشد میان دو کس که یکدیگر را فحش گفته باشند و برنجانیده یا احوالی حکایت کند در فحش که از آن خنده آید. این همه معصیت بود نه چون آفت اول که آن نقصان درجه باشد. و رسول (ص) گفت که کس بود که یک سخن بگوید که از آن خود باک ندارد و آن را قدری نشناسد و آن سخن وی را همی برد تا به قعر دوزخ و باشد که سخنی بگوید و بدان باک دارد و آن سخن وی را همی برد تا به بهشت».

آفت سیم (خلاف و جدل و مراء)

خلاف کردن اندر سخن و جدل کردن و آن را مراء گویند. کس بود که عادت وی آن بود که هرکه سخنی بگوید بر وی رد کند و بگوید نه چنین است. و معنی این آن بود که تو احمقی و نادان و دروغ زن و من زیرک و عاقل و راستگوی. بدین کلمه دو صفت مهلک را قوت داده باشد، یکی تکبر و دیگر سبعیت که اندر کسی افتد. و برای این گفت رسول (ص)، «هرکه خلاف و خصومت اندر سخن دست بدارد و آنچه باطل بود نگوید، وی را خانه ای اندر بهشت بنا کنند و اگر آنچه حق بود بگوید وی را خانه ای در اعلی بهشت بنا کنند». و این ثواب از آن زیادت است که صبر کردن بر محال و دروغ دشوارتر بود و گفت (ص)، «ایمان مردم تمام نشود تا که از خلاف دست بندارد، اگرچه بر حق بود».

و بدان که این خلاف نه همه اندر مذاهب بود، بلکه اگر کسی گوید که این انار شیرین است و تو گویی ترش است و یا گوید فلان جای فرسنگی است و تو گویی نیست، این همه مذموم است.

و رسول (ص) گفته است که کفارت هر لجاجی که با کسی کنی دو رکعت نماز است. و از جمله لجاج بود که کسی سخنی گوید، خطایی بر وی فروگیری و خلل آن با وی نمایی و این همه حرام است که از آن رنجانیدن حاصل آید و هیچ مسلمان را نشاید بی ضرورتی رنجانیدن و اندر چنین چیزها فریضه نیست خطا بازنمودن، بلکه خاموش بودن از کمال ایمان است.

اما آنچه اندر مذاهب بود آن را جدل گویند و این نیز مذموم است، مگر آن که بر طریق نصیحت اندر خلوت وجه حق کشف کنی، چون امید قبول باشد و چون نباشد خاموش باشی. رسول (ص) گفت، هیچ قوم گمراه نشدند که نه جدل بر ایشان غالب شد». لقمان پسر را گفت، «با علما جدل مکن که تو را دشمن گیرند» و بدان که هیچ چیز آن قوت نخواهد که خاموشی بر محال و باطل. و این از فضایل مجاهدات است.

و داوود طایی عزلت گذرفت. ابو حنیفه رضی الله عنه گفت، «چرا بیرون نیایی؟» گفت، «خویشتن را به مجاهدت از جدل گفتن باز می دارم». گفت، «به مجلسها آی و مناظره بشنو و سخن مگو». گفت، «چنان کردم. هیچ مجاهدت صعبتر از آن ندیدم».

و هیچ آفت بیشتر از آن نبود که اندر شهری تعصب مذهبی بود و گروهی که طلب جاه و تبع کنند فرا نمایند که جدل گفتن از دین است و از طبع سبعیت و تکبر خود تقاضای آن همی کند. و چون پندارند که از دین است چنان اندر وی شره آن محکم شود که البته آن صبر نتوانند کرد که نفس را اندر آن چند گونه شرف و لذت بود.

و مالک بن انس ره همی گوید که جدل از دین نیست و همه سلف از جدل منع کرده اند، ولیکن اگر مبتدعی بوده است به آیات قرآن و اخبار با وی سخن گفته اند بی لجاج و بی تطویل چون سود نداشته است اعراض کرده اند.

آفت چهارم (خصومت اندر مال)

خصومت اندر مال که اندر پیش قاضی رود یا جای دیگر، و آفت این عظیم است و رسول (ص) می گوید، «هرکه بی علم با کسی خصومت کند اندر سخط حق تعالی بود تا آنگاه که خاموش شود» و گفته اند که هیچ چیز نیست که دل پراکنده کند و لذت عیش ببرد و مروت دین را ببرد چنان که خصومت اندر مال و گفته اند که هیچ متورع خصومت نکرده است اندر مال بدان که بی زیادت گفتن خصومت به سر نرود. و ورع زیادتی نگوید و اگر هیچ چیز نبود باری با خصم سخن خوش نتواند گفتن و فضل سخن خوش گفتن بسیار است، پس هر کس را خصومتی بود، اگر تواند مهم باشد دست بداشتن و اگر نتواند جز راست نگوید و قصد رنجانیدن نکند و سخن درشت نگوید و زیادت نگوید که همه هلاک دین بود.

آفت پنجم (فحش گفتن است)

رسول (ص) گفت، «بهشت حرام است بر کسی که فحش گوید». و گفت، «اندر دوزخ کسان باشند که از دهان ایشان پلیدی همی رود چنان که از گند آن همه دوزخیان به فریاد آیند و گویند این کیست؟ گویند این آن است که هرکجا سخنی فحش و پلیدی بودی دوست داشتی و همی گفتی». ابراهیم بن میسره همی گوید که هرکه فحش گوید، اندر قیامت بر صورت سگی خواهد بود. و بدان که بیشترین فحش اندر آن بود که از مباشرت عبارتهای زشت کنند، چنان که عادت اهل فساد بود. و دشنام آن بود که کسی را بدان نسبت کنند. رسول (ص) گفت، «لعنت بر آن باد که مادر و پدر خویش را دشنام دهد». گفتند، «این که کند؟» گفت، «آن که مادر و پدر یکی را دشنام دهد تا مادر و پدر وی را دشنام دهند، آن خود وی داده باشد».

و بدان که چنان که حدیث مباشرت به کنایت باید گفت تا فحش نبود، در هرچه زشت بود هم اشارت باید کرد و صریح نباید گفت و نام زنان صریح نباید گفت بلکه پردگیان باید گفت و کسی را که علتی بود زشت چون بواسیر و برص و غیر آن بیماری باید گفت و ادب اندر چنین الفاظ نگاه باید داشت که این نوعی است از فحش.

آفت ششم (لعنت کردن است)

بدان که لعنت کردن مذموم است بر ستور و مردم و جامه و هرچه بود. رسول (ص) می گوید، «مومن لعنت نکند». زنی اندر سفر بود با رسول (ص) اشتری را لعنت کرد. رسول (ص) گفت، «آن شتر را برهنه کنید و بیرون کنید از قافله که ملعون است». مدتی آن شتر همی گردید هیچ کس گرد وی نگشت. بودردا رحمهم الله همی گوید، «هرگاه که آدمی زمین یا چیزی را لعنت کند آن چیز گوید لعنت بر آن باد که اندر حق تعالی عاصی تر است از ما هردو». یک روز ابوبکر صدیق رضی الله عنه چیزی را لعنت کرد. رسول (ص) بشنید، گفت، «یا ابوبکر، صدیق و لعنت، صدیق و لعنت؟ لاورب الکعبه» گفت، «توبه کردم» وبنده ای آزاد کرد کفارت آن را.

و بدان که لعنت نشاید کرد مردمان را الا بر جمله کسانی که مذموم اند، چنان که گویی، «لعنت بر ظالمان و فاسقان و مبتدعان بادا»، اما گفتن لعنت بر معتزلی و گرامی باد، اندر این خطری باشد و از این فساد تولد کند. از این حذر باید کرد، مگر آن که اندر شرع لفظ لعنت آمده باشد بر ایشان. و اندر خبری درست باشد، اما شخصی را گفتن که لعنت بر تو باد یا بر فلان باد، این کسی را روا باشد که داند که بر کفر مرده است، چون فرعون و بوجهل. رسول (ص) قومی را نام برد و لعنت کرد که دانست که ایشان مسلمان نخواهند شد. اما جهودی را گفتن مثلا که لعنت بر تو باد، اندر این خطری بود که باشد که مسلمان شود پیش از مرگ و از اهل بهشت بود و باشد که از این کس بهتر شود. و اگر گوید که مسلمان را گوئیم که رحمت بر تو باد، اگرچه ممکن است که مرتد شود و بمیرد، ولیکن ما اندر حال بگوییم. کافر را نیز لعنت بکنیم که کافرست اندر وقت، این خطا بود که معنی رحمت آن است که خدای تعالی وی را بر کافری بداراد، پس بدین لعنت نباید کرد. و اگر کسی گوید، «لعنت بر یزید روا باشد یا نه؟» گویم، «این قدر روا باشد که گویی لعنت بر کشنده حسین (ع) باد». اگر بمرد پیش از توبه که کشتن از کفر بیش نبود و چون توبه کند، لعنت نشاید کرد که وحشی، حمزه را بکشت و مسلمان شدو لعنت از وی بیفتاد. اما حال یزید خود معلوم نیست که وی کشت یا نه. گروهی گفتند که فرمود و گروهی گفتند که نفرمود ولکن راضی بود. و نشاید کسی را به تهمت معصیت لعنت کردن که این خود خیانتی بود. و اندر این روزگار بسیاری بزرگان را بکشتند که هیچ کس ندانست به حقیقت که فرمود بعد از چهارصد سال و اند حقیقت آن چون شناسند؟ و حق تعالی خلق را از این فضول و از این خطر مستغنی بکرده است که اگر کسی اندر همه عمر ابلیس را لعنت نکند، او را در قیامت نگویند که چرا لعنت نکردی، اما اگر لعنت کند بر کسی اندر خطر سوال بود تا چرا گفت و چرا کرد.

یکی از بزرگان همی گوید که اندر صحیفه من کلمه لااله الا الله برآید یا لعنت کسی اندر قیامت، کلمه لااله الاالله دوست تر دارم که برآید. و یکی رسول (ص) در گفت، «مرا وصیت کن». گفت، «لعنت مکن». و گفته اند، «لعنت مومن با کشتن وی برابر بود». و گروهی گفته اند که این خبر است، پس به تسبیح مشغول بودن اولیتر از آن که به لعنت ابلیس، تا به دیگری چه رسد». و هرکه کسی را لعنت کند و با خویشتن گوید که این از صلابت دین است، از غرور شیطان باشد و بیشتر آن باشد که تعصب و هوا باشد.

آفت هفتم (شعر است و سرود)

و اندر کتاب سماع شرح کردیم که این حرام نیست که اندر پیش رسول (ص) شعر خوانده اند و حسان را فرمود تا کافران را جواب دهد از هجای ایشان. اما آنچه دروغ بود یا هجای مسلمانی باشد یا دروغی بود اندر مدح، آن نشاید اما آنچه بر سبیل تشبیه گویند که آن صنعت شعر بود اگر چه صورت دروغ بود حرام نباشد که مقصود از آن نه آن بود که آن اعتقاد کنند که این چنین شعر به تازی پیش رسول (ص) خوانده اند.

آفت هشتم (مزاح است)

و نهی کرده است رسول (ص) از مزاح کردن بر جمله، ولیکن اندک از وی گاه گاه مباح است و شرط نیک خویی است، به شرط آن که به عادت و پیشه نگیرد و جز حق نگوید که مزاح بسیار روزگار ضایع کند و خنده بسیار آورد و دل از خنده بسیار سیاه شود و نیز هیبت و وقار مرد ببرد و باشد که نیز از وی وحشت خیزد. و رسول (ص) گوید، «من مزاح گویم ولیکن حق گویم» و گفت، «کسی سخن بگوید تا مردمان بخندند، وی از درجه خویش فرو افتد بیش از آن که از ثریا تا به زمین». و هر چه خنده بسیار آورد مذموم است و خنده بیش از تبسم نباید. و رسول (ص) گفت، «اگر آن که من دانم شما بدانید اندک خندید و بسیار گریید». و یکی دیگر را گفت، «ندانسته ای که لابد به دوزخ گذر خواهد بود که حق تعالی همی گوید، «و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا» گفت، «دانی که باز بیرون خواهی آمدن؟» گفت، «نه»، گفت، «پس خنده چیست و چه جای خنده است؟»

و عطاء سلمی رحمه الله علیه در چهل سال نخندید. وهب بن الورد قومی را دید که روز عید رمضان می خندیدند، گفت، «اگر این قوم را بیامرزیدند و روزه قبول کردند این نه فعل شاکران است و اگر قبول نکرده اند این نه فعل خایفان است». ابن عباس رضی الله عنهما گفت، «هرکه گناه کند و همی خندد، اندر دوزخ شود و می گرید». و محمد بن واسع گفت، «اگر کسی اندر بهشت همی گرید عجب باشد؟» گفتند، «باشد»، گفت، «پس کسی که اندر دنیا بخندد و نداند که جای وی دوزخ است یا بهشت عجیبتر باشد».

و در خبر است که اعربی ای بر شتر نشست تا نزدیک شود به رسول (ص) تا رسد وی را. هرچند قصد همی کرد شتر بازپس می جست و اصحاب همی خندیدند پس شتر وی را بیفکند و بمرد. اصحاب گفتند، «یا رسول الله آن مرد بیفتاد و هلاک شد. گفت، « آری و دهان شما از خون وی پر است» یعنی که بر وی خندیدند و عمر عبدالعزیز رحمه الله علیه گفت، «از حق تعالی بترسید و مزاح مکنید که کین در دلها پدید آید و کارهای زشت از وی تولد کند. چون بنشینید اندر قرآن سخن گویید، اگر نتوانید حدیث نیک از احوال نیکمردان همی گویید» عمر رضی الله عنه همی گوید که هرکه با کسی مزاح کند، اندر چشم وی خوار و بی هیبت شود.

و اندر همه عمر رسول (ص) دو سه کلمه مزاح نقل کرده اند. زنی پیر عجوز را گفت که عجوز اندر بهشت نشود. آن پیرزن بگریست. گفت، «ای زن دل مشغول مدار که پیشتر با جوانی برند آنگاه به بهشت برند.» و زنی وی را گفت، «شوهر من تو را می خواند.» گفت، «شوهر تو آن است که اندر چشم وی سپیدی است؟» گفت، «نه شوهر مرا چشم سپید نیست». گفت، «هیچ کس نیست که اندر چشم وی سپیده نبود». و زنی گفت، «مرا بر شتر نشان»، گفت، «تو را بر بچه شتر نشانم» گفت، «نخواهم که مرا بیندازد». گفت، «هیچ شتر نبود که نه بچه شتر بود؟» و کودکی بود طلحه را بوعمیر نام. بنجشگکی داشت بمرد. وی می گریست. رسول (ص) وی را بدید گفت، «یا با عمیره ما فعل النغیر النغیر نغیر بچه بنجشک بود. گفت، «یا با عمیر چون شد کار نغیر با نغیر؟»

و بیشتر این مزاحها با کودکان و پیرزنان داشتی برای دلخوشی ایشان تا از هیبت وی نفور نشوند. و با زنان خویش همین طیبت عادت داشتی دلخوشی ایشان را عایشه رضی الله عنه می گوید، «سوده به نزدیک من آمد و من از شیر چیزی پخته بودم. گفتم بخور گفت نخواهم گفتم اگر نخوری در تو مالم گفت نخورم. دست فرا کردم و پاره ای اندر وی مالیدم و رسول میان ما نشسته بود. زانو فرا داشت تا وی نیز راه یابد که مکافات کند. وی نیز اندر روی من مالید و رسول (ص) بخندید».

ضحاک بن سفیان مردی بود بغایت زشت. با رسول (ص) نشسته بود. گفت، «یا رسول الله! مرا دو زن است نیکوتر از این عایشه. اگر خواهی یکی را طلاق دهم تا تو بخواهی» و به طیبت گفت چنان که عایشه همی شنید عایشه گفت، «ایشان نیکوترند یا تو؟» گفت، «من». رسول (ص) بخندید از گفتن عایشه که آن مرد سخت زشت بود. و این پیش از آن بود که آیت حجاب زنان فرود آمد. و رسول (ص) صهیب رضی الله عنه را گفت، «خرما همی خوری با درد چشم؟» گفت، «بدان جانب دیگر همی خورم. رسول (ص) بخندید. و خوات بن جبیر رضی الله عنه به زنان میلی بودی. روزی اندر راه مکه با قومی زنان ایستاده بود. رسول (ص) فرا رسید. وی خجل شد. گفت، «چه می کنی؟» شتری سرکش دارم. همی خواهم تا رشته ای تابند این زنان آن شتر را». پس بگذشت. پس از آن وی را دید. گفت، «آخر آن اشتر سرکش از سرکشی دست بنداشت؟» گفت شرم داشتم و خاموش بودم و پس از آن هرگاه که مرا بدیدی ای بگفتی تا یک روز همی آمدم بر خر نشسته و هر دو پای به یک جانب خر کرده. گفت، «یا فلان آخر خبر آن شتر سرکش چیست؟»گفتم، «بدان خدای که تو را به حق فرستاد که تا اسلام آورده ام نیز سرکشی نکرده است». گفت، «الله اکبر، اللهم اهداباعبدالله».

و نعیمان انصاری مزاح بسیار کردی و شراب خوردی بسیار. و هر باری وی را بیاوردندی و پیش رسول (ص) وی را بزدندی به نعلین تا یک راه یکی از صحابه گفت، «لعنه الله، تا چند خورد؟» رسول گفت، «لعنت مکن وی را که وی خدا و رسول را دوست دارد». و وی را عادت بودی که هرگاه که در مدینه نوبری آوردندی پیش رسول (ص) آوردی که این هدیه است. آنگاه چون آن کس بها خواستی، وی را به نزدیک رسول (ص) آوردی و گفتی ایشان خورده اند طلب کن. رسول بخندیدی و بدادی. پس رسول (ص) گفتی، «چرا آوردی؟» گفتی، «سیم نداشتم و نخواستم که جز تو دیگری خورد، چه کنم؟»

این است هرچه اندر همه عمر او حکایت کرده اند از مطایبات و اندر این هیچ چیز نه باطل است و نه ممکن است که رنجی رسد کسی را و نه هیبت ببرد. این چنین گاه گاه سنت است و به عادت گرفتن روا نیست.

آفت نهم (استهزا و خندیدن است)

استهزا و خندیدن بر کسی و سخن و فعل وی حکایت کردن به آواز نعت وی چنان که خنده آید و این چون آن کس رنجور خواهد شدن حرام است که حق تعالی همی گوید، «لا یسخر قوم من قوم: عسی ان یکونوا خیرا منهم. بر هیچ کس منگرید به چشم حقارت و بر هیچ کس مخندید که بود که وی خود از شما بهتر بود». و رسول (ص) گفت، «هرکه کسی را غیبت کند به گناهی که از آن توبه کرده باشد، بنمیرد تا بدان مبتلا نشود». و نهی کرده است از آن بخندند بدان که از کسی آوازی رها شود. و گفت، «چرا خندد کسی از چیزی که خود مثل آن کند؟» و گفت، «کسانی که استهزا کنند و بر مردمان بخندند، روز قیامت در بهشت باز کنند و وی را گویند بیا، چون فرا شود در نگذارند. چونن برود باز خوانند و دری دیگر بگشایند و وی در میان آن غم و اندوه طمع همی کند. چون نزدیک شود در همی بندند تا چنان شود که هرچند خوانند نیز نرود که داند که بر وی استخفاف کنند».

و بدان که بر مسخره خندیدن بر کسی که از آن رنجور نشود حرام نبود و از جمله مزاح باشد. حرام آن وقت بود که کسی رنجور خواهد شد.

آفت دهم (وعده دروغ است)

رسول (ص) همی گوید، «سه چیز است که هرکه اندر وی از آن سه یکی بود منافق بود اگرچه نماز کند و روزه دارد. چون سخن گوید دروغ گوید و چون وعده دهد خلاف کند و چون امانت به وی دهند خیانت کند» و گفت، «وعده وامی است، خلاف نشاید کرد».

حق تعالی بر اسماعیل (ع) ثنا کرد که وی صادق الوعد بود. و گویند یک راه وعده کرد جایی و آن کس نیامد. وی بنشست و دو روز انتظار همی کرد وی را تا بود که وعده وفا کند و یکی همی گوید،بر رسول (ص) بیعت کردم و وعده کردم که با فلان جا آیم و فراموش کردم. سوم روز شدم، وی آنجا بود. گفت، «ای جوانمرد از سه روز باز انتظار تو کنم.» و رسول (ص) یکی را وعده داده بود که چون بیایی حاجتی که داری روا کنم. اندر آن وقت که غنیمت خیبر قسمت همی کردند بیامد و گفت، «وعده من یا رسول الله»، گفت، «حکم کن هرچه تو خواهی» هشتاد گوسپند خواست. به وی داد و گفت، «سخت اندک حکم کردی.» آن زن که موسی (ع) را نشان داد تا استخوان یوسف (ع) بازیافت و وعده کرد که حاجت تو را روا کنم حکم بهتر از تو کرد و بیش از تو خواست، که موسی (ع) گفت، «چه خواهی؟ گفت آن که جوانی به من دهند و با تو به هم اندر بهشت باشیم». آنگاه کار این مرد مثلی شد اندر عرب که گفتندی فلان آسان گیرتر است از خداوند هشتاد گوسپند.

و بدان که تا توانی وعده جزم نباید داد. رسول (ع) گفتی، «عیسی بوک توانم کرد». و چون وعده دادی تا توانی خلاف نباید کرد جز به ضرورتی و چون کسی را جایی وعده کردی، علما گفته اند تا وقت نمازی اندر آید آنجا هم باید بودن و بدان که چیزی که به کسی دهند، زشت تر از بازستدن وعده به خلاف کردن است و رسول (ص) آن کس را ماننده کرده است به سگی که قی کند و بازبخورد.

آفت یازدهم (سخن به دروغ و سوگند به دروغ)

و این از گناهان بزرگ است و رسول (ص) گفت، «دروغ بابی است از ابواب نفاق. و گفت رسول (ص) «بنده یک یک دروغ می گوید تا آنگاه که وی را نزد خدای تعالی دروغ زن بنویسند» و گفت، «دروغ روزی بکاهد» و گفت، «تجار فجارند، یعنی بازرگان نابکارند». گفتند، «چرا؟ بیع و شری حلال است». گفت، «از آن که سوگند خورند و بزهکار شوند و سخن گویند و دروغ گویند» و گفت، «وای بر آن کس که دروغ گوید تا مردمان بخندند، وای بر وی». و گفت، «مردی مرا گفت برخیز، برخاستم دو مرد را دیدم. یکی بر پای و یکی نشسته، آن که برپای بود آهنی سرکژ اندر دهان این نشسته افکنده و یک گوشه دهان وی بکشیدی تا به سردوش وی برسیدی، پس جانب دیگر بکشیدی همچنان و جانب پیشین باز جای شدی و همچنان همی کرد. گفتند، «دروغ زنی است، هم این عذاب می کنند وی را تا روز قیامت».

عبدالله بن جراد رسول (ص) را گفت، «مومن زنا کند؟» گفت، «باشد که کند». گفت، «دروغ گوید؟» گفت، «نی» و این آیت برخواند، «انما یفتری الکذب الذین لایومنون دروغ کسانی گویند که ایمان ندارد». عبدالله بن عامر همی گوید که کودکی خرد به بازی می رفت. گفتم، «بیا تا چیزی دهم» و رسول (ص) اندر خانه ما بود. گفت، «چه خواستی داد؟» گفتم، «خرما» گفت، «اگر ندادی دروغی بر تو نوشتندی» و گفت، «خبر دهم شما را که بزرگترین کبیر چیست؟ شرک است و عقوق مادر و پدر». و تکیه زده بود. آنگاه راست بنشست و گفت، «الا و قول الزور سخن دروغ نیست.» و گفت رسول(ص) «بنده ای که دروغ گوید فرشته از گند آن به یک میل دور شود»، و از این گفته اند که عطسه در وقت سخن گویی باشد بر راستی که اندر خبر است که عطسه از فرشته است و آساکشیدن از شیطان و اگر سخن دروغ بودی فرشته حاضر نبودی و عطسه نیامدی» و گفت، «هر که دروغ گوید اندر حکایت، یک دروغ زن وی است» و گفت، «هر که به سوگند دروغ مال کسی ببرد خدای را بیند روز قیامت که به خشم باشد بر وی» و گفت، «همه خصلتی ممکن بود در مومن مگر خیانت و دروغ».

و میمون بن ابی شبیب همی گوید که نامه ای نوشتم. کلمه ای فراز آمد که اگر ننوشتمی نامه آراسته نشدی و لیکن دروغ بود. پس عزم کردم که ننویسم. منادی شنیدم که گفت، «یثبت الله الذین آمنوا بالقول فی الحیوه الدنیا و فی الاخره». ابن سماک همی گوید، «مرا بر دروغ ناگفتن مزدی نباشد که خود ننک دارم از آن که دروغ گویم».

بخش ۲۳ - پیدا کردن ثواب خاموشی: بدان که چون آفت زبان بسیار است و خود را از آن نگاه داشتن دشوار است. هیچ تدبیر نیکوتر از خاموشی نیست، چندان که بتوان کرد، پس باید که آدمی را سخن جز به قدر ضرورت نباشد. و چنین گفته اند که ابدال آن باشند که گفتن و خوردن و خفتن ایشان به قدر ضرورت باشد و حق تعالی بیان کرده است که لا خیر فی کثیر من نجویهم الا من امر بصدقه او معروف او اصلاح بین الناس» گفته است، «در سخن خیر نیست مگر فرمودن به صدقه و فرمودن به خیر و صلح دادن میان مردمان». و رسول (ص) گفت، «من صمت نجا. هرکه خاموش بایستد برست» و گفت رسول (ص)، «هرکه را از شر شکم و فرج و زبان نگاه داشتند نگاه داشته تمام است». معاذ جبل رضی الله عنه پرسید که یا رسول الله کدام عمل فاضلتر است؟ زبان از دهان بیرون کشید و انگشت بر وی نهاد، یعنی خاموشی و عمر رضی الله عنه همی گوید که ابوبکر را دیدم که زبان به انگشت بگرفته بود و می کشید و می مالید. گفتم، «یا خلیفه رسول این را چه می کنی؟» گفت، « این مرا اندر کارها افکنده است».بخش ۲۵ - فصل (دروغ مصلحت آمیز): بدان که دروغ از آن حرام است که در دل اثر کند و صورت دل کدر و تاریک کند، ولیکن اگر بدان حاجت افتد و بر قصد مصلحت گوید و آن را کاره بود، حرام نبود. برای آن که چون کاره باشد دل از وی اثر نپذیرد و چون بر قصد خیر گوید دل تاریک نشود. و شک نیست که چون مسلمانی از ظالمی بگریزد نشاید که راست بگوید که کجاست، بلکه دروغ اینجا واجب بود.

اطلاعات

منبع اولیه: ویکی‌درج

* با انتخاب متن و لمس متن انتخابی می‌توانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.

برگردان به زبان ساده

آن که سخن گویی که از آن مستغنی باشی که اگر نگویی هیچ ضرر نبود بر تو اندر دین و دنیا و بدان از حسن اسلام بیرون شده باشی که رسول (ص) می گوید، «من حسن اسلام المرء ترکه مالا یعینه هرچه از آن همی گریزد، دست بداشتن آن از حسن اسلام است. و مثل این سخن چنان بود که به قومی نشینی و حکایت سفر کنی و حدیث باغ و بستان و کوه کنی و احوالی که گذشته باشد چنان که زیادت و نقصان به وی راه نیابد. این همه فضول بود و از آن گریز باشد که اگر نگویی هیچ ضرر نبود.
هوش مصنوعی: اگر کسی سخن بگوید که نیازی به آن ندارد و اگر چیزی را نگوید، هیچ ضرری به او در دین و دنیا نخواهد رسید، بدین معنا که از حسن اسلام خارج شده است. پیامبر (ص) فرموده‌اند: «حسن اسلام انسان این است که چیزی را ترک کند که برایش نفعی ندارد.» بنابراین، وقتی در جمعی نشستی و از سفرت صحبت می‌کنی یا داستان‌های باغ و سرزمین و کوه را تعریف می‌کنی و از وقایع گذشته می‌گویی، اگر این سخنان هیچ فایده‌ای نداشته باشد، این‌ها تنها دلبستگی به حواشی زندگی است و باید از آن دوری کرد، زیرا اگر نگویی، هیچ ضرری نخواهی دید.
همچنین اگر کسی را بینی که از وی چیزی پرسی که تو را با آن کاری نبود و این آن وقت بود که آفتی نبود اندر سوال، اما اگر پرسی که روزه داری مثلا اگر راست گوید عبادت اظهار کرده باشد و اگر دروغ گوید بزهکار شود و سبب تو بوده باشی و این خود ناشایست بود. و همچنین اگر بپرسی که از کجا همی آیی و چه می کنی و چه می کردی؟ بود که آشکارا نتواند گفت و اندر دروغی افتد و این خود باطل بود و فضول آن بود که اندر وی هیچ باطل نبود.
هوش مصنوعی: اگر ببینی که کسی را دعوت به پرسش می‌کنی و آن پرسش به تو مربوط نیست و در آن لحظه هیچ خطر و آسیبی در پرسش وجود ندارد، اما اگر بپرسی که آیا روزه داری، اگر او راست بگوید عبادت خود را نشان داده و اگر دروغ بگوید، گناهکار می‌شود و تو باعث آن بوده‌ای که این خود ناپسند است. همچنین اگر از او بپرسی که از کجا می‌آیی، چه می‌کنی و چه کرده‌ای، او نمی‌تواند به‌طور واضح پاسخ دهد و ممکن است به دروغ بیفتد و این خود بیهوده است و بی‌جا به شمار می‌آید.
و گویند لقمان یک سال پیش داوود (ع) همی شد و وی زره همی کرد. لقمان همی خواست که بپرسد و بداند که چیست. از وی نپرسید تا تمام کرد اندر پوشید و گفت، «این نیک جامه ای است حرب را» لقمان بشناخت و گفت، «خاموشی حکمت است ولیکن کسی را اندر این رغبت نیست».
هوش مصنوعی: روزی گفته شده که لقمان یک سال قبل نزد داوود (ع) رفت تا از او زرهی بسازد. لقمان می‌خواست بپرسد و بداند که چه کاری در حال انجام است. او از داوود نپرسید تا اینکه کارش به پایان رسید و زره را به تن کرد. بعد از آن گفت: «این یک لباس خوب برای جنگ است.» لقمان این جمله را درک کرد و افزود: «سکوت نشانهٔ حکمت است، اما کسی در این مورد رغبت ندارد.»
و سبب چنین سوال آن باشد که خواهد احوال مردمان بداند یا راه سخن گشاده شود با کسی تا دوستی اظهار کند. و علاج این آن است که بداند که مرگ فرا پیش وی است و نزدیک است و هر تسبیحی و ذکری که بکند گنجی بود که بنهاده بود، چون ضایع کند زیان کرده بود. و علاج عملی آن است که یا عزلت گیرد یا سنگی اندر دهان نهد.
هوش مصنوعی: علت پرسش این است که فرد می‌خواهد از اوضاع مردم آگاه شود یا با کسی صحبت کند تا دوستی‌اش را ابراز کند. برای حل این مشکل، باید به یاد داشته باشد که مرگ نزدیک است و هر ذکر و تسبیحی که می‌گوید، گنجی است که جمع‌آوری کرده. اگر آن را از دست بدهد، ضرر کرده است. راه عملی این است که یا به تنهایی زندگی کند یا یک سنگ در دهان خود بگذارد.
و اندر خبر است که روز حرب احد برنایی شهید شد. وی را یافتند سنگی بر شکم بسته از گرسنگی. مادر خاک از وی باز کرد و گفت، «هنینا لک الجنه. خوشت باد بهشت.» رسول (ص) گفت، «چه دانی؟ باشد که بخیلی کرده باشد به چیزی که وی را به کار نمی آمد یا سخنی گفته باشد اندر چیزی که وی را باز آن کار نبوده باشد و معنی این آن است که حساب وی از وی طلب کنند و خوش وهنی آن باشد که اندر وی رنج و حساب نباشد.
هوش مصنوعی: در روز جنگ احد، جوانی شهید شد. وقتی او را پیدا کردند، متوجه شدند که سنگی بر شکمش بسته است و از گرسنگی رنج می‌برد. مادرش خاک را کنار زد و گفت: «خوشا به حالت بهشت.» اما پیامبر (ص) گفت: «چگونه می‌دانی؟ شاید او به چیزی بخیل بوده که به دردش نمی‌خورد، یا حرفی زده که مناسب نبوده. این به این معناست که ممکن است حساب او از او خواسته شود و خوشبختی واقعی در این است که برای او رنج و حسابی نباشد.»
و یک روز رسول (ص) گفت، «این ساعت مردی از اهل بهشت درآید». پس عبدالله بن سلام درآمد. وی را خبر دادند و بپرسیدند که عمل تو چیست؟ گفت، «عمل من اندک است، ولیکن هرچه مرا با آن کار نبود گرد آن نگردم و بد به مردمان نخواهم».
هوش مصنوعی: روزی پیامبر (ص) فرمودند: «امروز مردی از اهل بهشت وارد می‌شود.» سپس عبدالله بن سلام وارد شد. به او گفتند که اعمالت چیست؟ او پاسخ داد: «اعمال من کم است، اما من هیچگاه به کارهایی که با آن شایسته نیستم نزدیک نمی‌شوم و نمی‌خواهم به دیگران بدی کنم.»
و بدان که هرچه به یک کلمه با کسی بتوان گفت، چون دراز بکنی و بدو کلمه کنی، آن دو کلمه فضول بود و برتو وبال بود. و یکی از صحابه همی گوید که کس باشد که با من سخن گوید که جواب آن به نزدیک من خوشتر باشد که آب سرد به نزدیک تشنه و جواب ندهم از بیم آن که فضولی بود. مطرب بن عبدالله رحمهم الله همی گوید، «باید که جلال حق تعالی اندر دل شما زیادتر از آن بود که نام وی برید در هر سخن، چنان که ستور و رگبه را گویید خدایت چنین و چنان کناد». و رسول (ص) گفت، «خنک آن کس که سخن زیادتی در باقی کرد و مال زیادتی بداد، یعنی که بنداز کیسه و بر گرفت و بر سر زبان نهاد». و گفت، «هیچ ندادند آدمی را بتر از زبان دراز».
هوش مصنوعی: بدان که هرچه بتوانی با کسی در یک کلمه سخن بگویی، اگر آن را کش بدهی و به دو کلمه تبدیل کنی، این دو کلمه اضافی است و بر تو عواقبی خواهد داشت. یکی از صحابه می‌گوید، آیا کسی هست که با من سخن بگوید و جوابش برای من خوشایندتر از آب سرد برای تشنه باشد، و من از ترس فضولی و اضافی‌گویی جواب ندهم؟ مطرب بن عبدالله رحمهم الله می‌گوید، «باید جلال خداوند در دل شما بیشتر از آن باشد که در هر سخن نام او را ببرید، مثل اسب و بارکش که می‌گویید خداوند چنین و چنان کن». و پیامبر (ص) فرمود، «خوشا به حال کسی که زیاد سخن نگوید و بیشتر از آن که نیاز دارد، مال ندهد، یعنی کیسه را پر کرده و در زبان بیاورد». و همچنین گفت، «هیچ چیز بدتر از زبان دراز برای انسان نیست».
و بدان که هرچه تو می گویی بر تو می نویسند، «ما یلفظ من قول الا لدیه رقیب عتید» اگر چنان بودی که فرشتگان رایگان ننوشتند و اندر حال نوشتن مزد خواستندی، از بیم آن ده با یکی کردندی و زیان ضایع شدن وقت در بسیار گفتن بیشتر از زیان اجرت است، اگر از تو بخواستندی.
هوش مصنوعی: بدان که هر چیزی که تو مطرح می‌کنی، بر رکاب تو ثبت می‌شود. اگر فرشتگان به صورت رایگان نمی‌نوشتند و در حین نوشتن خواهان مزد می‌بودند، بایستی از ترس این موضوع، با یکی از آن‌ها ساخت و ساز می‌کردند. در این صورت، ضرر ضایع کردن وقت به خاطر زیاد سخن گفتن بیشتر از ضرر بابت مزد خواهد بود، اگر از تو خواسته می‌شد.
آفت دوم (سخن گفتن اندر باطل و معصیت)
هوش مصنوعی: دومین آسیب سخن گفتن در مورد بیهوده‌گی و گناه است.
اما باطل آن بود که اندر بدعتها سخن گوید و معصیت آن بود که حکایت فسق و فساد خود و آن دیگران بگوید و محاسن شراب و فساد حکایت کند یا مجلسی که اندر آن مناظره رفته باشد میان دو کس که یکدیگر را فحش گفته باشند و برنجانیده یا احوالی حکایت کند در فحش که از آن خنده آید. این همه معصیت بود نه چون آفت اول که آن نقصان درجه باشد. و رسول (ص) گفت که کس بود که یک سخن بگوید که از آن خود باک ندارد و آن را قدری نشناسد و آن سخن وی را همی برد تا به قعر دوزخ و باشد که سخنی بگوید و بدان باک دارد و آن سخن وی را همی برد تا به بهشت».
هوش مصنوعی: اما سخن باطل این است که درباره بدعت‌ها صحبت شود و معصیت این است که انسان از فساد و گناهان خود و دیگران بگوید، یا درباره شراب و فسادش سخنرانی کند، یا از مجلسی بگوید که در آن دو نفر به هم توهین کرده‌اند و همدیگر را به ناراحتی رسانده‌اند، یا داستان‌هایی را نقل کند که در آن‌ها فحش‌هایی وجود دارد که باعث خنده می‌شود. تمامی اینها معصیت است و نسبت به گناهان اولیه که نقصانی در مرتبه انسانی به حساب می‌آید، متفاوت است. پیامبر (ص) فرمودند که ممکن است کسی یک سخن بگوید و از آن نگران نباشد و آن سخن او را به قعر عذاب ببرد، و ممکن است سخنی بگوید که از آن نگران باشد و آن سخن او را به بهشت برساند.
آفت سیم (خلاف و جدل و مراء)
هوش مصنوعی: آفت سیم به معنای ایجاد اختلاف، بحث و جدل است. این موضوع اشاره به مشکلاتی دارد که بر اثر دعوا و منازعه به وجود می‌آید و می‌تواند روابط و وضعیت‌های مختلف را تحت تأثیر قرار دهد.
خلاف کردن اندر سخن و جدل کردن و آن را مراء گویند. کس بود که عادت وی آن بود که هرکه سخنی بگوید بر وی رد کند و بگوید نه چنین است. و معنی این آن بود که تو احمقی و نادان و دروغ زن و من زیرک و عاقل و راستگوی. بدین کلمه دو صفت مهلک را قوت داده باشد، یکی تکبر و دیگر سبعیت که اندر کسی افتد. و برای این گفت رسول (ص)، «هرکه خلاف و خصومت اندر سخن دست بدارد و آنچه باطل بود نگوید، وی را خانه ای اندر بهشت بنا کنند و اگر آنچه حق بود بگوید وی را خانه ای در اعلی بهشت بنا کنند». و این ثواب از آن زیادت است که صبر کردن بر محال و دروغ دشوارتر بود و گفت (ص)، «ایمان مردم تمام نشود تا که از خلاف دست بندارد، اگرچه بر حق بود».
هوش مصنوعی: خلاف گفتن و جدل کردن را مراء می‌نامند. شخصی وجود داشت که عادتش این بود که هر کسی سخنی می‌گفت، او آن را رد می‌کرد و می‌گفت که نه، چنین نیست. این رفتار به این معنا بود که تو احمق و نادان و دروغگو هستی و من زیرک و عاقل و راستگو. این کلمات دو صفت مضر را در فرد تقویت می‌کند؛ یکی تکبر و دیگری سبعیت. برای همین رسول (ص) فرمودند: "هر کس در سخن خلاف و جدل کند، اگرچه چیزی باطل بگوید، ساختمان‌هایی در بهشت برایش بنا می‌کنند و اگر حقیقت را بگوید، خانه‌اش در بهترین مقام بهشت خواهد بود." این پاداش از این حیث بزرگ‌تر است که مقاومت در برابر دروغ و نادرستی دشوارتر می‌باشد. او همچنین فرمودند: "ایمان مردم کامل نخواهد شد تا زمانی که از خلاف کردن بپرهیزند، حتی اگر بر حق باشد."
و بدان که این خلاف نه همه اندر مذاهب بود، بلکه اگر کسی گوید که این انار شیرین است و تو گویی ترش است و یا گوید فلان جای فرسنگی است و تو گویی نیست، این همه مذموم است.
هوش مصنوعی: بدان که این اختلاف تنها در مسائل دینی نیست؛ بلکه اگر کسی بگوید این انار شیرین است و تو بگویی ترش است، یا بگوید که یک مکان فاصله‌اش به اندازه یک فرسنگ است و تو بگویی نه، این هم ناپسند است.
و رسول (ص) گفته است که کفارت هر لجاجی که با کسی کنی دو رکعت نماز است. و از جمله لجاج بود که کسی سخنی گوید، خطایی بر وی فروگیری و خلل آن با وی نمایی و این همه حرام است که از آن رنجانیدن حاصل آید و هیچ مسلمان را نشاید بی ضرورتی رنجانیدن و اندر چنین چیزها فریضه نیست خطا بازنمودن، بلکه خاموش بودن از کمال ایمان است.
هوش مصنوعی: پیامبر (ص) فرموده‌اند که برای جبران هر گونه لجاجت با دیگران، دو رکعت نماز باید خواند. یکی از انواع لجاجت این است که کسی نظری را بیان کند و شما اشتباهی را بر او وارد کنید و به او نشان دهید که چگونه در گفته‌اش نقص وجود دارد. این کار باعث ایجاد رنجش می‌شود و انجام چنین اقداماتی حرام است. هیچ مسلمانی نباید بدون دلیل و ضرورت، دیگران را آزار دهد. در این موارد، بیان اشتباهات دیگران واجب نیست، بلکه سکوت کردن نشان‌دهنده کمال ایمان است.
اما آنچه اندر مذاهب بود آن را جدل گویند و این نیز مذموم است، مگر آن که بر طریق نصیحت اندر خلوت وجه حق کشف کنی، چون امید قبول باشد و چون نباشد خاموش باشی. رسول (ص) گفت، هیچ قوم گمراه نشدند که نه جدل بر ایشان غالب شد». لقمان پسر را گفت، «با علما جدل مکن که تو را دشمن گیرند» و بدان که هیچ چیز آن قوت نخواهد که خاموشی بر محال و باطل. و این از فضایل مجاهدات است.
هوش مصنوعی: جدل در موضوعات مذهبی ناپسند است، مگر اینکه با نیت نصیحت و در خلوت انجام شود و امید به پذیرش آن وجود داشته باشد؛ در غیر این صورت باید سکوت کرد. پیامبر (ص) فرمود که هیچ قومی گمراه نشدند مگر اینکه جدل بر آنها چیره شد. لقمان به پسرش گفت که با دانشمندان جدل نکند، زیرا ممکن است دشمنانی برایش پیدا شوند. همچنین بدان که هیچ چیزی به اندازه سکوت در برابر محال و باطل قدرت ندارد و این از فضایل جهاد در راه حق است.
و داوود طایی عزلت گذرفت. ابو حنیفه رضی الله عنه گفت، «چرا بیرون نیایی؟» گفت، «خویشتن را به مجاهدت از جدل گفتن باز می دارم». گفت، «به مجلسها آی و مناظره بشنو و سخن مگو». گفت، «چنان کردم. هیچ مجاهدت صعبتر از آن ندیدم».
هوش مصنوعی: داوود طایی تصمیم به تنهایی گرفت. ابو حنیفه از او پرسید: «چرا بیرون نمی‌روی؟» او پاسخ داد: «می‌خواهم خود را از بحث و جدل دور نگه‌دارم.» ابو حنیفه گفت: «به مجالس برو و بحث‌ها را بشنو، ولی صحبت نکن.» داوود طایی گفت: «این کار را کردم، اما هیچ تلاش و زحمتی را سخت‌تر از این ندیدم.»
و هیچ آفت بیشتر از آن نبود که اندر شهری تعصب مذهبی بود و گروهی که طلب جاه و تبع کنند فرا نمایند که جدل گفتن از دین است و از طبع سبعیت و تکبر خود تقاضای آن همی کند. و چون پندارند که از دین است چنان اندر وی شره آن محکم شود که البته آن صبر نتوانند کرد که نفس را اندر آن چند گونه شرف و لذت بود.
هوش مصنوعی: بزرگ‌ترین آفتی که می‌تواند یک شهر را تهدید کند، داشتن تعصبات مذهبی است. در این وضعیت، گروهی تلاش می‌کنند تا با جدل و بحث‌های فراقانونی برتری و مقام خود را به اثبات برسانند، در حالی که این رفتار ناشی از خوی و طبیعت خشن و مغرور آنان است. زمانی که این افراد خود را موجه به عمل به دین حس کنند، به شدت به این رفتار ادامه می‌دهند و این امر باعث می‌شود که صبر و حوصله‌ی آنان از بین برود، چون در این جدل‌ها برای خود شرف و لذتی پیدا می‌کنند.
و مالک بن انس ره همی گوید که جدل از دین نیست و همه سلف از جدل منع کرده اند، ولیکن اگر مبتدعی بوده است به آیات قرآن و اخبار با وی سخن گفته اند بی لجاج و بی تطویل چون سود نداشته است اعراض کرده اند.
هوش مصنوعی: مالک بن انس می‌گوید که بحث و جدل در دین جایز نیست و تمام پیشینیان از آن پرهیز کرده‌اند. اما اگر کسی مبتدی باشد و به آیات قرآن و احادیث رجوع کند، بدون لجاجت و طولانی کردن بحث با او صحبت می‌کنند. اگر این گفتگوها نتیجه‌ای نداشته باشد، از او روی برمی‌گردانند.
آفت چهارم (خصومت اندر مال)
هوش مصنوعی: آفت چهارم به مسائل مالی و خصومت‌های ناشی از آن اشاره دارد. این نوع درگیری‌ها می‌تواند به دلیل جدال بر سر دارایی‌ها و ثروت‌ها به وجود بیاید و به روابط میان افراد آسیب بزند. در واقع، رقابت و حسادت نسبت به مال و ثروت دیگران می‌تواند منجر به خصومت‌های جدی شود.
خصومت اندر مال که اندر پیش قاضی رود یا جای دیگر، و آفت این عظیم است و رسول (ص) می گوید، «هرکه بی علم با کسی خصومت کند اندر سخط حق تعالی بود تا آنگاه که خاموش شود» و گفته اند که هیچ چیز نیست که دل پراکنده کند و لذت عیش ببرد و مروت دین را ببرد چنان که خصومت اندر مال و گفته اند که هیچ متورع خصومت نکرده است اندر مال بدان که بی زیادت گفتن خصومت به سر نرود. و ورع زیادتی نگوید و اگر هیچ چیز نبود باری با خصم سخن خوش نتواند گفتن و فضل سخن خوش گفتن بسیار است، پس هر کس را خصومتی بود، اگر تواند مهم باشد دست بداشتن و اگر نتواند جز راست نگوید و قصد رنجانیدن نکند و سخن درشت نگوید و زیادت نگوید که همه هلاک دین بود.
هوش مصنوعی: خصومت و دعوا بر سر مال، چه در دادگاه یا هر جای دیگر، موجب ضرر بزرگی است. پیامبر (ص) فرمودند: «هر کس بدون علم با کسی دعوا کند، مورد خشم حق تعالی قرار می‌گیرد تا زمانی که ساکت شود». گفته‌اند که هیچ چیزی دل انسان را ناآرام نمی‌کند و لذت زندگی را از او نمی‌گیرد، همانند خصومت بر سر مال. همچنین، گفته شده که هیچ فرد با احتیاطی در این زمینه دعوا نمی‌کند، زیرا دعوا بدون جدل به پایان نمی‌رسد. افرادی که احتیاط می‌کنند، از بیان زیاد جلوگیری می‌کنند و اگر هم چیزی نباشد، حداقل باید با رقیب با زبان نرم سخن بگویند. سخن زیبا و مهربان بسیار ارزشمند است. بنابراین، اگر کسی خصومتی دارد، بهتر است به دوری کردن از آن فکر کند و اگر نتواند، تنها راست بگوید و قصد آزار نداشته باشد و از گفتن سخنان تند و اضافی پرهیز کند، زیرا این‌ها همه به دین آسیب می‌زنند.
آفت پنجم (فحش گفتن است)
هوش مصنوعی: یکی از مشکلات اجتماعی، انتقادها و فحش دادن به دیگران است. این نوع رفتار نه‌تنها به روابط آسیب می‌زند بلکه باعث ایجاد تنش و اختلاف می‌شود. فحش دادن می‌تواند به تضعیف اعتماد به نفس افراد و ایجاد احساسات منفی بین افراد منجر شود. به‌جای استفاده از این روش‌های ناپسند، بهتر است که سعی کنیم با گفتگو و گفت و گوهای مثبت، اختلافات را حل کنیم.
رسول (ص) گفت، «بهشت حرام است بر کسی که فحش گوید». و گفت، «اندر دوزخ کسان باشند که از دهان ایشان پلیدی همی رود چنان که از گند آن همه دوزخیان به فریاد آیند و گویند این کیست؟ گویند این آن است که هرکجا سخنی فحش و پلیدی بودی دوست داشتی و همی گفتی». ابراهیم بن میسره همی گوید که هرکه فحش گوید، اندر قیامت بر صورت سگی خواهد بود. و بدان که بیشترین فحش اندر آن بود که از مباشرت عبارتهای زشت کنند، چنان که عادت اهل فساد بود. و دشنام آن بود که کسی را بدان نسبت کنند. رسول (ص) گفت، «لعنت بر آن باد که مادر و پدر خویش را دشنام دهد». گفتند، «این که کند؟» گفت، «آن که مادر و پدر یکی را دشنام دهد تا مادر و پدر وی را دشنام دهند، آن خود وی داده باشد».
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) فرمودند: «بهشت بر کسانی که فحش می‌دهند حرام است». ایشان افزودند: «در جهنم کسانی هستند که از دهانشان کلمات زشت خارج می‌شود و دیگر جهنمی‌ها از بوی بد آنها به فریاد درمی‌آیند و می‌پرسند این کیست؟ پاسخ می‌دهند که این فرد همان کسی است که از شنیدن هر نوع کلام زشت لذت می‌برد و آن را به زبان می‌آورد». ابراهیم بن میسره می‌گوید که هرکس فحش بدهد در قیامت به شکل سگی ظاهر خواهد شد. همچنین باید توجه داشت که بیشترین فحش‌ها مربوط به استفاده از عبارات زشت است که به طور معمول توسط افراد فاسد بیان می‌شود. دشنام نیز به انتساب بدی به دیگران اطلاق می‌شود. رسول خدا (ص) فرمودند: «لعنت بر کسی که والدین خود را دشنام دهد». وقتی پرسیدند: «چطور این ممکن است؟» ایشان پاسخ دادند: «کسی که به یکی از والدین دیگران دشنام دهد، در واقع خود را نیز به دشنام نسبت می‌دهد تا والدین او نیز به او دشنام دهند».
و بدان که چنان که حدیث مباشرت به کنایت باید گفت تا فحش نبود، در هرچه زشت بود هم اشارت باید کرد و صریح نباید گفت و نام زنان صریح نباید گفت بلکه پردگیان باید گفت و کسی را که علتی بود زشت چون بواسیر و برص و غیر آن بیماری باید گفت و ادب اندر چنین الفاظ نگاه باید داشت که این نوعی است از فحش.
هوش مصنوعی: بدان که در مورد مسائلی که ممکن است زشت یا ناراحت‌کننده باشند، باید به گونه‌ای غیرمستقیم و با کنایه صحبت کرد تا از به کار بردن الفاظ زشت و فحش پرهیز شود. برای نام بردن از زن‌ها نیز باید با احتیاط عمل کرد و از نام‌های بی‌ادبانه خودداری کرد؛ به جای آن از واژه‌هایی مانند «زنان بی‌عفت» استفاده کرد. همچنین در مورد افرادی که به علت بیماری‌هایی مثل بواسیر یا توده‌های پوستی دچار مشکل هستند، باید با دقت و با رعایت ادب صحبت کرد، چرا که استفاده نادرست از چنین اصطلاحاتی می‌تواند توهین‌آمیز باشد.
آفت ششم (لعنت کردن است)
هوش مصنوعی: آفت ششم لعنت کردن است.
بدان که لعنت کردن مذموم است بر ستور و مردم و جامه و هرچه بود. رسول (ص) می گوید، «مومن لعنت نکند». زنی اندر سفر بود با رسول (ص) اشتری را لعنت کرد. رسول (ص) گفت، «آن شتر را برهنه کنید و بیرون کنید از قافله که ملعون است». مدتی آن شتر همی گردید هیچ کس گرد وی نگشت. بودردا رحمهم الله همی گوید، «هرگاه که آدمی زمین یا چیزی را لعنت کند آن چیز گوید لعنت بر آن باد که اندر حق تعالی عاصی تر است از ما هردو». یک روز ابوبکر صدیق رضی الله عنه چیزی را لعنت کرد. رسول (ص) بشنید، گفت، «یا ابوبکر، صدیق و لعنت، صدیق و لعنت؟ لاورب الکعبه» گفت، «توبه کردم» وبنده ای آزاد کرد کفارت آن را.
هوش مصنوعی: لعنت کردن به هر چیزی، چه انسان و چه حیوان، و حتی لباس و سایر اشیاء، عمل پسندیده‌ای نیست. پیامبر (ص) می‌فرمایند که مومن نباید لعنت کند. در حادثه‌ای، زنی در سفر با پیامبر (ص) علف‌چرانی را لعنت کرد و پیامبر (ص) دستور داد که آن شتر را از قافله دور کنند چرا که ملعون است. بعد از آن، هیچ‌کس به آن شتر نزدیک نشد. همچنین، گفته شده که اگر کسی چیزی را لعنت کند، آن شیء می‌گوید که لعنت بر من باد چرا که در مقابل خداوند از هر دوی ما گناهکارتر است. یک روز ابوبکر صدیق (رض) چیزی را لعنت کرد و پیامبر (ص) وقتی این را شنید، به او گفت که چگونه ممکن است صدیق لعنت کند. ابوبکر (رض) از این کارش پشیمان شد و به عنوان کفاره، بنده‌ای را آزاد کرد.
و بدان که لعنت نشاید کرد مردمان را الا بر جمله کسانی که مذموم اند، چنان که گویی، «لعنت بر ظالمان و فاسقان و مبتدعان بادا»، اما گفتن لعنت بر معتزلی و گرامی باد، اندر این خطری باشد و از این فساد تولد کند. از این حذر باید کرد، مگر آن که اندر شرع لفظ لعنت آمده باشد بر ایشان. و اندر خبری درست باشد، اما شخصی را گفتن که لعنت بر تو باد یا بر فلان باد، این کسی را روا باشد که داند که بر کفر مرده است، چون فرعون و بوجهل. رسول (ص) قومی را نام برد و لعنت کرد که دانست که ایشان مسلمان نخواهند شد. اما جهودی را گفتن مثلا که لعنت بر تو باد، اندر این خطری بود که باشد که مسلمان شود پیش از مرگ و از اهل بهشت بود و باشد که از این کس بهتر شود. و اگر گوید که مسلمان را گوئیم که رحمت بر تو باد، اگرچه ممکن است که مرتد شود و بمیرد، ولیکن ما اندر حال بگوییم. کافر را نیز لعنت بکنیم که کافرست اندر وقت، این خطا بود که معنی رحمت آن است که خدای تعالی وی را بر کافری بداراد، پس بدین لعنت نباید کرد. و اگر کسی گوید، «لعنت بر یزید روا باشد یا نه؟» گویم، «این قدر روا باشد که گویی لعنت بر کشنده حسین (ع) باد». اگر بمرد پیش از توبه که کشتن از کفر بیش نبود و چون توبه کند، لعنت نشاید کرد که وحشی، حمزه را بکشت و مسلمان شدو لعنت از وی بیفتاد. اما حال یزید خود معلوم نیست که وی کشت یا نه. گروهی گفتند که فرمود و گروهی گفتند که نفرمود ولکن راضی بود. و نشاید کسی را به تهمت معصیت لعنت کردن که این خود خیانتی بود. و اندر این روزگار بسیاری بزرگان را بکشتند که هیچ کس ندانست به حقیقت که فرمود بعد از چهارصد سال و اند حقیقت آن چون شناسند؟ و حق تعالی خلق را از این فضول و از این خطر مستغنی بکرده است که اگر کسی اندر همه عمر ابلیس را لعنت نکند، او را در قیامت نگویند که چرا لعنت نکردی، اما اگر لعنت کند بر کسی اندر خطر سوال بود تا چرا گفت و چرا کرد.
هوش مصنوعی: لعنت کردن مردم جز بر کسانی که به طور واضح بد هستند، جایز نیست. مانند این که می‌گوییم: «لعنت بر ظالمان و فاسقان و بدعت‌گذاران باد». اما اگر بخواهیم به شخص خاصی مانند یک معتزلی لعنت کنیم، این کار خطرناک است و ممکن است به فساد بینجامد. باید از چنین کاری دوری کرد، مگر این که در دین صریحاً از لعنت بر آن‌ها سخن گفته شده باشد. همچنین در روایتی که صحیح باشد. اما در مورد شخصی خاص، که بگوییم لعنت بر تو باد، این گفتار تنها برای کسی مناسب است که از کفر او آگاه باشیم، مانند فرعون. پیامبر (ص) کسانی را لعنت کرد که می‌دانست مسلمان نخواهند شد. اما لعنت کردن یهودی‌ها، مثلاً، خطرناک است زیرا ممکن است قبل از مرگ مسلمان شوند و در نتیجه در بهشت قرار گیرند. اگر بگوییم به مؤمنین رحمت باد، هرچند ممکن است که در آینده مرتد شوند، اما در لحظه صحبت ما باید چنین بگوییم. لعنت کردن کافران در زمان حال نیز ضرورتی ندارد، چون این نشان‌دهنده‌ی آن است که خداوند آن‌ها را بر کفرشان باقی می‌گذارد. بنابراین لعنت بر آن‌ها جایز نیست. در مورد یزید، اگر گفتیم لعنت بر کسی که حسین (ع) را کشت، این امر تا حدی قابل قبول است، ولی چون نمی‌دانیم یزید شخصاً چه کرد، نباید او را به صرف اتهام کار زشت لعنت کنیم. در تاریخ نیز بسیاری از بزرگان به قتل رسیدند و حقیقت کارشان پس از چند صد سال هنوز مشخص نیست. خداوند انسان‌ها را از این جهات مستغنی کرده است و اگر کسی در تمام عمر شیطان را لعنت نکند، در روز قیامت از او نخواهند پرسید که چرا لعنت نکرده است، اما لعنت کردن بر دیگران ممکن است با پرسش‌هایی همراه باشد.
یکی از بزرگان همی گوید که اندر صحیفه من کلمه لااله الا الله برآید یا لعنت کسی اندر قیامت، کلمه لااله الاالله دوست تر دارم که برآید. و یکی رسول (ص) در گفت، «مرا وصیت کن». گفت، «لعنت مکن». و گفته اند، «لعنت مومن با کشتن وی برابر بود». و گروهی گفته اند که این خبر است، پس به تسبیح مشغول بودن اولیتر از آن که به لعنت ابلیس، تا به دیگری چه رسد». و هرکه کسی را لعنت کند و با خویشتن گوید که این از صلابت دین است، از غرور شیطان باشد و بیشتر آن باشد که تعصب و هوا باشد.
هوش مصنوعی: یکی از بزرگان گفته است که در روز قیامت اگر کلمه «لااله الاالله» یا لعنت کسی برآید، کلمه «لااله الاالله» را بیشتر دوست دارم. همچنین پیامبر (ص) سفارش کردند که «مرا وصیت کن»، و او پاسخ داد «لعنت نکن». برخی گفته‌اند که لعنت کردن مؤمن به مانند کشتن او است. عده‌ای دیگر بر این باورند که مشغول بودن به ذکر و تسبیح بهتر از لعنت کردن ابلیس است. اگر کسی دیگران را لعنت کند و فکر کند که این کار از صلابت دینش ناشی می‌شود، در واقع تحت تأثیر غرور شیطانی قرار دارد و بیشتر این رفتارها ناشی از تعصب و هوای نفس است.
آفت هفتم (شعر است و سرود)
هوش مصنوعی: آفت هفتم به شعر و آهنگ اشاره دارد.
و اندر کتاب سماع شرح کردیم که این حرام نیست که اندر پیش رسول (ص) شعر خوانده اند و حسان را فرمود تا کافران را جواب دهد از هجای ایشان. اما آنچه دروغ بود یا هجای مسلمانی باشد یا دروغی بود اندر مدح، آن نشاید اما آنچه بر سبیل تشبیه گویند که آن صنعت شعر بود اگر چه صورت دروغ بود حرام نباشد که مقصود از آن نه آن بود که آن اعتقاد کنند که این چنین شعر به تازی پیش رسول (ص) خوانده اند.
هوش مصنوعی: در کتاب سماع توضیح داده‌ایم که خواندن شعر در حضور رسول (ص) حرام نیست و ایشان به حسان دستور داده‌اند تا به هجای کفار پاسخ دهد. اما اشعاری که شامل دروغ، هجای مسلمانان یا مدح دروغین باشد، جایز نیست. در عوض، اشعاری که به صورت تشبیه بیان می‌شوند، اگرچه ممکن است در ظاهر نادرست باشند، اما حرام نیستند، چرا که هدف از آنها این نیست که اعتقاد داشته باشند چنین اشعاری به زبان عربی در حضور رسول (ص) خوانده شده است.
آفت هشتم (مزاح است)
هوش مصنوعی: آفت هشتم به مزاح اشاره دارد. مزاح به رفتارهایی گفته می‌شود که ممکن است به صورت شوخی یا بدون لحاظ عواقب، باعث ناراحتی یا آزار دیگران شود. این نوع رفتار می‌تواند روابط انسانی را تحت تأثیر قرار دهد و به ایجاد تنش در ارتباطات بین افراد منجر شود. بنابراین، باید با احتیاط از مزاح استفاده کرد تا از آسیب به احساسات دیگران جلوگیری شود.
و نهی کرده است رسول (ص) از مزاح کردن بر جمله، ولیکن اندک از وی گاه گاه مباح است و شرط نیک خویی است، به شرط آن که به عادت و پیشه نگیرد و جز حق نگوید که مزاح بسیار روزگار ضایع کند و خنده بسیار آورد و دل از خنده بسیار سیاه شود و نیز هیبت و وقار مرد ببرد و باشد که نیز از وی وحشت خیزد. و رسول (ص) گوید، «من مزاح گویم ولیکن حق گویم» و گفت، «کسی سخن بگوید تا مردمان بخندند، وی از درجه خویش فرو افتد بیش از آن که از ثریا تا به زمین». و هر چه خنده بسیار آورد مذموم است و خنده بیش از تبسم نباید. و رسول (ص) گفت، «اگر آن که من دانم شما بدانید اندک خندید و بسیار گریید». و یکی دیگر را گفت، «ندانسته ای که لابد به دوزخ گذر خواهد بود که حق تعالی همی گوید، «و ان منکم الا واردها کان علی ربک حتما مقضیا» گفت، «دانی که باز بیرون خواهی آمدن؟» گفت، «نه»، گفت، «پس خنده چیست و چه جای خنده است؟»
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) از شوخی کردن به‌طور کلی نهی کرده‌اند، اما گاهی شوخی اندک و به‌جا مجاز است، به شرطی که به عادت تبدیل نشده و به جز حق سخن نگوید. زیرا شوخی و خنده‌های زیاد وقت را ضایع می‌کند و باعث می‌شود دل انسان از خنده خالی شود و احترام و وقار او از بین برود. همچنین ممکن است دیگران از او وحشت کنند. ایشان فرمودند که من شوخی می‌کنم، اما حق را می‌گویم. و باز فرمودند که اگر کسی بخواهد دیگران را بخنداند، باید بداند که از مقام خود پایین می‌آید. خنده‌ای که برای دیگران ایجاد می‌شود، ناپسند است و باید خنده‌ها محدود به تبسم باشد. ایشان همچنین گفتند که اگر شما آنچه را که من می‌دانم، بدانید، کمتر خواهید خندید و بیشتر خواهید گریست. و به شخصی دیگر فرمودند که آیا می‌دانی که همه شما به دوزخ می‌روید و آیا می‌دانی بعداً می‌توانی برگردی؟ و وقتی آن شخص گفت نه، پیامبر فرمودند پس خنده چه معنا دارد و چرا باید بخندی؟
و عطاء سلمی رحمه الله علیه در چهل سال نخندید. وهب بن الورد قومی را دید که روز عید رمضان می خندیدند، گفت، «اگر این قوم را بیامرزیدند و روزه قبول کردند این نه فعل شاکران است و اگر قبول نکرده اند این نه فعل خایفان است». ابن عباس رضی الله عنهما گفت، «هرکه گناه کند و همی خندد، اندر دوزخ شود و می گرید». و محمد بن واسع گفت، «اگر کسی اندر بهشت همی گرید عجب باشد؟» گفتند، «باشد»، گفت، «پس کسی که اندر دنیا بخندد و نداند که جای وی دوزخ است یا بهشت عجیبتر باشد».
هوش مصنوعی: عطاء سلمی رحمه الله علیه چهل سال هرگز نخندید. وهب بن الورد مردمی را دید که در روز عید رمضان می‌خندیدند و گفت: «اگر خدا این مردم را ببخشد و روزه‌ آنان را قبول کند، این نشانه شکرگزاری است، اما اگر خداوند آنها را نپذیرد، این نشانه ترس و نگران بودن است». ابن عباس رضی الله عنهما فرمود: «هر کس گناه کند و بخندد، به جهنم خواهد رفت و در آنجا گریه می‌کند». محمد بن واسع نیز گفت: «اگر کسی در بهشت هم گریه کند، این عجیب خواهد بود». وقتی از او پرسیدند که آیا چنین چیزی ممکن است، او پاسخ داد: «پس کسی که در دنیا می‌خندد و نمی‌داند که جای او در آخرت جهنم است یا بهشت، این وضعیت خیلی عجیب‌تر است».
و در خبر است که اعربی ای بر شتر نشست تا نزدیک شود به رسول (ص) تا رسد وی را. هرچند قصد همی کرد شتر بازپس می جست و اصحاب همی خندیدند پس شتر وی را بیفکند و بمرد. اصحاب گفتند، «یا رسول الله آن مرد بیفتاد و هلاک شد. گفت، « آری و دهان شما از خون وی پر است» یعنی که بر وی خندیدند و عمر عبدالعزیز رحمه الله علیه گفت، «از حق تعالی بترسید و مزاح مکنید که کین در دلها پدید آید و کارهای زشت از وی تولد کند. چون بنشینید اندر قرآن سخن گویید، اگر نتوانید حدیث نیک از احوال نیکمردان همی گویید» عمر رضی الله عنه همی گوید که هرکه با کسی مزاح کند، اندر چشم وی خوار و بی هیبت شود.
هوش مصنوعی: روزی فردی عربی سوار بر شتر شد تا به رسول خدا (ص) نزدیکی پیدا کند. هرچند او تلاش می‌کرد به سمت رسول برود، شتر به عقب می‌رفت و این باعث خنده‌ی اصحاب شد. در نهایت، شتر او را به زمین انداخت و او جان خود را از دست داد. اصحاب به رسول خدا گفتند که آن مرد افتاده و هلاک شده است. پیامبر پاسخ داد: «بله، و دهان شما از خون او پر است» که به این معنا بود که به او خندیده‌اند. عمر بن عبدالعزیز رحمه الله علیه نیز فرمود: «از خدا بترسید و مزاح نکنید، زیرا این کار باعث پیدایش کینه در دل‌ها می‌شود و از آن کارهای زشت ناشی می‌گردد. وقتی در جمع نشسته‌اید، به جای شوخی درباره قرآن صحبت کنید، و اگر نتوانستید، دست کم درباره احوال نیکمردان سخن بگویید.» او همچنین گفت که هر کس با دیگران شوخی کند، در نظر آن‌ها بی‌احترام و خوار خواهد شد.
و اندر همه عمر رسول (ص) دو سه کلمه مزاح نقل کرده اند. زنی پیر عجوز را گفت که عجوز اندر بهشت نشود. آن پیرزن بگریست. گفت، «ای زن دل مشغول مدار که پیشتر با جوانی برند آنگاه به بهشت برند.» و زنی وی را گفت، «شوهر من تو را می خواند.» گفت، «شوهر تو آن است که اندر چشم وی سپیدی است؟» گفت، «نه شوهر مرا چشم سپید نیست». گفت، «هیچ کس نیست که اندر چشم وی سپیده نبود». و زنی گفت، «مرا بر شتر نشان»، گفت، «تو را بر بچه شتر نشانم» گفت، «نخواهم که مرا بیندازد». گفت، «هیچ شتر نبود که نه بچه شتر بود؟» و کودکی بود طلحه را بوعمیر نام. بنجشگکی داشت بمرد. وی می گریست. رسول (ص) وی را بدید گفت، «یا با عمیره ما فعل النغیر النغیر نغیر بچه بنجشک بود. گفت، «یا با عمیر چون شد کار نغیر با نغیر؟»
هوش مصنوعی: در طول زندگی پیامبر (ص)، تنها چند جمله شوخی از او نقل شده است. او به یک زن پیر که ناراحت بود، گفت که پیرزنان به بهشت نمی‌روند. آن زن به شدت گریه کرد و پیامبر به او دلدار کرد که نگران نباشد، چون قبل از ورود به بهشت، جوان خواهند شد. زنی دیگر به پیامبر گفت که شوهرش او را می‌خواهد. پیامبر پرسید: «شوهر تو آن کسی است که در چشمانش سفیدی است؟» زن پاسخ داد: «نه، شوهر من سفیدی در چشمانش ندارد». پیامبر سپس گفت: «هیچ کسی نیست که در چشمانش سفیدی نباشد». زنی دیگر از او خواست که او را بر شتر سوار کند، و پیامبر گفت: «من تو را بر بچه شتر سوار می‌کنم». زن گفت: «نمی‌خواهم که مرا بیندازد.» پیامبر پاسخ داد: «هیچ شتری نیست که بچه‌اش نباشد». همچنین کودکی به نام بوعمیر از طلحۀ پیامبر با یک پرنده کوچک که مرده بود، گریه می‌کرد. پیامبر به او گفت: «ای با عمیر، چه بر سر نغیر آمده است؟» و به این ترتیب در مورد پرنده صحبت کردند.
و بیشتر این مزاحها با کودکان و پیرزنان داشتی برای دلخوشی ایشان تا از هیبت وی نفور نشوند. و با زنان خویش همین طیبت عادت داشتی دلخوشی ایشان را عایشه رضی الله عنه می گوید، «سوده به نزدیک من آمد و من از شیر چیزی پخته بودم. گفتم بخور گفت نخواهم گفتم اگر نخوری در تو مالم گفت نخورم. دست فرا کردم و پاره ای اندر وی مالیدم و رسول میان ما نشسته بود. زانو فرا داشت تا وی نیز راه یابد که مکافات کند. وی نیز اندر روی من مالید و رسول (ص) بخندید».
هوش مصنوعی: بیشتر این شوخی‌ها با کودکان و زنان سالخورده انجام می‌شد تا آن‌ها خوشحال شوند و از شخصیت او بترسند. او همین‌طور با همسرانش نیز با محبت رفتار می‌کرد تا دلشان شاد باشد. عایشه رضی الله عنها نقل می‌کند: "سوده نزد من آمد و من مقداری شیر پخته داشتم. گفتم بخور، اما او گفت نمی‌خواهم. گفتم اگر نخوری مال من را خواهی داشت، ولی او همچنان نخواست. من دستم را دراز کردم و مقداری از آن را به روی او مالیدم و پیامبر (ص) بین ما نشسته بود. او زانو زده بود تا سوده هم بتواند تلافی کند و او هم روی من را مالید و پیامبر (ص) خندید."
ضحاک بن سفیان مردی بود بغایت زشت. با رسول (ص) نشسته بود. گفت، «یا رسول الله! مرا دو زن است نیکوتر از این عایشه. اگر خواهی یکی را طلاق دهم تا تو بخواهی» و به طیبت گفت چنان که عایشه همی شنید عایشه گفت، «ایشان نیکوترند یا تو؟» گفت، «من». رسول (ص) بخندید از گفتن عایشه که آن مرد سخت زشت بود. و این پیش از آن بود که آیت حجاب زنان فرود آمد. و رسول (ص) صهیب رضی الله عنه را گفت، «خرما همی خوری با درد چشم؟» گفت، «بدان جانب دیگر همی خورم. رسول (ص) بخندید. و خوات بن جبیر رضی الله عنه به زنان میلی بودی. روزی اندر راه مکه با قومی زنان ایستاده بود. رسول (ص) فرا رسید. وی خجل شد. گفت، «چه می کنی؟» شتری سرکش دارم. همی خواهم تا رشته ای تابند این زنان آن شتر را». پس بگذشت. پس از آن وی را دید. گفت، «آخر آن اشتر سرکش از سرکشی دست بنداشت؟» گفت شرم داشتم و خاموش بودم و پس از آن هرگاه که مرا بدیدی ای بگفتی تا یک روز همی آمدم بر خر نشسته و هر دو پای به یک جانب خر کرده. گفت، «یا فلان آخر خبر آن شتر سرکش چیست؟»گفتم، «بدان خدای که تو را به حق فرستاد که تا اسلام آورده ام نیز سرکشی نکرده است». گفت، «الله اکبر، اللهم اهداباعبدالله».
هوش مصنوعی: ضحاک بن سفیان مردی بسیار زشت بود و یک روز در محضر رسول خدا (ص) نشسته بود. او به رسول خدا گفت که دو زن دارد که از عایشه بهترند و اظهار داشت که اگر بخواهد یکی از آن‌ها را طلاق می‌دهد. عایشه که این را می‌شنید، از او پرسید آیا خود او بهتر است یا آن زنان، و او پاسخ داد: «من بهترم». این صحبت رسول خدا را به خنده انداخت زیرا ضحاک واقعاً فردی زشت به حساب می‌آمد. این واقعه پیش از نزول آیه حجاب برای زنان اتفاق افتاده بود. همچنین رسول خدا از صهیب، یکی از صحابه، پرسید آیا در حالی که چشمش درد می‌کند، خرما می‌خورد و او جواب داد که از طرف دیگر می‌خورد. این نیز باعث خنده رسول خدا شد. خوات بن جبیر نیز فردی بود که به زنان علاقه داشت. روزی در مسیر مکه، او با گروهی از زنان ایستاده بود و وقتی رسول خدا به آنجا رسید، خجالت کشید و گفت که شتری سرکش دارد و می‌خواهد آن را به این زنان ببندد. پس از آن با رسول خدا ملاقات کرد و او پرسید آیا آن شتر سرکش هنوز گوش به فرمان شده است یا نه. خوات با خجالت گفت که خاموش مانده و بعد از آن هر بار که رسول خدا او را می‌دید، از او درباره آن شتر می‌پرسید. یک روز وقتی او سوار بر الاغ بود و پاهایش را به یک سمت گذاشته بود، رسول خدا دوباره از او پرسید که خبر آن شتر سرکش چیست و او در پاسخ گفت: «به خدا قسم که از زمانی که اسلام آورده‌ام، شترم نیز دیگر سرکش نشده است». رسول خدا گفت: «الله اکبر، اللهم اهد عبدک».
و نعیمان انصاری مزاح بسیار کردی و شراب خوردی بسیار. و هر باری وی را بیاوردندی و پیش رسول (ص) وی را بزدندی به نعلین تا یک راه یکی از صحابه گفت، «لعنه الله، تا چند خورد؟» رسول گفت، «لعنت مکن وی را که وی خدا و رسول را دوست دارد». و وی را عادت بودی که هرگاه که در مدینه نوبری آوردندی پیش رسول (ص) آوردی که این هدیه است. آنگاه چون آن کس بها خواستی، وی را به نزدیک رسول (ص) آوردی و گفتی ایشان خورده اند طلب کن. رسول بخندیدی و بدادی. پس رسول (ص) گفتی، «چرا آوردی؟» گفتی، «سیم نداشتم و نخواستم که جز تو دیگری خورد، چه کنم؟»
هوش مصنوعی: نعیمان انصاری فردی شوخ‌طنز و اهل می‌خوردن بود. هر بار که او را به حضور پیامبر (ص) می‌آوردند، به شوخی به او می‌گفتند که حالا چقدر شراب خورده‌ای. یکی از صحابه می‌گفت: «لعنت بر او، تا کی باید این کار را ادامه دهد؟» پیامبر (ص) پاسخ داد: «او را لعنت نکنید، چون او خدا و رسول را دوست دارد». نعیمان عادت داشت هر وقت که شخص تازه‌ای از مدینه هدیه می‌آورد، آن را به پیامبر (ص) می‌آورد و می‌گفت: «این هدیه‌ی شماست». سپس وقتی که آن فرد ارزش هدیه را می‌خواست، نعیمان به پیامبر (ص) می‌گفت که آنها شراب خورده‌اند و باید طلب پرداخت شود. پیامبر (ص) با خنده این مسئله را در می‌یافت و به نعیمان پول می‌داد. سپس پیامبر (ص) از او می‌پرسید: «چرا این کار را کردی؟» و نعیمان جواب می‌داد: «من پولی نداشتم و نمی‌خواستم که کسی غیر از تو از آن بنوشد، چه کار می‌توانستم بکنم؟»
این است هرچه اندر همه عمر او حکایت کرده اند از مطایبات و اندر این هیچ چیز نه باطل است و نه ممکن است که رنجی رسد کسی را و نه هیبت ببرد. این چنین گاه گاه سنت است و به عادت گرفتن روا نیست.
هوش مصنوعی: این که در طول زندگی‌اش از شوخی‌ها و داستان‌های مختلف گفته‌اند، همه واقعی و معتبر هستند. هیچ یک از این داستان‌ها بیهوده نیست و هیچ کس را نمی‌تواند آزار دهد یا ترسناک به نظر بیاید. این موضوع به نوعی عادی شده و نباید به آن به عنوان یک عادت نگاه کرد.
آفت نهم (استهزا و خندیدن است)
هوش مصنوعی: آفت نهم، تمسخر و خندیدن به دیگران است.
استهزا و خندیدن بر کسی و سخن و فعل وی حکایت کردن به آواز نعت وی چنان که خنده آید و این چون آن کس رنجور خواهد شدن حرام است که حق تعالی همی گوید، «لا یسخر قوم من قوم: عسی ان یکونوا خیرا منهم. بر هیچ کس منگرید به چشم حقارت و بر هیچ کس مخندید که بود که وی خود از شما بهتر بود». و رسول (ص) گفت، «هرکه کسی را غیبت کند به گناهی که از آن توبه کرده باشد، بنمیرد تا بدان مبتلا نشود». و نهی کرده است از آن بخندند بدان که از کسی آوازی رها شود. و گفت، «چرا خندد کسی از چیزی که خود مثل آن کند؟» و گفت، «کسانی که استهزا کنند و بر مردمان بخندند، روز قیامت در بهشت باز کنند و وی را گویند بیا، چون فرا شود در نگذارند. چونن برود باز خوانند و دری دیگر بگشایند و وی در میان آن غم و اندوه طمع همی کند. چون نزدیک شود در همی بندند تا چنان شود که هرچند خوانند نیز نرود که داند که بر وی استخفاف کنند».
هوش مصنوعی: هرگونه تمسخر و خندیدن به دیگران و به ویژه به خاطر سخنان و اعمال آن‌ها، ناپسند و قبیح است. خداوند در قرآن می‌فرماید که نباید گروهی بر گروه دیگر بخندند، زیرا ممکن است آن‌ها از نظر اخلاقی بهتر باشند. همچنین پیامبر اسلام (ص) بیان کرده است که اگر کسی در مورد دیگری غیبت کند، تا زمانی که خود به آن گناه مبتلا نشود، نمی‌میرد. خندیدن به کسی به خاطر یک نقیصه یا اشتباه، در صورتی که خود فرد نیز احتمالاً همان اشتباه را مرتکب می‌شود، نکوهیده است. کسانی که به دیگران تمسخر می‌کنند، در روز قیامت به بهشت دعوت می‌شوند، اما وقتی به در بهشت نزدیک می‌شوند، در به روی آن‌ها بسته می‌شود و از ورودشان جلوگیری می‌شود. این افراد در میان ناامیدی و غم قرار می‌گیرند تا بفهمند که بر آن‌ها خرده‌گیری شده است.
و بدان که بر مسخره خندیدن بر کسی که از آن رنجور نشود حرام نبود و از جمله مزاح باشد. حرام آن وقت بود که کسی رنجور خواهد شد.
هوش مصنوعی: بدان که خندیدن به کسی که از این خنده ناراحت نمی‌شود، اشکالی ندارد و جزء شوخی‌ها به حساب می‌آید. اما اگر خندیدن باعث ناراحتی یا رنجش فرد شود، در آن صورت این عمل ناپسند خواهد بود.
آفت دهم (وعده دروغ است)
هوش مصنوعی: آفت دهم به معنای دادن وعده‌های دروغین است. یعنی وقتی کسی قولی را می‌دهد که نمی‌تواند به آن عمل کند یا به واقعیت تبدیل نمی‌شود. این نوع وعده‌ها معمولاً باعث ناامیدی و بی‌اعتمادی در روابط انسانی می‌شوند و می‌توانند به مشکلاتی جدی بین افراد یا گروه‌ها منجر شوند. در واقع، وعدۀ دروغ بر پایه عدم صداقت است و می‌تواند آسیب‌های عمیقی به روابط و ارتباطات ایجاد کند.
رسول (ص) همی گوید، «سه چیز است که هرکه اندر وی از آن سه یکی بود منافق بود اگرچه نماز کند و روزه دارد. چون سخن گوید دروغ گوید و چون وعده دهد خلاف کند و چون امانت به وی دهند خیانت کند» و گفت، «وعده وامی است، خلاف نشاید کرد».
هوش مصنوعی: رسول خدا (ص) می‌فرماید: «سه ویژگی وجود دارد که اگر کسی یکی از آن‌ها را داشته باشد، او منافق است، حتی اگر نماز بخواند و روزه بگیرد. این ویژگی‌ها عبارتند از: اگر سخن بگوید دروغ می‌گوید، اگر وعده‌ای بدهد آن را نقض می‌کند و اگر امانتی به او سپرده شود، در آن خیانت می‌کند». همچنین، ایشان فرمودند: «وعده‌ای که داده می‌شود، به منزله یک امانت است و نباید در آن خلافی صورت گیرد».
حق تعالی بر اسماعیل (ع) ثنا کرد که وی صادق الوعد بود. و گویند یک راه وعده کرد جایی و آن کس نیامد. وی بنشست و دو روز انتظار همی کرد وی را تا بود که وعده وفا کند و یکی همی گوید،بر رسول (ص) بیعت کردم و وعده کردم که با فلان جا آیم و فراموش کردم. سوم روز شدم، وی آنجا بود. گفت، «ای جوانمرد از سه روز باز انتظار تو کنم.» و رسول (ص) یکی را وعده داده بود که چون بیایی حاجتی که داری روا کنم. اندر آن وقت که غنیمت خیبر قسمت همی کردند بیامد و گفت، «وعده من یا رسول الله»، گفت، «حکم کن هرچه تو خواهی» هشتاد گوسپند خواست. به وی داد و گفت، «سخت اندک حکم کردی.» آن زن که موسی (ع) را نشان داد تا استخوان یوسف (ع) بازیافت و وعده کرد که حاجت تو را روا کنم حکم بهتر از تو کرد و بیش از تو خواست، که موسی (ع) گفت، «چه خواهی؟ گفت آن که جوانی به من دهند و با تو به هم اندر بهشت باشیم». آنگاه کار این مرد مثلی شد اندر عرب که گفتندی فلان آسان گیرتر است از خداوند هشتاد گوسپند.
هوش مصنوعی: خداوند بر اسماعیل (ع) ستایش کرد که او در وفای به وعده‌اش صادق بود. داستانی روایت می‌شود که او در وعده‌اش درباره قرار ملاقاتی صبر کرد، حتی وقتی آن شخص دیر کرد و فراموش کرد که بیاید. اسماعیل دو روز منتظر ماند تا آن شخص بیاید. وقتی روز سوم رسید، آن شخص ظاهر شد و گفت که به پیامبر (ص) بیعت کرده و فراموش کرده بود وعده‌اش را. اسماعیل گفت: «ای جوانمرد، من سه روز به انتظار تو نشستم.» پیامبر (ص) به یکی از همراهان وعده داده بود که حاجتی از او برآورده کند. در زمان تقسیم غنائم خیبر، آن مرد آمد و گفت: «وعده من، ای رسول خدا.» پیامبر به او گفت: «هرچه می‌خواهی درخواست کن.» او هشتاد گوسفند طلب کرد و پیامبر به او داد و گفت: «تو خواسته‌ات خیلی کم است.» سپس به یاد زنی افتاد که موسی (ع) را راهنمایی کرد تا استخوان یوسف (ع) را پیدا کند. او خواسته‌ای بزرگ‌تر از این مرد داشت و گفت: «می‌خواهم جوانی به من بدهند تا در بهشت با تو باشیم.» از آن پس، داستان این مرد مثال‌زده‌ای در عرب شده است که گفته‌اند او آسان‌گیرتر از کسی است که هشتاد گوسفند خواسته است.
و بدان که تا توانی وعده جزم نباید داد. رسول (ع) گفتی، «عیسی بوک توانم کرد». و چون وعده دادی تا توانی خلاف نباید کرد جز به ضرورتی و چون کسی را جایی وعده کردی، علما گفته اند تا وقت نمازی اندر آید آنجا هم باید بودن و بدان که چیزی که به کسی دهند، زشت تر از بازستدن وعده به خلاف کردن است و رسول (ص) آن کس را ماننده کرده است به سگی که قی کند و بازبخورد.
هوش مصنوعی: به یاد داشته باش که نباید وعده‌های قطعی بدهی مگر در صورت امکان. پیامبر (ع) فرمود: «علی رغم توانایی» و زمانی که وعده‌ای دادی، نباید راضی به عدم انجام آن شوی مگر در مواقع ضروری. همچنین اگر به کسی وعده‌ای دادی، علما می‌گویند که باید تا زمان نماز در آن مکان حاضر باشی. فراموش نکن که بدترین عمل این است که وعده‌ای را بشکنی و این کار از برگرداندن چیزی که به کسی داده‌ای، زشت‌تر است. پیامبر (ص) کسانی را که وعده‌شان را زیر پا می‌گذارند به سگی شبیه کرده است که خود را استفراغ کرده و دوباره آن را می‌خورد.
آفت یازدهم (سخن به دروغ و سوگند به دروغ)
هوش مصنوعی: آفت یازدهم به سخن گفتن دروغ و سوگندهای دروغین مربوط می‌شود.
و این از گناهان بزرگ است و رسول (ص) گفت، «دروغ بابی است از ابواب نفاق. و گفت رسول (ص) «بنده یک یک دروغ می گوید تا آنگاه که وی را نزد خدای تعالی دروغ زن بنویسند» و گفت، «دروغ روزی بکاهد» و گفت، «تجار فجارند، یعنی بازرگان نابکارند». گفتند، «چرا؟ بیع و شری حلال است». گفت، «از آن که سوگند خورند و بزهکار شوند و سخن گویند و دروغ گویند» و گفت، «وای بر آن کس که دروغ گوید تا مردمان بخندند، وای بر وی». و گفت، «مردی مرا گفت برخیز، برخاستم دو مرد را دیدم. یکی بر پای و یکی نشسته، آن که برپای بود آهنی سرکژ اندر دهان این نشسته افکنده و یک گوشه دهان وی بکشیدی تا به سردوش وی برسیدی، پس جانب دیگر بکشیدی همچنان و جانب پیشین باز جای شدی و همچنان همی کرد. گفتند، «دروغ زنی است، هم این عذاب می کنند وی را تا روز قیامت».
هوش مصنوعی: دروغ گفتن یکی از گناهان بزرگ است. پیامبر (ص) فرمودند که دروغ یکی از نشانه‌های نفاق است و آدمی به دروغ گفتن ادامه می‌دهد تا جایی که در پیشگاه خداوند به عنوان دروغ‌گو ثبت می‌شود. همچنین گفتند که دروغ می‌تواند روزی انسان را تنگدست کند و تجار بدکار هستند، زیرا آنها در کسب و کار خود قسم می‌خورند و به انجام کارهای ناپسند و دروغگویی می‌پردازند. پیامبر (ص) به کسی که به خاطر دروغش دیگران را می‌خنداند، هشدار داد و گفت که او تاوان سنگینی خواهد داد. همچنین به عذابی که برای دروغ‌گویان در روز قیامت آماده شده است، اشاره کردند.
عبدالله بن جراد رسول (ص) را گفت، «مومن زنا کند؟» گفت، «باشد که کند». گفت، «دروغ گوید؟» گفت، «نی» و این آیت برخواند، «انما یفتری الکذب الذین لایومنون دروغ کسانی گویند که ایمان ندارد». عبدالله بن عامر همی گوید که کودکی خرد به بازی می رفت. گفتم، «بیا تا چیزی دهم» و رسول (ص) اندر خانه ما بود. گفت، «چه خواستی داد؟» گفتم، «خرما» گفت، «اگر ندادی دروغی بر تو نوشتندی» و گفت، «خبر دهم شما را که بزرگترین کبیر چیست؟ شرک است و عقوق مادر و پدر». و تکیه زده بود. آنگاه راست بنشست و گفت، «الا و قول الزور سخن دروغ نیست.» و گفت رسول(ص) «بنده ای که دروغ گوید فرشته از گند آن به یک میل دور شود»، و از این گفته اند که عطسه در وقت سخن گویی باشد بر راستی که اندر خبر است که عطسه از فرشته است و آساکشیدن از شیطان و اگر سخن دروغ بودی فرشته حاضر نبودی و عطسه نیامدی» و گفت، «هر که دروغ گوید اندر حکایت، یک دروغ زن وی است» و گفت، «هر که به سوگند دروغ مال کسی ببرد خدای را بیند روز قیامت که به خشم باشد بر وی» و گفت، «همه خصلتی ممکن بود در مومن مگر خیانت و دروغ».
هوش مصنوعی: عبدالله بن جراد از پیامبر (ص) پرسید که آیا یک مومن ممکن است زنا کند؟ پیامبر پاسخ داد که بله، ممکن است. سپس عبدالله پرسید آیا مومن دروغ می‌گوید؟ پیامبر پاسخ داد که نه، و آیه‌ای خواند که می‌گوید دروغ فقط از کسانی صادر می‌شود که ایمان ندارند. عبدالله بن عامر نیز گفت که کودکی بازی می‌کرد و او خواست که چیزی به او بدهد. وقتی گفت که خرما می‌خواهد، کودک پاسخ داد که اگر خرما ندهد، دروغی بر او نوشته خواهد شد. سپس پیامبر (ص) به او گفت که بزرگترین گناه، شرک به خدا، و نافرمانی نسبت به والدین است. بعد از آن، پیامبر به نشسته‌ای درست پرداخت و گفت که سخن دروغ جز در شمار کلمات دروغین نیست. او همچنین اضافه کرد که هر بنده‌ای که دروغ بگوید، فرشتگان به خاطر بوی ناخوشایند دروغ او به دور خواهند شد. نکته‌ای که بیان شد این است که عطسه در حین سخن گفتن نشانه راستی است و اگر کسی دروغ بگوید، فرشته در کنار او نخواهد بود. پیامبر همچنین فرمود که هر کسی که در حکایتی دروغ بگوید، در واقع دروغگویی است، و هر کس با سوگند دروغی مال کسی را ببرد، خداوند در روز قیامت خشمگین خواهد بود. پیامبر (ص) تأکید کرد که هیچ صفتی در مومن ممکن نیست به جز خیانت و دروغ.
و میمون بن ابی شبیب همی گوید که نامه ای نوشتم. کلمه ای فراز آمد که اگر ننوشتمی نامه آراسته نشدی و لیکن دروغ بود. پس عزم کردم که ننویسم. منادی شنیدم که گفت، «یثبت الله الذین آمنوا بالقول فی الحیوه الدنیا و فی الاخره». ابن سماک همی گوید، «مرا بر دروغ ناگفتن مزدی نباشد که خود ننک دارم از آن که دروغ گویم».
هوش مصنوعی: میمون بن ابی شبیب می‌گوید که نامه‌ای نوشتم، اما جمله‌ای به ذهنم رسید که اگر آن را نمی‌نوشتم، نامه‌ام کامل نمی‌شد. اما این جمله دروغ بود. سپس تصمیم گرفتم که چیزی ننویسم. در این حین، صدایی شنیدم که می‌گفت: «خداوند در دنیا و آخرت افرادی را که ایمان آورده‌اند، ثابت قدم می‌سازد». ابن سماک نیز می‌گوید: «من هیچ پاداشی برای عدم دروغ گفتن نمی‌بینم، زیرا خود را از دروغ گفتن باز نمی‌دارم».